پاسخ سوال در چند محور ارائه میشود تا همهی زوایای پرسش جواب داده شود:
1. در مورد این فراز از پرسش که(آیا انتخاب امام جبری است و به جبر بر عهده امام گذاشته میشود یا خود امام هم در پذیرش آن نقش دارد؟)
اولاً باید گفت: جبر و اختیار به معنای مصطلح آن که در بحث های کلامی مطرح است که آیا انسان مجبور است و یا مختار، در بحث انتخاب امام و یا رسیدن به مقام امامت مطرح نیست پس پرسش باید چنین طرح شود که آیا امام به مقام امامت برگزیده میشود و یا خود امامت را بر میگزیند؟
ثانیا: اگر مفهوم امامت به خوبی معلوم شود بسیاری از زوایای پرسش روشن خواهد شد. خدای سبحان در قران کریم از امامت به(عهدالله) یاد کرده و فرمود: امامت عهد من است و عهد من به افراد ستمگر نمی رسد[1]. برخی از بزرگان در تشریح پیام این آیه و تبیین مفهوم امامت گفته اند: امامت همان مقام رهبری همه جانبه مادی و معنوی، جسمی، روحانی، ظاهری و باطنی است امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر مذهبی و مربی اخلاقی و روانی و رهبر ی باطنی و درونی است امام با نیروی مرموز معنوی خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنی رهبری میکند و با قدرت علمی خود افراد نادان را تعلیم میدهد و با نیروی حکومت خویش اصول عدالت را اجرا میسازد و مردم را در مسیر حق و حقیقت هدایت میکند کوتاه سخن آن که امام از هر نظر رهبر و هادی و زمامدار و عهده دار تربیت است.[2] بنابراین با توجه به جایگاه و مسولیت خطیر و مقدس امامت, امامت یک مقام الهی است که از طرف خدا به افراد شایسته ای داده میشود یعنی همان طور که نبوت و رسالت موهبت الهی است امامت نیز موهبت الهی است که به افراد خاصی داده می شود و اکتسابی نیست.
ثالثا: امامت گذشته از آن که یک مقام الهی ، یک منزلت معنوی، یک شایستگی و منصب خدایی است ,یک مسولیت و تکلیفی است که متوجه برخی افراد شایسته و لایق و معصوم میشود. پس امامت همانند سایر تکالیف الهی از سوی خداوند سبحان متوجه انسان های لایق میشود آن ها در پذیرش آن تکلیف و مسولیت همانند سایر تکالیف افراد اند یعنی با اختیار و آگاهی و عشق و علاقه به استقبال آن تکلیف میرود و آن را می پذیرد و از این رهگذر هم به وظیفه بندگی خویش در پذیرش دستور خداوند عمل کرده و هم با عمل برابر آن مسولیت و تکلیف همانند عمل به تکالیف (نظیر نماز، حج، روزه و مانند آن) به مقامات بلند معنوی میرسند، چون نتیجه عمل به این تکلیف همانند تکالیف دیگر پاداش اخروی است.
رابعا: چون پذیرش مقام امامت و عمل به وظایف آن جزء تکالیف الهی ائمه(علیهم السلام) است در صورت مساعدت شرایط برای اجرای مسولیت، اقدام میکند لذا امیر مؤمنان(ع) در خطبه ی از نهج البلاغه فرمود: سوگند به خدا اگر گروهی برای یاری من آماده نبودند و حجّت خداوندی با وجود یاوران بر من تمام نمی گشت و پیمان الهی با دانایان درباره عدم تحمل پرخوری ستمکار و گرسنگی ستمدیده نبود، مهار این زمامداری را به دوشش میانداختم و انجام آن را مانند آغازش با پیاله بی اعتنایی سیراب میکردم، در آن هنگام میفهمیدید که این دنیای شما در نزد من از اخلاط دماغ یک بز ناچیزتر است.[3]
بنابراین از مجموع آن چه بیان شد به خوبی معلوم شد که امامت برای ائمه(علیه السلام) یک تکلیف است که به عهده آنان گذاشته می شود و کسی غیر از آن ها شایسته آن مسئولیت و تکلیف نیست و آنان هم به عنوان یک تکلیف الهی آن مسولیت را برای اجرای فرمان الهی و دستورات قران با اختیار و آگاهی می پذیرد..2. اما در مورد این فراز از پرسش که ائمه(ع)همه ازاهل بیت هستند اولا:بایدگفت اگرمرادآن است که بودن دوازده امام از یک خاندان سبب میشودکه گفته شود چراامامت موروثی شده است؟
پاسخ آن است که موروثی شدن به آن معنای عرفی که مذموم است درباره مقام امامت مطرح نیست زیراهمان طورکه گفته شدامامت و تعیین امام تنهادر اختیار خداست وحتی دراختیارپیامبراکرم وخودائمه هم نیست مگر به دستور خداوند لذا علامه طباطبائی در این باره میگوید:«ازاین کلام خداوند که فرمود: عهد من به ستمگران نمی رسد چند نکته به خوبی معلوم میشود یکی این که امامت مقامی است که باید از طرف خدای متعال تعیین و جعل شود. دوم این که امام باید موید از طرف پروردگار باشد.[4]
پس چون تعیین امام در اختیار بشر نیست شبهه موروثی بودن در آن کاملا منتفی است.
ثانیا: همان طور که انتخاب پیامبران و فرستادن آن ها کار خداست و قرآن فرمود: (الله اعلم حیث یجعل رسالته)[5] تعیین امام هم کار خداست او بهتر می داند که چرا همه ائمه را از اهل بیت پیامبرش انتخاب کند و چه کسانی را برگزیندزیرادر امام عصمت شرط است و غیر معصوم نمی تواند امام بشود.[6] وشناخت معصوم برای بشرمقدورنمی باشدوفقط خداونداست که می داندمقام امامت رابه عهده ی چه کسی قراردهدوآن رابه عهده ی دوازده امام قرارداده است ، لذا.(برای اطلاع از تفصیل این بحث با دلایل عقلی آن به منابع ذیل مراجعه شود). [7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام ص 109.
2. آیه الله سید علی بهبهانی، فروغ هدایت با ترجمه علی دوانی.
3. سید محمد حسین تهرانی، امام شناسی.
4. فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد.
5. جعفر سبحانی، پیشوائی از نظر اسلام.
6. حسن زاده آملی، رساله فی الامامه(ضمن هشت رساله عربی) .
7. فیاض لاهیجی عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص 105.
پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 124.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 317.
[3] . نهج البلاغه، خطبه شقشقیه.(ترجمه دشتی)ص 46
[4] . طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، نشر دفتر انتشارات اسلامی، 1363 ش، ج 1، ص 416.
[5] . انعام/ 124.
[6] . ترجمه تفسیر المیزان، همان، ص415.
[7] . حسن زاده آملی، حسن، رساله فی الامامه(ضمن هشت رساله عربی)، ص 298 و 369.