آیا کتاب دین و روان ویلیام جیمز با مبانی ما سازگاری دارد؟
از آنجایی که نکات مفید این کتاب بسیار قابل توجه است ما در ابتدا به بیان نکات مثبت این کتاب طبق مبانی دین اسلام می پردازیم.[1] در این راستا سعی داریم از نظرات استاد شهید مطهری (ره) درباره این کتاب استفاده کنیم. و سپس بخش هایی از این کتاب خواهیم پرداخت.
برخی از نکات مثبت:
1. علم و دین:
مؤلف درباره دین می گوید دین محرک بشر به سمت تحقیق و کشف واقع است و بعد از این که دین حقایقی را ارائه داده، علم دو مرتبه رفته است، ببیند قضیه از چه قرار است و سرانجام نشانه هایی هم بر صدق و تأییدش پیدا کرده است.[2]
2. فطرت دل:
ویلیام جیمز می گوید من به خوبی می پذیرم که سرچشمه زندگی مذهبی دل است و در جائی دیگر اشاره دارد که فطرت دل انسان بر حسب ساختمان روحی خود متمایل و خواهان خدا، آفریده شده است. از بیانات متعددی بر می آید که ایشان اعتقاد دارد که دین و گرایش به خدا امری است فطری.[3] جیمز گوهر همه ادیان را در تجربه عرفانی و حالات عرفانی خلاصه می کند. وی به این حالات و فلسفه های درونی اصالت می دهد.
3. توجه به امور ماورایی:
شهید مطهری باتوجه به کتاب دین و روان می گویند: ویلیام جیمز، مؤلف کتاب، درباره امور غیر مادی (دنیای ماورایی) چنین می گوید: درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی و طبیعی است ولی بسیاری از آنها هم از دنیایی ماورای این دنیا سرچشمه می گیرند. دلیل این که اصولاً بسیاری از کارهای بشر با حساب های مادی جور در نمی آید همین است. جیمز درباره حالات مذهبی می گوید: من در هر امر «مذهبی» همیشه نوعی وقار، صمیمیت، وجد، لطف و محبت و ایثار می بینم. حالات روانی _ مذهبی خواصی دارد که آن خواص با هیچ حالتی از حالات بشر تطبیق نمی کند.[4]
4. نشاط جهان بینی دینی و مذهبی:
به عقیده ویلیام جیمز فکر مذهبی دنیایی خشک بی روح، سرد و مکانیکی به ما عرضه نمی کند. جهان بینی مذهبی جهان را به جهانی جاندار و دارای شعور و آگاهی تبدیل می کند.[5] طبق نظر اسلام نیز جهان هدف دار و مخلوق خداست و دنیا محل تجارت مؤمنین، آزمایش و سکوی پرش مؤمن به سمت کمال و رشد است و در چنین جهان بینی ای فرد دچار یأس نمی شود و مشکلات و تزاحمات زندگی مادی او را به بن بست، ناکامی و افسردگی نمی رساند. ویلیام جیمز معتقد است افرادی که جهان را سرشار از شرور، تباهی و فساد می بینند (بدبینی به هستی دارند) راه چاره ای برای سعادت بشر ندارند مگر پوچی و خودکشی. وی درباره افراد بدبینی مثل نیچه، مارک اورل، شوپنهاور می گوید آنها مانند موشی که در زیر تله جیر جیر می کند باید آه بکشند و ناله کنند.[6] کلمات این افراد نمی تواند به بدبختی ها و مشقت های زندگی، معنای مذهب را بدهد.
5. استعداد نیایش و دعا:
یکی از استعدادهای خاص انسانی که در انسان اصا لت دارد، بُعد نیایش و پرستش است. در قرآن داریم «فأقِم وجهک للدینِ حنیفاً فطرهَ اللهِ اللّتی فَطَرَ الناسَ علیها[7]؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است». ویلیام جیمز بر اساس سی سال تحقیق درباره حالات روانی _ مذهبی افراد به این گرایش اصیل حس مذهبی، اعتراف کرده است.[8] برخی از روان شناسان و دانشمندان دیگر که به این بعد و حس خداجوئی فطری اشاره کرده اند از این قراراند: انیشتاین، الکسیس کارل، برگسون، یونگ.[9] شهید مطهری در کتاب توحید خود درباره نظر جیمز، درباره احساس مذهبی می گوید: خیلی حرف عالی و جالبی است؛ (جیمز) می گوید: فلسفه و علوم یا علم کلام مذهب را به وجود نیاورده است. این احساس مذهبی است که اینها را به وجود آورده است.[10]
6. ویژگی های زندگی مذهبی:
الف: این دنیای محسوس قسمتی از کل هستی است و ارزش این دنیا به عا لم غیب بر می گردد.
ب: دعا و نماز و ارتباط با خدا کاری است با اثر و نتیجه، و آن ایجاد یک جریان قدرت و نیرویی است که به طور محسوس دارای آثار مادی و معنوی می باشد.
از نظر ویلیام جیمز تجربه زندگی دینی دو صفت بارز دارد:
1. در پرتو این حالات شهودی و عرفانی زندگی سرشار از نشاط شاعرانه می شود.
2. یک اطمینان و آرامش باطنی برای فرد ایجاد می گردد.[11]
7. اثر حالات عرفانی:
الف: این حالات در روحیه کسانی که بدان حالت ها نایل می شوند استحکام و نیرویی شگفت ایجاد می کند.
ب: کسانی که این حالتها را درک نمی کنند اجباری ندارند آنها را قبول کنند.
ج: این تجارب دورنمایی از حقایق را نشان می دهد و فقط برای مردم عرفانی حجیت دارد،[12] اما مردم غیر عرفانی نیز حد ضعیفی از آن حالات را دارا هستند.
ویلیام جیمز در جایی دیگر 4 نشانه برای حالات عرفانی می شمارد:
1. وصف ناپذیر بودن
2. وجدانی بودن
3. زودگذر بودن این حالات
4. حالات پذیرش و قبولی (برخلاف حالات مرتاضان)، پس از این حالات اثراتی در روح فرد باقی می گذارد و زندگی درونی فرد را منقلب می کند.[13]
درباره فایده این کتاب همین بس که شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام می گوید: «انصافاً کتاب خیلی خوبی بود» وی همچنین از نکات مثبت این کتاب در همه آثارشان استفاده نموده اند و یادی از ویلیام جیمز کرده اند.
برخی از نکات منفی:
در فلسفه غرب به مکتب پراگماتیسم (اصالت عمل) بر می خوریم. این مکتب فلسفی به وسیله اندیشمندان آمریکایی در آستانه قرن بیستم به وجود آمد و مشهورترین ایشان ویلیام جیمز روان شناس و فیلسوف معروف است. این مکتب قضیه ای را حقیقتی می داند که دارای فایده عملی باشد. جیمز که روش خود را تجربی خالص می نامید در تعیین قلمرو تجربه با دیگر تجربه گرایان اختلاف نظر داشت و آن را علاوه بر تجربه حسی و ظاهری شامل تجربه روانی و تجربه دینی هم می شمرد و عقاید مذهبی، مخصوصاً اعتقاد به قدرت و رحمت الهی را برای سلامت روانی مفید، و به همین دلیل، حقیقت می دانست و خود وی که در بیست و نه سالگی دچار یک بحران روحی شده بود باتوجه به خدا و قدرت او بر تغییر سرنوشت انسان، بهبود یافت و از این روی بر نماز و نیایش تأکید می کرد ولی خدا را هم کامل مطلق و نامتناهی نمی دانست بلکه برای او هم تکامل، قائل بود و اساساً عدم تکامل را مساوی با سکون و دلیلِ نقص می پنداشت. ویلیام جیمز همچنین بر اراده آزاد و نقش سازنده آن، تأکید داشت و در این جهت، با پیروان اگزیستانسیالیسم همنوا بود.[14]
فصل پنجم در کتاب دین و روان به نام مذهب در عمل عنوان خورده است: ویلیام جیمز در این جا و در جاهای متعددی از این کتاب به اندیشه پراگماتیسمی (اصالتِ عمل) خود اشاره دارد. وی میوه ها و نتیجه های زندگی معنوی را بهترین نشانه برای ارزشمندی آن می شمارد و می گوید عقایدی که بار و ثمره هایش بیشتر است، حقیقی تر است.اگر در سخن او دقت کنیم معنی «خدا وجود دارد» را باید چنین تفسیر کنیم چون اعتقاد به او برای بشر مفید است پس خدا وجود دارد یعنی باید بسنجیم و ببینیم آیا آن اعتقاد برای بشر نافع است یا نه (حقیقت در مقابل بی ثمر بودن است).
شهید مطهری می گوید: «حق بودن یعنی واقع بودن و نفس الامر بودن و رتبه ای از وجود را شاغل بودن، مفید بودن یک امر اضافی است و در رابطه با آن شئ است برای ما یک شئ حقیقی و واقعیت ممکن است، باشد ولی برای ما مفید نباشد بلکه منشأ شر باشد»[15]. جیمز و جان دیوئی عقیده دارند که حقیقت مثل واقعیت متغیر است و هیچ حقیقت ثابتی نداریم اما ما به چنین حرفی اعتقاد نداریم و حساب حقیقت را از نظر ثبات با واقعیت (البته مادی) جدا می کنیم. آنها می گویند حقیقت یعنی چیزی که مفید فایده باشد نه این که حقیقت چون حقیقت است مفید فایده است بلکه اساساً حقیقت جز مفید بودن معنایی ندارد. هرچه مفید است حقیقت است و هرچه مفید نیست حقیقت نیست.[16] از نظر فلاسفه اسلامی حقیقت ثابت است و اندیشه علمی که مطابق با واقع باشد را گویند و حقیقت در مقابل خطا است.[17]
خلاصه باید توجه کرد که این اندیشمندان در بخشی ازافکار ونظریات باما هماهنگ اند ودرپاره ای دیگر اختلاف نظر عمیق وجود دارد.
پی نوشت ها:
[1] . نظریه ویلیام جیمز در اثر او به نام تنوع تجارب دینی (دین و روان) را می توان نوعی تجربه گروی دینی تلقی نمود. سنت تجربه گروی دینی از شلایر ماخر آغاز شد و توسط اُتو و ویلیام جیمز ادامه یافت.
[2] . مطهری . مرتضی . آشنایی با قرآن . تفسیر سوره نور . چاپ اول . ص185 . نشر صدرا . 1369 ش . به نقل از کتاب دین و روان . فصل 4 . ص 122.
[3] . مطهری . مرتضی . اصول فلسفه و روش رئالیسم . چاپ 5 . جلد 1 . ص 75 . نشر صدرا . 1372 ش . نیز ر.ک: دین و روان . فصل 4 . ص 122.
[4] . ر.ک: مطهری . مرتضی . امدادهای غیبی در زندگی بشر . ص 30 . نشر صدرا .
[5] . اقتباس : مطهری . مرتضی . مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی . جلد1 . ص 36 . نشر صدرا . و نیز ر.ک: فصل اول دین و روان . ص 15.
[6] . مطهری . مرتضی . بیست گفتار . ص 243 . نشر صدرا . چاپ 7 . 1370 ش .
[7] . روم/ 30 .
[8] . اقتباس : مطهری . مرتضی . تعلیم و تربیت در اسلام . ص 327- 328 . نشر صدرا . چاپ 23 . 1372 ش .
[9] . مطهری . مرتضی . شرح منظومه . نشر صدرا .
[10] . مطهری . مرتضی . توحید . ص 37 و 38 . نشر صدرا . ص 37 و 38 .
[11] . جیمز . ویلیام . دین و روان . ترجمه : مهدی قائنی . فصل 6 . ص 177 و 178 . نشر انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی . چاپ اول . 1372ش .
[12] . اقتباس : همان . ص 113- 117
[13] . اقتباس : همان . ص 62- 64 .
[14] . مصباح یزدی . محمدتقی . آموزش فلسفه . جلد اول . ص 53 و 54 ( تلخیص ) . قم . شرکت چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی . چاپ 8 . 1377 ش.
[15] . اقتباس : مطهری . مرتضی . نقدی بر ماکسیسم . ص 161 و 168. نشر صدرا . چاپ اول . 1363 ش .
[16] . همان . ص 161.
[17] . همان .