اراده یک معنی عامی دارد که تقریباً مترادف دوست داشتن و پسندیدن است و یک کیفیت نفسانی در برابر کراهت (و ناپسند داشتن) است. معنای دوم اراده تصمیم گرفتن بر انجام کاری است و متوقف بر تصور کار و تصدیق به نوعی فائده از جمله لذت برای آن می باشد و مقابل آن حالت تحیّر و دودلی است. در معنی اخص اراده به تصمیمی که ناشی از ترجیح عقلانی میباشد به کار میرود و در این معنی فعل ارادی مترادف با فعل تدبیری و در برابر فعل غریزی و التذاذی خاص است.[1] منظور از اراده در اینجا نوعی توانایی روانی ویژه انسان است که شخص بر اساس آن می تواند در قلمرو خاصی، تأثیرات زیستی و محیطی را تحت تسلط خویش درآورد و با گزینش خود، رفتار و مسیر رشد خویش را آگاهانه انتخاب نماید. اراده به این معنا در برابر انواع نگرشهای انفعالی و جبرگرایانه نسبت به انسان، رفتارها و رشد او قرار میگیرد. البته لازم به ذکر است که گاهی اراده و اختیار در این بحث به صورت دو واژه مترادف به کار میروند هر چند اراده معانی دیگری نیز دارد. دکتر سیف در فرهنگ روان شناسی – روان پزشکی خود اراده -will- را به معنی توانایی درونی و شخصی برای تعیین آزادانه عمل یا گزینه میداند.
قلمرو اراده
برخی از ابعاد انسان، به گونهای طبیعی و خود به خودی رشد میکنند و مراحل را یکی پس از دیگری پشت سر میگذرانند. رشد در مرحله پیش زادی، رشد سیستم عصبی و رشد جنبه های فیزیولوژیک از این قبیل است. با توجه به مفهوم اراده و اختیار و تعریفی که برای آن ارائه شده، روشن است که اراده در فرایند رشد این دسته از ابعاد مستقیماً نقش ندارد. ولی رشد گروهی دیگر از ابعاد وجودی انسان در گرو “رفتار”های اوست که رشد این جنبهها میتواند به گونهای آگاهانه تحقق پذیرد، و در همین ابعاد است که اراده فرد، در رشد او نقش بازی میکند.[2] این مطلب را میتوان از روایتی که از امام جعفر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است استفاده کرد. آن حضرت، اطاعت و عصیان را ارادی میشمارند در حالی که ویژگیهای بیولوژیک و فیزیولوژیک را از قلمرو اختیار خارج میکنند.[3] بسیاری از جنبههای رشد که در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی رخ میدهد بهویژه رشد شخصیت اخلاقی و معنوی میتواند تحت سیطره و تدبیر اراده قرار گیرد، بلکه برخی از آنها بدون اراده، معنا پیدا نمی کند.
روانشناسی، اراده و اختیار
روانشناسی گر چه در آغاز به عنوان «دانش بررسی تجارب ذهنی» تعریف شد، ولی تحت تأثیر جو علم زدگی که در قرن نوزدهم بر فضای فرهنگی غرب حاکم بود، موضوع آگاهی و شناخت برای مدت مدیدی از روانشناسی حذف شد و به دنبال آن مسئله اختیار و اراده نیز نادیده گرفته شد، ولی با اقبال دوباره برخی مکاتب و دیدگاههای روانشناختی، همچون رواشناسی شناختی و انسانگرا، به مسئله آگاهی و بررسی شناخت انسان، رفته رفته نوعی دخالت و نقش مؤثر برای انسان مورد توجه قرار گرفته است.
فرآیند ظهور رفتار آگاهانه
همان طور که در آغاز بحث گفتیم، قلمرو نفوذ اختیار و اراده، رفتارهای آگاهانه است. برای بیان چگونگی این تأثیر، لازم است فرایندی را که یک رفتار آگاهانه می گذراند تا به ظهور برسد بررسی نماییم. آنگاه می توان مشخص نمود که پایه های زیستی و محیطی در کدامیک از مراحل ظهور چنین رفتارهایی تأثیر می گذارند و عوامل ارادی و اختیار در چه مراحلی نقش بیشتری دارند.
نظامها و ابعاد گوناگون فیزیولوژیک و روانی در پیدایش رفتار آگاهانه دخالت دارند. مهمترین این نظامها که عبارتند از:
1) توجه
2) ادراک
3) احساسات
4) انگیزش،
اینها همزمان با تعاملی که با یکدیگر دارند و تأثیر و تأثراتی که در میان آنها وجود دارد، زمینه رفتار آگاهانه را فراهم میآورند.[4]
1. ابتدا انسان نسبت به نیاز جسمی، روانی یا عالی در خود توجه پیدا می کند.
2. با توجه به یک نیاز، شخص نسبت به کمبودی در وجود خود آگاه میشود و آن را ادراک می نماید.
3. ادراک کمبود و نیازمندی، موجب برانگیخته شدن نوعی احساس رنج یا تنش می گردد.
4. این رنج یا تنش، انگیزهای به وجود میآورد تا برای از بین بردن آن رنج یا به دست آوردن نوعی لذت که نتیجهاش کاهش تنش است، اقدام نماید.
جایگاه اراده، در ظهور رفتار آگاهانه ِِ
اراده فرد می تواند در اولین مرحله یعنی توجه، دخالت کند. انسان از این ویژگی برخوردار است که می توان شرایط آینده را پیش بینی کند و بر این اساس قادر است شرایط محیطی را به گونه ای ترتیب دهد که توجهش به سویی که مورد نظر و خواست اوست، جهت پیدا کند. کسی که مبتلا به زخم معده است میتوان سرکه را از محیطی که در آن زندگی می کند حذف کند، یا از رفتن به جایی که غذای مضری توجه او را جلب می کند، خودداری نماید. همچنین انسان می تواند به چیزی توجه کند، بدون آنکه یک نیاز درونی یا محرک خارجی خاص، چنین توجهی را برانگیزد.
در مرحله ادراک نیز اراده میتواند نقش مهمی ایفا کند. افزون بر اینکه شخص می تواند درباره حضور یا عدم حضور محرک محیطی تصمیم بگیرد و یا لااقل با پیش بینی آن، میان حضور یا عدم حضور خود در آن محیط، یکی را انتخاب نماید، حتی در صورت وجود محرک محیطی، فرد این توانایی را دارد که شرایط ادراک را با اختیار خود تغییر دهد. مثلاً به هنگام روبرو شدن با منظرهای شهوت انگیز میتواند روی برگرداند یا چشم فرو بندد، و نیز می تواند با اختیار و آگاهی، به آنچه او را به سوی کمال معنوی می خواند گوش فرا دهد، یا آگاهانه از شنیدن و تأمل در مورد آن خودداری نماید.
در مواردی که دو یا چند نیاز یا انگیزه با یکدیگر تزاحم پیدا کنند، نقش اراده و اختیار با روشنی بیشتری نمایان میشود. در چنین موقعیتی شخص باید نخست یکی از دو راه را انتخاب نماید: یا خود را به دست عوامل زیستی و محیطی بسپارد و متنظر باشد تا این عوامل، یکی از انگیزه ها و نیازها را تشدید کند و رفتار او را جهت بخشد، و یا اینکه با فعالیت فکری و گزینشی، نقش تعیین کننده و ترجیح دهنده را خود به عهده بگیرد. پس از گذار از این دو راه، در صورتی که راه دوم را انتخاب کند، نوبت به انتخاب بعدی میرسد، یعنی باید میان در نظر گرفتن فاکتورهای کوتاه مدت و آنی، و میان به حساب آوردن فاکتورهای بلند مدت که احیاناً بالفعل حضور ندارند، یکی را اختیار نماید. نقش اختیار بویژه در این حالت به قدری تعیین کننده است که می تواند از ارضای نیازهای نیرومند و انگیزه های قوی نیز جلوگیری نماید. در این مورد، اراده مستقیماً و بدون واسطه، نوع رفتار را تعیین می کند و این در حالی است که در فرضهای گذشته این تأثیر، با واسطه بود.
تبیین دیگر از اراده
در تحلیل روان شناسی میبینیم که کار ارادی و اختیاری بدون میل (موتور حرکت کارها) و آگاهی و شناخت (چراغ حرکت) تحقق نمیپذیرد. اراده تبلور امیال همراه با شناخت است. در انسان کشش فطری، به امری وجود دارد و این میل در شرایط ویژه ای شکل می گیرد و به تحقق اراده در نفس منتهی می شود. پس اراده تبلور میل فطری است. امیال فطری (غرایز، عواطف، انفعالات، احساسات) نیز گاهی با هم تعارض دارند و قابل جمع نیستند و عقل و نفس با هم درگیر می شوند، عقل دنبال آخرت و لذت های پایدار است، ولی نفس در پی لذت فوری و کم دردسر که اینجا عقل باید با گزینش خود نیکوتر و پایدارترین را انتخاب کند. آری در بینش دینی ما نیز اصل هر انتخاب لذت است اما لذتی که زیاد باشد، پایدار و کمال آور و در راستای مطلوب نهایی و سعادت اخروی باشد.[5]
برخی از مبادی اراده از سنخ علوم است و برخی از سنخ سایر کیفیات نفسانی؛ به نمودار زیر توج کنید.
تصور کار- تصور فائده ها – تصدیق به فوائد- میل و شوق (اراده تبلور این میل است)[6]
نقش اراده در رشد
از آنچه گذشت، نقش تعیین کننده اختیار و اراده در ابعادی که رشد آنها وابسته به رفتارهای آگاهانه است روشن می شود. گرچه اینگونه رفتارها می تواند در رشد بسیاری از ابعاد تأثیر بگذارد ولی رشد برخی از آنها همچون بعد اخلاقی، بعد معنوی و بعد عرفانی بدون رفتارهای ارادی و آگاهانه امکان پذیر نیست، و این رفتارها در رشد بعضی دیگر از جنبه های انسانی از قبیل رشد شخصیت و رشد شناختی می توانند نقش جهت بخش و سرنوشت ساز داشته باشند.
رشد در ابعاد دسته اول متوقف بر شناخت ملاکهای صحیح و واقعی رفتار رشد دهنده و سپس سازگار نمودن آگاهانه رفتار بر اساس این شناختهاست. بنابراین رفتاری که از روی آگاهی و بینش انجام نگیرد، از نظر اخلاقی و معنوی بی اثر است و در رشد صعودی یا نزولی شخص تأثیری ندارد. اما جنبه هایی که در گروه دوم جای گرفته اند هر چند بدون آگاهی و اختیار فرد نیز قابل شکل گیری و تغییر هستند ولی علاوه بر آنکه عموم مردم در رشد دادن آنها آگاهانه و به گونه ای فعال عمل می کنند، برخی از مراحل و مراتب رشد شناختی و رشد شخصیت بدون دخالت اراده آزاد و اختیار آگاهانه، قابل دسترسی نیست.
رشد اراده
اراده و اختیار نه تنها عامل مؤثر در رشد انسان است، بلکه خود به عنوان یک بعد رشد یابنده مطرح می باشد. به دلیل رابطه تنگانگ موجود میان اراده و آگاهی، بین رشد این دو جنبه، همبستگی بالایی به چشم می خورد. فرهنگ، یادگیری و تمرین نیز در چگونگی رشد و نیرومندی اراده تأثیر بسزایی دارند. با مروری بر فرآیند رشد و اراده و عواملی که بر این جریان، تأثیر مثبت یا منفی می گذارند، بحث را پی می گیریم.
کودک دو ساله با «نه» گفتن به همه چیز ـ حتی هنگامی که کار مورد علاقه اش به وی پیشنهاد می شود ـ نشانه های اولیه استقلال طلبی را بروز می دهد و به نظر می رسد که اولین نمودارهای اراده و انتخاب آزاد را که در ساختار شخصیت او جوانه زده است، نمایان می سازد. ولی به دلیل آنکه نیروهای شناختی وی هنوز از رشد کافی برخوردار نیست این انتخاب با بصیرت و از روی حساب انجام نمی گیرد. از اینرو این رفتار، از پایداری و استمرار زیادی برخوردار نیست و پس از مدتی محو می گردد هر چند به شکل معتدل تری پا به پای جنبه ها و ظرفیت های شناختی، تکامل می یابد. از حدود نه سالگی می توان با در نظر گرفتن پایه های شناختی و جنبه های عاطفی کودک و با توجه به توانایی های فیزیکی و فیزیولوژیک وی با برنامه های آموزشی و تربیتی خاص، هر چند بیشتر زمینه های رشد اراده را در وی به وجود آورد و تقویت نمود. از اینروست که در روایات اسلامی سفارش شده است که کودکان را از نه سالگی به روزه گرفتن و کنترل آگاهانه خوراک، عادت دهند ولی رعایت ضعف های فیزیولوژیک آنان را نیز بنمایند.[7]
در دوران نوجوانی که ظرفیت های شناختی در اوج رشد خود هستند، رشد اخلاقی در مرحله شکوفایی است و نوجوان، نسبت به وابستگیهای دوران کودکی خود به والدین احساس بی نیازی می کند و از دنباله روی محض، بیزاری می جوید، این زمان آغاز بیداری اراده و انتخاب آگاهانه مسیر آینده توسط خود فرد است.[8]
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
روان شناسی از دیدگاه غزالی، دفتر انتشارات اسلامی
پی نوشت ها:
[1] . مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران: نشر سازمان تبلیغات، چاپ اول، 1378، بحث اختیار.
[2] . مصباح یزیدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم: انتشارات مؤسسه در راه حق، 1376، ج 1، ص 374.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1403ق، چ3، ج5، ص59.
[4] . ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، خودشناسی برای خودسازی، چ1، قم: انتشارات مؤسسه در راه حق، 1357، ص 109-125.
[5] . معارف قرآن 3-1، استاد مصباح یزدی، ص 422-421. (اقتباس)
[6] . همان، ص 142. (اقتباس)
[7] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1362، ج10، ص 772.
[8] . اقتباس از: بی ریا، ناصر و دیگران، روانشناسی رشد، چ 1، تهران: انتشارات سمت، 1374، از صفحه 244 تا 259.