نظریه زیگموند فروید
Sigmund Freud
فروید روانکاو معروف اطریشی قرن نوزدهم مهم ترین و جنجالی ترین نظریات را پیرامون شخصیت ارائه داده که بخش عمده آن همچنان اعتبار علمی خود را حفظ کرده است، فروید معتقد است که انسان محکوم سرنوشت خویش است و سرنوشت هر کسی را نیازها و تمایلات سرکوب شده و عقده ها و ناکامی ها می سازد.
مبنای همه نظریات فروید پیرامون شخصیت انسانی بر تثلیث روانی قرار گرفته است، در نظر او شخصیت آدمی و دستگاه روانی او از سه بخش متمایز بنام شعور خودآگاه[1] و شعور ناخودآگاه[2] و شعور برتر یا وجدان[3] تشکیل شده است، شعور خودآگاه یا خود (ego) مصدر رفتار آگاهانه و معرّف شخصیت اجتماعی فرد بوده و در رابطه با واقعیات ملموس روزانه قرار دارد، ضمیر ناخودآگاه بخش اعظم دستگاه روانی شخصیت را می سازد و از حیطه اراده و آگاهی خارج بوده و منبع تمامی قوای روانی و عامل محرکه خود و فراخود (وجدان) می باشد لکن همواره تابع اصل لذت بوده و قدرت آن از غریزه و انرژی جسمی (libldo) منشاء می گیرد، شعور برتر یا فراخود نماینده باطنی ارزش های اخلاقی است که توسط خانواده و جامعه به کودک آموخته می شود.
شعور ظاهری یا خودآگاه چون فراخود پس از ولادت بتدریج در کودک شکل می یابد و پیوسته در صدد ایجاد هماهنگی بین تمایلات نهاد و واقعیات اجتماعی می باشد تا حرمت و پرستیژ فرد را حفظ نماید، بر عکس ضمیر ناخود آگاه یا نهاد[4] که در بدو تولد تمام شخصیت کودک را تشکیل می دهد و کانون انرژی جنسی و سپس همه عقده ها و تمایلات سرکوب شده غریزی می باشد که از طفولیت در آن پنهان شده و بطور ناخودآگاه در بزرگسالی بر رفتار او تأثیر می گذارد و به همین جهت فروید می گوید، کودکی پدر بزرگسالی است.[5]
عقده مجموعه ای از امیال و افکار مرتبط بهم می باشد که به علت عدم مقبولیت و برخورد با موانع اخلاقی و اجتماعی به بخش تاریک ضمیر ناخودآگاه رفته و باعث جانبداری نامعقول و ابراز عواطف غیر منطقی فرد نسبت به برخی امور می شود، عقده ها با اشکال اولیه نمی توانند ظاهر شوند بلکه همواره با اشکال مبدّل و دگرگون شده و سمبولیک در صفحه وجدان یا شعور خودآگاه ظاهر می شوند مثلاً پسری که از پدر خود متنفر است تنفر او واپس زده می شود و به شعور مخفی می رود و به صورت تنفر از معلم ظهور می کند و جابجا می شود و یا آن که انرژی جنسی سرکوب شده و غیر مقبول تصعید شده و در راه های مقبول و اجتماع پسند مصرف می شود، بدین طریق روان با استفاده از ابزارها و وسائلی بنام مکانیسم های دفاعی در صدد جبران و گشایش عقده های خویش بر می آید تا خود را با محیط سازگاری دهد. مکانیسم های دفاعی طرق غیر ارادی و ناخود آگاه برای کاهش تنش های ناشی از ناکامی و محرومیت می باشد، با توجه به این که تمامی فعالیت های دوران کودکی بر محور غرائز بویژه نیروی جسمی قرار دارد رشد و تشکل شخصیت از نظر فروید در چهار مرحله تحقق می یابد که این مراحل عبارتند از: مرحله دهانی،[6] مرحله مقعدی،[7] مرحله آلتی،[8] مرحله جنسی.[9] سه مرحله اول از تولد تا 5 سالگی طی می شود، اگر کودک در مراحل سه گانه فوق برای ارضاء تمایلات غریزی خود دچار محرومیت یا تنش و محرومیت شود در همان مرحله تثبیت می گردد و عوارض ناهنجاری آن بر شخصیت تأثیر می گذارد، در اواخر دوران کودکی عقده اودیپ در پسران و عقده الکتری در دختران ظاهر می شود، در این مرحله پسر بطور ناخودآگاه تمایل جنسی شدیدی به مادر خود پیدا می کند که از ابراز علاقه شدید او پیدا می شود، و در مقال پدرش را رقیب و خصیم خود می یابد، بر عکس دختر تمایل جنسی شدیدی به پدرش داشته و مادر را رقیب و خصیم خود می بیند. در نتیجه بزرگترین تعارض روانی کودک عقده فوق می باشدکه عدم حل آن باعث انحراف جنسی و اخلاقی می شود، البته اغلب این تمایل در مرحله جنسی (بعد از بلوغ) متوجه جنس مخالف می شود و بصورت ازدواج جبران می گردد.
فروید مجموعه غرائز را در دو غریزه مرگ و زندگی خلاصه می کند، غریزه زندگی (eros) حافظ حیات است و ریشه در لیبیدو دارد، اما غریزه مرگ تباه کننده حیات و مبنای همه خصال خشونت آمیز و پرخاشگرانه و جنگ و خود کشی می باشد، غریزه حیات در مسیر خود همواره با مانع برخورد می کند و در نهایت مغلوب غریزه مرگ می شود به همین جهت هر کسی به طور ناخودآگاه تمایل به مرگ دارد زیرا غایت زندگی مرگ و نابودی است.
1ـ تئوری فروید اگر چه در زمینه شناخت ناخودآگاه و کشف تأثیر آن بر رفتار و مکانیسم های دفاعی تحول بزرگی در روان شناسی ایجاد کرده و روانکاوی را بنا نهاده لکن از جهات دیگر موجب سوء تفاهمات و شبهات زیادی شده است، لذا ذیلاً به چند انتقاد وارده بر نظریه فروید پیروان شخصیت انسانی اشاره می نمائیم:
1ـ تثلیث روانی فروید اساس علمی و تجربی ندارد، نشریات دانشمندان بر وحدت و هویت واحد روانی دلالت داشته و حداکثر می توان برای فرد دو خود قائل بوده که یکی واقعی و دیگری پنداری و خیالی است.
2ـ غریزه جنسی وقتی در مقابل غریزه گرسنگی، غضب و پرخاشگری یا تمایلات آزادی خواهی و آرمان گرائی قرار می گیرد بشدت تضعیف می شود، بسیار کسان بودند که در جهت وصول به اهداف عالی حیات یا دفاع از ناموس و میهن خویش از شهوات جنسی بسادگی چشم پوشیده و بدین شیوه سرآمد روزگاران و مجسمه فضیلت شده وصیت شجاعت علمی و سیاسی آن ها در دنیا پیچیده از جمله خود فروید.
3ـ از کجا معلوم که نظریه فروید خود بازتابی از عقده های درونی او نباشد و یا حداقل نوعی مکانیسم دفاعی و تصعید عقده های جنسی او باشد چنان که شاگردش یونگ به آن اشاره کرده که فروید برای انتقام از مسیحیت که هم دشمن یهود بوده و هم دشمن غریزه جنسی، دست به ابداع این نظریه زده است، اگر بنا باشد تمام تجلیات عالی انسان واکنش های تغییر شکل یافته تمایلات غریزی منکوب شده باشد در این صورت نظریه شخصیت فروید هم محکوم به همین حکم بوده و فاقد اعتبار می باشد.
4ـ وجود تمایل جنسی در کودک از نظر تحقیق علمی و تجربی عملی مردود است، اگر چه کودک از سنین سه سالگی به هویت جنسی خود پی می برد اما فاقد هر نوع انگیزه زنده جنسی به جنس مخالف یا لذت جوئی جنسی از خود می باشد.
5ـ فروید اساس شخصیت هر فرد را بر تمایلات پنهان در ضمیر ناخودآگاه و گذشته هر فرد قرار می دهد در حالی که تجارب علمی و عملی دلالت دارد که نقش شعور خودآگاه از یک طرف و آینده نگری و توجه به آمال و ایده آلها نیز حتی گاهی بیش ازگذشته فرد بر ساختار و رفتار شخصیت او مؤثر می باشد.
[1]. concious.
[2]. ANCON CIOUS.
[3]. Concience.
[4]. child is father of the man.
[5]. I-D.
[6]. Oralstage.
[7]. anal stage.
[8]. PHALIOSTAGE.
[9]. Genital stage.
سید مجتبی هاشمی رکاوندی – تربیت و شخصیت انسانی، ج 1، ص 176 – 179