در ارتباط با این سوال ابتدا نظر شما را به نکات زیر جلب می کنیم:
نکات:
1. از آن جا که ازدواج منشأ ارتباط جمعی دو خانواده زن و شوهر است، به پسران و دختران، هر دو توصیه میشود که در انتخاب همسر از پدر و مادر خود نظر خواهی و با آنها مشورت کنند. این نظر خواهی و مشورت هم نوعی احترام و محبت نسبت به پدر و مادر و هم باعث کمک به افزایش تفاهم و پیوند خانوادگی میان بستگان نزدیک دو همسر است. و بالاتر از همه راهی مناسب برای استفاده از تجارب شخصی و اطلاعات اجتماعی آنها در انتخاب همسر و رفتار صحیح زناشویی است.
2. پدرها و مادرها در راهنمایی فرزندان شان خواستههای صحیح آنها و شرایط نوی را که آنها باید در آن زندگی کنند در نظر بگیرند و توجه داشته باشند که ازدواج و همسرگیری در درجه اول مربوط به فرزند آنها و آینده او و فرزندان آینده اوست، نه به خود پدر و مادر.
3. نظر خواهی از پدر نوعی احترام و قدرشناسی از اوامری لازم است زیرا دختر عمری را در کنار پدر گذرانده و رشد و پرورش یافته است. اینک که قصد تشکیل خانواده، جدایی از والدین، و ورود به امر و برنامه جدیدی میشود، و خود میخواهد در نقش آنها انجام وظیفه کند باید از باب حق شناسی از پدر و احترام به مادر از آنان اجازه بگیرد و زمینه استفاده از تجارب پدر را فراهم نمایند.
از آن جا که در نظام حیات اجتماعی اسلام، دختر برخلاف پسر کمتر در اجتماع حضور دارد و با مردان اجتماع کمتر تماس دارد و با مسایل گوناگون اجتماعی، با حیلهگریها، با نیرنگها، فریب، سوء نیتها، کمتر مواجه است. لذا هر چند که او خردمند و نیک اندیش باشد، در این زمینه آن چنان مجرب نیست که بتواند راه زندگی خود را از چاه بشناسد. او نیازمند به راهنمای مجربتر و دلسوزی است که نقش هدایت او را به سوی زندگی سعادتمند داشته باشد، راهنمایی که سرد و گرم چشیده، پاک نیت و خیرخواه باشد. در چنین صورت چه کسی بهتر از پدر؟[1]
4. در مورد شرط دانستن اجازه پدر تا وقتی است که او به راستی در راه تأمین مصالح فرزندش بکوشد، نه در راه تحمیل نظر و خواسته خود بر او، هر چند برخلاف مصلحت او باشد. هر جا تشخیص داده شود که پدر بر خلاف مصلحت فرزند و به زیان او، دنبال تحقق بخشیدن به خواستههای خویشتن است، دختر میتواند با مراجعه به دادگاه تقاضای رسیدگی به این امر را نماید. و حاکم شرع با توجه به مصلحت دختر اجازه ازدواج دختر را صادر مینماید.
به متن توضیح المسائل توجه کنید:
دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص میدهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنان چه باکره باشد، بنابر احتیاط باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، ولی اگر همسر مناسبی برای دختر پیدا شود و پدر مخالفت کند اجازه او شرط نیست، همچنین اگر به پدر یا جد پدری دسترسی نباشد و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد، امّا اذن مادر و برادر شرط نیست.[2]
راهکارهایی برای برون رفت از مشکل
در مورد این بخش از سؤال که چگونه به والدین خود بگوید که طرف مقابل خود را پسندیده است؟ با توجه به آن چه در قبل گفته شد، اگر دختری بر اساس تحقیق به این نتیجه رسید که پسر خواستگارش همه شرایط مورد نیاز را دارا میباشد و از هر جهت کفو او و همسر مورد قبول او میباشد. بهترین راه برای رساندن موافقت خود به والدین مادر است.
دختر باید سعی کند با ظرافت نظر خود را به مادرش بیان نماید از آن جا که رابطه دختر با مادر معمولاً نزدیک است مادر با صبر و حوصله بیشتری به سخنان دختر خود گوش خواهد داد. و اگر شما برای خواسته خود دارای منطق قابل قبولی باشید یقیناً مادر هم خواهد پذیرفت. پذیرش مادر راه را برای اجازه پدر و رضایت او همواره خواهد کرد.
اگر در بعضی از موارد از گفتگوی رو در رو با مادر خود معذورید و نمیتوانید به طور مستقیم نظر خود را با مادرتان بیان نمایید. میتوانید با نوشتن یک نامه محبت آمیز و تشکر از آنان که نسبت به سرنوشت شما احساس مسئولیت کردهاند. با بیانی گرم و صمیمی نظر خود را به آنان ابلاغ نمایید و تقاضا نمایید که به شما کمک نمایند.
در بعضی از خانواداهها پدر بزرگ و یا مادربزرگ در بین اعضای خانواده موقعیت خاصی دارند و نوهها با آنها احساس راحتی و صمیمیت بیشتری دارند و راحتتر میتوانند خواستههای خود را با آنان مطرح کنند. شما هم میتوانید در صورت حیات پدر بزرگ و یا مادر بزرگ نظر خود را با آنان مطرح نمایید و با وساطت آنان رضایت پدر و مادر خود را حاصل نمایید.
و در صورت عدم حیات پدر بزرگ و یا مادر بزرگ یکی دیگر از بستگان که با او راحت وصمیمی هستید مانند خواهر بزرگتر، دایی، عمو، عمه و یا خاله صحبت کنید و از طریق آنان پدر و مادر را از رضایت مندی خود به فرد مورد نظرتان آگاه کنید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تشکیل خانواده در اسلام، نوشته دکتر علی قائمی، انتشارات امیری، چاپ هشتم، 1372.
2. اسلام و تربیت دختران، نوشته دکتر علی قائمی، انتشارات امین و امیری، چاپ هفتم، 1367.
پی نوشت ها:
[1] . قائمی، علی، تشکیل خانواده در اسلام، تهران، انتشارات امیری، 1372، ص 100.
[2] . بنی هاشمی خمینی، محمدحسن، توضیح المسائل مراجع عظام، قم، انتشارات اسلامی، 1378، ج2، ص388.