جواب: در تعریف اعجاز گفته شده است: «المعجزه هو الامر الخارق العاده، المطابق للدعوی، المقرون بالتحدّی، المتعذر علی الخلق اتیان مثله»[1] معجزه امر خارق العاده ای است که با ادعای نبی مطابقت دارد و همراه با تحدّی (مبارزه طلبی) است، به گونه ای که بشر از آوردن مثل آن ناتوان است.
با توجه به این تعریف و مؤلفه های آن اولاً، معجزات تمام انبیای الهی همگی، اموری ممکن؛ ولی خارق عادت است؛ یعنی محال عادی است نه محال عقلی؛ مثلاً عادتاً محال است که در یک چشم برهم زدن چوب و عصا تبدیل به اژدها شود؛ چرا که اساساً عناصر مادّی چوب و سنگ و خاک و گیاه در طبیعت به صورت تدریجی تبدیل به مار می شود. هر مار و عقربی که امروزه زنده است و می خزد، در گذشته جزئی از آن خاک و کره زمین بوده است، اگر چوبی بپوسد و خاک شود، جزء مواد غذایی گیاه می شود و اگر این گیاه را ماری بخورد، همین مواد در آینده و پس از تولید مثل، تبدیل به ماری دیگر می گردد. این راه عادی و تدریجی تبدیل شدن ذرات چوب به مار است ولی در معجزه این راه متعارف و عادی طی نمی شود؛ بلکه از راه غیر عادی و خارق العاده که آن هم مورد تأیید عقل و بر اساس «علت و معلول» است، پدید می آید.
صاحب معجزه، به اذن الهی، از راه علل ناپیدایی که خود بدان آگاه است، به سرعت چوب را تبدیل به مار می کند و این کار را افراد عادی بشر نمی توانند و از علل ناپیدایی آن هم خبر ندارد.[2]
پس معجزه طبق قانون علّی و معلولی عمل می کند و خرق عادت است نه خرق قانون علیّت.
ثانیاً؛ یکی از ویژگی های مهم معجزه آن است که با وجود آنکه «تحدّی» می کند و مخالفان و منکران را به مبارزه طلبی دعوت می کند؛ هیچ کس توان مبارزه و معارضه ی با آن را ندارد، لذا معجزه همواره شکست ناپذیر است؛ به این جهت که معجزه به یک مبداء شکست ناپذیر متکی است که همان قدرت لایزال و بی بدیل خداوند باشد. معجزه برای تأیید انسان کامل و ولی الله می آمد که ارتباط و دسترسی او به مبادی عالیه ماوراء طبیعت و علل خفیه به مراتب بیشتر از دسترسی دیگران است.از این رو امکان ندارد که روزی انسان بر اثر پیشرفت علوم بتواند این علل خفیه را بشناسد؛ زیرا چنین امور غیبی از قلمرو فکر و اندیشه و تجربه بشر عادی بیرون است. تنها راه رسیدن به آنها قداست روح و طهارت نفس است که از تهذیب نفس به طریق مشروع حاصل می شود واین فقط مخصوص انبیاء و اولیای الهی است.[3]
افزون بر آن، از آنجا که هدف و ضرورت وحی و ارسال رسولان، هدایت و سعادت بشر بوده است، اگر قرار باشد چنین امور خارق العاده ای به دست پیامبر نمایان و مدعیان دروغین بیفتد، با حکمت خداوند و لطف او سازگاری ندارد؛ چگونه ممکن است که خدای حکیم به چنین دروغگویان منحرفی اجازه دهد که با اعجاز، مردم را منحرف سازند![4]
با توجه به آنچه گفته شد می توان گفت: درست است که معجزه طبق قانون علّی و معلولی عمل می کند و کسی غیر از انبیاء الهی توان آوردن آن را ندارد؛ اما این مسئله هیچ ربطی به فهم و درک معجزه و تشخیص اعجاز انبیای راستین الهی از انبیای دروغین ندارد؛ چرا که راه شناخت معجزه واقعی از غیر آن، غیر از دانستن رابطه علّی و معلولی آن. می توان یک پدیده ای را شناخت که که برتر از پدیده های دیگر است ولی رابطه علی و معلولی آن را ندانست، مثلا به خوبی می توان دانست که تبدیل به مار شدن عصا، و یا جوشیدن آب از سنگ پدیده ای است که با پدیده های عادی دیگر فرق دارد، و خارق عادت است، هر چند علت آن را ندانند.
این نکته قابل تذکر است برای اثبات معجزه بودن امری لازم نیست که همه افراد بشر در تمام زمان ها و مکان ها، به اعجاز آن پی ببرند؛ زیرا بسیاری از معجزات دارای محدودیت زمانی و مکانی بوده است، مثل اژدها شدن عصای موسی ـ علیه السّلام ـ که در برهه ای از زمان و در مکان خاص واقع شد، و ادراک بعضی از معجزات موانع دیگری دارد، مثل آگاه نبودن توده ی مردم از فنون و قواعد ادبیات عرب که مانع از تشخیص اعجاز قرآن می شود. پس برای تشخیص اعجاز قرآن، به خصوص جنبه اعجاز ادبی آن، دو راه در پیش است یا باید خود انسان اهلِ فن و متخصص ادبیات عرب؛ شد و یا این که به اهل تشخیص و کارشناسان این فن مراجعه و اعتماد کند. خوشبختانه با رجوع به مدارک و اسناد تاریخی می توان اثبات کرد که از زمان نزول قرآن تا کنون همه سخن دانان و متخصصان ادبیات عرب، اعم از دوست و دشمن، اعتراف دارند که این کلام با این خصوصیات و ویژگی هایش بی نظیر و خارق العاده، و ایجاد آن از توان بشر عادی خارج است. ناتوانی مدعیان از مقابله با قرآن، به نقل متواتر و نص قطعی ثابت است.[5]
البته اعجاز قرآن فقط به این بُعد از اعجاز (اعجاز ادبی: فصاحت، بلاغت، سبک و اسلوب جدید) خلاصه نمی شود؛ زیرا قرآن معجزه ای است برای تمام بشر در همه اعصار، لذا جنبه های اعجاز آن متعدد است. برخی از وجوه اعجاز قرآن عبارتند از:
الف) اعجاز غیبی قرآن که خبر از حوادث گذشته، حال و آینده داده است؛
ب) اعجاز علمی قرآن؛
ج) هماهنگی و عدم اختلاف و تناقض در آیات؛
د) اعجاز تشریعی؛
هـ) علو معانی و معارف؛
و) اُمی بودن آورنده آن.[6]
بنابراین قرآن کریم، برای هر کس، فراخور شأن وی معجزه است، برای بلیغان و فصیحان (متخصصان ادبیات) در بلاغت و فصاحت برای حکما و فلاسفه در حکمت، و معارف بلند، برای علماء سرشارترین گنجینه علمی معجزه آساست و نظام مندی و برای قانون گذاران هم اجتماعی ترین و جامع ترین قانون است و … خلاصه معجزه ای است برای همه عالمیان.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، مؤسسه انتشارات اسراء، چاپ اول، قم 1381.
2. سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآنی، مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، قم 1377.
پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، مجمع علمی اهل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، 1413، ص 48.
[2] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، 1381، ص 91؛ و ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1382، ص386 و 387.
[3] . ر.ک: جوادی آملی، قرآن در قرآن، ص 101 و 102.
[4] . رک: جوادی أملی، قرآن در قرآن، ص 99 و 100.
[5] . ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن شناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1380، ص 123، سبحانی، جعفر، الهیات، قم، مرکز علمی دروس اسلامی، چاپ سوم، 1412، ج 3، ص 267-264.
[6] . ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآن، بخش وجوه اعجاز قرآن، مؤسسه فرهنگی انتشارات التمهید، چاپ اول، 1378.
[7] . ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ج 1، ص 59-61.