نویسنده:عباس کوثری
پیشوایان معصوم مظهر زیبای ارزشهای متعالی انسان و تجلّی آیات قرآنی در حیات اجتماعی و سیاسی خویشند. صفات متضادّ در اقیانوس وجودشان به هم پیوند خورده و منظره دل انگیزی از انسان کامل را فرا روی عاشقان فضیلتها و پاکیها قرار داده است. شبانگاهان میعاد نیایشها و خلوت خالصانه آنها با معبود هستی است و روزها میدان جهاد و امید بخشیدن به آینده و نهراسیدن از شبهای دیجور ظلم و ستم. دریای فضیلت آنان مجموعهای از بیم و امید، ولایت و برائت، شوق و اندوه، خروش و بردباری، عبادت و جهاد و زهد و مسؤولیت پذیری در مسائل مهم اجتماعی است. همه اینها در سایه لطف الهی تحقق مییابد که همواره جامعه را از وجود آنان بهرهمند ساخته است.
امام عسکری علیهالسلام ستاره درخشانی از منظومه نور و عصمت است. وقتی بر سجّادهاش قامت نماز میبندد، از همه دنیا میبرد، عابدان را به حسرت وا میدارد و انسانهای دور افتاده از وصال و فطرت را به ساحل بندگی رهنمون میشود. صالح ابن وصیف، زندانبان حضرت، بدین امر اعتراف کرده است. او در پاسخ به کسانی که او را به سختگیری بیشتر فرا میخواندند، گفت: چه کنم؟ شرورترین افراد را بر وی میگمارم، ولی پس از چندی جذبهاش آنان را به نماز و روزه وا میدارد.(1)
امام علیهالسلام در صحنههای اجتماعی ـ سیاسی نیز برای حق باوران و عدالت جویان الگویی جامع است. تحمل شجاعانه زندان و سازماندهی شیعیان و حفظ آنها از طاغوت زمان که هریک در این نوشتار جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد، بخشی از اقدامهای آن امام راستین در عرصههای فراز و نشیب اجتماع و سیاست است.
امام عسکری علیهالسلام و زندانهای طاغوت
هرچند حضور اجباری امام حسن علیهالسلام در محله «عسکر» شهر سامرا که شهرت عسکری را برایش به ارمغان آورد،(2) نوعی زندان شمرده میشود؛ اما طاغوتیان به این مقدار بسنده نکردند و بارها حضرت را به زندانهای مخوف افکندند. بیتردید این زندانها نتیجه رویارویی آن بزرگوار به چهار خلیفه عباسی (المستعین باللّه، المعتز باللّه، المهتدی باللّه، المعتمد باللّه) بود؛ مبارزاتی که نگاهی گذرا بدان سودمند مینماید:
1 ـ مرحوم کلینی مینویسد: امام عسکری علیهالسلام را نزد علیّ بن «نارمش» زندانی کردند. او ناصبی بود و بر آل ابیطالب سخت میگرفت. در باریان به وی سفارش کردند که بر حضرت سخت بگیرد؛ ولی هنوز یک روز از زندانی شدن امام نگذشته بود که ابن نارمش تحوّل یافت و چنان شد که از هیبت و عظمت امام چشم از زمین بر نمیداشت.(3) چندی بعد، المستعین، خلیفه عباسی، تصمیم گرفت حضرت را به قتل برساند. او به سعید دربان دستور داد امام علیهالسلام را سمت کوفه برده، در راه نابود سازد. این خبر میان شیعیان منتشر شد. پاکدلان ضمن نامهای حضرت را از این تصمیم آگاه ساختند. امام در پاسخ آنان چنین نوشت: من از خدا خواستم این طاغوت را تا سه روز دیگر از میان بردارد.
دعای امام به اجابت رسید و روز سوم ترکها المستعین را از خلافت برکنار کردند.(4)
2 ـ ابیهاشم جعفری میگوید: من همراه امام عسکری علیهالسلام در زندان مهتدی بودم. حضرت به من فرمود: ابوهاشم، این طاغوت میخواهد امشب مرا به قتل برساند؛ ولی در این شب، عمرش پایان مییابد. او فرزندی ندارد؛ ولی خداوند به من فرزندی عنایت خواهد کرد.
خلیفه، بامداد، به وسیلهی ترکان به قتل رسید، نا آگاهان با معتمد بیعت کردند و ما سالم ماندیم.(5)
3 ـ وقتی «معتمد»، خلیفه عباسی، حضرت را همراه برادرش «جعفر» به زندان علیّ بنحزین فرستاد، پیوسته از حال وی میپرسید و علی بن حزین پاسخ میداد: روزها را به روزه و شبها را به عبادت میگذراند.
معتمد روزی تصمیم گرفت امام علیهالسلام را آزاد سازد. علیّ بن حزین پیام معتمد را به حضرت ابلاغ کرد. حضرت از زندان بیرون آمد و منتظر ماند تا جعفر نیز به وی بپیوندد. علیّ بن حزین گفت: منتظر نمانید، تنها فرمان آزادی شما آمده است. امام فرمود: به معتمد بگو، من و جعفر باهم دستگیر شدیم و میدانی که اگر تنها برگردم، چه خواهد شد؟ این پیام سبب شد معتمد با آزادی حعفر نیز موافقت کند. صمیری میگوید امام در حال بیرون رفتن این آیه را تلاوت فرمود:
«یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَو کَرِهَ الْکافِرُون»(صف، 61:8)
اراده میکنند نور الهی را با دهانهاشان خاموش کنند، اما خداوند نورش را کامل میکند، هرچند کافران را ناخوشایند باشد.(6)
سالهای زندان بر امام بسیار سخت میگذشت. رفتار زندانبانان اغلب بسیار وحشتزا بود. در یکی از زندانها همسر زندانبان شوهرش را نصیحت کرد و ضمن یاد آوری شخصیّت الهی حضرت، او را از بد رفتاری باز داشت.
قبر شریف حضرت حکیمه خاتون علیهاالسلام قرار گرفته است. قبر حسین، فرزند امام هادی علیهالسلام نیز در این محدوده جای دارد.
مرد گفت: تصمیم دارم وی را میان درندگان بیفکنم. آنگاه از مسؤولان اجازه گرفت و حضرت را میان درندگان افکند. البتّه درندگان حرمت فرزند فاطمه علیهاالسلام را نگاه داشتند و بیهیچ آزاری پیرامونش حلقه زدند.(7)
امام عسکری علیهالسلام و رابطه تشکیلاتی با شیعیان
یکی از روشهای امام علیهالسلام در مبارزه با خلفای ستمگر، ایجاد رابطه عمیق با شیعیان است. ابوهاشم جعفری میگوید: در یکی از روزها امام مرا فرا خواند، چوبی در اختیارم گذارد و فرمود: این را به «عَمُری» برسان. در راه به سقّائی رو به رو شدم. مرد آبکش از من خواست کنار روم تا مزاحم استرش نباشم؛ من کنار نرفته، چوب را بلند کردم و به استر زدم. ناگهان چوب شکافته شد و نامههای درونش بر زمین فرو غلتید. شتابان، نامهها را جمع کردم و در حالی که سقّا دشنامم میداد پی مأموریت خویش شتافتم. وقتی به خانه امام علیهالسلام باز گشتم، عیسی، خادم حضرت، نزدم شتافت و گفت: آقایت میگوید: چرا استر را زدی و چوب را شکستی؟ دیگر چنین مکن. اگر شنیدی کسی به ما دشنام میدهد، از معرفی خود بپرهیز و راه خویش پیشگیر؛ زیرا ما در بد سرزمینی زندگی میکنیم.(8)
آنچه احمد بن اسحاق بیان میکند نیز در همین راستاست. او میگوید: از امام عسکری علیهالسلام خواستم چیزی بنویسند تا خطّ حضرت را بشناسم و بتوانم نامههای آن بزرگوار را تشخیص دهم. امام علیهالسلام فرمود: خطّ گاه با قلم درشت و زمانی با قلم باریک است؛ از این جهت به خود تردید راه مده. سپس دوات خواست و به نوشتن پرداخت. با خود گفتم: خوب است قلم حضرت را بگیرم. پیش از آنکه سخنی به زبان آورم، حضرت قلم را به من بخشید.(9)
روایات فوق نشان میدهد که ارتباط امام علیهالسلام با شیعیان از دقّت و ظرافت خاصیّ برخوردار بود و حضرت همواره آنان را در یک حرکت هماهنگ و نظاممند رهبری میکرد.
امام و پاسداری از شیعیان
یک حرکت اصیل، برای تداوم، به حفظ موجودیّت و استفاده درست و به جا از نیروهای وابسته است. حرکتهای غیر اصولی و نابجا خطر بزرگی است که حتی نهضتهای الهی را سمت نابودی پیش میبرد. بدین سبب، امامان معصوم علیهمالسلام ، همواره شیعیان را به رعایت اصل قرآنی «تقیّه»(10) سفارش میکردند. امام عسکری علیهالسلام ضمن تأکید بر برائت از دشمنان، پیوسته این اصل را به شیعیان یاد آوری میکرد. بخشی از روایاتی که بدین حقیقت اشاره میکند، عبارت است از:
1 ـ یکی از دوستداران امام علیهالسلام میگوید: در سامرا به انتظار زیارت حضرت در بیرون از خانهاش به سر میبردیم که نامه امام را دریافت کردیم. حضرت نوشته بود: کسی به من سلام و اشاره نکند، در این صورت امنیّت جانی نخواهد داشت.(11)
2 ـ صمیری میگوید: حضرت برایم نوشت: مواظب خود باشید و آمادگی داشته باشید. پس از سه روز، حادثهای رخ داد. به حضرتش نوشتم: آیا منظورتان آمادگی برای این حادثه بود؟
پاسخ داد: خیر، مواظب باشید؛ پس از چند روز، معتزّ کشته شد.(12)
3 ـ ابوهاشم جعفری، یاور نزدیک امام علیهالسلام میگوید: وقتی در زندان بودم، امام عسکری علیهالسلام را همراه برادرش جعفر به زندان آوردند. برای عرض سلام به حضورش شتافتم؛ حضرت به مردی که خود را علوی معرفی میکرد، اشاره کرد تا بیرون رود. پس از خروج او، فرمود: مواظب این مرد باشید که جاسوس است و گزارشی از شما برای خلیفه آماده کرده است.
اندکی بعد، لباسهای آن مرد را گشتیم چنانکه حضرت فرموده بود گزارشی دقیقی به همراه داشت.(13)
تبرّا و تولا
چهارمین جلوه مبارزاتی امام علیهالسلام فرمان بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهمالسلام و اظهار ولایت و همبستگی با آنان است. علیّ بن عاصم به امام عسکری علیهالسلام گفت: من بر حمایت عملی از شما توانا نیستم و جز ولایت شما و برائت از دشمنانتان سرمایهای ندارم. حضرت فرمود: کسی که توان یاری ما را ندارد؛ ولی در خلوت دشمنان ما را لعنت میکند؛ خداوند فرشتگان را از کردارش آگاه میسازد و آنها برای او آمرزش میطلبند.(14)
سلام و رحمت پروردگار بر یازدهمین گوهر درخشان دریای عصمت. هنگامی که در سال 232 ه•• ق دیده به جهان گشود و زمانی که در سال 260 به شهادت رسید. و وقتی که کنار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.
پی نوشتها:
1 ـ الکافی، ج 1، ص 512، حدیث 23.
2 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 235.
3 ـ اصول کافی، ج 1، ص 508.
4 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 312؛ حیاه الامام الحسنالعسکری(ع)،باقرشریفقرشی،ص 248.
5 ـ همان، ص 313.
6 ـ همان، ص 314.
7 ـ ارشاد شیخ مفید، ص 324؛ اصول کافی، ج 1، ص 513؛ حدیث 26.
8 ـ مناقب، ج 4، ص 427.
9 ـ اصول کافی، ج 1، ص 513، حدیث 27؛ بحارالانوار، ج 50، ص 286.
10 ـ آل عمران، 28.
11 ـ بحارالانوار، ج 50، ص 269.
12 ـ کشف الغمّه، ج 3، ص 295.
13 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 312.
14 ـ همان، ص 316.
منبع: ماهنامه کوثر، ش28