درباره عشق نکاتی بیان کنید؟
عشق و محبت بزرگترین عامل تربیت و اصلاح است. فلسفه محبت، عشق و ارادت به اولیاء الهی در همین است. وقتی شما به یکی از اولیاء الهی عشق بورزید، خواه ناخواه رفتار و گفتار و سیره عملی آن ولی خدا در شما اثر گذار خواهد شد. عشق کیمیای سعادتی است که به دلهای افسرده و ناامید، نشاط و امید می دهد و سردی ها را گرمی و حرارت تبدیل می کند.
معنی لغوی عشق:[1]
عشق از ماده عشقه است، گیاهی به نام پیچک است که به هر چیزی برسد دور آن می پیچد و بالا می رود.
تعریف عشق: اوج علاقه و احساسات که وجود انسان را مسخّر می کند و بر عقل و اراده و انتخاب او اثر می گذارد. اگر چنین حالتی در انسان پیش آید، او را از مسیر عادی زندگی خارج می کند، خواب و خوراک را از او می گیرد. تعلقات و وابستگی هایِ گوناگون او که به صدها چیز دلبسته است را از بین می برد و تمام توجه او را به معشوق منعطف می کند.
اقسام عشق:[2]
1. عشق مجازی:
الف: نفسانی
ب: حیوانی
2. عشق حقیقی و معنوی و انسانی. (در قرآن از این عشق تعبیر به موده و رحمه شده است.)
عشق نفسانی:
علاقه و محبت به حسن و شمایل معشوق است. منشأ این علاقه، یک نوع سنخیتی است که بین نفسِ عاشق معشوق و محبّ و محبوب یافت می شود.
عشق حیوانی:
این عشق از شهوت سرچشمه می گیرد و به شهوت نیز خاتمه می یابد.
عرفا اساساً به عشق مجازی اعتقادی ندارند. آنها تمام عشق ها را حقیقی می دانند و می گویند یک جمال بیشتر وجود ندارد که همان جمال حق است و همه جمال های دیگر پرتوی از آن جمال هستند. فطرت انسان، کمال و جمال را جستجو می کند و جمالِ محدود او را اشباع نمی کند. فطرت دنبال کمال مطلق است. ولی در یافتن مصداق آن دچار اشتباه می شود. و این باعث سرگردانی و اضطراب می شود. اما اگر به مطلوب حقیقی و واقعی برسد، به آرامش و اطمینان می رسد.
عشق حیوانی پایدار نیست. فردی که از دیدن رویی زیبا، به خود می لرزد و از لمس دستی ظریف به خود می پیچد، این جز یک جریان مادی و حیوانی بیش نیست و به سرعت می آید و می رود، قابل اعتماد و توصیه نیست، بلکه خطرناک است. آفات زیادی به دنبال خواهد داشت و فضایل اخلاقی را از بین می برد.
منشأ این عشق، غریزه حیوانی است. هدف در آن دفع شهوت و نیاز جنسی است. در آن، تمام عنایت و اهتمام عاشق به صورت و رنگ و زیبایی پوست و چشم و خال و ابروست و این غریزه است که او را مجذوب و شیفته، ساخته است. بعد از اینکه این نیاز برطرف شد و غریزه اشباع شد، (و یا آن زیبایی طراوتش برطرف شد) آن آتش عشق فرو می نشیند و با خاموشی به سردی می گراید.
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
(مولوی)
عشق واقعی و انسانی چگونه حاصل می شود؟[3]
عشق معنوی و انسانی فصل ممیز انسان و حیوان است. این عشق، انسان را از دایره محدود حیوانیت خارج ساخته و وارد دریای انسانیت می کند. عشق حقیقی، عشق ورزیدن به فضایل و خوبی ها و شیفتگی سجایای انسانی و جمال حقیقت شدن و فانی در معشوق شدن است. این علاقه شدید و ثابت زمانی حاصل می گردد که در بستری از شناخت و معرفت صادقانه بارور گردد. محبتی که از معرفت حاصل شود پایدار و ماندنی است. از همین رو است که نام کشش های نفسانی و غلیان و جوشان هیجان ها را نمی توان عشق واقعی نام نهاد. لذا محبت و عشق و ارادت واقعی، زاییده شناخت عاقلانه است. آشنایی ناگهانی و خیابانی، معرفت واقعی نیست تا از آن عشق واقعی حاصل شود. پس با یک نگاه خریدارانه، شنیدن یک کلام پر جاذبه و وسوسه انگیز، خواندن یک نامه عاشقانه، یک گفتگوی تلفنی، دیدن یک تصویر زیبا و … نمی تواند عشق واقعی را به دنبال داشته باشد.
نیاز ازدواج به کدام عشق است؟
اگر پایه های نخستین زوجیت بر عشق حیوانی بنا شود، خانه ای سست و لرزان خواهد بود. علاقه و محبتِ حاصل از چنین رابطه و پیوندی روز به روز سطحی تر خواهد شد و به راحتی از هم گسسته خواهد شد. اگر ازدواج بر اثر غلبه امواج احساسات و هیجانِ دلباختگی صوری باشد، بستر اندیشه و تعقّل و آرامش را در ارزیابی معیارهای ازدواج اصیل و ماندگار را متلاطم می کند. عشق جنسی و حیوانی در گرایش به انتخاب همسر و آغاز زندگی مشترک، اگر چه لازم است اما کافی نیست و باید در کنار آن، عشق به ارزش ها و فضایل انسانی و اخلاقی نیز وجود داشته باشد. اما ازدواجی که بر پایه معرفت و شناخت عاقلانه و منطقی بناء شود و اصول هم شأنی و هم کفوی در نظر گرفته شود و تناسب در اکثر امور لازم (در ایمان، فرهنگ، زیبایی، سن، روحیات، اقتصادی و …) رعایت شود، ازدواجی موفّق و سعادت بخش خواهد بود.
توصیه نهایی:
اگر فردی که انسان به ایشان علاقه و محبت دارد، هم جنس او می باشد، مثلاً یک استاد وارسته یا یک دوست با فضلیت و یا … می تواند با بیان صادقانه، این محبت خود را به او اعلام کند. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است که دوستی و محبت قلبی خود را به دوستان بگویید. پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ : کسی که مسلمانی را دوست بدارد و او را از علاقه خود آگاه نکند به او خیانت کرده است.[4]
اگر این علاقه مربوط به جنس مخالف در این صورت اگر در حد یک ارتباط دوستانه متعارف باشد، مثل دو نفر دانشجوی همکلاسی و یا دو نفر همکار اداری، که با حفظ حدود شرعی و عرفی می توانند از باب «انّما المؤمنون اُخوهٌ» و با حفظ احترام و ادب شرعی و اجتماعی در حد ضرورت اشکال ندارد ولی نباید این ارتباط از حد تعادل و شرع بگذرد که شیطان در کمین است.
در صورت سوم که علاقه و محبت بیش از حد متعارف است، باید منشأ این عشق روشن باشد و هدف از آن مشخّص باشد. اگر به قصد ازدواج باشد و او را به عنوان فردی شایسته برای همسری خود می داند، می تواند با انتخاب یک واسطه خیرخواه و آگاه به صورت غیر مستقیم، از فرد مقابل دعوت کند به خواستگاری او بیاید. با این روش که نشان از اخلاق، صداقت، نجابت و عفت و حیا برای او می باشد، می تواند آن واسطه را از بستگانی که مورد اعتمادند و یا افراد آشنا و دلسوزی که وارسته و آگاه به مسائل است، استفاده نماید.
تذکر:
برای جنس مؤنث در امر خواستگاری مناسب نیست به طور مستقیم خود شروع کننده باشد. چون این امر با احساسات و عواطف و طبیعت دختر سازگاری ندارد، زیرا ممکن است با جواب رد فرد مواجه شود و باعث ضربه روحی و ناراحتی و اضطراب شود (طبیعت زن ناز است و طبیعت مرد نیاز) و اگر قصد ازدواج ندارد، به سرعت این رابطه را قطع کند و با عفت و پاکدامنی و رعایت تقوای الهی، دامن پاک و صاف خود را آلوده نکند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عشق در کلام شهید مطهری، محمدصالح اندیمشکی، ناشر: نبوغ، چاپ اول، 1381 ش.
2. مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1381 ش.
پی نوشت ها:
[1] . اندیمشکی، محمدصالح، عشق در کلام شهید مطهری، انتشارات نبوغ، چاپ اول، 1381 ش.
[2]. همان.
[3] . افروز، غلامعلی، مبانی روانشناختی ازدواج، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1381 ش.
[4] . ابطحی، سیدحسن، اتحاد و دوستی، حاذق، چاپ نهم، 1375 ش.