نویسنده: حسین سلیمانى
ب) مجازات قصاص عضو
براى این که معلوم شود مجازات قطع یا نقص یا معیوب شدن عضو در شریعت یهودى چیست، لازم است که بحث را در تورات و تلمود جداگانه پى بگیریم.
1. مجازات قصاص عضو در تورات
تورات صراحتاً مجازات قصاص عضو را پذیرفته و در مواردى چند بر قانون «چشم در برابر چشم» تأکید کرده است.
کسى که همسایه خو د را عیب رسانیده باشد چنان که او کرده باشد به او کرده خواهد شد; شکستگى عوض شکستگى، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان. چنان که به آن شخص عیب رسانیده همچنان به او رسانیده شود (لاویان 24: 19ـ20).
و همچنین آمده است:
اگر اذیتى دیگر حاصل شود آن گاه جان به عوض جان و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم و لطمه به عوض لطمه (خروج 21: 23ـ25).
این فقرات ظاهراً صراحت در این دارد که مجازات صدمات بدنى قصاص است و اگر کسى به عضوى از بدن کسى آسیب زد باید قصاص شود. البته در این جا تورات برده را استثنا کرده و گفته است:
و اگر کسى چشم غلام یا چشم کنیز را بزند که ضایع شود او را به عوض چشمش آزاد کند و اگر دندان غلام یا دندان کنیز خود را بیندازد او را به عوض دندانش آزاد کند (خروج، 21: 26ـ27).
2. تلمود و مجازات قصاص عضو
رویکرد سنت شفاهى در این مورد رویکردى کاملا متفاوت است و این برداشت را از تورات که اگر کسى به همنوع خود صدمه بدنى وارد آورد و عضوى را ناقص کند باید به همان صورت قصاص شود، رد مى کند. در سنت شفاهى (تلمود) دیگر تمایلى به مجازات مرتکب این عمل نیست، بلکه به جاى آن براى طرف آسیب دیده تاوان و غرامت پولى مى گیرند. چنین برداشتى گرچه مخالف جدى هم دارد (باوا قما، 83 ب، 84 الف)، اما بیشتر دانشمندان در الغاى این مجازات به توافق رسیده اند (باوا قما، 8:1). به عبارت دیگر، با توجه به این تفسیر، کسى که همنوع خود را مورد ضرب و شتم قرار مى دهد، به مثابه مرتکب یک شبه جرم تلقى مى شود.[21]
عبارت تلمود دراین باره چنین است:
آیا قبول دارى که مقصود از کلمات فوق یعنى قانون چشم در برابر چشم پرداخت غرامت نقدى است یا این که مى گویى اگر کسى چشم همنوع خود را کور کرد، باید در عوض، چشم خود او را کور کنند؟ تو خود بگو، اگر چشم ضارب بزرگ باشد و چشم مضروب کوچک (یا بالعکس)، در این صورت چگونه مى توان دستور تورات را که گفته است «چشم در برابر چشم» اجرا کرد؟… یا این که فرض کنیم یک نابینا چشم همنوع خود را کور کرد یا یک دست بریده دست رفیق خود را برید و یا یک لنگ شخص دیگرى را لنگ کرد; در این صورت چگونه ممکن خواهد بود دستور تورات که فرموده است «چشم در برابر چشم» عیناً اجرا شود؟ درحالى که تورات اعلام داشته است: «شما را یک حکم خواهد بود» (لاویان، 24: 22); یعنى قانونى که براى همگى شما مساوى و یکسان باشد (باوا قما، 83 ب و 84 الف).[22]
از عبارت فوق چنین بر مى آید که چون قانون قصاص عضو را نمى توان هماره عادلانه اجرا کرد، باید دنبال تفسیر دیگرى بود که هماره منصفانه و در مورد هرکس قابل اجرا باشد و این جز با پرداخت تاوان نقدى ممکن نیست.
با این همه، این پرسش پیش مى آید که اگر منظور تورات مجازات پولى بود، چرا عبارت «چشم در برابر چشم» و قصاص عضو را بیان کرده و مستقیماً غرامت پولى را به عنوان مجازات مطرح نکرده است. دانشمندان یهودى در این باره به بُعد تعلیمى تورات اشاره مى کنند و مى گویند تورات عبارت چشم در برابر چشم را بدین منظور بیان کرده است که تعلیم دهد هرکس دست و پاى همنوع خود را ناقص کند، «سزاوار آن است که دست و پاى خود را از دست بدهد یا دست و پایش ناقص شود».[23]
ج) مجازات تازیانه
در کتاب مقدس بارها استفاده از تنبیه براى تأدیب فرزندان توسط والدین (تثنیه، 8: 5; 21: 18; امثال 19: 18; 23: 13ـ14; 29: 17) و نیز بنده توسط مولا (خروج، 21: 20، 26) به کار رفته است. ویژگى مجازات تازیانه این است که بیش از هر مجازات دیگرى جنبه اصلاحى دارد تا کیفرى.
1. مجازات تازیانه در کتاب مقدس
در مواردى که براى جرمى صراحتاً مجازاتى تعیین نشده، مجازات تازیانه تجویز شده است.
اگر شریر مستوجب تازیانه باشد، آن گاه، داور او را بخواباند و حکم دهد تا او را موافق شرارتش به حضور خود به شماره بزنند. چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند; مبادا اگر از این زیاده کرده، تازیانه بسیار زند، برادرت در نظر تو خوار شود (تثنیه، 25: 2ـ3).
برخى از مفسران این دو آیه را در ارتباط با آیه قبل از آن تفسیر کرده اند که حاکى از آن است که اگر بین دو نفر نزاعى درگیرد و به دادگاه بروند، دادگاه باید مجرم را محکوم و بى گناه را تبرئه کند (همان، 1). ایشان گفته اند که مطابق آیه یکم باب 25، قانون تازیانه فقط ناظر به نزاع یا شهادت دروغ است (ابن عزرا، تفسیر تثنیه، 25: 1; مکوت، 2 ب). اما دیگران مى گویند ضرورتى نیست که بین دو آیه ارتباطى باشد; بلکه آیه یکم ناظر است به درخواست اجراى عدالت از دادگاه و نیز در اتهامات کیفرى متقابل (میدراش تنائیم بر تثنیه، 25:1)، اما آیه دوم در پى تجویز مجازات تازیانه به طور کلى است.[24]
در این باره باید به نکاتى توجه کرد:
الف) مجازات تازیانه تنها مجازاتى است که در تورات به عنوان یک قاعده کلى و نه براى جرمى خاص ذکر شده است (در موارد دیگر هر مجازات با جرم معینى همراه شده است); فقط یک استثنا وجود دارد و آن جایى است که تازیانه، به همراه جزاى نقدى، براى مجازات مفترى به یک باکره تجویز شده است (تثنیه، 22: 18ـ19).
ب) حداکثر تازیانه مطابق آیات فوق چهل ضربه است (تثنیه، 25: 3). آن گونه که از قید «او را موافق شرارتش… تازیانه زند» (متناسب با جرمى که انجام داده) برمى آید، چهل ضربه به عنوان حداکثر ضربات قانونى در نظر گرفته شده است و نه به عنوان یک تعداد ثابت در همه موارد. به عبارت دیگر، مجرم، بسته به شدت جرم، تا حداکثر چهل ضربه مجازات مى شود.
ج) گزارشى در دست نیست که نشان دهد در دوره کتاب مقدس مجازات تازیانه چگونه اجرا مى شده است. در کتاب مقدس شیوه هاى گوناگون تنبیه ذکر شده (داوران، 8: 7، 16; امثال، 10: 13; اول پادشاهان، 12: 11، 14 و…) اما از این نمى توان نتیجه گرفت که مجازات تازیانه به این شیوه ها یا برخى از آنها صورت مى گرفته است.[25]
2. مجازات تازیانه در تلمود
تلمود، افزون بر وضع مقررات مفصل در مورد شیوه اجراى مجازات تازیانه، تغییرات و اصلاحاتى را نیز در مفهومى که از این مجازات از کتاب مقدس برداشت مى شود، به وجود آورد.
الف) حداکثر مجازات از چهل ضربه به 39 ضربه کاهش یافت. دلیل حقوق دانان تلمودى یکى پرهیز از خطر فراتر رفتن از حداکثر مجازات، ولو به اشتباه، بود و دیگرى نحوه تفسیرى بود که از الفاظ کتاب مقدس و لفظ «به تعداد چهل ضربه» داشتند (مکوت، 3: 10; 22 الف).[26]
ب) مجازات تازیانه مشمول اصل قانونى بودن جرایم و مجازات ها شد. جرایم مستوجب تازیانه دقیقاً شمارش شدند تا به عنوان مجازات کلى براى همه جرایم (که مجازات مشخصى نداشتند) به کار نرود. 207 فعل مستوجب تازیانه دانسته شد.[27]
ج) تعداد 39 ضربه، مقدار ثابت مجازات و نه حداکثر آن فرض شد. به عبارت دیگر، مجازات قانونىِ تمام جرایم مستوجب تازیانه، 39 ضربه نه بیشتر و نه کم تر بود. با این همه، محکوم به مجازات باید ابتدا معاینه پزشکى مى شد و پزشک معین مى کرد که وى چند ضربه را، بدون این که سلامتى اش در خطر افتد، مى تواند تحمل کند (مکوت، 3:11). اگر مطابق آزمون پزشکى، به وى کم تر از 39 ضربه زده مى شد و آن گاه روشن مى شد که وى تحمل بیش از آن را دارد، آزمون پیشین پا برجا مى ماند و مجازاتْ اعمال شده تلقى مى شد.
3. تازیانه کیفرى
1ـ3. جرایم مستوجب تازیانه کیفرى
جرایمى که مجازات آنها تازیانه (مکوت) است، بدین قرارند:
الف) تازیانه بدل از مجازات انقطاع
شخصى که مرتکب یکى از جرایمى شود که مجازات آن کارِت است، با تحمل تازیانه از مجازات الهى فوق تبرئه مى شود (مکوت، 3:15).
ب) نقض آشکار نواهى تورات.
با این حال، گفتار گاهى معادل کردار است; مانند سوگند خوردن به نام خدا یا نام خدا را به باطل بردن (خروج، 20:7; تثنیه، 5:11) جرمى است که با تحمل تازیانه پاک مى شود (تمورا، 3 الف).
با این همه، در صورتى نقض حکم با عمل آشکار مستوجب تازیانه است که مجازات دیگرى معین نشده باشد، و اگر مجازات دیگرى تعیین شده باشد فقط به همان مجازات حکم مى شود، چراکه جمع دو مجازات براى یک جرم ممکن نیست; براى مثال، چون درمورد نهى ازسرقت (خروج، 20: 15;تثنیه، 5: 19)،جریمه مالى به عنوان مجازات ذکر شده است (خروج، 22: 1)، فقط همین جریمه اعمال مى شود و سارق تازیانه نمى خورد (مکوت، 1: 2; 4 ب; کتوبوت، 32 الف). همین طور، وقتى مجازات جرمى اعدام قضایى (و نه الهى) است دیگر تازیانه تحمیل نمى شود (توسیفتا مکوت، 5: 17).
2ـ3. چگونگى اجراى مجازات
براى اجراى مجازات تازیانه از شلاقى که از چرم گوساله ساخته شده است استفاده مى شود. کمر و سینه محکوم را برهنه مى کنند و یک سوم ضربه ها را بر سینه و دوسوم دیگر را بر پشت وى مى زنند. محکوم در حال اجراى حکم خمیده است و مأمور اجراى حکم بر روى سنگى مى ایستد و تازیانه مى زند. اجراى این مجازات با روایت پندآمیز و تسلى بخش آیاتى از کتاب مقدس همراه مى شود (مکوت، 3: 12ـ14).
3ـ3. مرگ محکوم در حین اجراى حکم
اگر محکوم در حین اجراى حکم مجازات بمیرد، در صورتى که مأمور اجراى حکم، مجازات را مطابق قانون اجرا کرده باشد مسئول نیست; اما اگر قانون را دقیقاً اجرا نکرده باشد و حتى یک ضربه تازیانه بیش از حد معین به او زده باشد، به لحاظ ارتکاب قتل غیرعمد مسئول است و به شهر پناهگاه تبعید مى شود.
4ـ3. شرایط مأمور اجراى حکم
مأموراجراى حکم تازیانه باید داراى شرایط زیرباشد: 1.حداقل 18 ساله باشد; 2. رابطه خویشاوندى با محکوم نداشته باشد;3.دشمن محکوم نباشد; 4.دوست محکوم نباشد.
5ـ3. اشتباه در تعداد ضربه ها
اگر مأمور اجراى حکم در تعداد ضربه ها شک کند، به حداقل اکتفا مى کند; چرا که در هیچ صورت نباید بیش از حداکثر قانونى (39 ضربه) زده شود.
6ـ3. جمع مجازات ها
اگر مجرم به تحمل دو دوره تازیانه (براى دو نقض) محکوم شده باشد، اگر تخمین بزنند که فقط تحمل یک دوره را دارد، به آن اکتفا مى شود، والا پس از بهبودى دوره دوم را مى زنند.
4. تازیانه تأدیبى (تنبیهى)
تازیانه تنبیهى (مکوت مردوت)
تازیانه بیرون از قانون در مورد نزدیکى جنسىِ در دید عموم تجویز شده است (یووعوت، 90 ب). گاه تازیانه به عنوان مجازات قانونى تجویز شده بود که در دسته هاى تازیانه کیفرى فوق الذکر قرار نمى گرفتند، براى مثال، در مورد خلوت کردن زن و مردى با هم (قیدوشین، 81 الف); این موارد را نیز مى توان جزء تازیانه هاى تنبیهى دانست و نه کیفرى.
تازیانه تنبیهى گاهى در مورد اوامر اِعمال مى شد تا اطاعت از چنین احکامى را تضمین کند. در این جا، برخلاف تازیانه کیفرى، حداکثر ضربات محدود نیست، بلکه تا آن جا ادامه مى یابد که شخص وظیفه اش را انجام دهد. در این موارد «او تازیانه مى خورد تا جانش در آید» (کتوبوت، 84 الف، ب).
از موارد دیگر اجراى تازیانه تنبیهى جایى است که متهم به دلایل رسمى و ظاهرى قابل مجازات نیست;
ابداع تازیانه تنبیهى ابزارى در دست دادگاه ها بود که (در دوره هاى پس از تلمود) مى توانستند براى حفظ قانون و نظم و رعایت امور دینى به آن متوسل شوند. گرچه محدوده خاصى براى تازیانه تنبیهى لحاظ نشده بود، ولى دادگاه ها معمولا آن را به تعداد مشخص محدود مى کردند; گاه حداکثرى را که تورات مشخص کرده ملاک قرار مى دادند و گاه تعداد تازیانه به صلاحدید دادگاه واگذار مى شد.
در این جا پرسشى پیش مى آید: آیا چنین اختیارات وسیعى در مورد تنبیه با تازیانه باعث نمى شود که گاه جرایم خفیف، مجازات هاى بسیار شدیدترى از مجازات تازیانه کتاب مقدس داشته باشند؟ در پاسخ گفته اند که این مسئله با آسان گیرى هاى دیگر جبران مى شود: اجراى تازیانه تنبیهى باید آن قدر انسانى (و خفیف) باشد که کثرت ضربه ها را جبران کند; بدن محکوم نباید برهنه باشد; تازیانه نباید چرمى باشد; تازیانه بر اعضاى غیرحساس بدن (نه سینه و پشت) زده مى شود. همچنین دادگاه ها مقرر داشتند که صرف اتهام (در جرایمى که ثابت نمى شوند) براى تنبیه کافى نیست; بلکه باید حداقل یک شاهد بر آن گواهى دهد و یا شیاع عمومى داشته باشد.
د) قطع دست
یکى از مجازات هایى که در تورات پیش بینى شده «قطع دست» است.
اگر دو شخص با یکدیگر منازعه نمایند و زن یکى پیش آید تا شوهر خود را از دست زننده اش رها کند و دست خود را دراز کرده، عورت او را بگیرد، پس دست او را قطع کن و چشم تو بر او ترحم نکند (تثنیه، 25: 11ـ12).
در سنت شفاهى گاهى براى برخى جرایم، قطع دست ذکر شده است; براى مثال، مطابق تلمود، اگر مردى استمنا کند باید دستش قطع شود (نیدا، 13 الف). همچنین ذکر شده است که اگر کسى بر روى دیگرى دست بلند کند، حتى اگر او را نزند، در صورتى که بدانیم این کار را مکرر انجام مى دهد (مطابق نظر برخى از دانشمندان) باید دست او را قطع کرد (سنهدرین، 58 ب).
درباره این مجازات به نکاتى باید توجه کرد: اولا بسیارى از مجازات هاى تورات به عقیده دانشمندان یهودى جنبه تعلیمى داشته اند و نه عملى; غرض آن بوده که بدینوسیله افراد را از گناه دور دارند. ثانیاً به نظر نمى رسد که به چنین مجازاتى در دادگاه هاى یهودى حکم کرده باشند. لذا نمى توان با قاطعیت درباره آن به عنوان یک مجازات داورى کرد.
ادامه دارد …
پی نوشت ها :
[21]. cf. Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 458; H.H.C., “Talion”, E.J., v. 5, p. 741;راب ا. کهن، پیشین، ص330.
[22] . رک: راب ا. کهن، پیشین، ص330ـ331; H.H.C., op. cit., p. 741-742.
[23]. Maim., Tort, ûAssault and Damage, 1:3; cf. Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 458.
[24]. cf. H.H.C., “Flogging”, EJ., v. 6, p. 1348.
[25]. ibid.
[26]. Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172; ibid;
راب. ا. کهن، پیشین، ص322.
[27]. H.Z.D., “Judaism / the Judaic Tradition”, The New Encyclopaedia Britannica, v. 22, p. 412.