در پاسخ به سئوال مورد نظر که در کتب تفسیری شیعه به تفصیل به آن پرداخته شده و پاسخ گفته شده است، اجمالا به روایاتی اشاره می شود که در ذیل آیات 3 و 55 سوره مبارکه مائده آمده است و مربوط به ولایت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ می شود و جمع کثیری از دانشمندان و محدثین اهل سنّت آن را نقل کرده اند:
الف: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون»[1] سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آن ها که ایمان آورده اند و نماز را بر پا می دارند و درحال رکوع زکات می پردازند.
ابن عباس از ابوذر غفاری نقل می کند که ابوذر گفت: روزی از روزها با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در مسجد نماز می خواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم، ولی کسی جواب مساعد به من نداد، درهمین حال علی ـ علیه السلام ـ که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر[2] که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشائی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی.
خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توأم، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی ـ علیه السلام ـ را وزیر من گردان تا بوسیله او پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر می گوید: هنوز دعای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: بخوان، پیامبر گفت: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا… .
البته این شأن نزول از طرق مختلف نقل شده که گاهی در جزئیات و خصوصیات با هم تفاوت هایی دارند ولی اساس و عصاره همه یکی است.[3]
این آیه با کلمه «انّما» که در لغت عرب به معنای انحصار می آید، شروع شده و می گوید: «ولی و سرپرست و متصرّف در امور شما فقط خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند، و نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند».
شکی نیست که رکوع در این آیه به معنای رکوع نماز است نه به معنای خضوع، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامی که رکوع گفته می شود به همان معنای معروف آن یعنی رکوع نماز است، و علاوه بر شأن نزول آیه و روایات متعددی که در زمینه انگشتر بخشیدن علی ـ علیه السلام ـ درحال رکوع وارد شده و مشروحا بیان خواهدشد، ذکر جمله «یقیمون الصلوه» نیز شاهد بر این موضوع است، و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم که تعبیر شده باشد زکات را با خضوع بدهید، بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منّت داد.
هم چنین شکی نیست که کلمه «ولی» در آیه به معنای دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنای دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز می خوانند، و در حال رکوع زکات می دهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر می گیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند، حتی آن هایی که زکات بر آن ها واجب نیست، و اصولا چیزی ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به این که بخواهند در حال رکوع زکاتی بپردازند، آن ها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند.
از این جا روشن می شود که منظور از «ولی» در آیه فوق ولایت به معنای سرپرستی و تصرّف و رهبری مادّی و معنوی است، به خصوص این که ولایت در ردیف ولایت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است. و به این ترتیب، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نصّ قرآنی دلالت بر ولایت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ می کند.[4]
همان طور که اشاره شد در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل تسنن، روایات متعددی دائر بر این که آیه فوق در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آن ها اشاره به مسأله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده و تنها به نزول آیه درباره علی ـ علیه السلام ـ قناعت گردیده است. این روایت را «ابن عباس، عمار یاسر، عبدالله بن سلام، ، انس بن مالک، عتبه بن حکیم، عبدالله ابی، عبدالله بن غالب، جابر بن عبدالله انصاری، و ابوذر غفاری نقل کرده اند.[5]
و علاوه بر این ها، از خود علی ـ علیه السلام ـ نیز این روایت در کتب اهل تسنن نقل شده است.[6]
جالب این که در کتاب غایه المرام تعداد 24 حدیث در این باره از طریق اهل سنت و 19 حدیث از طریق شیعه نقل کرده است.[7] کتاب های معروفی که این حدیث در آن نقل شده از سی کتاب تجاوز می کند که همه از منابع اهل تسنن است، از جمله: محب الدّین طبری در ذخایر العقبی، ص88، و علاّمه قاضی شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج2، ص50، و در جامع الاصول، ج9، ص478 و در اسباب النزول واحدی ص148، و در لباب النقول سیوطی،ص 90، و در تذکره سبط بن جوزی ص18، و در نور الابصار شبلنجی، ص105، و در تفسیر طبری ص165، و در کتاب الکافی الشاف ابن حجر عسقلانی ص56، و در مفاتیح الغیب فخر رازی،ج3، ص431، و در تفسیر الدّر المنسور ج2، ص393، و در کتاب کنز العمال، ص391، ج6، و مسند ابن مردویه و مسند ابن الشیخ و علاوه بر این ها در صحیح نسائی و کتاب الجمع بین الصحاح الستّه وکتاب های متعدد دیگری این احادیث آمده است.[8]
با این حال چگونه می توان این همه روایات را نادیده گرفت در حالی که شأن نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت اکتفاء می کنند. اما گویا تعصب اجازه نمی دهد که این همه روایات و این همه گواهی دانشمندان درباره شأن نزول آیه فوق مورد توجه قرار بگیرد. این مسأله به قدری روشن و آشکار بوده که «حسان بن ثابت» شاعر معروف عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مضمون روایت فوق را در اشعار خود که درباره علی ـ علیه السلام ـ سروده، چنین آورده است: «فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع، فانزل فیک الله خیر ولایه، و بیّنها فی محکمات الشرایع؛ تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی، جان بفدای تو باد ای بهترین رکوع کنندگان، و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آن را ثبت نمود».[9]
ب: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا».[10]
در روایات فراوانی که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده صریحا این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی ـ علیه السلام ـ توسط پیامبر به مردم، نازل گردید، از جمله این که:
1. دانشمند معروف سنی ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابی معروف نقل می کند که این آیه در روز غدیر خم درباره علی ـ علیه السلام ـ نازل گردید.
2. حافظ ابو نعیم اصفهانی درکتاب «ما نزل من القرآن فی علی ـ علیه السلام ـ از ابو سعید خدری (صحابی معروف) نقل کرده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در غدیر خم، علی ـ علیه السلام ـ را به عنوان ولایت (ولی) به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند تا این که آیه «الیوم اکملت لکم…» نازل شده در این موقع پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدّین و اتمام النعمه و رضی الرّب برسالتی و بالولایه لعلی من بعدی، ثم قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله».
3. خطیب بغدادی در تاریخ خود از ابوهریره از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی ـ علیه السلام ـ و گفتار عمر بن خطاب: بخ بخ لک یا بن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کلّ مسلم. آیه «الیوم اکملت لکم دینکم…» نازل گردید.[11]
علامه شرف الدّین در کتاب المراجعات می گوید: «… اهل سنّت شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در این زمینه نقل کرده اند که صراحت در نزول آیه در جریان غدیر دارد.[12]
از آن چه در بالا گفتیم روشن می شود که: روایاتی که نزول آیه فوق را در جریان غدیر و ولایت، بیان کرده در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضی اسناد آن، آن ها را نادیده گرفت بلکه احادیثی است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است، و در منابع معروف اسلامی نقل شده اگر بعضی از دانشمندان متعصّب اهل تسنن، مانند «آلوسی» در تفسیر روح المعانی، تنها با تضعیف سند یکی از این اخبار کوشیده اند بقیه را به دست فراموشی بسپارند و چون روایت را بر خلاف مذاق خود دیده اند، و مجعول و نادرست قلمداد کنند، و یا مانند نویسنده تفسیر «المنار» با تفسیر ساده از آیه، گذشته، بدون این که کم ترین اشاره به این روایات کند.
شاید خود را در بن بست دیده که اگر بخواهد روایات را ذکر کرده و تضعیف کند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول کند بر خلاف مذاق اوست.[13]
و السلام علی من اتبع الهدی.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ علامه امینی الغدیر، ج1،.
2ـ المراجعات، علاّمه شرف الدین.
3ـ آیت الله مکارم شیرازی. تفسیر نمونه، ج4،
پی نوشت ها:
[1]. مائده / 55.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج4، ص422.
[3]. همان.
[4]. تفسیر نمونه،ج4، ص424.
[5]. احقاق الحق، ج2، ص399 تا 410.
[6]. المراجعات، ص155.
[7]. منهاج البراعه، ج2، ص350.
[8].ر،ک: احقاق الحق، ج2 والغدیر ج2،
[9]. تفسیر نمونه، ج4، ص226، به نقل از: تفسیر روح المعانی، آلوسی، و کفایه الطالب، گنجی شافعی.
[10]. مائده / 3.
[11]. این سه روایت را علامه امینی، با تمام مشخّصات در ج1، الغدیر، صفحات، 230، 231، 232، نقل کرده است.
[12]. المراجعات، چاپ چهارم، ص38، علامه سید شرف الدّین.
[13]. تفسیر نمونه، ج4، ص267.