نویسنده: مجید حیدری فر
« قرآن » ارمغانی الهی و ره آوردی است از پیام آوری بی مانند که شاگرد ویژه و مستقیم خدای علاّم بوده و آموزه هایی بی همتا را همراه خویش آورده است که اگر همه نوابغ و فرزانگان جهان گرد هم آیند، توان ارائه چنین معارفی را نخواهند داشت: ( وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ ) (1) و ( فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ ) (2).
آری تا کنون میان جوامع بشری از کسی فریاد هم آورد جوییِ بی چون و چرا، جز آورنده « قرآن » به گوش نرسیده است! فقط او ادّعای راهبری و هدف نمایی راستین، نیز ارائه برنامه بی بدیلِ پیمایش راه را برای جهانیان در هماره تاریخ را دارد. او همان نگاری است که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد، آن هم در دورانی و سرزمینی که مردمانش « امّی » بودند و از فرهنگ و تمدّن بهره ای نداشتند!
همو قرآنی آورد که کتاب هدایت و تربیت است. چون مشعل فروزانی است که درون و برون خود را روشن می سازد و راه و چاه را بر بینایان ژرف اندیش صفحه های زرّین خویش به سرعت و سهولت و دقّت می نمایاند.
ویژگی های آموزه های قرآنی بدین شرح است: (3)
1. جامعیّت و فراشمولی:
به همه پهنه های ( درونی و برونی ) هستی انسان و جهان می نگرد و از تک سویه نگری می پرهیزد.
2. فرازمانی و فرا مکانی:
قرآن با زمین و زمان خاص یا عصر و نسلی ویژه سخن نمی گوید و برتر از زمان و مکان با همگان به گفت و گو می نشیند. به سروه نغز مولوی:
مکانی که در او نور خداست *** ماضی و مستقبل و حال از کجاست!
تا قیامت می زند قرآن ندا *** ای گروهی جهل را گشته فدا
کَه مرا افسانه می پنداشتید *** تخم طعن و کافری می کاشتید
من کلام حقّم و قائم به ذات *** قوتِ جانِ جان و یاقوتِ زکات!
3. هماهنگی با ساختار و سرشت خدادادی آدمیان:
با داده ها و خواسته های ( پایا و ناپایا ) همه انسان ها در همه جا و همیشه هستی، در هر زمین و هر زمانی انطباق پذیر است.
4. حقیقت نمایی و پرهیز از خیالبافی:
هرگز نادرست و ناراست نمی گوید و حقیقت را با تمامی چهره اش می نمایاند و هرگونه خیال پردازی را می نکوهد.
5. عقل گرایی و عاقل پروری:
پیوسته همگان را به تعقّل و بهره برداری بهینه از نیروی عقل دعوت و از تقلید و جمود و جهالت نهی می کند و گذر از گردنه دانایی و رسیدن به قلّه فرزانگی را هدف پایانی آدمیان می داند.
6. اعتدال و میانه گرایی و پرهیز از افراط و تفریط:
هماره راه وسط را برمی گزیند و همگان را بدان فرا می خواند و به تندروان و متعصّبان، نیز کند روان و بی غیرتان نهیب می زند، از این رو دنیاستیزی و دنیاپرستی را برنمی تابد و به دنیاجوییِ آخرت مدارانه سفارش می کند.
7. یکدستی و پیراستگی از اختلاف:
با آن که در شرایط گوناگون فرهنگی و سیاسی و اجتماعی فرود آمده، همه ره آوردها و ارمغان هایش با همدیگر هم آهنگ است و هیچ گونه تباین و تضادّی در آن ها دیده نمی شود.
8. گزارش حقایق تاریخی با هدف گذاری ویژه و پیام دهی خاص:
قرآن کتاب قصّه و داستان سرایی نیست، بلکه کتاب عبرت و موعظه است و سرگذشت مردمان پیشین را برای درس آموزی و پندگیری، پایا و پویاسازی راه خوبان و گذشتن و گسستن از بیراهه بدان، بازگو می کند.
9. غیب نمایی و پیش گویی:
به اعتراف قرآن پژوهان، نیز مستشرقانِ گاه بداندیشه و بدانگیزه، در این گرامی گفته آسمانی، سخنان و گزارش هایی از گذشته و آینده، نیز حقایقِ علمیِ حاکم بر جهان آمده که برای مخاطبان آن دوران، حتّی در اعصار پسین و گاه تا روز رستاخیز، از راه های عادی، دانستنی نبوده و نخواهد بود. (4)
از سوی دیگر، خطوط کلی معارف قرآنی را عناصر زیر تشکیل می دهد:
1. مبدأشناسی:
او یگانه خاستگاه پیدایی هستی و دارای صفات و اسمای نیکوست: ( قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لاَ یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ). (5)
( وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ) (6).
2. انسان شناسی:
خلیفه و نماینده خدا و برخوردار از دو چهره ملکی و ملکوتی، زمینی و آسمانی است:
( وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ) (7).
3. جهان شناسی:
آیت خدا و در خدمت انسان، هستی مند پیچیده و دارای اسرار فراوان است:
( سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ )؛ (8)
( هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ )؛ (9)
( إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ). (10)
4. راه و راهنماشناسی:
تنها یک راه، آدمی را به هدفش می رساند که به « صراط مستقیم » نامور است و چون رهزنانی کنار آن به کمین نشسته اند، راهنمایانی مهربان ( بیم ده و نوید ده ) بر آن گمارده شده اند که پشتیبان انسان باشند:
( کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ) (11)؛
( وَ أَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ) (12)؛
( قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ) (13)؛
( وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ ) (14)؛
( وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رسولاً )؛ (15)
( وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ )؛ (16)
( اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ). (17)
5. آیین و برنامه شناسی:
مجموعه ای از افکار و اخلاق و رفتار، هست ها و نیست ها، بایدها و نبایدها، شایدها و نشایدها، بینش ها و گرایش ها و منش های سلامت زا و سعادت آفرین و سعادت اندود است:
( وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهَاجاً وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ )؛ (18)
( أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ )؛ (19)
( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ )؛ (20)
( وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ )؛ (21)
( شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ ). (22)
6. مقصد و مقصود ( هدف ) شناسی:
آفرینش جهان برای انسان و او برای بندگی و آن نیز برای دیدار یار در بهشت برین است:
( وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ )؛ (23)
( وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ )؛ (24)
( یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ )؛ (25)
( یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ). (26)
7. معادشناسی:
فرجام این هستی برای نیک اندیشان و نیکوکرداران، نیز پلیدفکران و زشت کرداران، یکسان نخواهد بود و هر کسی نمودِ افکار و رفتارهایش را آن روز به دیده خود خواهد دید:
( إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى )؛ (27)
( وَ تَرَى کُلَّ أُمَّهٍ جَاثِیَهً کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ). (28)
پینوشتها:
1- نساء، آیه 113.
2- بقره، آیه 151.
3- برای پرهیز از درازنویسی، شواهد آیات را نیاوردیم.
4- برای نمونه ر.ک: یحیی بن حمزه علوی، الطّراز فی أسرار البلاغه، ج3، ص 367؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 95؛ کاشف الغطاء، الدّین و الاسلام، ج2، ص 53؛ حقّ الیقین، ج1، ص 112؛ شهرستانی، المعجزه الخالده، ص 8؛ شیخ محمد جواد بلاغی، آلاء الرحمن، ص 3؛ ابوالقاسم خوئی، البیان، ص 43؛ موریس بوکای، دراسه الکتب المقدسه فی ضوء المعارف الحدیثه ( چاپ قاهره دارالمعارف ).
5- رعد، آیه 16.
6- اعراف، آیه 180.
7- حجر، آیه 28-29.
8- فصّلت، آیه 53.
9- بقره، آیه 29.
10- بقره، آیه 164.
11- بقره، آیه 213.
12- انعام، آیه 153.
13- اعراف، آیه 16.
14- انعام،آیه 48، کهف، آیه 56.
15- نحل، آیه 36.
16- فاطر، آیه 24.
17- انعام، آیه 124.
18- مائده، آیه 48.
19- انعام، آیه 90.
20- توبه، آیه 33.
21- یونس، آیه 105.
22- شوری، آیه 13.
23- ذاریات، آیه 56.
24- حجر، آیه 99.
25- انشقاق، آیه 6.
26- فجر، آیه 27-30.
27- طه، آیه 15.
28- جاثیه، آیه 28.
منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم