نویسنده: آیت الله سیدمحمدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری
نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی یونس
انسان، ناگزیر باید در برابر فشارهای طبیعت و ترس آفرینی سرکشان، به پروردگار سبحان تکیه کند، همانگونه که بزرگ پیامبران، حضرت نوح (علیه السلام)، چنین کرد یا آن سان که موسی (علیه السلام) قومش را به انجام دادن آن، فرمان داد. آدمی ناچار باید به خدا و حاکمیت او بر آفریدگان و کارسازی و تدبیرش، ایمان آوَرَد، و باور بدارد بازتاب هر کرداری، گریزناپذیر است و پروردگارش به روز سزا، کافران را کیفر می دهد، همانگونه که نیکوکاران را از پاداشی برتر، بهره مند می سازد؛ مجموعه ی این اندیشه ها، چنان می کند که آدمی در برابر خواهشهای نفس، توان یافته، با تهدید سرکشان، رویارویی کند.
چه هنگام، انسان حقیقت خویش را درمی یابد، که او بنده ی خداست و پروردگاری مگر «الله» نیست؟ این حقیقت، آنگاه دریافته می شود، که انسان به سیه روزی گرفتار آید و حجابهای غفلت و شرک برکنار رفته، قدرت پروردگار سبحان جلوه گر شود.
قرآن در سوره ی یونس، سه بار بر این حقیقت تأکید ورزیده است؛ تأکیدی که با داستان قوم یونسِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، هماهنگی دارد. از این رو، سوره به نام یونس نامگذاری شده، چه، خداوند، عذاب خویش را، پس از آنکه فرایشان گرفته بود، از آنان دور داشت.
سوره با اشارتی به کتاب پروردگار و شگفتی مردم آغاز می شود؛ آنان از اینکه خداوند به انسانی از خودشان، وحی نموده و او مژده و بیمشان می دهد در شگفت بودند. (آیات 1-2)
سپس قرآن، در پیرامون یگانگی پروردگار و ربوبیّت او و معاد، و پاداش، و کیفر و نیز برخی نشانه های خدا که در خورشید و ماه و آمد و شد و روز و شب و … نمایان است، سخن رانده است. (آیات 3-6)
لیک از چه رو، گروهی از مردم، به رغم این نشانه های آشکار، ره کفر می گیرند؟ زیرا آنان دیدار پروردگار را دوست نمی دارند و به همین سبب، آتش، جایگاه آنان خواهد بود. امّا مؤمنانِ به خدا و نیکوکاران، پروردگار در دنیا، آنان را هدایت نموده، در آخرت نیز باغهای پرنعمت، پاداششان خواهد بود. (آیات 7- 10)
برای اینکه بشر از خواب غفلت برخیزد، قرآن آدمیان را به کیفری یادآور می شود که در پی کردارشان، آنان را انتظار می کشد. به رغم اینکه فطرت انسان او را به هنگام آسیب دیدن سوی پروردگار فرا می خواند، لیک او پس از برطرف شدن آسیب از سوی خدا، همچنان زندگی منحرف خود را پی می گیرد. لیک، خداوند بزهکاران را به هلاکت می رساند، همانگونه که بزهکاران پیش از آنان را به هلاکت رساند، سپس نسلهایی را می آورد و کردارشان را به انتظار می ماند. (آیات 11-14)
سپس در آیات سوره از کشمکش کافران درباره ی قرآن سخن به میان آمده و اینکه چگونه قرآن آن را مردود دانسته و شاید این، بخشی از چالشی باشد که قرآن در این سوره بدان فرمان داده است. (آیات 15-17)
برای اینکه حالت مبارزه طلبی و چالش در برابر سرکشان و نیروهای طبیعت، کامل شود، ناگزیر مؤمنان باید شریکان خدا (برپایه ی اندیشه ی مشرکان) را خوار دارند؛ شریکانی که نه سود و نه زیانی نمی رسانند. (آیه 18) به تأخیر انداختن عذاب بر مردم، تنها به علت وعده ای است که از جانب پروردگار مقرر گشته است. (آیه 19)
غیب تنها به خدا اختصاص دارد (آیه 20) و نیرنگ خداوند سریع تر است و فرستادگان (فرشتگان) او، کردار گنهکاران را می نویسند. (آیه 21)
قرآن بار دیگر وضعیت مردم را هنگام فراگیر شدن خطرات، یادآور می شود و این که چگونه آنان سپاسگزاری را پس از آن که خداوند نجاتشان می دهد، به فراموشی می سپارند. (آیات 22-23) قرآن پس از این مثالی در پیرامون زندگی دنیا عرضه می دارد؛ این مثال از چرخه طبیعت، که گیاهان بدان ویژگی یافته اند، برداشت شده است. (آیه 24) آسایش و آرامش نزد خداست و هموست که به راه راست، هدایت می کند. (آیه 25) آرامش الهی تنها از آنِ کسانی است که کار نیکو کرده اند، گنهکاران امّا، در دوزخ جای می گیرند. (آیات 26-27)
قرآن اینگونه ما را فرا می خواند تا از شریکان خدا روی گردانیم، چه، آنان از پیروان خود دوری می جویند و پاداش نزد پروردگار است. (آیات 28-30) سیاق سخنِ قرآن، در پیرامون بیان حقیقت شریکان خدا پی گرفته می شود که آنان بی ارزش و مایه اند و پیرویشان، مگر پیروی از پندار باطل نیست. (آیات 31-36)
> سپس پروردگار بیان می دارد که در قرآن تردیدی نیست و نادانی مشرکان است که آنان را به دروغ انگاری این کتاب، فراخواند. (آیات 37-40) سپس پروردگار ما را به چالش با مشرکان و بیزاری جستن از آنان فرا می خواند و گمراهی کسانی را آشکار می سازد که به قرآن کفر ورزیدند. آنان کر و کورند و کری و کوریشان برخاسته از خود است، چه، خداوند به آنان ستم نمی کند. (آیات 41-48)
> آنگاه قرآن دیگر بار بیان می دارد سود و زیان در اختیار خداوند است، پس ناگزیر باید به او تکیه کرده، شریکانش را ترک گوییم. (آیات 49- 52) سپس پروردگار بیان می دارد قرآن و آنچه در آن است حق بوده، جزای اعمال واقعیت دارد. وعده ی الهی، حق است و خداوند زنده می کند و می میراند و قرآن اندرز و درمانی برای مردمان است. (آیات 53- 58) تمام این اندیشه ها، دل مؤمنان را قوی می دارد تا برای بیزاری جستن از مشرکان زمینه چینی شده، راه بر آنان آسان گردد.
قرآن روشن می کند وضع احکام و نهادن آیین ها، تنها، کار خداست و نه کسانی برای او به شریکی گرفته شده اند. همچنین به کسانی که بر خدا دروغ می بندند، هشدار داده که خداوند بر هر گفتاری گواه است و این گفتار هر اندازه کوچک یا بزرگ باشد، نزد او یادداشت می شود. (آیات 59-61)
قرآن روشن می سازد بر دوستان خدا، برخلاف دوستان شریکان او، بیمی نبوده، برای آنان مژده است. عزت، همه از آنِ خداست نه از آنِ مشرکان و آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ خداست نه از آنِ سرکشان و اوست کسی که شب را پدید آورد تا مردم در آن بیارامند و روز را روشن گردانید، نه شریکان. (آیات 62- 67)
امّا این گفتار مشرکان که پروردگار فرزندی برای خود اختیار کرده، یکی از یاوه هایی است که بر زبان می رانند، چه، خداوند از فرزند، بی نیاز باشد و این دروغی است که گوینده ی آن، روی رستگاری نبیند و هدف از پرداختن این افترا، بهره ی اندک دنیاست و مشرکان در پایان کار به کیفری سخت گرفتار می آیند که نتیجه ی کفر آنان است. (آیات 68-70)
تمامی این آیات، برای بیزاری جستن از مشرکان زمینه چینی می کنند، همانگونه که، پیر پیامبران، نوح (علیه السلام)، چنین رفتار کرد و خداوند قوم او را در کام آب فرو برد و مشرکان زیان دیدند. (آیات 71-73)
شاید (آیات 74-93) آیات برگزیده ی این سوره باشد، چه، سخن را درباره ی چالش فرستادگان الهی با سرکشان همروزگار خود و کافران قومشان، گسترانیده است و اینکه چگونه این فرستادگان، پیروان خود را فرمان دادند تا برای خدا تکیه کنند و پس از این چگونه پروردگار سبحان آنان را پیروز گردانید.
سپس، پس از بیان داستانهای پیامبران، خداوند به عدم تردید در قرآن، و دوری از دروغ انگاشتن آیاتش، فرمان می دهد و این که کافران ایمان نمی آورند مگر این عذاب دردناک را بچشند. (آیات 94-97) لیک، آیا ایمان در آن روز، سود رسان آنان است؟ هرگز، تنها ایمان یک شهر به حال آن سود بخشید و آن شهرِ یونِس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. (آیه 98)
آیا بنده، خاستگاه ایمان است یا پروردگار؟ تردیدی نیست که پروردگار مردمان را به ایمان وادار نمی سازد، از این رو بر هر کسی بایسته است برای رسیدن به کرانه ی امنیّت، به مبارزه با خیزابه های کفر بپردازد، تا خداوند او را رخصت ایمان آوردن دهد. (آیات 99-100)
سپس قرآن حالت در انتظار ماندن را بی بها و کم ارزش می خواند، بلکه بر آدمی شایسته است بی درنگ ایمان آورَد، تا در شمار کسانی باشد که پروردگارشان به هنگام عذاب، رهایی می دهد. (آیات 101-103)
قرآن از زبان پیامبر اسلام، بیزاری از مشرکان را اعلان می کند و او پرستش را برای خدا خالص گردانیده، بدان، مشرکان را به چالش می کشاند. (آیه 104) پروردگار (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) را فرمان می دهد که به دین حنیف روی آورد و شریکان خدا را نپذیرد، چرا که او اگر چنین نکند، به خویشتن ستم روا داشته است. (آیات 105-106) خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرمان می دهد به این حقیقت ایمان آورَد که او زیان ها را برطرف می سازد و اگر برای بنده ی خود خیری بخواهد، بخشش او را رد کننده ای نیست. (آیه 107)
این گونه است که مؤمن باید شریکان خدا و مشرکان را به چالش کشاند و به هدایت الهی، چنگ درزند و از آنچه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی می شود پیروی کرده، شکیب ورزد تا خداوند داوری کند، که او بهترین داوران است. (آیات 108-109)
با توجّه به این سخنان و اندیشه ها می توان از سوره ی یونس، روح توکّل بر خدا و چالش با طبیعت و سرکشان را بهره برد و اینکه آدمی باید در برابر سستی نفس، که در برابر دشواریها و گزندها رُخ می نماید، ایستادگی کند.
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.