پیشاپیش باید توجه داشت، قدرت خداوند متعال به امر نشدنی تعلق نمی گیرد. برای مثال قدرت الهی به ایجاد و خلق شریکی برای خودش هرگز تعلّق نمی گیرد؛ زیرا وجود شریک برای باری تعالی عقلاً محال است. و اینکه خداوند متعال شریکی برای خودش خلق نمی کند نه دلیل عجز باری تعالی است و نه دلیل محدودیّت قدرت او. شخصی از حضرت علی ـ علیه السلام ـ سئوال کرد: آیا خداوند متعال قادر است دنیا را در یک تخم مرغ جای دهد بدون اینکه دنیا کوچک شود و تخم مرغ بزرگ. حضرت فرمودند: خدا عاجز نیست؛ ولی این کار نشدنی است.[1] در موضوع بحث نیز که بعثت انبیاء الهی است نباید توقع داشت امور محال و ناشدنی تحقق یابند، در ادامه این نوشتار با امور محال در موضوع نبوّت و بعثت انبیاء الهی آشنا خواهیم شد.
و نیز قدرت الهی به امر یا موضوعی تعلق می گیرد که آن موضوع دارای قابلیت باشد؛ مثلا هیچ عاقلی نمی تواند به پدر و مادر یک نوزاد شیرخواره اعتراض کند که شما فرزند خودتان را دوست ندارید زیرا اگر او را دوست داشتید غذاهای گران قیمت و مقوی تر همانند غذاهایی که خودتان به او می دادید. در جواب او گفته خواهد شد، نوزاد توانایی هضم غذاهای ما را ندارد؛ یعنی قابلیت استفاده از غذای بزرگسالان در او نیست و اگر پدر و مادری این اصل را نادیده بگیردند فرزند خود را از دست خواهند داد. در موضوع بحث هم اصل «داشتن قابلیت خاص» برای هدایت انسانها اصل لازم و ضروری است.
با توجه به مقدمه مذکور می توان دو دلیل برای این که انبیاء بهترین گزینه برای هدایت انسانها است، ارائه کرد:
دلیل اوّل: استدلال از طریق بررسی راههای هدایت
در مقام تصور چند گزینه برای هدایت انسانها وجود دارد:
الف) این که خداوند با هدایت تکوینی تمام انسانها را در مسیر درست و صحیح هدایت کند، این گزینه کارایی ندارد، زیرا هدف خداوند از خلقت انسانها رسیدن آنان به کمال است و این امر بدون اراده و اختیار انسان و انتخاب راه صحیح از سوی انسان تحقق نمی پذیرد، و اگر بنا شود با هدایت تکوینی هدایت کند در این صورت انسان به کمال لازم نایل نخواهد گردید و در نتیجه غرض خداوند از خلقت محقق نخواهد شد.
ب) این که خداوند تمام انسان ها را با هدایت تشریعی به صورت مستقیم هدایت کند، و از طریق وحی آنان را به سوی راه صحیح راهنمایی کند. این راه نیز کارآیی ندارد، زیرا تمامی انسانها قابلیت دریافت وحی را به صورت مستقیم ندارد، زیرا رویت عالم غیب و فرشتگان الهی قابلیت خاص می طلبد.
به علاوه اگر انسانها چنین قابلیتی را داشته باشند در نتیجه فرقی با هدایت انسانها از طریق انبیای الهی ندارد، زیرا اگر انسان قابلیت هدایت و تنبه را داشته باشد، در هر صورت هدایت را می پذیرد چه پیام آور از سوی خداوند ملک باشد و یا فرشته فرقی میان آن دو نیست، و خداوند یکی از دو شق را اختیار کرده است، و صرف رویت ملک موجب نمی شود که انسان به مقام عصمت نایل آید.
ج) این که بدون وحی الهی هدایت تشریعی انسانها به خود آنها واگذار شود، یعنی انسانها با توجّه به تواناییهای خود راه راست را پیدا کنند، این احتمال نیز باطل است زیرا تواناییهایی انسان که عبارتند اند از حس، عقل و تجربه قادر به هدایت انسان نیستند.
زیرا اولا: قلمرو کار حس و عقل و تجربه که حاصل همکاری حس و عقل است، امور دنیوی است، و مهم ترین رسالت انبیای الهی تأمین سعادت اخروی است، و هیچ یک نمی توانند ما را در شناخت امور اخروی یاری دهند، چون خارج از قلمرو شناخت حس و عقل است. [2].
ثانیا: تجربه زندگی بشری تاکنون ثابت کرده است که حس و عقل نتوانسته اند مشکلات مربوط به هدایت انسانها را حل کنند؛ یعنی مهمترین مسائل زندگی انسان که امور اخلاقی و رفتاری و نیز خلأ های فکری و فرهنگی است به گونه ای می باشند که حس و عقل قادر به حل معضلات آنها نیستند، و در این زمینه برخی از بزرگان معاصر گفته است: «در هیچ مقطع تاریخی افکار دانشمندان در این مسائل متّحد و متّفق نشده؛ بلکه روز به روز بر دامنه اختلافات افزوده گشته است… همواره متخصصین دستورهایی برای زندگی وضع می کنند، ولی به زودی و با مختصر تأملی نقضش ظاهر می شود و به تغییر و اصلاحش می پردازند. هر قانونی وضع می شود پس از چندی تبصره می خورد و بعد از مدتی هم به کلّی منسوخ می شود. و این نشانه بارزی از نارسایی حس و عقل در حل این گونه مسائل است»[3].
دلیل دوّم: اثبات از طریق اسما و صفات الهی
با توجه به اسما و صفات الهی ثابت می شود که راه کاملتر و بهتر از نبوت برای هدایت انسان ها وجود ندارد وجود ندارد، و ما در این جا به دو صفت و اسم از اسما و صفات الهی استدلال می کنیم:
1. یکی از صفات الهی این است که خداوند متعال خیر محض[4] است، یعنی هیچ کمالی از کمالات نیست که در خداوند متعال وجود نداشته باشد. با توجّه به این صفت الهی می گوئیم: اگر راهی بهتر از نبوّت وجود داشته باشد معرفی آن به انسانها خیر خواهی و رحمت و دستگیری گمراهان است و این صفات همگی از صفات کمالیه می باشند و چون خداوند متعال خیر محض است دارای اوصاف خیرخواهی، رحمت و دستگیری نیز می باشد و لذا محال است که راهی بهتر از نبوّت وجود داشته باشد و خداوند متعال آن را به انسانها معرفی نکند؛ امّا می دانیم که هیچ راهی غیر از نبوّت از طرف خداوند متعال به انسانها داده نشده است؛ بنابراین نبوّت بهترین و کاملترین راه هدایت انسانها است.
2. یکی دیگر از صفات الهی صفت حکمت[5] است و «حکمت عبارت است از اینکه حکیم حقائق اشیا را نیک بشناسد و دیگر آنکه هر کار را بر وجه اکمل مطابق مصالح کلی درست و استوار سازد و خدایتعالی بدین دو صفت منصف است».[6]
مطابق صفت حکمت؛ اوّلاً، تمامی افعال الهی بر پایه علم به حقایق استوار است، ثانیاً افعال الهی به بهترین شکل و کاملترین وجه تحقق می یابد. بعثت انبیا نیز فعلی از افعال الهی می باشد و این فعل نیز از دو اصل فوق مستثنی نیست، یعنی مسأله نبوّت بر پایه شناخت عمیق از حقیقت انسان و نیازهای او است و تحقق آن نیز به بهترین شکل و کاملترین صورت است. پس با توجّه به حکمت الهی نبوّت بهترین و کاملترین راه هدایت انسانها است.
در نتیجه: با توجه به دلایل یاد شده ثابت می شود نبوّت کاملترین و بهترین راه هدایت انسانها است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. راهنماشناسی، استاد مصباح یزدی.
2. نبوّت، شهید مطهری.
پی نوشت ها:
[1] . سالک، علی، هزار و یک شب چرا، نشر جمال، ص 89.
[2] . همان.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی، اول، 1376ش، ص 13.
[4] . شعرانی، ترجمه و شرح تجرید الاعتقاد، ص 420؛ و ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 139.
[5] . همان.
[6] . همان.