در ارتباط با شیعه با ایمان از نظر قرآن و عقل ، نکاتى تحت عنوان مقدمه بیان مى شود:
1- شیعه در لغت: شیعه از ماده شیع است به معناى منتشر شدن، تقویت نمودن، در نتیجه شیعه به کسى که به وسیله آن انسان تقویت مى شود گفته مى شود، از این رو به انسان شجاع گفته مى شود «مُشَیِّعٌ»[1] و همچنین شیعه به معناى پیرو آمده است.
2- معناى ایمان: ریشه از امْن به معناى آرامش یافتن نفس و از بین رفتن خوف گرفته شده است، و در قرآن گاهى ایمان بر کسانى که شریعت اسلام را نپذیرفته اطلاق شده و گاهى ایمان به معناى عقیده قلبى انسان به حق که داراى سه شرط است، اطلاق شده است و آن سه شرط: 1ـ یقین قلبى 2ـ اقرار و اعتراف زبانى 3ـ و عمل جوارحى مى باشند.[2]
3ـ شیعه در اصطلاح: براى اولین بار شیعه به پیروان على(علیه السلام) (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت(علیهم السلام)) گفته شد. لذا سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار با این اسم مشهور شدند، ولى در این زمان به کسانى گفته مى شود که جانشینى پیغمبر اکرم را حق اختصاصى خانواده رسالت مى دانند و در معارف اسلام، پیرو مکتب اهل بیت مى باشند.[3] هر چند به زیدیه[4] و اسماعیلیّه شیعه گفته مى شود، ولى شیعه مطلق، همان شیعه اثنى عشرى و دوازده امامى است. چنانکه سلطان الواعظین از قاموس اللغه چنین نقل نموده است: «و قد غلب هذا الامم على مَن یتولى علیّاً و اهلبیته…»
اسم شیعه غالباً به دوستداران على(علیه السلام)و اهلبیت(علیهم السلام) گفته مى شود تا آنجا که کم کم اسم خاص آنها شده است.[5]
4- فضائل شیعه: در روایات به فضائل عدیده اى براى شیعیان بر مى خوریم که فقط به عناوین آنها اشاره مى شود: بهشت جایگاه شیعیان، شیعیان رستگاران روز قیامت، شیعه از طینت ائمه آفریده شده، و داراى عقل بالایى مى باشند، شیعیان اصحاب یمین و طعن بر آنها طعن بر خداوند است.[6]
بعد از این مقدمه ابتدائاً باید تذکر داده شود که قید ایمان اضافه است، چون شیعه یعنى پیرو و با ایمان مثل این است که بگوییم شکر شیرین و یا روغن چرب… و همچنین عقل به جزئیات اوصاف شیعه و یا مسلمان و… راه ندارد، آنچه عقل مى فهمد کلیات است که انسان مؤمن و شیعه در رفتار و اخلاق کامل باشد و اهل ظلم و فساد و… نباشد. لذا اوصاف شیعه را از دو طریق به نظاره مى نشینیم. ابتدا از طریق قرآن و در مرحله بعد از منظر روایات.
الف) از طریق قرآن: با توجه به اینکه تفکر خالص شیعى که از طریق اهلبیت(علیهم السلام) نشر یافته بیانگر اسلام ناب و صراط مستقیم مى باشد. به دو صورت بیان مى شود: 1- بصورت کلى; تمام اوصاف نیکویى که در قرآن براى مؤمنین ذکر شده است مى تواند اوصاف شیعه با ایمان هم باشد و بر شیعیان واقعى منطبق شود، مانند خاشع بودن در نماز، رویگردانى از لغویّات، اهل زکات بودن، امانت دارى[7]، به یاد خدا بودن، ایمان به خدا و رسالت و قیامت داشتن[8]. و همچنین اوصافى که براى متقین در قرآن و آمده مى تواند بر شیعیان واقعى منطبق باشد.[9] 2- به صورت خاص، آیات عدیده اى درباره شیعیان و اوصاف آن در قرآن آمده است که بعنوان نمونه به یک آیه که مورد اتفاق سنى و شیعه مى باشد اشاره مى شود. قرآن مى فرماید: (انّ الذین آمَنُوا و عملوُا الصالحات اولئک هُمْ خیر البریّه…)[10] «کسانى که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات (خدا) هستند، پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جارى است، همیشه در آن مى مانند. هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند، و این (مقام والا) براى کسى است که از پروردگارش بترسد.» از آیه مبارکه فوق چهار صفت برجسته براى شیعه استفاده مى شود: 1- ایمان (به خدا) داشتن، 2- انجام عمل صالح، 3- مورد رضایت و خشنودى خدا بودن، وهمچنین از خدا خشنود بودن، 4- خشیت و خوف خدا را در دل داشتن. اما اینکه آیه مربوط به شیعیان مى باشد، دلیلش این است که در روایات فراوانى که از طرق اهل سنت و منابع معروف شیعه نقل شده است آیه فوق به على(علیه السلام) و شیعیانش تفسیر شده است. حاکم حسکانى از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى، این روایات را در کتاب معروفش شواهد التنزیل با اسناد مختلف نقل مى کند و تعداد آن بیش از بیست روایت است.[11] که به عنوان نمونه به یکى از آنها اشاره مى شود: ابن عباس مى گوید: هنگامى که آیه «ان الذین امنوا و عملوا الصالحات…» نازل شد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمودند: (هو انت وشیعتک تأتى انت وشیعتک یوم القیامه راضیین مرضیین) منظور از این آیه تو و شیعیان تو هستید، که در روز قیامت وارد عرصه محشر مى شوید. در حالى که هم شما از خدا راضى و هم خدا از شما راضى است و دشمنت خشمگین وارد محشور مى شود و به زور به جهنم مى رود.[12] در نتیجه تمام آیاتى که در قرآن به صورت «الذین آمنوا و عملوا الصالحات و…» آمده مى توانند بیانگر اوصاف شیعیان واقعى باشند.
ب) از طریق روایات: در روایات هم اوصاف شیعه به دو صورت بیان شده است: 1- به صورت کلى تحت عنوان مؤمن و مؤمنون: که به این اوصاف بر مى خوریم، صبر و پایدارى، راستى، راز دارى، یقین و مردم دارى، قناعت و سپاسگذارى، مردم از دست آنها در آسایش، و در موقع عصبانیت سخن باطل نمى گویند، داراى توکل و تسلیم و رضا بر قضاى الهى مى باشند.[13] 2- به صورت خاص: اوصافى به عنوان شیعه یا شیعیان نسبت داده شده است که به بعضى از آنها اشاره مى شود: الف) از نظر اعتقادى: داراى محبت اهلبیت(علیهم السلام) و بغض و دشمنى با دشمنان آنها[14]. ب) از نظر رفتارى: مطیع امر خداوند، محزون در مصائب اهلبیت(علیهم السلام) و شاد در شادى آنها، ترس و امیدشان فقط به خداوند مى باشد.[15] و همچنین تسلیم دستورات اهل بیت، عمل کننده به سخنان آنها، مخالفت با دشمنان آنها و داراى تقوا مى باشند.[16] ج) از نظر عبادى: برپا دارنده نماز، پرداخت کننده زکاه، انجام دهنده حج خانه خدا و روزه داران ماه خدا مى باشند.[17] و حافظ اوقات نماز مى باشند.[18] د) از نظر اخلاقى: داراى عفت حافظ اسرار، انفاق مال به برادران دینى، اهل خیر مى باشند، و همچنین بذل کننده در راه احیاى مکتب اهلبیت، آنها که در عصبانیت باطل نگویند، و در مصرف، اهل اسراف نمى باشند، و براى همسایگان برکت و دیگران از دست آنها در امان مى باشند.[19]
حسن ختام این قسمت را حدیثى از امام صادق(علیه السلام) قرار مى دهیم که فرمود: (لیس من شیعتنا من قال بِلسانه و خالَفنا فى اَعْمالِنا وآثارِنا ولکن شیعتنا من وافقا بلسانه و قلبه…) از شیعیان ما نیست کسانى که به زبان بگویند شیعه هستیم ولى با اعمال و رفتار ما مخالف باشند، شیعه آن است که با زبان دل با ما همراهى کند، و در عمل بدنبال رفتار و کردار ما باشند، اینها (حقیقتاً) شیعه اند.[20] و فرمود شیعیان سه قسمند: عده اى از نام آن استفاده مى کنند، و عده اى با خوبیهاى ما خود را زیبا جلوه مى دهند، و عده اى دیگر از ما و با ما هستند با امنیت ما درمان و با خوف ما هراسان مى باشند و آنچه گفته شده، از بین نمى برند و ضایع نمى کنند.[21]
نتیجه این شد که شیعه واقعى کسى است که از تمام جهات داراى جامعیت باشد، از نظر رفتار و اخلاق، اعتقاد و عبادت و… .[1]. محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (دفتر نشر الکتاب، دوم، 1404) ص 370.
[2]. همان، ص 25 ـ 26.
[3]. علامه سید محمد طباطبائى، شیعه در اسلام (قم: دار التبلیغ اسلامى، 1348) ص 4 ـ 5، متن پاورقى.
[4]. همان، ص 4، پاورقى.
[5]. سلطان الواعظین شیرازى: شبهاى پیشاور (طهران: دارالکتب الاسلامیه، سى و هفتم، 1376) ص 153 .
[6]. علیرضا صابرى، الحکم الزاهره (قم، مؤسسه النشر الاسلامى، اول، 1405 هـ ق) ج 1، ص 237، صد و هفت روایت.
[7]. مؤمنون: 1 ـ 10 .
[8]. انفال: 2 ـ 4 .
[9]. نهج البلاغه، خطبه 87، 193، 83، 114، 76.
[10]. بیّنه: 7 ـ 8 .
[11]. ر،ک: آیه الله مکارم شیرازى، تفسیر نمونه (تهران، دارالکتب الاسلامیه، نهم، 1370) ج 27، ص 210 به بعد.
[12]. ر،ک: حاکم حسکانى نیشابورى (بیروت، مؤسسه الاعلمى، 1392 هـ ) ج 2، ص 357، روایت 1126. در المنثور: ج 6، ص 379، ذیل آیه 7 بیّنه. و در منابع شیعه: ر،ک: محسن فیض کاشانى، تفسیر الصافى (بیروت، مؤسسه الاعلمى، دوم، 1402 هـ ، 1982 م) ج 5، ص 355. ر،ک: ابوعلى طبرسى: مجمع البیان فى تفسیر القرآن (بیروت، دار المعرفه، دوم، 1408) ج 9 ـ 10، ص 795 .
[13]. علیرضا جبارى، الحکم الزاهره (قم، مؤسسه النشر الاسلامى، اول، 1363 ش) ج 1، ص 234ـ235. و ج 2، ص 382 .
[14]. همان، ج 2، ص 383. و ج 1، ص 237.
[15]. همان، ج 1، ص 238 .
[16]. همان، ج 2، ص 383 .
[17]. همان، ج 1، ص 237، روایت 1270 .
[18]. همان، روایت 1285.
[19]. همان، ج 1، ص 238 ـ 239. «الذین اذا عضُوا لم یظلموا و ان رضوا لم یسرفوا برکهً على من جاوروا اسلم کمن خالطوا»
[20]. همان، ج 1، ص 239، روایت 1281 .
[21]. همان، ج 1، ص 238، روایت 1279 .