مفهوم و مصادیق خیانت از دیدگاه امام رضا (ع)

مفهوم و مصادیق خیانت از دیدگاه امام رضا (ع)

نویسنده: مرتضی رحیمی (1)

چکیده
در فرهنگ اسلامی، خیانت و نیز «نفاق» که در آغاز هم معنای خیانت بوده و در روایت‌ها از آن با عنوان «رأس خیانت» تعبیر شده به شدت مذت و تقبیح شده است. نگرش مزبور نشانگر تشویق فرهنگ اسلامی به صفا و صمیمیت رفتاری مسلمانان با یکدیگر است. تشویق و امر به امانت داری به مثابه رفتار مقابل خیانت، در آموزه‌های اسلامی، گامی در راستای پیشگیری از ابتلای افراد به این رذیلت و پالودن دامن جامعه‌ی اسلامی از این آسیب بنیان برانداز است. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود آن است که امام رضا (علیه السلام) به عنوان‌هادی و پیشوای منصوب از جانب خداوند برای راهنمایی مردم به خیر و نیکی چگونه مردم را از این آسیب بازداشتند به ویژه آنکه جامعه‌ی اسلامی در دوران امامت آن حضرت، در اختناق شدید به سر می‌برد و زر و زور و تزویر بر آنان مستولی شده بود. در نوشتار حاضر، مفهوم و مصادیق خیانت از دیدگاه امام رضا (علیه السلام) بررسی و رهنمودهای راهگشای آن حضرت در این باره تبیین شده است. اهمیت طرح این بحث در آن است که حفاظت از مرزهای فرهنگی و دینی همانند مرزهای جغرافیایی، امری ضروری است و جلوگیری از رواج رفتار مذموم خیانت، در حقیقت حفاظت از مرزهای فرهنگی جامعه، استحکام بخشیدن به قوام روابط اجتماعی و مرزبانی از سلامت معنوی مردم است.

مقدمه
استحکام جامعه و برقراری پیوند وثیق میان مردم و رفتار توأم با صداقت و صمیمیت جزء اصول اجتماعی و آداب معاشرت جمعی اسلام است. اصل راستی و یکرنگی در منش و کردار و پرهیز از غش و خیانت در رفتار با مردم که پرتویی از آموزه‌ی انسان ساز خلوص و تقوی در ارتباط بنده با خدای متعال است، جزء راهبردهای اسلام در حرکت دادن جامعه به سمت تعالی و نیل به «حیات طیبه» است.
براین اساس در فرهنگ اسلامی و رضوی، خیانت، به عنوان یک آسیب فردی و اجتماعی مورد توجه خاص قرار گرفته و ضمن تقبیح آن، نقطه‌ی مقابل خیانت یعنی امانت مورد توصیه و سفارش قرار گرفته است. آیه‌های قرآن از انواع خیانت سخن گفته و برخی از این آیه‌ها هم، مورد استناد امام رضا (علیه السلام) قرار گرفته‌اند. در مواردی نیز آن حضرت با اشاره به سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) از زشتی خیانت و مصادیق آن سخن گفته‌اند.
در منابع فقهی با استناد به آیه‌ها و سخنان معصومان (علیه السلام) از جمله امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی خیانت، احکام مربوط به آن استنباط شده که نمایانگر فرهنگ غنی اسلامی و رضوی در توجه به این آفت و رذیلت بنیان برانداز است.
در نوشتار حاضر به این سؤال پاسخ داده می‌شود که مفهوم و مصداق خیانت به عنوان یکی از رذایل اخلاقی از دیدگاه اسوه‌ی اخلاق و فضیلت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) چیست؟ آیا اساسا در کلام آن حضرت از رفتار نکوهیده‌ی خیانت سخنی به میان آمده است؟ بر فرض مثبت بودن پاسخ، محدوده و مصادیق خیانت از دیدگاه آن حضرت کدام است؟
در مقاله‌ی حاضر سعی شده ضمن مفهوم شناسی خیانت و تبیین تقارب معنایی آن با پدیده‌ی مذموم نفاق، مصادیق و نمودهای خیانت، بررسی شود.
با وجود اهمیت این موضوع باید گفت پژوهش مستقلی درباره‌ی مفهوم و مصادیق خیانت که یا به طور خاص این موضوع را از منظر معارف رضوی یا از زاویه‌ی کلی آموزه‌های قرآن، روایت‌ها یا فقه، مورد بررسی قرار داده باشد، وجود ندارد، هر چند در کتاب‌های تفسیری، فقهی، اخلاقی و حدیثی مطالبی در این باره آمده است. از این رو در نوشتار حاضر، ضمن تبیین مفهوم خیانت از منظر متون اسلامی و آموزه‌های رضوی، از زاویه‌ی فقهی نیز در حد ضرورت به آن اشاره شده است. روش بررسی نیز توصیفی – تحلیلی و روش گردآوری داده‌ها، کتابخانه ای و اسنادی است.
در ابتدا لازم است کلمه‌ی «خیانت» از نظر لغت و اصطلاح مورد بررسی قرار گیرد.
خیانت در لغت و اصطلاح
کلمه‌ی «خیانت» اجوف واوی بوده و اصل آن «خون» است. این کلمه هم بدون حرف جر متعدی می‌شود و مفعول می‌گیرد و هم با حرف جر، در تعدی آن بدون حرف جر، معمولا کلمه‌هایی مانند «الامانه، «العهد» و… مفعول آن قرار می‌گیرد.
در تعدی خیانت و مشتق‌های آن با حرف جر و بدون آن، فیومی گفته است: «خان العهد و فیه اسم فاعل آن خائن است و در هنگام مبالغه گفته می‌شود خائنه (بی تا، ج 2: 184).
خیانت در لغت به معنای نقیض امانت (طریحی، 1416 ق، ج 6: 214) و نیز به معنای منع حق و مخالفت با آن است (قرشی، 1412 ق، ج 2: 314).
طبرسی در سیر تحول معنای خیانت اشاره کرده که این کلمه در آغاز معنای «نقص» را افاده می‌کرده و پس از آن در معنای ضد امانت و ضد وفا به کار رفته است؛ وی در این باره گفته است:
«خون» به معنای نقص و کاستی است همان گونه که «وفاء» به معنای تمام و کمال است «و تخونه «نیز به همین معناست، یعنی آن را کم کرد، سپس ماده‌ی خون در معنای ضد امانت و وفا به کار رفته است، زیرا هر گاه انسان در امری به کسی خیانت کند در حقیقت او را در آن امر دچار کاستی کرده است (1377، ج 2: 15).
راغب، کلمه‌های «خیانت» و «نفاق» را یکی دانسته که گرچه در آغاز تفاوت داشتند اما در نهایت یکی شدند. وی خیانت را به معنای منع حق و مخالفت با آن دانسته و اشاره کرده که امانت، نقیض خیانت است، چنان که گفته:
خیانت و نفاق هر دو یکی است ولی خیانت نسبت به عهد و امانت است اما نفاق نسبت به دین اطلاق می‌شود، سپس با هم یکی می‌شوند؛ از این روی خیانت مخالفت حق است با نقض عهد در نهان و امانت نقیض آن می‌باشد، گفته می‌شود خنت فلانا و خنت امانه فلان (1412 ق: 305).
دیدگاه راغب درباره‌ی یکی بودن کلمه‌های خیانت و نفاق درست نماید، زیرا برادران حضرت یوسف (علیه السلام) با پدرشان عهدی بستند اما خلاف آن عمل کردند، با پدرشان سخن گفتند اما به ایشان دروغ گفتند، پدرشان، ایشان را در این باره امین دانست، اما ایشان به پدرشان خیانت کردند، در عین حال ایشان منافق نبودند (ابن عربی، بی تا، ج 2: 987). بر این اساس باید رابطه‌ی بین منافق و خائن، رابطه‌ی عموم و خصوص من وجه باشد.
علامه طباطبایی از دو معنای خاص برای امانت (نقض عهد) و معنای عام آن سخن گفته و درباره‌ی معنای عام آن گفته است: «خیانت به معنای عام عبارت است از نقض هر حقی که قرار داد شده باشد، چه در عهد و چه در امانت» (1417 ق، ج 9: 113).
کلمه‌ی «خیانت» در باب افتعال نیز به کار رفته و براساس دیدگاه طبرسی (1372 ش، ج 3: 163) و صاحب صحاح اللغه‌ی (جوهری، 1410 ق، ج 5: 2109) همان معنای خیانت را به شکل بلیغ تر و ساده تر افاده می‌کند، چنان که در قرآن آمده است: «لاتجادل عن الذین یختانون انفسهم» (نساء/107). اما راغب در رد دیدگاه یاد شده اشاره کرده که کلمه‌ی «اختتان» به معنی تحرک میل انسان به خیانت و با خیانت متفاوت است (1412 ق: 305)
کلمه‌های «خائن»، «سارق» و «غاصب» با هم تفاوت دارند، زیرا خائن، فردی است که نسبت به چیزی که به عنوان امین آن انتخاب شده خیانت کند، اما سارق کسی است که چیزی را مخفیانه از جایی که ورود و رسیدن به آن ممنوع است بردارد، چه بسا بتوان گفت هر سارقی خائن است اما هر خائنی سارق نیست. در مقابل، فردی را غاصب گویند که از روی زور و عامدانه و آشکارا مال کسی را بردارد (فیومی، بی تا، ج 2: 184).
از جمله کلمه‌هایی که معنایی نزدیک به خیانت دارد و از آن در متون اسلامی از جمله بیان امام رضا (علیه السلام) سخن به میان آمده و به کبیره بودن آن تصریح شده کلمه‌ی «غلول» است (صدوق قمی، 1378 ش، ج 1: 267). چنان که خواهیم دید، این کلمه از نظر مفهومی یکی از مصادیق خیانت بوده و به معنی خیانت به بیت المال است، از همین روی طریحی از قول ابوعبیده نقل کرده که غلول، فقط درباره‌ی غنایم جنگی به کار می‌رود (1416 ق، ج 5: 435). همچنین فیومی گفته است: «غلول، خیانت در فیء (غنیمت) است» (بی تا، ج 4: 348).
همچنین از فقهای متقدم، ابن جنید در تعریف غلول گفته است: «غلول عبارت است از اینکه فردی، از اموال مشرکان که در نزد جنگجویان است چیزی بردارد و آن را مخفی کند تا آن را برای خودش، نه مسلمانان برگزیند» (1412 ق: 160). زین الدین بصری بحرانی از فقهای معاصر نیز گفته است: «غلول به معنای خیانت به طور مطلق است یا خیانت در خصوص فیء (غنیمت) می‌باشد» (1413 ق، ج 1: 586).
امام رضا (علیه السلام) پس از برشمردن غلول به عنوان یکی از گناهان کبیره به آیه‌ی «وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أن یَغُل و مَن یَغلُل یَأتِ بِما غَلَّ یَومَ القِیامَه ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلَمُون» (آل عمران/161) اشاره کردند. با این وجود، کلمه‌ی «غلول» در معنای وسیع تر یعنی مطلق خیانت که خیانت به بیت المال نیز یکی از مصادیق آن است می‌تواند به کار رود، در تأیید این مدعا آنکه طیب گفته است:
غل اخذ مال به طور خفیه‌ی است و این یک نوع خیانت است و معاصی بزرگی دربر دارد، عناوین غصب، سرقت، غش، تقلب و خیانت بر آن صادق آید… و غل را تفسیر کرده (الغلول اخذ الشیء من المغنم خفیه) لکن ظاهر این است که غل به معنای عام است چنانچه از خطبه‌ی مسجد خیف استفاده می‌شود، بلی اغلب موارد استعمالش چنانچه بعید نیست که مورد آیه هم بادش خفیه‌ی در اخذ آن است لکن مخصص نیست (1378، ج 3: 413).
براساس عبارت یاد شده، گرچه با توجه به شأن نزول آیه، غلول به معنای سرقت از غنیمت است، اما چنان که می‌دانیم شأن نزول نمی‌تواند مخصص باشد. از این گذشته در روایت‌هایی به طور مطلق از غلول نکوهش شده، چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیهِنَّ قَلبُ امرِیٍ مُسلِمٍ إخلَاصُ العَمَلِ لِلّهِ وَ النَّصیحَهُ لِأئِمَهِ المُسلِمِینَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِم؛ سه چیز است که قلب مسلمانان بدان خیانت نورزد و عبارت‌اند از: اخلاص عمل برای خدا، خیرخواهی کارداران و شرکت در جماعت ایشان که دعای اینان پشت سر وی خواهد بود (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 43).
در برخی از کتاب‌های لغت نیز به عام بودن معنای غلول و شمول آن برای غیر غنایم تصریح شده، مثلا صاحب تاج العروس گفته است: «غلول، اشاره به خیانت در غنیمت یا غیر آن از دیگر کارها دارد» (واسطی، 1414 ق، ج 11: 373). همچنین ابن منظور گفته است: «هر کس به صورت نهان در چیزی خیانت کند، غلول انجام داده است» (1414 ق، ج 11: 500).
از عبارت‌های یاد شده برمی آید که «انجام نهانی کاری» از شرایط تحقق خیانت دانسته شده، با این وجود باید پذیرفت که قید «نهان» نقشی در تحقق خیانت ندارد و بدون آن نیز خیانت امکان پذیر است.
در فقه، از عنوان «خیانت» در باب‌هایی مانند جهاد، تجارت، مضاربه، مساقات، ودیعه، لقطه، شهادات، حدود و تعزیرات سخن به میان آمده است.
از جمله کلمه‌هایی که می‌تواند به معنای خیانت باشد یا با آن ارتباط نزدیک دارد، کلمه‌ی «غش» است. این کلمه در سخن امام رضا (علیه السلام) به کار رفته آنجا که به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لَیسَ مِنَّا مَن غَشَ مُسلِماً أو ضَرَّهُ أو مَا کَرَه؛ کسی که به مسلمانی خیانت کند یا به او زیانی برساند یا به او نیرنگ بزند، از ما نیست» (1406 ق: 43). در جای دیگر به نقل از امام علی (علیه السلام) در نکوهش خیانت در مشورت دهی بیان شده: «مَن غَشَّ المُسلِمِینَ فِی مَشَورَهٍ فَقَد بَرِئتُ مِنه؛ هر کس در مشورت دهی به مسلمانان خیانت کند از او بیزار هستم» (مجلسی، 1363، 72: 99؛ عطاردی، 1406 ق، ج 1: 290). در جای دیگر به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
مَن کَانَ مُسلِماً فَلَا یَمکُرُ وَ لَایَخدَعُ فَإنِّی سَمِعتُ جَبرَئیِلَ ع یَقُولُ إِنَّ المَکرَ وَ الخَدیِعَهَ فِی النَّارِ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) لَیسَ مِنَّا مَن غَشَّ مُسلِماً وَ لَیسَ مِنَّا مَن خَانَ مِسلِما؛ هر کس مسلمان است نباید مکر و حیله به کار برد، زیرا من از جبرئیل (علیه السلام) شنیدم که می‌گفت: مکر و خدعه (نیرنگ) در آتش است، سپس آن حضرت فرمود: از ما نیست کسی که به مسلمانی رندی و نادرستی کند و از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت ورزد (صدوق قمی، 1378، ج 2: 50).
با توجه به آنچه از راغب در معنای خیانت گذشت (1412 ق: 305) یکی از کلمه‌های هم معنی یا مرتبط با خیانت، کلمه‌ی «نفاق» است، از همین روی در متون اسلامی، از جمله سخنان امام رضا (علیه السلام) به صور گوناگون، نفاق مورد نکوهش قرار گرفته است، چنان که در فقه الرضا منسوب به امام رضا (علیه السلام)، از مواردی مانند نفاق، ریا و …. به خدا پناه برده شده و در آن آمده است: «اعوذ بک من الشک و الشرک و الشقاق و النفاق و الریا» (صدوق قمی، 1406 ق: 406). همچنین در جای دیگر از خیانت و نفاق نکوهش کرده و فرمودند: «فعرفت عند ذلک أن الخیانه و النفاق أعظم عندک من الکفر و الشقاق» (عطاردی، 1406 ق، ج 2: 46)؛ از همین روی کذب، نیرنگ و خیانت از نشانه‌های نفاق دانسته شدند (آقابزرگ، 1403 ق، ج 24: 243).
از جمله دلایل ارتباط نفاق و خیانت آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) یکی از نشانه‌های سه گانه‌ی نفاق را خیانت دانسته و فرمودند:
ثلاث من کن فیه کان منافقا و إن صام و صلی و زعم أنه مسلم، من إذا ائتمن خان و إذا حدث کذب و إذا وعد أخلف، إن الله عزوجل قال فی کتابه إَنَّ الّله لا یُحِبُّ الخائنین؛ سه خصلت است که در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و گمان کند که مسلمان است: کسی که هر گاه امین شمرده شود خیانت ورزد، زمانی که سخن گوید، دروغ گوید و چون وعده دهد، تخلف کند. خداوند در کتاب خود فرموده: خدا خیانت کاران را دوست نمی‌دارد (انفاق/58؛ مجلسی، 1406 ق، ج 9: 386).
«و قال: إن لعنه اللّه علیه إن کان من الکاذبین» (نور/7):
در خصوص مفهوم فرهنگ رضوی باید اشاره کرد که تعبیر یاد شده مرکب از دو کلمه‌ی «فرهنگ» و «رضوی» است، کلمه‌ی «فرهنگ» مفهومی دیرین، جهان شمول و پرمعنا دارد؛ اما با وجود اهمیت آن، در میان تعاریف متعددی که ارائه شده، تعریف دقیقی که بتواند آن چنان که باید، مفهوم فرهنگ را بیان کند و مورد پذیرش همگان قرار گیرد، وجود ندارد. تقریبا همه کسانی که در مورد «فرهنگ» مطلبی برای گفتن داشته‌اند، به ناتوانی الفاظ در ارائه‌ی تعریفی دقیق، جامع و کامل اذعان کرده‌اند. علت ناکارآمدی الفاظ این است که فرهنگ، مفهومی عمیق و تأثیرگذار است که حوزه‌ی مباحث نظری آن متناسب با تأثیر عملی آن بر زندگی ما، مورد توجه قرار نگرفته است. از سوی دیگر این مفهوم را هر مکتبی بر اساس نگاه «انسان شناسانه ی» خود تعریف کرده، یعنی هر مکتب نسبت به «انسان» دیدگاهی دارد، از این رو تعریف آن مکتب از «فرهنگ» نیز متفاوت است.
با این وجود می‌توان گفت فرهنگ مجموعه ای از باورها، ارزش‌ها، شیوه‌ی زندگی، آداب و رسوم، نظام‌های سیاسی، اجتماعی و حقوقی است که در جامعه نهادینه شده است. فرهنگ رضوی مجموعه ای از آموزه‌های امام رضا (علیه السلام) و پدران پاک و معصومش تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حکمت نظری و عملی است، از آنجا که ائمه (علیه السلام) نور واحد هستند گفتار و رفتار امام رضا (علیه السلام) جدای از دیگر معصومان (علیه السلام) نیست، از این رو مجموعه آموزه‌های قرآن و عترت را با تأکید بر گفتار و رفتار امام رضا (علیه السلام) «فرهنگ رضوی» می‌نامیم (سروری مجد، 1392: 80-79).
نکوهش خیانت
چنان که گذشت، براساس تصریح امام رضا (علیه السلام)، خیانت از گناهان کبیره است، به علاوه آیات و روایت‌های دیگری کبیره بودن خیانت را تأیید می‌کنند که از جمله‌ی آنها می‌توان به آیه‌ی «إنّ اللّه لا یحبّ الخائنین» (انفال/58) اشاره کرد. منظور از آیه‌ی یاد شده آن است که خداوند به هیچ وجه خائنان را دوست ندارد، نه اینکه نسبت به آنها کراهت دارد تا با تمایل هم سازگار باشد، لذا «لایحبّ» حرمت را می‌رساند نه کراهت را (مکارم شیرازی، 1425 ق، ج 3: 53). از سویی در کلام فقها نیز از حرمت خیانت سخن به میان آمده و به دلیل آیات و روایت‌ها از آن به عنوان «حرمت شدید» (شیرازی، فقه العلولمه: 173) یا «محرم شدید» (شیرازی، بی تا، الفقه و النظافه: 188) تعبیر شده است.
از جمله دلایل حرمت خیانت آن است که برخی از فقها به استناد روایت‌هایی، از جمله پرسشی که از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی حق مؤمن شده و پاسخ آن حضرت به این پرسش، به حرمت خیانت حکم کرده‌اند (قمی طباطبایی، 1413 ق، ج 1: 299). روایت یاد شده چنین است:
سئل الرضا (علیه السلام) مَا حَقُّ المُؤمِنِ – فَقَالَ إِنَّ مِن حَقَّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ المَوَدَّهَ لَهُ فِی صَدرِهِ – وَ المُوَاسَاهَ لَهُ فَی مَالِهِ وَ النُّصرَهَ لَهُ عَلَی مَن ظَلَمَهُ … وَ لَا یَظلِمُهُ وَ لَا یَغُشُّهُ – وَ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخذُلُهُ وَ لَا یَغتَابُهُ؛ از امام رضا (علیه السلام) پرسیده شد که حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن آن است که وی را در دلش دوست بدارد، در مالش با او همدردی کند، در برابر کسی که به وی ظلم کرده یاری دهد، به او ستم نکند، دغل نورزد، خیانت نکند، او را خوار نسازد و غیبتش نکند (مجلسی، 1363، ج 71: 232).
در حدیث دیگری در مورد آثار مهم دنیوی امانت و خیانت از علی (علیه السلام) آمده است: «الامانَهُ تَجُرَّ الفَقرَ؛ امانت، رزق و روزی می‌آورد و خیانت مایه‌ی فقر است» (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 221). همچنین امام علی (علیه السلام) فرمودند: «الغش من أخلاق اللّئام؛ دغلکاری از اخلاق فرومایگان است» (آمدی، 1366: 360). در حدیث دیگری، امام رضا (علیه السلام) به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «از ما نیست کسی که به مسلمانی دغل بورزد و از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت کند» (صدوق قمی، 1378، ج 2: 50). در جای دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «من غش مسلما فی شراء أو بیع فلیس منا و یحشر یوم القیامه‌ی مع الیهود لأنّهم أغشّ الخلق للمسلمین؛ هر کس در داد و ستد با مسلمانی دغلکاری کند از ما نیست و روز قیامت با یهود محشور می‌شود، زیرا یهود دغلکارترین مردم در مورد مسلمانان هستند (همان، 1400 ق).
علی (علیه السلام) در نکوهش خیانت فرمودند: «شر الناس من لا یعتقد الامانه و لا یجتنب الخیانه؛ بدترین مردم کسی است که به امانت داری ایمان ندارد و از خیانت نمی‌پرهیزد» (خوانساری، 1366، ج 4: 475). همچنین فرمودند: «از خیانت برحذر باش؛ زیرا بدترین گناه است و شخص خائن، به جرم خیانتش معذب خواهد بود» (همان، ج 2: 297). و فرمودند: «خیانت دلیل بر کمی پرهیزکاری و بی دینی است» (همان، ج 1: 175). در برخی از روایت‌ها از خیانت به عنوان «رأس نفاق» و «رأس کفر» (نوری محدث، 1408 ق، ج 14: 14) تعبیر شده و در سخنی از امام علی (علیه السلام) آمده: «جانبوا الخیانه فانها مجانبه الاسلام؛ از خیانت دوری کنید، زیرا موجب دوری فرد از اسلام است» (همان).
امام رضا (علیه السلام) علاوه بر نکوهش خیانت، از عوامل و اسبابی که موجب خیانت می‌شوند، از جمله «فقر» نکوهش کرده و فرمودند: «المسکنه‌ی مفتاح البؤس؛ فقر کلید بدبختی است» (عطاردی، 1406 ق، ج 1: 303). بدیهی است فقر یکی از عوامل خیانت بوده و از همین روی موجب مشکلات زیادی می‌شود.
امام رضا (علیه السلام) همچنین از اعتماد به افراد خائن نکوهش کرده و مثلا به مأمون فرمودند: «لم یخنک الامین و لکن إئتمنت الخالق؛ امین به تو خیانت نکرد بلکه تو به خائن اعتماد کردی» (مجلسی، 1363، ج 78: 325).
از آنجا که امانت، نقطه‌ی مقابل خیانت است برعکس نکوهش‌هایی که نسبت به خیانت شده در آیات قرآن و روایت‌ها، از جمله سخنان امام رضا (علیه السلام)، امانت مورد تشویق قرار گرفته است، چنان که خداوند فرموده است: «والدین هم لاماناتهم و عهدهم راعون» (مؤمنون/8). امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند: «قالَ ثَلَاثَهٌ لَابُدَّ مِن اَدَائِهِنَّ عَلَی کُلِّ حَالٍ الأمَانَهُ إِلَی البَرِّ وَ الفَاجِرِ وَ الوَفَآءُ بِالعَهدِ إِلَی البَرِّ وَ الفَآجِرِ وَ بِرُّ الوَالِدَینِ بَرَّینِ کَانَا او فَاجِرینِ» (نوری محدث، 1408 ق، ج 14: 10).
امانت، شاخه‌های بسیاری دارد که از آن میان می‌توان به امانت‌های خداوند، مردم و خویشتن اشاره کرد. فخررازی ضمن اشاره به اقسام یاد شده، آنها را به شاخه‌های متعدد، از جمله امانت زبان، چشم، گوش و …. تقسیم کرده و مواردی همچون سپرده‌هایی که مردم نزد یکدیگر دارند، ترک کم فروشی، ترک غیبت، رعایت عدالت از ناحیه‌ی حکومت‌ها، تحریک نکردن عوام در تعصب‌های باطل و غیره را از نمونه‌های امانت‌های مردمی برشمرده است (1420 ق، ج 10: 109).
گسترش مفهوم امانت و شمول آن نسبت به بسیاری از وظایف مهم و نعمت‌ها در بسیاری از تفاسیر از جمله تفسیر ابوالفتوح (رازی، 1408 ق، ج 5: 406)، فی ظلال (قطب، 1412 ق، ج 2: 685)، مجمع البیان (طبرسی، 1372، ج 3: 98) و موارد دیگری مورد تأکید واقع شده است.
در فقه اسلامی نیز خیانت از اهمیت بسزایی برخوردار است تا جایی که به دلیل زشتی آن، برخی از پیامدهای فقهی بر آن بار می‌شود، مثلاً خیانت موجب از بین رفتن عدالت خائن شده و در اموری که عدالت در آنها شرط است مانند شهادت، خائن اهلیت لازم را ندارد، از این رو شهادتش پذیرفته نمی‌شود (طوسی، 1407 ق، ج 6: 296).
از دیگر آثار خیانت در فقه آن است که خیانت در امانت موجب ضمان است (حلبی، 1403 ق: 232). برخی از فقها، قصد خیانت در امانت را هر چند که عملی نشود نیز موجب ضمان دانسته‌اند (حلی، بی تا، ج 16: 457)؛ همچنین هر گاه در مضاربه یا مساقات و مانند آن، مالک، مدعی خیانت عامل، و عامل منکر آن باشد، قول عامل در صورت قسم خوردن بر عدم خیانت، پذیرفته می‌شود، مگر آنکه مالک بر ادعای خود، بینه اقامه کند (یزدی طباطبایی، 1409 ق، ج 2: 755؛ شهید اول عاملی، 1414 ق، ج 2: 338).
اقسام خیانت
از متون اسلامی، از جمله قرآن و سخنان معصومان (علیه السلام) می‌توان اقسامی برای خیانت تصور کرد، از آنجا که معمولا واژه‌ی «امانت» نقطه‌ی مقابل خیانت است، امانت نیز اقسامی دارد که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
خیانت به خداوند
– خیانت به خداوند از مهم ترین اقسام خیانت است که می‌تواند موجب کفر مرتکب آن شود. این نوع خیانت با دیگر خیانت‌ها مانند خیانت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خیانت به خود و مردم منافات ندارد و آنها به نوعی خیانت به خداوند هستند، در عین حال به دلیل آنکه در آیه‌ی «لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا اماناتکم» (انفال/27) از طرف عطف «و» که مفید مغایرت است استفاده شده چنان که خواهیم دید می‌توان خیانت‌های یاد شده را متفاوت دانست.
– خیانت به خداوند همانند امانت خداوند بسیار وسیع و گسترده است و موارد زیادی را تحت پوشش قرار می‌دهد، از همین روی فخر رازی از امانت خداوند به عنوان «دریای بی ساحل» تعبیر کرده است (1420 ق، ج 10: 109). دیدگاه‌های مختلفی درباره‌ی منظور از خیانت به خداوند وجود دارد از جمله:
– شرک و کفر به خداوند: (طیب، 1378 ش، ج 9: 305)، از همین روی خداوند فرموده است: «إنَّ اللَّهَ لا یَغفِرُ أن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افتَری إثماً عَظیما» (نساء/48). همچنین امام رضا (علیه السلام) از آن به عنوان «اکبر الکبائر» (بزرگ ترین گناه کبیره) تعبیر کرده‌اند (صدوق قمی، 1378، ج 1: 285)؛
– معصیت و نافرمانی خداوند: (فیض کاشانی، 1418 ق، ج 1: 433)، این معنی بر اساس روایتی از امام باقر (علیه السلام) بیان شده که در آن آمده است: «خیانه الله و الرسول معصیتهما» (مجلسی، 1363، ج 22: 67)؛
– نفاق و دورویی، منظور از این موارد آن است که در ظاهر اعلام کنند که مثلا خداوند و دین را قبول دارند، اما در نهان برخلاف این اظهار عمل کنند، به گونه ای که ظاهر و باطن فرد گوناگون باشد. نفاق و دورویی، زشت ترین انواع خیانت است (ابن عجیبه، 1419 ق، ج 2: 323)؛ از همین روی در سخن امام رضا (علیه السلام)، نفاق و دورویی مورد نکوهش قرار گرفته است (صدوق قمی، 1378، ج 2: 99) و اشاره کرده‌اند که منافق هر گاه بمیرد، در نماز وی چهار تکبیر خوانده می‌شود و نماز وی فاقد سلام است، بر عکس میت مؤمن که در نمازش پنج تکبیر خوانده می‌شود و سلام هم دارد (عطاردی، 1406 ق، ج 2: 419)؛
– ترک واجبات و انجام محرمات: (آلوسی، 1415 ق، ج 5: 183)، امام رضا (علیه السلام)، حب نداشتن به اهل بیت (علیه السلام) را به دلیل آنکه مصداق ترک واجبی از واجبات خدا بوده مورد نکوهش و مذمت قرار داده است (همان: 117)؛
– خیانت آیات تکوینی و تشریعی خداوند: (صادقی تهرانی، 1365، ج 1: 5)؛
– اصرار بر حب دنیا و حب ریاست: (قطب، 1412 ق، ج 3: 1515)، این مورد می‌تواند مصداقی از موارد چهارم یا دوم و … باشد؛
– عدم اتیان چیزی از دین: (شیرازی، 1423 ق: 193)، در این دیدگاه، دین خداوند در شمار یکی از امانت‌ها آمده است؛
– خیانت در غنائم جنگی: (قمی مشهدی، 1368، ج 5: 330)، این مورد نیز از مصادیق مورد قبل و مشابه آن است. چنان که گذشت امام رضا (علیه السلام) از این مورد به عنوان یکی از گناهان کبیره یاد فرمودند (عطاردی، 1406 ق، ج 1: 278)؛
– افشای اسرار مسلمانان: (کاشانی، 1336 ش، ج 4: 190)، این مورد نیز می‌تواند از مصادیق برخی از موارد قبل باشد که شمول زیادی دارند.
خیانت به پیامبر (ص)
با توجه به آنچه در قسمت خیانت به خدا و مفهوم آن گذشت و نیز به دلیل «ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (حشر/7) خیانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حتی خیانت به مردم نوعی خیانت به خداوند تلقی می‌شود، با این وجود خیانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دلیل استفاده از «و» بین کلمه‌های شریف «اللّه» و «الرسول» در آیه‌ی «الا تخونوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا اماناتِکُم» (انفال/27) از جهاتی فرق دارند، همچنین خیانت در امانت و خیانت به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) با خیانت امانت – که درباره‌ی عموم مردم است – نیز متفاوت است، بر این اساس می‌توان در مورد امانت یا خیانت نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به موارد زیر اشاره کرد:
– خیانت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به معنای ترک سنت و شرایع آن حضرت است (طبرسی، 1377، ج 2: 15-14)؛
– خیانت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به معنای آن است که اسرار او را فاش کنند و به وعده‌هایی که با ایشان داشتند و قراردادهایی که با آن حضرت منعقد کردند پشت پا زنند (طیب، 1378، ج 6: 105)؛
– خیانت به آن حضرت به معنای ترک واجبات و محرمات و برخی از اوامر الهی است، از همین روی ابن عباس گفته است: «هر کس برخی از اوامر اسلامی را ترک کند به خدا و رسولش خیانت کرده است» (مکارم شیرازی، 1421 ق، ج 5: 402).
– نزدیک به همین معنی، قتاده، دین را امانت دانسته و گفته است: «بدانید دین خدا امانت است، لذا امانت خداوند را (از واجبات و حدود آن) به خداوند برگردانید، هر کس چیزی از آن در نزد او وجود دارد آن را به کسی که وی را بر آن امین دانسته برگرداند» (بغوی، 1420 ق، ج 2: 285)؛
– در آیه‌ی «لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا اماناتکم» نهی وجود دارد که به یک نوع خیانت تعلق گرفته و آن خیانت به امانت خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که خود، خیانت به امانت مؤمنان هم بوده، زیرا بعضی از امانت‌ها تنها امانت خدا در نزد مردم است، مانند احکام مشروعه‌ی خدا و بعضی از آنها منحصرا امانت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، مانند سیره‌ی حسنه‌ی آن حضرت و بعضی از آنها، امانت مردم در بین خودشان است، مانند امانت‌هایی که در اموال و اسرار خود به یکدیگر می‌سپارند و در بعضی از امانت‌ها خدا، رسول (صلی الله علیه و آله) و مؤمنان شریک هستند، مثل اموری که خداوند به آنها امر می‌کند، پیامبر اجرا می‌کند و مردم از اجرای آن منتفع و نیرومند می‌شوند، مانند دستورهای سیاسی و اوامر مربوط به جهاد و اسرار جنگی که اگر افشا شود آرزوهای دینی عقیم گشته، مساعی حکومت اسلامی بی نتیجه مانده و قهرا حق خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) هم پایمال می‌شود و ضررش دامنگیر خود مؤمنان هم می‌شود (طباطبایی، 1417 ق، ج 9: 55).
علاوه بر نکوهش خیانت به پیامبر (ص)، خیانت به ائمه (علیه السلام) نیز درست نیست، این دیدگاه از جمله «یختانون انفسهم» (نساء / 107) قابل تأیید است، زیرا برخی از مفسران، کلمه‌ی «انفسهم» در جمله‌ی مزبور را به معنای امام علی و ائمه (علیه السلام) دانسته‌اند (گنابادی، 1408 ق، ج 2: 5)، همچنین امام علی (علیه السلام) درباره‌ی نکوهش این خیانت فرموده‌اند: «إنَّ أعظم الخیانه خیانه الامه و أفظع الغش غش الأئمه؛ بزرگ ترین خیانت، خیانت به امت و جامعه‌ی اسلامی است و زشت ترین دغلکاری، دغلکاری به زمامداران است» (عبده، 1412 ق، ج 2: 27).
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نیز آمده است: «کلّ شیءٍ غلَّ من الامام فهو سحت» (صدوق، 1402 ق: 211).
با توجه به آنچه از امام رضا (علیه السلام) در نکوهش خیانت گذشت و اشاره‌ی آن حضرت به این که خیانت و نفاق از کفر بدتر هستند (عطاردی، 1406 ق، ج 2: 46) و استناد ایشان به آیاتی که از خیانت نهی و نکوهش می‌کنند، مانند «لاتجادل عن الذین یختانون انفسهم إن الله لایحب من کان خوانا أثیماً» (نساء / 107) و نیز با توجه به آنکه غالب سخنان امام رضا (علیه السلام) منقول از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیه السلام) بوده، خیانت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و نیز ائمه (علیه السلام) مورد نهی و نکوهش آن حضرت است.
از جمله دلایل نکوهش خیانت به ائمه (علیه السلام) از دیدگاه امام رضا (علیه السلام) آن است که آن حضرت، واقفیه را مورد نکوهش قرار داده، به انحراف ایشان تصریح و زکات دادن به آنها را منع کرده است. واقفیه بر این باور بودند که موسی بن جعفر (علیه السلام) زنده است، نمی‌میرد و به آسمان بالا رفته، همان گونه که حضرت مسیح (علیه السلام) به آسمان بالا رفته و او قائم منتظر است و پس از آنکه زمین پر از ظلم و جور شد باید پر از عدل و داد کند، گمان می‌کردند کسی که در زندان سندی بن شاهک بوده امام موسی بن جعفر (علیه السلام) نبوده بلکه شبیه او بوده و مردم خیال می‌ کنند که اوست (مجلسی، 1403 ق، ج 12: 308). بدیهی است که نگرش یاد شده نوعی خیانت به ائمه (علیه السلام) است، از همین روی امام رضا (علیه السلام) در رد ایشان سخن گفته‌اند، چنان که علی بن عبدالله زبیری گفته در ضمن نامه ای به حضرت رضا (علیه السلام) از ایشان در خصوص واقفیه پرسیدم، ایشان در پاسخ نوشتند: واقفی‌ها از حق منحرف و آلوده به گناه هستند، چنان که با این حال بمیرند، جایگاهشان دوزخ بوده که بدجایگاهی است (همان، ج 48: 363) و در موردی دیگر فردی از آن حضرت در خصوص زکات دادن به واقفیه پرسش کرده و حضرت در پاسخ فرموده‌اند: «به آنها زکات ندهید، چون آنها کافر،
مشرک، منکر و ملحد هستند» (همان).
واقفیه با استناد به زنده بودن امام موسی کاظم (علیه السلام) از تحویل اموال امام (علیه السلام) و امانت‌ها به حضرت رضا (علیه السلام) خودداری کردند و هنگامی که امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان بودند خیانت در امانت نموده و حقوق مردم را پایمال کردند.
از جمله دلایل نکوهش خیانت به ائمه (علیه السلام) از دیدگاه امام رضا (علیه السلام) آن است که آن حضرت از خیانت مردم به امام علی (علیه السلام) سخن گفته‌اند، چنان که جعابی در عیون اخبار الرضا از امام علی (علیه السلام) روایت نموده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ایشان فرموده‌اند: «امت من به زودی با تو حیله و خیانت می‌کنند و این خیانت را خوب و بد مردم پیروی می‌کنند» (مستفید، 1382، ج 2: 121).
همان گونه که خیانت به معصومان (علیه السلام) روا نیست، خیانت در تبلیغ از سوی ایشان نیز جایز نبوده، از همین روی پیامبران (صلی الله علیه و آله) به دلیل رساندن وحی و عدم خیانت در تبلیغ پیام‌های خداوند، امین دانسته شده است، از همین روی از جمله دلایلی که در روایت‌ها از فقها به عنوان «امناء الرسل» (کلینی، 1429 ق، ج 1: 114) تعبیر شده لزوم رعایت امانت در تبلیغ است.
خیانت به خود
خیانت به خود، همانند خیانت‌های پیش، مورد نکوهش و نهی قرآن و دیگر متون اسلامی، از جمله امام رضا (علیه السلام) قرار گرفته است، چنان که خداوند فرموده است: «لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم؛ هیچگاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند، حمایت نکن» (نساء / 107) و نیز فرموده است: «عَ لِمَ اللَّهُ أنَّکُم کُنتُم تَختانُونَ أنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم وَ عَفا عَنکُم؛ خداوند می‌دانست که شما به خویشتن خیانت می‌کردید (و این عمل را که ممنوع بود بعضاً انجام می‌دادید) خدا بر شما توبه کرد و شما را بخشید» (بقره / 187). در آیه‌ی دوم، از نزدیکی با زنان که در شب‌های ماه رمضان مورد نهی قرار گرفته بود به عنوان خیانت بر خود تعبیر شده است، هر چند که برخی، آیه‌ی اول را به گونه‌ی خیانت برخی از شما به برخی دیگر تفسیر نموده و آن را از نوع خیانت به دیگران دانسته‌اند (جوهری، 1410 ق، ج 5: 2109؛ طبرسی، 1372، ج 3: 163)، اما چنان که خواهیم دید منعی برای آنکه نهی از خیانت، به معنای خیانت به خویش تلقی شود وجود ندارد، زیرا بر فرض که آن را به معنای خیانت به دیگران بدانیم، هر نوع خیانت به دیگران خیانت به خود نیز است و زیان آن به خود خیانت کننده برمی گردد یا آنکه پس از ارتکاب هر معصیتی یک نوع خیانت به خود وجود دارد.
استفاده از خیانت به دیگران از جمله «یختانون انفسهم» می‌تواند به دلیل آن باشد که از دیدگاه قرآن، مؤمنان مانند یک نفس واحده هستند و مال یکی از آنها مال همه‌ی آنهاست، از این روی حفظ و جلوگیری آن مال از تلف شدن بر همه واجب است و تعدی برخی از مؤمنان بر برخی دیگر به وسیله‌ی سرقت و مانند آن یک نوع خیانت به خود آنها محسوب می‌شود (طباطبایی، 1417 ق، ج 1: 2109).
منظور از خیانت به خود، خیانت کردن به آن به خاطر انجام گناه و معصیت است، از همین روی از آن به عنوان ظلم به خویش نیز تعبیر شده است (طبرسی، 1375، ج 1: 287).
خیانت به خود از آن ر وی است که عقوبت دنیوی و اخروی آن متوجه خود فرد می‌شود.
خیانت به خویشتن به نوعی به دیگر خیانت‌ها برمی گردد، زیرا هر نوع خیانتی، اعم از آنکه در مورد خداوند یا معصومان (علیه السلام) یا دین یا دیگران باشد به نوعی خیانت به خود نیز است.
استناد امام رضا (علیه السلام) به آیه‌ی 107 سوره‌ی نساء در دعای خویش که از خیانت بر خود نکوهش می‌کند و اشاره‌ی ایشان پس از آن، به اینکه خیانت از کفر و نفاق بدتر است (عطاردی، 1406 ق، ج 2: 46) نکوهش و تقبیح نادرستی خیانت به خود از دیدگاه آن حضرت را تأیید می‌کند، از سویی چنان که گذشت، هر نوع معصیتی یک نوع خیانت به خود به شمار می‌رود، بدیهی است که در سخنان امام رضا (علیه السلام)، معصیت‌ها و گناهان چندی، از جمله خیانت، مورد نکوهش قرار گرفته‌اند.
در متون اسلامی، از جمله قرآن و روایت‌ها به اعضای بدن انسان مانند چشم، زبان و … خیانت‌هایی نسبت داده شده که به اعتباری می‌توان آنها را تحت عنوان «خیانت به خود» مورد اشاره و بررسی قرار داد، از جمله:
خیانت چشم
این نوع خیانت که در قرآن و روایت‌ها تحت عنوان «خائنه الاعین» مطرح شده حرام است، چنان که خداوند فرموده است: «عَلَمُ خائِنَهَ الأعیُنِ وَ ما تُخفِی الصُّدُور؛ خدا، چشم‌هایی را که به خیانت گردش می‌کند می‌داند و آنچه را در سینه‌ها پنهان می‌دارند می‌داند» (غافر / 19). همچنین امام رضا (علیه السلام) براساس نقل فضل بن شاذان این جمله را در دعای خویش مورد اشاره و استفاده قرار می‌دادند (صدوق قمی، 1378 ش، ج 1: 119) که به نوعی توجه خاص آن حضرت به این خیانت را نشان می‌دهد.
کلمه‌ی «خائنه» مصدری است که معنای خیانت را دارد (طریحی، 1416 ق، ج 6: 244)؛ بر این اساس کلمه‌ی یاد شده مصدری بر وزن اسم فاعل است، چنان که در آیه ی: «لا تَسمَعُ فِیها لاغِیَه» (غاشیه/10)؛ لاغیه معنای مصدری دارد.
بر اساس یک برداشت، حرمت خائنه الاعین از اختصاص‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. در این برداشت منظور آن است که با چشم‌ها به امری مباح مانند کشتن یا زدن کسی که مستحق آن است اشاره کنند در حالی که ظاهر حال خلاف آن را می‌رساند، این امر بر دیگران حرام نیست، مگر آنکه امر مورد اشاره حرام باشد، مانند زدن یا کشتن به ناحق یا اهانت به مؤمن. برخی حرمت آن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به غیر جنگ اختصاص دادند (نجفی، بی تا، ج 29: 127).
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ پرسشی درباره‌ی مفهوم آیه‌ی مورد اشاره فرمودند: «آیا ندیده ای گاه انسان به چیزی نگاه می‌کند اما چنین وانمود می‌کند که به آن نگاه نمی‌کند؟ این نگاه‌ها، خیانت آلود است» (صدوق قمی، 1403 ق: 147). این نگاه‌ها خواه به نوامیس مردم باشد یا امور دیگری که نگاه کردن به آن ممنوع است بر خداوند که ذره ای از آنچه در آسمان‌ها و زمین است از علم او مخفی نیست پنهان نمی‌ماند.
براساس آنچه در آیه‌ی 19 سوره‌ی غافر گذشت «خائنه الاعین» گناهی است که ممکن است توسط هر فردی انجام گیرد و چنان که خواهیم دید مفهوم آن با آنچه در مورد «خائنه الاعین» پیامبر (صلی الله علیه و آله) گذشت متفاوت است، زیرا معانی ذیل را می‌توان برای آن بیان کرد:
چشم چرانی:
چشم دوختن به نامحرم و نگاه هوس آلود و برخاسته از شهوت به او: این مفهوم با آیه‌ی «قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن أبصارِهِم وَ یَحفَظُوا فُروُجَهُم» (نور/30) قابل تأیید است، از سویی در روایت‌ها آمده است که «النَّظَرُ سهمٌ مِن سهامِ إبلیسَ مَسمُومٌ؛ نگاه، تیری از تیرهای مسموم ابلیس است» (صدوق قمی، 1406 ق: 264). در حدیث دیگری آمده است: «زنا العینین النظر؛ زنای دو چشم، نگاه است (ابن سعد، بی تا، ج 7: 77)؛
گمان بد به مؤمن:
براساس این دیدگاه، گمان بد به مؤمن، حرام و بدترین گمان‌ها است (طیب، 1378 ش، ج 11: 299 و 427)؛ از همین روی امام رضا (علیه السلام) حسن ظن به خداوند را مورد تشویق و توصیه قرار دادند (عطاردی، 1406 ق، ج 1:273)؛
نگاه دوم:
براساس این دیدگاه، منظور از «خائنه الاعین» نگاه دوم است و «ما تخفی الصدور» به نگاه اول اشاره دارد (نحاس، 1421 ق، ج 4: 22)؛
نگاه فردی که نیت و قصد خیانت دارد:
این دیدگاه از ابواسحاق نقل شده است (همان).
چشم خائن:
براساس این دیدگاه، خائنه الاعین در معنای حقیقی یعنی چشم‌های خائن به کار رفته و به معنای مبالغه یا مصدری یعنی خیانت نیست (مصطفوی، 1360 ش، ج 3: 153).
کلمه‌های «نظر» و «خائنه الاعین» معانی متفاوتی دارند، زیرا در نظر، خفا و پنهان کاری وجود ندارد اما «خائنه الاعین» نوعی معنای اخفا و انجام پنهانی کار را در بر دارد.
خیانت دست
دست می‌تواند خیانت داشته باشد، اما خیانت آن به خود فرد انتساب دارد، از همین روست که اعضای انسان، در روز قیامت به خاطر خیانت خود، علیه انسان گواهی می‌دهند و انسان نسبت به آنها اعتراض می‌کند، چنان که خداوند فرموده است: «حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْء» (فصلت/21-20)
براساس آنچه در تفسیر آیه‌ی «قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوَءًا» (یوسف/25) مربوط به ماجرای حضرت یوسف (علیه السلام) و زلیخا مطرح شده، کلمه‌های «سوء» و «فحشاء» از نظر معنی با هم فرق دارند، زیرا «سوء» خیانت دست بوده؛ اما «فحشاء» به معنای «زنا» است. «سوء» از مقدمات، «فاحشه» مانند نگاه و لمس کردن، بوسیدن و … است (سبزواری، 1406 ق، ج 4: 27 و حائری تهرانی، 1377 ش، ج 6: 22).
سخن امام حسن (علیه السلام) در خیانت دست و مجازات آن صراحت دارد که در آن آمده است:
القریب من قربته الموده و ان بعد نسبه و البعید من بعدته الموده و ان قرب نسبه و لا شیء اقرب الی شیء من بد الی جسد و ان الید تغل فتقطع و تقطع فتحسم؛ نزدیک ترین فرد به انسان کسی است که مهر و محبت قلبی، او را به انسان نزدیک کند گرچه از نظر نسبی دور باشد. دورترین فرد به انسان، کسی است که نبودن مهر، صفا و ارتباط قلبی، او را دور کرده است، گرچه از حیث نسب نزدیک ترین فرد به انسان باشد. همانا هیچ چیز مانند نزدیکی دست به جسد نیست ولی در صورت خیانت دست، آن را از بدن جدا می‌کنند (و این نزدیک ترین عضو به بدن بیگانه می‌شود) (کلینی، 1429ق، ج 2: 143 و حر عاملی، 1409ق، ج 12: 52).
از جمله دلایل مؤید صدق خیانت اعضای بدن انسان آن است که فخر رازی گفته است:
بدان که باب امانت، وسیع و گسترده است، زیرا (رعایت) امانت زبان به آن است که در دروغ، غیبت، سخن چینی، کفر، بدعت، دشنام دادن و جز اینها آن را به کار نگیرند. (رعایت) امانت چشم به آن است که آن را در نگاه به حرام به کار نبندند. (رعایت) امانت گوش به آن است که آن را در امور لهو، آنچه مورد نهی قرار گرفته، شنیدن دشنام و دروغ‌ها و جز اینها به کار نگیرند، سخن درباره‌ی دیگر اعضای انسان نیز همین گونه است (1420ق، ج 10: 109).
با توجه به تقابل امانت و خیانت، عدم رعایت امانت اعضای یاد شده، خیانت به آنها تلقی می‌شود.
امام رضا (علیه السلام) در فلسفه‌ی مجازات سارق، به بریدن دستش در خیانت دست به خاطر سرقت و مجازات آن اشاره کرده و در آن فرموده است: «علت بریدن انگشتان دست راست در دزدی بدان جهت است که دزد با دست راست خود به این عمل اقدام کرده و منفعت دست در بدن انسان از سایر اعضا بیشتر و بهتر است، پس بریدن آن موجب تنبه و عبرت است تا افراد جامعه بترسند و بدین کار دست نزنند، بیشتر با دست راست دزدی می‌ شود و خداوند غضب اموال و تصرف آن را بدون مجوز شرعی، حرام فرموده است، برای آنکه انواع فساد بر آن مترتب می‌شود و فساد حرام است زیرا موجب فنا، نابودی و دیگر مفاسد است» (مجلسی، 1363، ج 6: 102).
خیانت به دیگران
خیانت به دیگران شعبه‌هایی دارد و می‌توان آن را به دو نوع بزرگ جامعه و افراد جامعه تقسیم کرد:
خیانت به جامعه
امام علی (علیه السلام) درباره‌ی نکوهش این خیانت فرمودند: «إن أعظم الخیانه خیانه الامه و أفظع الغش غش الأئمه: بزرگ ترین خیانت، خیانت به امت و جامعه‌ی اسلامی است و زشت ترین دغلکاری، دغلکاری به زمامداران است» (عبده، 1412 ق، ج 2: 27).
امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی امت و جامعه‌ی اسلامی حساسیت و توجه خاصی داشتند، از همین روی هنگامی که خوشحالی مأمون از فتح یکی از دهات کابل توسط یک نامه را مشاهده کردند وی را مورد انتقاد قرار داده و به وی فرمودند: «آیا از فتح یکی از دهات شرک خوشحال هستی؟» مأمون گفت: «مگر این فتح خوشحالی ندارد؟» امام (علیه السلام) به وی فرمود:
از خداوند بترس و امت محمد (صلی الله علیه و آله) را نیکو سرپرستی کن، اکنون که خلافت در دست شما قرار گرفته و خداوند، امور مسلمین را در اختیار تو گذاشته در نظر داشته باش حقوق مسلمان‌ها را ضایع نکنی. تو اینک کارهای مسلمین را در اختیار دیگران قرار داده ای و آنها بر خلاف حکم خداوند در میان مسلمانان حکم می‌کنند. ای مأمون تو دارالهجره و مهبط وحی را ترک کردی، در این بلاد بعیده مسکن گزیده ای. اولاد مهاجر و انصار را مورد ظلم و ستم قرار می‌دهند و تو اطلاع نداری، مظلوم خود را به مشقت می‌اندازد و روزهایی این طرف و آن طرف می‌رود کسی به دادش نمی‌رسد، به شکایت او رسیدگی نمی‌کنند و دستش هم به تو نمی‌رسد. اینک از خداوند بترس و به درد مسلمانان رسیدگی کن، به مهبط وحی و نبوت برگرد و به مهاجر و انصار یاری کن (صدوق قمی، 1378، ج 2: 160).
برخی از فقها با استناد به آیه‌ی «ما کان لنبی أن یغل و من یغلل یأت بما غل یوم القیامه» (آل عمران/16) خیانت حکام به مردم خویش را بدترین کار حرام دانسته‌اند (شیرازی، بی تا، فقه العلولمه: 173).
در اینکه در سخن امام علی (علیه السلام)، معنی امت (إن أعظم الخیانه خیانه الامه) چیست، چند دیدگاه محتمل است (خوانساری، 1366، ج 2: 388)، از جمله:
– «امت» به معنی امام (علیه السلام) باشد، براساس این برداشت، این فقره به منزله‌ی تأکید فقره‌ی سابق است و همچنین مردی که جامع خیرات باشد را امت گویند و بنابراین اعم از آن است؛
– طایفه از هر قبیله را امت گویند، براساس این معنی علت آنکه این خیانت به عنوان بزرگ ترین خیانت تلقی شده آن است که مربوط به جمع است؛
– جمعی که پیغمبری بر ایشان نازل شده باشد را نیز امت گویند، با توجه به این معنی ممکن است مراد خیانتی باشد که نسبت به تمام امت مسلمانان باشد و ضرر آن به همه‌ی ایشان برسد مانند خیانتی که گروهی برای ترویج مذاهب باطله جعل حدیث کردند؛
– ممکن است مراد، خیانت امت به پیغمبر و امام (علیه السلام) خود باشد، در این صورت به منزله‌ی تأکید فقره‌ی سابق است.
علاوه بر آنچه در تفسیر سخن امام علی (علیه السلام) گذشت می‌توان موارد ذیل از مصادیق خیانت به جامعه برشمرد:
بدی‌های جامعه را دیدن و خوبی‌های آن را فراموش کردن: از جمله نمونه‌هایی که می‌توان آن را خیانت به جامعه تلقی کرد آن است که فقط بدی‌ها را ببینیم و از همین روی آنها را انکار کنیم. این نوعی خیانت به جامعه است که کم کم منجر به خیانت به خود می‌شود. علت خودکشی صادق هدایت آن بود که فقط بدی‌های جامعه را می‌دید. امثال هدایت، به جامعه‌ی ما خیانت کردند (مطهری، 1383، ج 25: 453)؛
جاسوسی و افشا کردن یکی از اسرار مسلمین و جامعه‌ی اسلامی: از جمله مواردی که می‌توان از آن به عنوان خیانت به جامعه تعبیر کرد، جاسوسی است (همان). بر این اساس گرچه آیه‌ی «لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم» (انفال/27) کار یکی از مسلمین ضعیف الایمان در رساندن اطلاعات مسلمانان به مشرکان را مورد نکوهش قرار می‌دهد، اما از آنجا که مورد و شأن نزول مخصوص نیست، جاسوسی هر مسلمانی علیه سرزمین اسلامی را نکوهش می‌کند.
احتکار:
برخی از فقهای آیات الاحکام با استناد به آیه‌ی مورد اشاره، با شرایطی که در فقه بیان شده احتکار را حرام دانسته و آن را نوعی خیانت تلقی کرده‌اند (حلی فاضل، بی تا، ج 2: 43). بدیهی است که منظور از خیانت یاد شده، خیانت به جامعه است.
بیت المال:
خیانت به بیت المال به نوعی خیانت به جامعه و ملت اسلامی است، زیرا بیت المال مربوط به جامعه و امت اسلامی است، از همین روی امام علی (علیه السلام)، کاتب خود علی بن ابورافع را به دلیل عاریه دادن گردن بندی از بیت المال به دختر علی (علیه السلام) برای استفاده در روز عید قربان، مورد انتقاد شدید قرار داد و از آن به عنوان خیانت به مسلمانان تعبیر کرده و آن را به بیت المال برگرداند (طوسی، 1407ق، ج 10: 151).
چنان که گذشت امام رضا (علیه السلام) با استناد به آیه‌ی «من یغلل یأت بما غل یوم القیامه» (آل عمران/161) غلول (خیانت به غنائم جنگی یا بیت المال) را گناه کبیره دانسته و از آن نکوهش و نهی کرده است (صدوق قمی، 1378، ج 1: 287).
قاچاق:
آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به پرسش «آیا قاچاق، خیانت به کشور و مردم محسوب می‌شود» و برخی پرسش‌های دیگر درباره‌ی قاچاق گفته‌اند:
قاچاق کالا (یعنی ورود غیرقانونی آن از مرزها) برخلاف دستور شرع است و باید به شدت از آن پرهیز کرد. مخصوصا هنگامی که موجب ضرر و زیان جامعه می‌شود و به اقتصاد کشور اسلامی لطمه وارد می‌کند. کمک کردن به قاچاق چیان در امر قاچاق جایز نیست و گرفتن رشوه در این زمینه گناه مضاعف دارد (1427ق، ج 3: 620-619).
از پاسخ آیت الله مکارم بر می‌آید که رشوه برای قاچاق نیز به دلیل زیان آن برای جامعه حرام است و به نوعی خیانت به جامعه تلقی می‌شود.
غیبت کارمندان دولت در اداره بدون اطلاع و مجوز:
برخی از فقها، غیبت بدون اطلاع قبلی و مجوز کارمندان در محل اداره و پرداختن به کار دیگری را هر چند که حکومت ناحق باشد حرام و مصداق خیانت به مردم و جامعه دانسته‌اند، چنان که آیت الله گلپایگانی در پاسخ پرسش‌هایی در این باره گفته‌اند: «ناحق بودن حکومت، مجوز خیانت به مردم نیست و غیبت در کارهای اداری مربوط به مملکت خیانت به مردم است» (1409ق، ج 5: 416).
خیانت به افراد جامعه
علاوه بر نکوهش خیانت به جامعه، از خیانت برخی از افراد جامعه، به طور خاص در متون اسلامی، از جمله قرآن و روایت‌ها سخن به میان آمده و مورد نکوهش و نهی قرار گرفته است، از جمله‌ی آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
خیانت به یتیمان:
یتیمان جامعه به دلیل ضعف و ناتوانی و به دلیل آنکه بیشتر از دیگران در معرض آسیب‌های اجتماعی هستند مورد توجه خاص قرار گرفته و به شکل‌های گوناگون نسبت به خیانت به آنها هشدار داده شده است. از جمله خداوند فرموده است: «وَآتُواْ الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبًا کَبِیرًا» اموال یتیمان را (به هنگامی که رشد پیدا کنند) به آنها بدهید، هیچگاه اموال پاکیزه آنها را به اموال ناپاک و پست خود تبدیل نکنید که این گناهی بس بزرگ است» (نساء/2). در آیه‌ی یاد شده، از خیانت نسبت به یتیمان و تعویض مال خوب ایشان با مال بد پرهیز داده شده است، به عبارتی گفته شده در هنگامی که یتیمان به سن بلوغ می‌رسند باید مال آنها را به ایشان برگردانید و مال خوب ایشان را با مال بد خود عوض نکنید.
در آیات دیگری به صورت سخت گیرانه نسبت به خیانت در اموال یتیمان نهی و نکوهش شده است. از این گذشته چنان که خواهیم دید تحت عنوان ادای امانت، از خیانت در اموال یتیم و دیگر افراد جامعه نکوهش شده است. امام رضا (علیه السلام) نیز با استناد به آیه‌ی «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا» (نساء/10) خوردن مال یتیم را گناه کبیره دانسته (صدوق قمی، 1378، ج 2: 127) و درباره‌ی فلسفه حرمت خوردن آن فرمودند:
خدا، خوردن مال یتیم را به ستم (و ناحق) به علت‌های فراوانی که همه موجب فساد شده، حرام کرده است، نخستین آنها این است که چون آدمی مال یتیم را به ستم بخورد، به کشتن او کمک کرده است، چه یتیم بی نیاز نیست و نمی‌تواند از خود نگاهداری کند، کارهای خود را سامان دهد و کسی را ندارد که همچون پدر و مادر به او برسند، پس چون مال او خورده شود بدان می‌ماند که او را کشته و به فقر و فاقه مبتلا کرده باشند و خدای بزرگ، این کار را حرام کرد (همان، ج 1: 92).
خیانت بین زن و شوهر:
در قرآن از ماده‌ی خیانت در مورد زن و شوهر سخن گفته و درباره‌ی همسران حضرت لوط و نوح (علیه السلام) گفته شده است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَهَ نُوحٍ وَاِمْرَأَهَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا؛ خدای تعالی برای کسانی که کافر شدند مثلی زده و آن همسر نوح و لوط (علیه السلام) است که تحت فرمان دو نفر از بندگان صالح ما بودند و این دو زن به آن دو بنده‌ی صالح خیانت کردند» (تحریم/10).
در اینکه خیانت آن دو زن به همسرانشان چه بوده دیدگاه‌های چندی قابل تصور است، از جمله:
خیانت جنسی:
براساس این دیدگاه، خیانت آن دو، خیانت جنسی تلقی شده است؛ اما این دیدگاه با توجه به موقعیت پیامبران درست نیست اما آن دو زن کافر شدند (ابن عربی، بی تا، ج 1: 148). براساس سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) همسر هیچ یک از پیامبران (صلی الله علیه و آله) مرتکب عمل زنا نشدند (مکارم شیرازی، 1421 ق، ج 18: 461).
مجنون دانستن نوح (علیه السلام) توسط همسرش و راهنمایی مشرکان توسط همسر حضرت لوط (علیه السلام): خیانت زن حضرت نوح (علیه السلام)، آن بوده که همسرش را مجنون دانسته و همسر حضرت لوط (علیه السلام) نیز به دلیل راهنمایی مشرکیان در مورد میهمانان خیانت کرده است. این دیدگاه از ابن عباس نقل شده که آن دو را منافق دانسته و نه کافر (جصاص، 1405ق، ج 5: 365). در توضیح راهنمایی همسر لوط (علیه السلام) باید گفت که چون ملائکه شبانه به صورت جوان خوش سیما به عنوان میهمان بر حضرت لوط (علیه السلام) وارد شدند، زن وی بالای بام آتش افروخت و مشرکان را از ورود ایشان خبردار کرد تا به خیال خود با ملائکه عمل شنیع لواط انجام دهند.
خیانت آن دو آن بوده که رسالت همسران خود را حفظ نکرده و به آن عمل نکردند (سبزواری، 1419 ق: 566).
خیانت آن دو آن بوده که اسرار همسران خود را به دشمنان اطلاع می‌دادند (مکارم شیرازی، 1421ق، ج 18: 461).
خیانت در عدم وفای به عهد و عقد: به موجب آیه‌ی «اوفوا بالعقود» (مائده/1) وفا به هر نوع عقدی خواه عقود بین مردم و خواه بین مردم و خداوند (عهود) باشد، لازم الاجراست و خیانت در آن جایز نیست.
خیانت در کتمان عیب و عدم امر به معروف و نهی از منکر:
همان گونه که عیب جویی زشت و حرام است، کتمان عیب دیگران نیز خیانت است، زیرا مؤمن آینه‌ی مؤمن است «المؤمن مرآه لأخیه المؤمن» (مجلسی، 1363، ج 74: 416) و باید زشتی‌ها و خوبی‌های برادر مسلمانش را نشان دهد، از همین روی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَن رَأی أخَاهُ عَلَی أمرٍ یَکرَهُهُ وَ لَم یَردَعُهُ عَنهُ وَ هُوَ یَقدِرُ عَلَیهِ فَقَد خَانَهُ» (طبرسی، 1405ق: 77).
کتمان عیب کالا در معامله نیز مذموم بوده و به نوعی خیانت تلقی می‌شود، چنان که در فقه الرضا (علیه السلام) (صدوق قمی، 1406ق: 250) از آن به عنوان یکی از خصلت‌های لازم الاجتناب سخن گفته شده است.
خیانت در امانت‌ها:
هر نوع مالی که در نزد دیگران امانت است، خواه عاریه یا ودیعه باشد یا به گونه ای دیگر شارع مقدس آن را امانت بداند خیانت در آن جایز نیست، این امر را می‌توان از آیه‌ی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ» (انفال/27) و آیات امانت و روایت‌ها از جمله سخنان امام رضا (علیه السلام) نتیجه گرفت.
امام رضا (علیه السلام) ضمن آنکه خیانت در امانت را از گناهان کبیره برشمردند (صدوق قمی، 1378، ج 2: 127) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «امت من تا وقتی که همدیگر را دوست داشته، امانت را ادا کرده و زکات را پرداخته باشند، در مسیر خیر قرار دارند، اگر چنین نکنند، به قحطی و خشکسالی مبتلا می‌شوند» (عطاردی، 1406 ق، ج 1: 306). همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
من خان امانه فی الدنیا و لم یردها الی اهلها ثم ادرکه الموت مات علی غیر ملتی و یلقی الله و هو علیه غضبان؛ هر کس در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش بازنگرداند سپس مرگش فرا رسد به دین من نمرده است و در حالی خدا را ملاقات می‌کند که خدا بر او خشم گرفته است (مجلسی، 1363، ج 72: 171).
آیه‌ی «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء/58) شامل کلیه‌ی امانت‌ها و تعهدها می‌شود، هم شامل امانت‌های مالی است و هم امانت‌های معنوی را در بر می‌گیرد. از همین روی امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «از گناهان بزرگ، خیانت در امانت و اموال مسلمین است. خداوند فرموده: هر کس خیانت کند و اموال مردم را که نزد وی امانت است حیف و میل نماید، با همان خیانت و کار زشتی که انجام داده در محضر پروردگار حاضر خواهد شد» (آل عمران/161؛ صدوق قمی، 1378، ج 1: 287).
سرقت اموال دیگران نیز به نوعی خیانت به ایشان تلقی شده از همین روی برای مقابله با این خیانت از مجازات قطع دست سخن به میان آمده است، چنان که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
دزد اگر یک بار به خانه دستبرد زند و بنگرد صاحب خانه [واکنش شدید نشان داد و] به تعقیب و تنبیه او اقدام کرد، بار دیگر دستبردی نخواهد زد و کیفر و مجازات او [در نخستین وهله] سهل تر صورت می‌گیرد، لکن اگر عرصه را باز گذاشت، فرصت را از کف نهاد، با خیال آسوده نشست، کاری انجام نداد و به او مهلت و امان داد، بار دیگر نیز دستبردی گران تر خواهد زد و سرانجام به حمله و سرقتی بزرگ تر دست می‌یازد و باز هم سرقت را تکرار می‌کند (مجلسی، 1363، ج 59: 356).
براساس سخن یاد شده، دزد خطرناک، نخستین بار که دست خیانت پیش می‌آورد، باید آن چنان ادب شود که برای بار دیگر طمع دستبرد نداشته باشد و حتی چنین‌اندیشه ای را نیز بر خود حرام شمارد.
افشای سر و راز برادر مسلمان:
افشای سر و راز برادر مسلمان در روایت‌ها مورد نکوهش قرار گرفته و از آن به عنوان یک نوع خیانت در حق برادر مسلمان تعبیر شده است، چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «یا أباذر: المجالس بالأمانه و افشاء سر أخیک خیانه فاجتنب ذلک» (همان، ج 74: 91). همچنین امام رضا (علیه السلام) در اشعاری که به درخواست مأمون درباره‌ی پوشاندن سر دیگران خواندند فرمودند:

وَ إنِّی لَأنسَی السِّرَّ کَیلَا أذیِعَهُ *** فَیَا مَن رَأی سِرّاً یُصَانُ بِأن یُنسَی

من سر دیگران را فراموش می‌کنم تا آنکه شایع نشود، پس اگر از کسی سری می‌دانی، آن را فراموش کن تا آن (سر) محفوظ بماند (همان، ج 72: 171).
– خیانت در مشورت دادن به دیگران:
امام رضا (علیه السلام) به نقل از امام علی (علیه السلام) در نکوهش خیانت در مشورت دهی فرمودند: «هر کس در مشورت دهی به مسلمانان خیانت کند از او بیزار هستم» (همان: 99؛ عطاردی، 1406ق، ج 1: 290).
نتیجه گیری
با توجه به رابطه‌ی نزدیک خیانت و نفاق، در متون اسلامی اعم از قرآن و روایت معصومان (علیه السلام)، از جمله امام رضا (علیه السلام) و نکوهش آن دو، فرهنگ اسلامی و رضوی، صفا، صمیمیت، یکرنگی و خلوص در رفتار در بین مسلمانان را تشویق و ترویج می‌کند و با توجه به رابطه‌ی متقابل خیانت و امانت، به صور گوناگون امانت مورد تشویق و ترغیب قرار می‌گیرد.
همه‌ی اقسام خیانت، اعم از خیانت به خدا، معصومان (علیه السلام) و مردم و به عبارتی خیانت به دین و مردم در یک ردیف قرار دارند و همه‌ی آنها زشت و قبیح تلقی می‌شوند، از همین روی حفاظت از مرز دین و فرهنگ اسلامی، همانند حفاظت از اموال و محیط جغرافیای اسلامی حائز اهمیت و ضروری است.
در فرهنگ اسلامی و رضوی، جامعه از شخصیت ویژه و مهمی برخوردار است، از همین روی در متون اسلامی از خیانت به جامعه به عنوان زشت ترین نوع خیانت تعبیر شده و فقهای اسلامی سرقت از بیت المال و غیبت بدون مجوز قبلی کارمندان را، هر چند که حاکم جامعه، حاکم جور و غیرعادل است به دلیل آنکه خیانت به جامعه تلقی می‌شود اجازه نداده‌اند؛ همچنین امام رضا (علیه السلام) از خیانت به بیت المال به عنوان گناه کبیره تعبیر کرده و همانند دیگر انواع خیانت‌ها آن را نکوهش کرده‌اند. در قرآن نیز، انتقال اسرار مسلمانان به دشمن یک نوع خیانت به خداوند تلقی شده است.
خیانت به دیگران به خیانت‌های مادی محدود نمی‌شود، بلکه امور معنوی مانند دین و راهنمایی غلط و اشتباه دیگران را نیز شامل می‌شود، از همین روی امام رضا (علیه السلام)، خیانت در مشورت دادن به دیگران را نهی کرده‌اند. همچنین از عدم بازگو کردن عیب دیگران به ایشان به دلیل آنکه مؤمن آینه‌ی مؤمن است نهی شده است.
از آنجا که هر نوع گناه و معصیتی یک نوع خیانت به خود بوده که در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است مسلمانان باید از گناه و معصیت بپرهیزند تا به خود، خداوند و معصومان (علیه السلام) خیانت نکرده باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار دانشکده الهیات دانشگاه شیراز.
منابع تحقیق :
قرآن کریم.
آقابزرگ، تهرانی، (1403ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه. چاپ دوم، بیروت: دارالاضواء.
آل حویش، عبدالقادر بن ملا حویش، (1382ق). بیان المعانی. چاپ اول، دمشق: مطبعه الترقی.
آلوسی، سید محمود، (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم. چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه.
آمدی تمیمی، عبدالواحد، (1366). تصنیف غررالحکم و دررالکلم. چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن جنید اسکافی، محمد بن احمد، (1412ق). مجموعه‌ی فتاوی ابن جنید. چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه قم.
ابن سعد، محمد، (بی تا). الطبقات الکبری. بیروت: دار صادر.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی بن حسین، (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول. چاپ دوم، قم: جامعه‌ی مدرسین.
ابن عجیبه، احمد بن محمد، (1419ق). البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید. قاهره: حسن زکی.
ابن عربی، محی الدین، (بی تا). احکام القرآن. بی جا.
امام رضا، علی بن موسی (علیه السلام)، (1406ق). صحیفه الامام الرضا (علیه السلام). چاپ اول، مشهد: کنگره‌ی جهانی حضرت رضا (علیه السلام).
بصری بحرانی، زین الدین محمد امین، (1413ق). کلمه التقوی. چاپ سوم، قم: سید جواد وداعی.
بغوی، حسین بن مسعود، (1420ق). معالم التنزیل. چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
جصاص، احمد بن علی، (1405ق). احکام القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
جوهری، اسماعیل بن حماد، (1410ق). الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه. بیروت: دارالعلم للملایین.
حائری تهرانی، میر سید علی، (1377). مقتضیات الدرر. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
حر عاملی، محمد بن حسن، (1409ق). وسایل الشیعه. چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت (علیه السلام).
الحلبی، ابوالصلاح تقی الدین بن نجم الدین، (1403ق). الکافی فی الفقه. اصفهان: کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین (علیه السلام).
حلی فاضل، مقداد بن عبدالله، (بی تا). کنز العرفان فی فقه القرآن. چاپ اول، قم.
خوانساری، آقا جمال، (1366). شرح غرر الحکم. چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رازی ابوالفتوح، حسین بن علی، (1408ق). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. چاپ اول، دمشق بیروت: دارالعلم الدار الشامیه.
سبزواری، محمد بن حبیب الله، (1406ق). الجدید فی تفسیر القرآن المجید. چاپ اول، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
سبزواری، محمد بن حبیب الله، (1419ق). ارشاد الاذهان فی تفسیر القرآن. چاپ اول، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
سروری مجد، علی، (1392). «فرهنگ رضوی و جامعه آرمانی». فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی، شماره دوم.
شیرازی، سید محمد، (1423ق). تبیین القرآن. چاپ دوم، بیروت: دارالعلوم.
شیرازی، سید محمد، (بی تا). الفقه النظافه. بی جا.
شیرازی، سید محمد، (بی تا). فقه العولمه. بی جا.
صادقی تهرانی، محمد، (1365). الفرقان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم، قم: فرهنگ اسلامی.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، (1378). عیون اخبارالرضا (علیه السلام). چاپ اول، تهران: جهان.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، (1402ق). مصادقه الاخوان. چاپ اول، قم: کرمانی.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، (1406ق). ثواب الاعمال. چاپ دوم، قم: دارالشریف الرضی.
صدوق قمی، محمد بن علی، (1400ق). الامالی. چاپ پنجم، بیروت: اعلمی.
طباطبایی، محمد حسین، (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم.
طباطبایی یزدی، محمد کاظم، (1409ق). العروه الوثقی. بیروت: مؤسسه الاعلمی.
طبرسی، فضل بن حسن، (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. چاپ چهارم، قم: شریف رضی.
طبرسی، فضل بن حسن، (1377). تفسیر جوامع الجامع. چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ی قم.
طبرسی، فضل بن حسن، (1385ق). مشکاه الانوار فی غرر الاخبار. چاپ دوم، نجف: نشر حیدریه.
طریحی، فخر الدین، (1416ق). مجمع البحرین. چاپ سوم، تهران: مرتضوی.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، (1407ق). تهذیب الاحکام. چاپ دوم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
طیب، عبدالحسین، (1378). اطیب البیان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم، تهران: اسلام.
عاملی، محمد بن مکی، (1414ق). غایه المرام فی شرح نکت الارشاد. چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه.
عبده، محمد، (1412ق). شرح نهج البلاغه. بیروت: دارالمعرفه للطباعه و النشر.
عطاردی، عزیزالله، (1406ق). مسند الامام الرضا (علیه السلام). چاپ اول، مشهد: آستان قدس رضوی.
فخررازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، (1420ق). مفاتیح الغیب. چاپ سوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
فیض کاشانی، ملامحسن، (1418ق). الاصفی فی تفسیر القرآن. چاپ اول، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
فیومی، احمد بن محمد، (بی تا). المصباح المنیر. چاپ دوم، قم: مؤسسه دارالهجره.
قرشی، علی اکبر، (1412ق). ناموس قرآن. چاپ ششم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
قطب، سید بن قطب، (1412ق). فی ظلال القرآن. چاپ هفدهم، قاهره: دارالشروق.
قمی طباطبایی، تقی، (1413ق). عمده المطالب فی التعلیق علی المکاسب. چاپ اول، قم: محلاتی.
قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، (1368ش). کنزالدقائق و بحرالغرائب. چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
کاشانی، ملافتح الله، (1336). منهج الصادقین فی الزام المخالفین. تهران: محمد حسن علمی.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1429ق). الکافی. چاپ اول، قم: دارالحدیث للطباعه و النشر.
گلپایگانی، محمد رضا، (1409ق). مجمع المسائل، چاپ دوم، دارالقرآن الکریم.
گنابادی، سلطان محمد، (1408ق). بیان السعاده. چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الاعلمی.
مجلسی، محمد باقر، (1363). بحارالانوار. چاپ دوم، تهران: اسلامی.
مجلسی، محمد تقی، (1406ق). روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه. چاپ دوم. قم: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور.
محدث نوری، میرزاحسین، (1408ق). مستدرک الوسائل. چاپ اول، بیروت: مؤسسه آل البیت.
مستفید، حمیدرضا و علی اکبر غفاری، (1382). ترجمه عیون اخبارالرضا. چاپ اول، تهران: صدوق.
مصطفوی، حسن، (1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مطهری، مرتضی، (1382). مجموعه آثار شهید مطهری. چاپ چهارم، تهران: صدرا.
مکارم شیرازی، ناصر (1421ق). الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل. چاپ اول، قم: انتشارات مدرسه‌ی الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
مکارم شیرازی، ناصر (1425ق). کتاب النکاح. چاپ اول، قم: انتشارات مدرسه‌ی الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
مکارم شیرازی، ناصر (1427ق). استفتائات جدید. چاپ دوم، قم: انتشارات مدرسه‌ی الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد، (1421ق). اعراب القرآن. چاپ اول، بیروت: منشورات محمد علی بیضون دارالکتب العلمیه.
واسطی زبیدی، سید محمد مرتضی حسینی، (1414ق). تاج العروس. چاپ اول، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر.

منبع مقاله :
فرهنگنامه رضوی، سال اول، شماره‌ی چهارم، شماره مسلسل 4، زمستان 1392.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید