سیره عملی امام رضا (ع) در برخورد با غُلات

سیره عملی امام رضا (ع) در برخورد با غُلات

نویسنده: سیدعلی اکبر ربیع نتاج و عالیه روح‌الله زاده

چکیده
بحث غلو و غالیان از مباحث مهم و پرجنجالی است که همواره در میان مسلمانان، به خصوص شیعیان مطرح بوده است. جریان غلو و عقاید افراطی غلات، برای تشیع خطرناک بود، زیرا علاوه بر آشفتگی در عقاید آنان و ایجاد اختلاف و تفرقه بین شیعیان، شیعه را در نظر دیگران، افرادی بی قید و بند نسبت به احکام دین نشان می‌داد و دست‌آویزی برای حاکمان و متعصبان اهل سنّت قرار می‌گرفت تا به بهانه تفکرات انحرافی غلات، به سرکوبی و شماتت کل شیعیان بپردازند.
از مسائل مهم در دوره امام رضا (علیه السلام)، بیان سیاست‌های آن امام در برخورد با فرق انحرافی می‌باشد. اهمیت این بحث آن جا روشن می‌شود که بدانیم عصر آن بزرگوار، عصر ظهور نحله‌های گوناگون فکری در عرصه‌های مختلف بوده است. در این زمان، گروه‌های الحادی غلات شیعه، واقفیه، مفوّضه و …، در جامعه حضور داشتندو هر یک به سهم خود در تحریف عقاید شیعیان کوشش می‌کردند و در این مسیر حتّی از تفسیر به رأی یا جعل و تحریف حدیث نیز ابایی نداشتند.
نگه‌داری شیعیان از تأثیرات این فرق، از مسئولیت‌های امام رضا (علیه السلام) بود. علی بن موسی (علیه السلام) سیاست‌هایی را اتخاذ نمود تا اثرات سوء این گروهها بر شیعیان را به حداقل ممکن تنزل دهد. البته آن بزرگوار هرگز در مقام ایجاد تشنج و یا اختلاف در سطح جامعه نبود، امّا در عین حال تندترین مواضع را نسبت به غلات، مفوّضه و واقفیه داشت.
مقاله حاضر بر آن است تا به بررسی تاریخچه پیدایش فرقه غلات، عوامل پیدایش و تأثیرات منفی آن در جامعه مسلمین بپردازد و موضع امام رضا (علیه السلام)، را در برابر این گروه منحرف نشان داده، روشن کند که چگونه امام هشتم با اعمال خود، مرز تشیع را از همه عقاید و اندیشه‌های ضددینی جدا فرمود.

1. مقدّمه
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نوری بود که در ظلمت جهل و بت‌پرستی انسان‌ها درخشید و جامعه شرک و بت‌پرستی را با انسانیت آشنا ساخت. او جامعه‌ای را بنا نهاد که به تصدیق همگان، تا‌کنون دنیا همانند آن را به خود ندیده است و البته اگر مسلمانان در مسیری که حضرتش برای آنان ترسیم نمود، گام بر می‌داشتند و از انسانیت و تعصب‌های جاهلی دست می‌کشیدند، به یقین از خسران نجات می‌یافتند، اما افسوس که پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، هواپرستی و جاه طلبی بر بعضی از مسلمانان چیره گشت. آنان فرامین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به فراموشی سپردند و در نتیجه، انحرافی بزرگ و خطرناک از راه هدایت الهی، به ارمغان آوردند.
بقایای این رفتارها بدان جا انجامید که در سال‌های پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دشمنان اسلام فرصت یافتند تا به نام دین به جنگ دین خدا بروند. به وجود آمدن آرا و عقاید انحرافی واقفیه، صوفیه، مفوّضه، غلات، و مانند اینها از توطئه‌های دشمنان اسلام علیه اسلام بود. هر چند مردم اولیای الهی را نشناختند و از آنان اطاعت نکردند، اما پروردگار عالم به حکم ربوبیتش، مسیر هدایت را به دست همین شخصیت‌های بزرگ، روشن و واضح گردانید، تا آن جا که امروز بعد از گذشت 1400 سال به وضوح می‌بینیم که اگر ائمه هدی (علیه السلام) نبودند و مجاهدت‌های این بزرگواران در مسیر دفاع از عقاید صحیح اسلامی شیعی و روشن کردن مسیرهای انحرافی نبود، دین خدا همانند ادیان پیشین، دست‌خوش دگرگونی و تحریف می‌گشت.
یکی از این جریان‌های انحرافی در طول تاریخ، «غلات» بودند که به نام دین درصدد تخریب دین برآمدند و با تحریک افرادی ساده لوح وهواپرست، دین خدا را به استهزاء و سخره گرفتند. غالیان که بر اثر برخورد قاطع امامان قبل از امام رضا (علیه السلام)، فعّالیت‌شان دیگر علنی نبود، در زمان علی بن موسی (علیه السلام) دوباره پا گرفتند. به نظر می‌رسد که آنان در دوره این امام، محیط را برای از سرگیری و علنی ساختن فعالیت‌های خود مناسب دیدند و این حرکت آنها با استقبال دشمنان اسلام روبه رو شد.
تلاشهای پیگیر معصومین (علیه السلام) در جهت روشن کردن انحراف غلات آنان برای مردم، اعلام برائت و انزجار از آنان و تصحیح و تبیین عقاید تشیع، خط بطلانی بر همه عقاید انحرافی این فرقه بود که به نام محبت به اهل بیت و اعتقاد به ائمه (علیه السلام) مطرح می‌شد. امام رضا (علیه السلام) نیز در ترسیم فرهنگ ناب اسلامی شیعی و دور کردن تشیع از افکار انحرافی غلات، نقش به سزا و تأثیر شگرفی داشت، به گونه‌ای که با حرکات صحیح آن حضرت در جهت روشن فکری و در عقاید کافر و مشرکین، شیعیان اصیل از انحراف غلو رهایی یافتند.
در این مقاله، نویسنده در پی آن است که سیره امام رضا (علیه السلام) را در مبارزه با فرقه انحرافی غلات تبیین کند و در نهایت به سؤالات ذیل پاسخ دهد:
1. سیره در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
2. غلو چیست و علت رشد غالیان چه بود؟
3. مهم‌ترین آثار تخریبی غلات در جامعه مسلمین چه بود؟
4. موضع‌گیری امام رضا (علیه السلام) در برابر فرقه منحرف غلات، چگونه بود؟

2. تبیین مفهوم سیره

الف – سیره در لغت
«سیره» در بیان اهل لغت، عبارت است از هیئت، طریقه، مذهب، مرام، حالت، چگونگی رفتار، سیرت و شرح حال. این واژه از «سیر» مشتق شده که در اصل بیان گر حرکت و جریانی است که در جهت خاصی صورت گیرد. (1)
راغب اصفهانی در این باره می‌گوید:
سیر یعنی حرکت در روی زمین، راه رفتن، گذشتن و عبور کردن و آن حالتی است که انسان و غیر آن، به گونه‌ای غریزی و یا اکتسابی آن را دریافت می‌کند، خواه سیر نیکو و حسنه باشد و یا سیره بد و سینه. (2)
در قرآن کریم این واژه به معنای «حالت و حرکت در جهت خاص» آمده است: « سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَى‌ » (3) بازگشت اژدها به حالت اولیه (در داستان حضرت موسی (علیه السلام))، حرکت در مسیر خاصی است که انجام پذیرفته است، چنان که مرحوم طبرسی وعلامه طباطبایی ذیل این آیه، به این معنا اشاره کرده‌اند. (4) طریحی و ابن‌منظور نیز بر همین سیاق، سیره را به روش، رفتار و حالت، معنا نموده‌اند. (5)
برخی معتقدند که واژه سیره مشتق از «سار» و اسم مصدر است، (6) ولی قول مشهور این است که سیره، مصدر نوعی است و از «سیر» مشتق شده و بیان‌گر نوع هیئت و شکل است که در مفهوم آن، نوعی ثبات حالت، همراه با تداوم و استمرار و جریان در مسیر خاص نهفته است. در واقع سیره، برای بنای نوع است و دلالت بر گونه ویژه‌ای از سیر دارد؛ یعنی گونه، هیئت، حالت، جریان و چگونگی نوع رفتار. (7)
استاد شهید مطهری در این باره می‌نویسد:
سیر یعنی حرکت و راه رفتن. سیره یعنی نوعی راه رفتن. سیره بر وزن «فِعله» است که در زبان عربی دلالت می‌کند بر نوع [عمل]؛ مثلاً جَلسَه (به فتح) یعنی نشستن و جِلسه (به کسر) یعنی سبک و نوع نشستن… سیر یعنی رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. (8)

ب- سیره در اصطلاح

1. روش و چگونگی رفتار:
علما با توجه به معنای لغوی سیره، آن را به معنای نوع و روش رفتار و نحوه برخورد مشخص با دیگران به کار برده‌اند، چنان که میگویند: «سیره الرجل». سیره در این مفهوم، در بسیاری از احادیث و روایات معصومین (علیه السلام) و اقوال صحابه دیده شده است.
امّا سپرده در مفهوم خاص آن، روش رفتار شخص برجسته‌ای است. سیره معصوم (علیه السلام)، روش رفتار و کردار و شیوه برخورد او با دیگران است و سیره پیامبر، شیوه و سبک رفتار آن حضرت است که در رویه و روش خاصی، جریان و امتداد یافته است.

2. روش جنگی در جهاد:
یکی دیگر از معانی سیره، روش جنگی در جهاد و میدان جنگ و تاکتیک‌های نظامی است. بسیاری از فقها، محدثان و سیره‌نویسان در کتاب‌های خود، این معنا را به کار برده و از بحث جهاد، با عنوان «کتاب الجهاد و السیر» یاد کرده‌اند. امام سجاد (علیه السلام) در دعایی درباره مرزداران می‌فرماید: «وَ عَلِّمهُ السّیرَ و السُّنَن» (9)؛ خدایا! به مرزداران ما علم جهاد و سنّت بیاموز».

3. شرح حال:
سومین معنایی که علمای اسلام و به ویژه مورخان، واژه سیره را در آن به کار برده‌اند، شرح حال بزرگان است. این معنا شامل بسیاری از گزارش‌ها، اخبار و نقل قول‌ها برای آن اشخاص می‌شود که از زوایای مختلف، به بررسی افکار، رفتار، سخنان و آثار آنان می‌پردازد. بنابراین سیره در این معنا، معادل بیوگرافی و شرح حال خواهد بود.
«علم السیره» به عنوان اولین رشته از علم تاریخ اسلام، بر پایه نگارش شرح حال شخصیت‌های اسلامی بنا شده است. از این رو در تعریف آن گفته اند: سیره، سرگذشته و تاریخچه زندگانی است و کسانی که سیره می‌نوشتند، به «اصحاب السیر» یا «سیره‌نگاران» معروف بودند. (10) بنابراین تعریف درست سیره، همان طرز برخورد، سبک رفتار و روش ویژه‌ای است که قابلیت تداوم دارد؛ مثلاً اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان ما نیز حضور داشت، همان طرز برخورد صدر اسلام را داشت، اگر چه ممکن بود شکل آن تغییر یابد، اما صورت حقیقی آن دچار دگرگونی نمی‌شد.

3. تبیین مفهوم غلو

الف – غلو در لغت
«غلو» بر وزن «فعول»، مصدر فعل «غلی یغلو» است که به معنای افراط و بالا رفتن و تجاوز از حد و حدود هر چیز است. لذا وقتی که قیمت کالا از حد معمول خود بالاتر می‌رود، به آن می‌گویند: «غال» یعنی گران. همچنین هرگاه مایعات به جوش آیند و در حد خود نگنجد، می‌گویند: «غلیان کرده است». (11) هنگامی که تیر از کمان تجاوز می‌کند نیز می‌گویند غلو و از همین جاست که به مقدار مسافتی که معمولاً هر تیر در پس از خروج از کمان طی می‌کند، «غلوه» گفته می‌شود. گرچه کلمه «تعدی» نیز به معنای افراط تجاوز از حد است، اما غلو در جایی به کار برده می‌شود که تجاوز از حد، زیاد باشد. به اولِ جوانی نیز که نیروهای انسان در اوج خود قرار دارد، «غلوان الشباب» می‌گویند. (12)
در این زمینه شیخ مفید می‌نویسد:
بدان که غلو در لغت به معنی تجاوز از حد و خروج از قصد است و در این باره خدای تعالی می‌فرماید: (ای اهل کتاب در دین خود غلو مورزید ودر مورد خدا جز به حق سخن مگویید) (13). خداوند با این آیه، هرگونه تجاوز از حد را در مورد مسیح (علیه السلام) نهی فرمود.

ب- غلو در اصطلاح
مسعودی درباره معنای واژه غلو در اصطلاح علم کلام می‌گوید:
غلات یا غالیه اسم عام نام فرقی است که در حق حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) یا ائمه (علیه السلام) مخصوصاً علی بن ابی طالب (علیه السلام) غلو کرده و به ایشان مقام اولوهیت داده‌اند. (14)

ج – معناشناسی غلات
«غلات»، جمع «غالی» است که در فارسی به معنای «گزافه‌گویان» است. آنان فرقه‌هایی از شیعه هستند که افراط در تشیع نموده و درباره ائمه خود گزافه‌گویی کرده و ایشان را به خدایی رسانیده‌اند، یا قائل به حلول جوهر نورانی الهی در ائمه شدند و یا قائل به تناسخ گشتند. غالب ایشان در عقیده مشترک‌اند و در حقیقت یک فرقه بیش نیستند که به نام‌های مختلف در کتب تواریخ و فرق، ذکر شده‌اند. تقریباً تمامی فرق شیعه به جز اثنا عشریه و زیدیه و بعضی از اسماعیلیه، از غلات به شمار می‌روند.
نسبت‌هایی که فرق غلات به ائمه و پیشوایان خود می‌دهند، از طرف دیگر مسلمانان وحتّی فرق شیعه میانه‌رو رد شده است، تا حدی که اکثر فرق اسلام، غلات را به سبب سخنان کفرآمیزشان، از دین اسلام بیرون می‌دانند. (15) جای شگفتی ندارد که ریشه عقاید آنان را در مذاهب حلولیه و تناسخیه مثل یهود و نصارا بدانیم و یا آن را خرّم دینی و مزدکی بدانیم، زیرا جزیره‌العرب و سرزمین بین‌النهرین و شامات، پیش از ظهور اسلام، کانون قبیله‌های مختلف عرب و غیر عرب و نیز برخوردگاه عقاید و ادیان گوناگون بوده است و نشانه‌های آشکاری از عقاید و دیدگاه‌های آنان در برخی فرق اسلامی دیده می‌شود. (17)
در آغاز، غلات شیعه تنها به غلو درباره ائمه و پیشوایان خود می‌پرداختند، ولی از قرن دوم هجری بعضی از فرق ایشان، مطالب غلوآمیز خود را با سیاست آمیختند و با دولت عباسی و اموی به مخالفت برخاستند. غلات را نمی‌توان از فرق شیعه میانه رو به شمار آورد، زیرا سخنان ایشان نه با موازین شرع اسلام مطابق است و نه با معیار عقل و منطق و چون آنان خود را به شیعه بسته و به آن طایفه منتسب داشته‌اند، ما نیز ایشان را در کنار فرق شیعه می‌آوریم. (17)
امامان شیعه، اندیشه غلات را به شدت نفی می‌کردند و آنان را یهود و نصارای امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامیدند تا عمق انحراف و کج‌روی آنان بر مسلمانان آشکار شود. (18)

د – غلو در قرآن
مشتقات این کلمه، تنها چهار بار در قرآن به کار رفته است که دو مورد آن درباره غلو دینی و دو مورد دیگر آن به معنای جوشش است. ما به آن مورد که در خصوص غلو دینی است، اشاره می‌کنیم:
(یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لاَ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ …) (19)
(قل یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ) (20)

هـ . غلو در روایات
کتب‌روایی اهل سنت و شیعه نیز حاوی روایاتی است در مذمت غلو و نهی از آن است که به ذکر چند مورد از آنها بسنده می‌نماییم.
اهل سنت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل کرده‌اند:
ایاکم و الغلوّ فی الدین، فانما هلک من کان قبلکم بالغلوّ فی الدین؛ (21)
از غلو و زیاده‌روی در دین خود بپرهیزید، زیرا آنانی که قبل از شما بودند، به این علت نابود شدند.
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمود:
ایاکم والغلو فینا…؛ (22)
برحذر باشید از غلو و زیاده‌روی درباره خاندان ما.
در نهج‌البلاغه نیز به نقل از آن حضرت آمده است:
اللهمّ انی بریءٌ من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری. اللهم آخذهم ابداً و لا تنصر منهم احدا؛ (23)
خداوندگارا! من از غلات و گزافه گویان بیزارم، همان‌طور که عیسی بن مریم از نصارا بیزار بود. خداوندگارا آنان را همواره مورد مؤاخذه خود قرار ده و هیچ یک از ایشان را یاری مکن.
امام رضا (علیه السلام) در سفارش به یاران خود فرمود:
کونوا النُمرُقَه الوسطی یرجع إلیکم الغالی و یلحق لکم التالی؛ (24)
چون پشتی در میانه باشید که از حد درگذرنده، به شما بازگشت نماید و وامانده، به شما ملحق شود.
امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است:
احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم، فان الغلاه شر حلق الله، یصغرون عظمه الله و یدّعون الربوبیه لعباد الله؛ (25)
بر جوانان خود از خطر غلات برحذر باشید، مبادا عقیده آنان را تباه سازند، زیرا غلات بدترین خلق خدا هستند؛ عظمت خدا را کوچک نشان داده و برای بندگان خدا، ادعای ربوبیت می‌کنند.

و- علمای امامیه و تکفیر غلات
علمای امامیه نیز با شدت، غلات را نکوهش کرده‌اند. شیخ صدوق در این باره می‌گوید:
اعتقاد ما درباره غلات و مفوّضه این است که آنها کافرند و بدتر از یهود و نصارا و مجوس و قدریه و حروریه و دیگر فرقه‌های گم راه‌اند. (26)
شیخ مفید نیز آنها را گم را‌ه و کافر دانسته و تأکید کرده است که ائمه اهل بیت (علیه السلام) به کفر و خروج آنها از اسلام حکم کرده‌اند. علامه مجلسی پس از ذکر اقسام و مظاهر غلو، گفته است:
اعتقاد به هر یک از آنها، سبب الحاد و کفر و خروج از دین است، چنان که ادله عقلیه و آیات و اخبار بر آن دلالت می‌کند و اگر احیاناً در روایات، حدیثی یافت شود که موهم یکی از اقسام غلو باشد، باید تأویل شود و اگر قابل تأویل نباشد، از افترائات غالیان است. (27)

4. واکاوی جریان غلات

الف – سیر پیدایش
پیدایش غلات به دوران حضرت علی(علیه السلام) بر می‌گردد. نخستین کسی که در عصر حضرت علی (علیه السلام) غلو را اظهار کرد، عبدالله بن سبا، رئیس طایفه سبئیه بود. او اصالتاً از یمن و یهودی بود. سپس مسلمان شد و در میان مسلمانان می‌گشت تا پرستش ائمه را بین آنان رواج دهد و شرّ و فتنه در میان آنان بیفکند. وی حضرت علی (علیه السلام) را خدا می‌دانست (28) و همان دعاوی که در زمان یهودیت خود درباره یوشع بن نون می‌کرد، پس از اسلام آوردنش در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) پی گرفت. (29)
در منابع روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط پس از جنگ جمل نزد علی (علیه السلام) آمدند و او را به زبان خود خدای خواندند و بر وی سجده کردند. علی (علیه السلام) فرمود:
ویلکم! لا تفعلوا، انما انا مخلوق مثلکم؛
وای بر شما! این کار را نکنید. من نیز آفریده‌ای مانند شما هستم.
چون ایشان از این کار امتناع نکردند و توبه ننمودند، علی (علیه السلام) دستور داد یکایک را در گودال بیفکنند و بدین ترتیب ایشان را هلاک ساخت. (30)
جریان عبدالله بن سبا و غلو درباره حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام)، در احادیث شیعه مکرر آمده که غالب آن روایت از امام محمدباقر (علیه السلام) وامام جعفر صادق (نقل ) شده است. (31)
کشّی از امام رضا (علیه السلام) روایت می‌کند که عبدالله بن سبا می‌پنداشت که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خداست و خود را نیز پیغمبر می‌خواند. علی (علیه السلام) فرمود: «وای بر تو! شیطان بر تو دست یافته. توبه کن!» و چون توبه نکرد، وی را با آتش سوزاندند. (32)
از جمله سردمداران غلات، این گروه «ابومنصور عجلی» بود که معتقد بود علی (علیه السلام) همان ابری است که از آسمان فرو افتاده است و سپس آیه را در شأن خود دانست و گفت من همان پاره ی ابری هستم که خدا افتادن آن را از آسمان وعده داده است. (33)
بعضی از دانشمندان در اصالت روایات متعددی که در مذمت عبدالله بن سبا وارد شده، تشکیک نموده و ثابت کرده‌اند شخصیتی به عنوان عبدالله بن سبا وجود خارجی نداشته و روایات کشی از نظر متن و سند خدشه‌دار است. آنان معتقدند ماجرای عبدالله بن سبا به واسطه فردی به نام سیف بن عمر نقل شده است و این شخص در افسانه‌سرایی و خلق آثار و شخصیت‌های خیالی، دستی قوی داشته است، به گونه‌ای که حتّی از ناحیه رجالیون اهل سنّت نیز تضعیف شده است. (34)
در سال‌های پایانی دوران امویان و آغاز عباسیان، به دنبال فروکش کردن فشارهای سیاسی، عقیده به غلو که سال ها قبل پدید آمده بود، رو به گسترش نهاد و به صورت مسئله‌ای مهم برای جامعه اسلامی، به ویژه شیعه درآمد. (35)
این اندیشه که در آغاز با پوشش دوستی و محبت اهل بیت (علیه السلام) پا به عرصه وجود گذاشت، به دلیل منطبق نبودن با مبانی اسلام و تخطئه توسط امامان شیعه، نتوانست از پشتوانه دینی و مردمی برخوردار شود و در نتیجه دچار انشعابات پی در پی – حتّی تا 130 فرقه – گردید. (36)

ب – اعتقادات غلات
به گفته دانشمندان علم کلام، اعتقادات غلات و اصول اعتقادی آنها را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد و این اصول تقریباً وجه مشترک تمام فرق این جریان است:
1. الوهیت رهبر یا امام یا اعتقاد به حلول جوهر نورانی الهی در امام یا رهبر؛
2. قائل شدن به نبوّت ائمه؛
3. بداء؛
4. رجعت؛
5. تناسخ؛
6. تحریف قرآن (این مسئله مربوط به بعضی فرقه‌های غلات است که قرآن را به دلیل تحریف، حجت نمی دانستند). (37)
علاوه بر عقاید فوق، غلات به دو مطلب نیز معتقد بودند و در مورد آنها بیش از حد پافشاری می‌کردند که عبارت‌اند از: علم غیب مطلق برای امام و دیگر توانایی ایشان در تقسیم ارزاق و تعیین آجال بندگان.
امّا در جنبه اخلاق و رفتار غلات و التزام آنان به شرعیات نیز باید گفت: غلات به حقیقت ادیان اعتقادی نداشتند، بلکه دین واصول آن را واقعیتی جعلی و اعتباری می‌شمردند که صرفاً جهت تنظیم امور زندگی بشر وضع شده است. (38)

ج – علل پیدایش
اصل پدیده غلو در میان مردم، از منشأ روانی و عاطفی سرچشمه می‌گیرد؛ به این ترتیب که هر کس برای توجه عقیده‌ای که انتخاب کرده است، سعی دارد آن را از حد خود فراتر وانمود نماید تا در میان مردم به کج سلیقگی متهم نشود. این منشأ عاطفی و روانی، در بسیاری از شیعیان ساده‌دل وجود دارد و آنها را وادار به غلو درباره اهل بیت (علیه السلام) می‌نماید، چنان که گاه معجزات و کراماتی را به آنان نسبت می‌دهند که واقعیت ندارد. البته این غلو به حدی نیست که ائمه (علیه السلام) را خدا یا پیامبر بدانند و یا مقام یکی از آنها را از مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برتر شمارند.
در بررسی تاریخ غلات منتسب به شیعه باید در نظر داشت که آنان گروه‌های منسجم و منظمی بودند که اهداف خاصی را دنبال می‌کردند، اگر چه نمی‌توان اصل روانی و عاطفی فوق را در جذب بعضی شیعیان ساده دل به این جریان، بدون تأثیر دانست. در توجیه پیدایش جریان غلات، علل مختلفی از سوی پژوهش گران ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1. جهل و ناآگاهی مردم:
امام رضا (علیه السلام) در این خصوص می‌فرماید:
بعضی از مردم ساده‌دل، معجزات و کرامات فراوانی از ائمه (علیه السلام) مشاهده می‌کردند و چون نمونه آنها را از مردم عادی ندیده بودند، تصور می‌کردند که صاحب این معجزات، دارای مقامی برتر از مقام بشری است. در نتیجه قائل به خدایی ائمه (علیه السلام) یا حلول روح خدایی در آنها می‌شدند. (39)

2. علاقه زیاد به ائمه (علیه السلام): امام سجاد (علیه السلام) فرمود:
یهودیان از شدت علاقه به عزیز و مسیحیان از فراوانی محبت به حضرت عیسی (علیه السلام)، آنها را به عنوان پسر خدا مطرح کردند، در حالی که مسیح و عزیر از آنان برائت جستند و آنها نیز پیروان عزیر و مسیح نبودند. (40)

3. جاه طلبی سران غلات:
اشخاصی چون ابوالخطاب، مغیره بن سعید و منصوربن عجلی برای رسیدن به جاه و مقام، برای خود دسته‌بندی‌هایی ایجاد نمودند و با مطرح کردن الوهیت ائمه (علیه السلام)، خود را پیامبر و منصوب از طرف آنان دانستند. (41)

4. احادیث جعلی:
در این مورد قراین متعددی وجود دارد که به پاره ای از آن اشاره می‌کنیم:
هشام بن حکم از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند:
مغیره بن سعید به طور عمد بر پدرم دروغ می‌بست. او کتب شاگردان خود را می‌گرفت و شاگردان او با شاگردان پدرم اختلاط داشتند. آنان دفاتر شاگردان پدرم را می‌گرفتندو به مغیره تحویل می‌دادند. مغیره نیز مطالبی از کفر و زندقه در لابه لای آن درج می‌نمود و به پدرم نسبت می‌داد. آنگاه این کتب را به شاگردان خود مسترد و سفارش می‌کرد تا در بین شیعیان منتشر سازند. بنابراین آنچه از غلو در کتب و آثار شاگردان پدرم راه یافته است، همه از مجهولات مغیره بن سعید است. (42)
این روایت و روایات دیگر با این مضمون، دلالت بر این دارند که برخی از دشمنان ائمه (علیه السلام) دست به جعل عامدانه احادیث می‌زدند و آنها را به نام ایشان در جامعه انتشار می‌دادند. بخشی از این روایات مجعول، روایات دارای مضامین غلوآمیز است.
هم چنین توجه به اصطلاحاتی که رجالیون در کتب خود آورده‌اند، همانند فلان «غال»، یا «متهم بالغلو»، یا «من اهل الارتفاع»، یا «مرتفع القول» و یا «کان یقول بالتفویض» نشان می‌دهد که بخشی زیادی از رجال ضعیف و بدنام، از غلات بوده‌اند. این گونه افراد، ده‌ها کتاب در رشته‌های فقه و حدیث تألیف نمودندو روایات منقول از آنان، در کتب حدیث پراکنده است. (43) مراجعات یاران ائمه به آن بزرگواران و شکایت آنها از مرویات جعلی غلات نیز گواه دیگری بر فعّالیت این جریان در جعل حدیث است.(44) راه دیگر شناخت عملکرد غلات، توجّه به کارنامه آنان در جعل حدیث است. بسیاری از آثار غلات، توسط کارشناسان حدیث شناسایی و دور ریخته شده، اما هنوز مجعولات آنان در لابه لای کتب حدیث وجود دارد.
با ملاحظه این کتب روشن می‌شود که جعلیات غلات در برخی موضوعات، بیشتر و پر رنگ‌تر بوده است. بیشترین جعل روایت توسط غلات در موضوع فضایل ائمه، به خصوص علم غیب، دخالت در خلقت و انتساب برخی از معجزات و کرامات به آن بزرگواران است. هم‌چنین مسائل قرآنی، به ویژه ادّعای تحریف و اسقاط آیات مربوط به ائمه، عدم حجّیت قرآن موجود، تطبیق آیات با امامان و فضایل و خواص برخی از سور، از دیگر محورهای مورد توجه غلات بوده است. مسائل کلامی و فلسفی، از جمله مسئله تشبیه، حلول و اتحاد روح نیز یکی دیگر از موضوعاتی است که غلات درباره آن به جعل بیشتری پرداخته‌اند. (45)
در این جا نمونه‌ای از روایات غلات نقل می‌شود:
احمدبن محمد بن ابی نصر روایت می‌کند: ابوالحسن موسی (علیه السلام) مصحفی به من دادو گفت: آن را نگاه کن. من آن را گشودم و سوره «لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا …» (46) را در آن مطالعه کردم. پس در آن، هفتاد نفر از افراد قریش را با نام و نشان یافتم. آن گاه امام پیغام فرستاد که مصحف را باز فرست. (47)
اوج فعّالیت‌های غلات در مسیر جعل حدیث به دورانی مربوط می‌شود که حدیث شیعه از حالت استتار و تقیه خارج شد و در قالب اصول و مؤلفات حدیثی، دست به دست گردید. راویان غالی مذهب، در پاره‌ای موارد، اصل معروف یا کتاب مشهوری را گرفته، در خلال آن روایاتی از خود وارد کرده، یا عبارات احادیث را مطابق با میل خود تحریف می‌نمودند. سپس در پشت نسخه متذکر می‌شدند که این نسخه در فلان ماه بر فلان شخص در محضر شاگردانش قرائت شد. (48)

د – مهم‌ترین آثار تخریبی غلات
برخی از مهم‌ترین آثار تخریبی غلات را می‌توان این گونه برشمرد:
1. تخریب چهره ائمه (علیه السلام)؛
2. تخریب وجهه اصحاب ائمه (علیه السلام)؛
3. جعل حدیث؛
4 . آلوده کردن قیام‌ها و شورش‌های طرف‌داران اهل بیت (علیه السلام)؛
5. تبدیل شدن به دست‌آویزی برای مخالفان و دشمنان شیعه، جهت وارد کردن انواع اتهامات. (49)
برای نمونه جابربن یزید جعفی از اصحاب بزرگ امام رضا (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) بود که روایات بسیاری از آن دو امام نقل کرد و مورد تأیید آنان بود، به طوری که در مورد او آمده است: «او در نقل سخنان و احادیث، صادق بود.» (50) اما غلات ادّعا کردند که جابر، خلیفه و جانشین مغیره بن سعید است و وقتی خالدبن عبدالله قسری او را سوزانید، جابر، رییس فرقه غالی مغیریه گشت! (51)

5. امام رضا (علیه السلام) و غلات

الف – محورهای مورد توجه امام رضا (علیه السلام) در مقابله با غلات

1. تفکرات انحرافی:
در زمان امام رضا (علیه السلام) گروهی از غلات، درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه از حد در می‌گذشتند و آنان را بالاتر و فراتر از حق و مقام خود تصور می‌کردند؛ چنان که یونس بن ظبیان از پیروان ابوالخطاب (بنیان‌گذار فرقه غالی خطابیه) قائل به الوهیّت امام رضا (علیه السلام) بود وچون این سخن و اعتقاد او به اطلاع امام رسید، بسیار خشمگین شد و او را نفرین نمود. (52) پاره‌ای از غلات نیز ائمه را موجوداتی فوق بشری و غیر طبیعی می‌دانستند که خداوند، کار جهان از خلق و رزق را به آنان تفویض (53) کرده است و آنان را به این سبب، مفوّضه نامیده‌اند. (54) برخی از غلات نیز ائمه را پیامبرانی می‌دانستند که بر آنان وحی نازل می‌شود، لکن امام رضا (علیه السلام) در سخنان خود، چنین اعتقاداتی را قاطعانه نفی کرد. (55)
امام رضا (علیه السلام) هم چون پدران خود، با اندیشه غلو سخت مبارزه می‌کرد و از غلات بیزاری می‌جست تا جامعه شیعه به سبب عقاید باطل آنان، آسیب نبیند و چهره تشیع، خدشه‌دار نشود. آن حضرت با استناد به آیات قرآن و احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) می‌فرمود که خداوند، رسول خود را پیش از آن که پیغمبر قرار دهد، بنده خود قرار داده است و کسانی که درباره علی (علیه السلام) به حد افراط، دوستی ورزیده‌اند، هم‌چون کسانی که با وی به حد افراط، دشمنی می‌کنند، به هلاکت و نیستی افتاده اند. امام، پاره‌ای از احادیث غلوآمیز درباره فضایل ائمه را بر ساخته دست مخالفانی می‌دانست که می‌خواستند مردم را به تکفیر شیعه‌وادارند. (56)
بنابراین یکی از دشواری‌های امام رضا (علیه السلام) در عصر و زمان خود، مواجهه با غلات بود. غلات به ظاهر خود را شیعیان و دوست‌داران اهل بیت می‌پنداشتند، اما آنان در حالی برای امامان (علیه السلام)، مقام الوهیت قائل شدند که از نظر تمام مذاهب اسلامی توحید در ذات، توحید در صفات و توحید در افعال، اصلی مسلّم و انکارناپذیر است.
امام رضا (علیه السلام) به عنوان پیشوای حقیقی مسلمانان، علاوه بر نقد و ابطال مبانی فکری و اعتقادی غلات، افرادی را هم که در پی اشاعه این تفکر بودند، مورد سرزنش و ملامت قرار می‌داد و آنان را به مردم معرفی می‌کرد تا دیگران از شرّ آنان در امان بمانند. از آن امام همام نقل شده که در مورد غلو و پی‌آمدهای اعتقادی و اجتماعی این تفکر خطرناک فرمود:
مخالفان و دشمنان ما سه دسته اخبار و روایات در فضایل ما جعل کردند: غلو درباره ما، کوتاهی در حق ما و بدگویی آشکار از دشمنان ما. پس هرگاه مردم مطالبی آمیخته با غلو درباره ما می‌شنوند، شیعیان ما را تکفیر کرده، آنان را معتقد به الوهیت ما می‌خوانند و چون روایات کوتاهی در حق ما را می‌بینند، به آن اعتقاد پیدا می‌کنند و زمانی که بدگویی صریح و بی‌پرده همراه با ذکر نام دشمنان ما می‌شنوند، ما را به ذکر نام به بدی یاد می‌کنند. (57)
از این حدیث فهمیده می‌شود که اولاً غلو، ریشه در دشمنی با خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد یا حداقل دشمنان ائمه (علیه السلام) در زمینه اشاعه و نشر بیشتر غلو، نقش داشته‌اند؛ ثانیاً نتیجه این امر، چیزی جز ضرر برای جامعه اسلامی مسلمانان نبوده است؛ و ثانیاً در هر عصر و زمانی، فرمان‌روایان وحاکمان اصلی مسلمانان، ائمه اهل بیت (علیه السلام) بوده اند. هر چند که حکومت و خلافت ظاهری هیچ‌گاه به ایشان نرسیده. به همین جهت، دشمنان همواره کوشیده‌اند تا موقعیت آنان را نزد مسلمانان متزلزل سازند؛ اگر چه هیچ گاه موفق نشدند.
مبارزه امام با اندیشه‌های منحرف غالیان، تبعیض بردار نبود. در یکی از جلسات امام در خراسان، برادرش زید بن موسی (زیدالنار) در گفت و گو با عدّه‌ای از جمع حاضر، فخر می‌فروخت و گمان می‌کرد که خاندان پیامبر به جهت انتساب به ایشان، وضع استثنایی و امتیازاتی خاص دارند. امام به وی رو کرد و فرمود:
ای زید! روایت محدّثان کوفه تو را نفریبد که فاطمه پاک‌دامن بود و خداوند جهنم را بر فرزندان او حرام کرده است. این مطلب تنها برای حسن و حسین و دیگر اولاد بی‌واسطه فاطمه است. در غیر این صورت باید تو از پدرت موسی بن جعفر (علیه السلام) نزد خداوند گرامی‌تر باشی، زیرا موسی بن جعفر از خدا اطاعت می‌کرد، روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها نماز می‌گزارد و تو خدا را نافرمانی می‌کنی. آن گاه روز قیامت هر دو یک‌سان نزد خدا بیایید؟! علی بن حسین فرمود: «نیکوکار را از ما اهل بیت دو چندان پاداش دارد و بدکار از ما دو چندان عذاب.»
سپس حضرت رضا (علیه السلام) به حسن بن موسی وشاء بغدادی، از یاران خود که در آنجا حضور داشت، فرمود:
خداوند پسر نوح را چون نافرمانی نمود، از پدرش نفی کرد. همچنین اگر هر کسی از ما [اهل بیت] از خدا اطاعت نکند، از ما نیست و اگر تو [که از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستی] از خدا اطاعت کنی، از اهل بیت (علیه السلام) خواهی بود. (58)

2. جعل حدیث:
از دیگر مصادیق انحراف غلات، انبوه احادیث جعلی و ساختگی بود که به منظور ایجاد فتنه بر سرِ مسائل کلامی، فقهی، تفسیری و … ساخته و با مهارت خاصی در میان احادیث و روایات نبوی تعبیه کرده بودند. در چنین شرایطی تشخیص حدیث صحیح از غلط و سره از ناسره، کاری دشوار بود. در زمان خلافت مأمون با توجه به فضای نسبتاً بازی که به وجود آمد، احادیث جعلی زیاد شد و خصوصاً احادیثی در باب عقاید، مانند تجسیم، رؤیت و … به وفور یافت می‌شد. این مسئله موجب تشویش افکار عامّه مسلمانان شده بود.
امام رضا (علیه السلام) در واکنش به یکی از روایات جعلی و تحریف شده منسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبنی بر این که «خداوند در هر شب جمعه به آسمان دنیا فرود می‌آید، فرمود:
خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از جای خود بر می‌گردانند. به خدا سوگند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین چیزی نگفت، بلکه فرمود: «در ثلث آخرین هر شب و در آغاز شب جمعه، خداوند فرشته‌ای را به آسمان دنیا فرو می‌فرستد و بدو فرمان می‌دهد تا بانگ برآورد: آیا درخواست کننده‌ای هست تا بدو عطا کنیم؟ آیا توجه کننده‌ای هست تا توبه او را بپذیریم؟ آیا استغفار کننده‌ای هست تا از او درگذرم…؟» این حدیث را پدرم از پدرانش نقل کرد و آنان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده‌اند. (59)
امام رضا (علیه السلام) نام بسیاری از افرادی را که در جعل احادیث و نسبت دادن آنها به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا یکی از پدرانش دست داشتند، فاش کردتا مردم دیگر به گفته‌های آنان اعتماد نکنند؛ مانند یونس غلام آزاد شده علی بن یقطین که حضرت درباره‌اش فرمود: «خدایش لعنت کند که بر پدرم دروغ بست.» (60)
یکی از پیروان امام رضا (علیه السلام)، احادیثی را که از جزوه‌های اصحاب امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در عراق رونویسی کرده بود، به ایشان عرضه کرد. امام رضا (علیه السلام) به شدت صحت انتساب بسیاری از این احادیث را به امام صادق (علیه السلام) تکذیب کرد و فرمود:
ابوالخطاب و پیروانش این احادیث را در نوشته‌های اصحاب امام صادق (علیه السلام) جای داده اند. شما حدیثی را که از ما نقل می‌شود و مخالف قرآن است، نپذیرید. اگر ما حدیثی بگوییم، با قرآن و سنّت موافقت دارد. ما از خدا و رسول او حدیث می‌گوییم، نه از قول فلان شخص تا در سخنان ما تناقض پدید آید. گفتار آخرین مانند گفتار نخستین فرد ما، هم سان و مؤید سخن آخرین فرد ماست… (61)
بنابراین امام، قرآن را معیار حق می‌دانست و با جعل حدیث در هر شکل و با هر انگیزه، سخت مخالفت می‌کرد، چرا که این رویه را خطری بزرگ برای اساس دین می‌دانست.

ب – نحوه مقابله امام رضا (علیه السلام) با غلات
در مقابل دسایس غلات، امامان شیعه نیز مبارزات وسیعی را ترتیب دادند که در مجموع، موجب شناسایی آنان و خنثی شدن نقشه‌های‌شان گردید. ائمه (علیه السلام) در مورد این جریان، حساسیت فوق‌العاده‌ای از خود نشان دادند، تا آن جا که خطر غلات را برای اسلام، از خطر یهود و نصارا و مجوسیان ومشرکان، بیشتر دانستند و سرانجام با تدابیر و تلاش‌های پیگیر خود توانستند این فرقه را به نابودی بکشانند.
همان‌گونه که گفته شد، انحراف غلو، انحراف عمیقی بود که اساس دین را تهدید می‌کرد، زیرا از درون، سبب ایجاد آشفتگی در عقاید شیعه می‌شد و از طرف دیگر، شیعه را در نظر دیگران، بی قید و بند نسبت به احکام دین نشان می‌داد. از این رو ائمه (علیه السلام) به شدت در برابر این انحرافات، ایستادگی کردند ومرز تشیع را از افکار احرافی غالیان جدا ساختند. امام رضا (علیه السلام) نیز با اتخاذ موضعی صریح، شفاف و علمی، به رویارویی و برخورد با اندیشه‌های غلات پرداخت. در این قسمت به ذکر برخی از مهم‌ترین اقدامات آن حضرت در زمینه مقابله با این جریان منحرف می‌پردازیم:

1. معرفی سیمای غلات و پرهیز دادن شیعیان از آنان:
نخستین اقدام امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در مبارزه با غلات، معرفی شخصیت آنان و پرهیز دادن شیعیان از مجالست با آنان بود. در روایتی از آن حضرت می‌خوانیم:
الغلاه کفارٌ و المفوّضه مشرکون. من جالَسَهُم أو خالطهم أو آکلهم أو شاربهم أو واصلهم أو زَوَّجهم أو تزوّج منهم أو آمَنَهم أو ائتمَنَهم علی أمانه أو صدَّقَ حدیثَهم او اعانهم بشطر کلمهٍ، خرج من ولایه الله (عجل الله) و ولایه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ولایتنا اهل البیت؛ (62)
غلات، کافر و مفوّضه، مشرک هستند. کسی که با آنان معاشرت کند، رفت و آمد داشته باشد، بیاشامد، ارتباط داشته باشد، به آنان همسر دهد، از آنان همسر برگزیند، امین آنان شود، آنان را بر امانتی امین گرداند، حدیث‌شان را تصدیق کند و یا به نصف کلمه‌ای آنان را یاری کند، از ولایت خداوند (عجل الله) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ما اهل بیت خارج شده است.
هم چنین آن حضرت خطر هم‌نشینی و مصاحبت با غلات را به شیعیان گوشزد نمود، چنان که فرمود:
من قال بالتناسخ، فهو کافر … لعن الله الغلاه! الّا کانوا یهوداً! الاّ کانوا مجوساً! الا کانوا نصاری! الا کانوا قدریّه! الا کانوا مرجئه! الا کانوا حروریّه! ثم قال (علیه السلام) لا تقاعدوهم و لا تصادقوهم و ابرَؤا منهم، بَرِی‌ء الله منهم؛ (63)
هر کس معتقد به تناسخ باشد، کافر است… خداوند غلات را از رحمتش دور گرداند! کاش یهودی بودند! ای کاش مجوس بودند! ای کاش نصرانی بودند! ای کاش قدری مذهب بودند! کاش از مرجئه بودند! با اینان (غلات) هم‌نشینی نکنید، رفاقت و دوستی ننمایید و از آنان بیزاری جویید که خداوند از آنان بیزاری جسته است.
امام رضا (علیه السلام) در حدیث دیگری نیز خطاب به حسین بن خالد می‌فرماید:
کسی که قائل به جبر و تشبیه باشد، کافر و مشرک است و ما از او در دنیا و آخرت بیزار هستیم. ای پسر خالد! اخباری که درباره جبر و تشبیه، به نام ما شایع شده است، ما نگفته‌ایم، بلکه غلات با کوچک کردن عظمت خدا، به ما نسبت داده‌اند. کسی که آنها را دوست بدارد، ما را دشمن داشته و کسی که آنان را دشمن دارد، ما را دوست داشته است. کسی که با آنان ارتباط داشته باشد، از ما بریده است و کسی که از آنان بریده باشد، با ما ارتباط پیدا کرده است. کسی که آنان را تصدیق کند، ما را تکذیب کرد و کسی که آنان را تکذیب کند، ما را تصدیق کرده است. کسی که به آنها بدهد از ما دریغ داشته و کسی که از آنان دریغ دارد، به ما داده است. ای ابن خالد! شیعیان ما آنان را ولی و یاور خود نمی‌گیرند. (64)

2. معرفی سردمداران غالی‌گری:
امام رضا (علیه السلام) برخی از سران جریان غلات در عصر خود را به یاران و شیعیان معرفی فرمود و آنان را به اظهار لعن و نفرین و بیزاری نسبت به رهبران این جریان، فرمان داد. در حدیثی از آن حضرت درباره یونس بن ظبیان آمده است:
شهادت می‌دهم که شیطان به او (یونس بن ظبیان) ندا داد. آگاه باش! یونس با ابوالخطاب و اصحابش به همراه فرعون و آل فرعون، به شدّت در عذاب‌اند: این مطلب را از پدرم شنیدم. (65)
امام رضا (علیه السلام) هم چنین خطاب به یونس بن عبدالرحمان در مورد محمدبن فرات فرمود:
خداوند گرمی آهن را به او بچشاند، همان‌طوری که به دیگرانی که قبل از او بودند و بر ما دروغ بستند، آن را چشاند. ای یونس! همانا این را گفتم تا اصحابم را از او بیم داری وآنان را به لعن و بیزاری از او، دستور دهی. به راستی خداوند از او بیزار است. (66)

3. نفرین صریح غلات و اظهار برائت از ایشان:
مطابق پاره‌ای از روایات، امام رضا (علیه السلام) جهت طرد غلات از اجتماع شیعیان، آنان را صریحاً لعن و نفرین فرمود و برائت خود را از ایشان اظهار داشت. آن حضرت در پاسخ به مأمون که از غلو و زیاده‌گویی بعضی افراد در مورد ایشان خبر می‌داد، فرمود:
ما از کسانی که درباره ما غلو می‌کند و ما را بیش از حد بالا می‌بردند، بیزاریم، همان‌گونه که عیسی بن مریم (علیه السلام) از نصارا بیزاری جست… ما از کسی که برای ائمه، ادعای ربوبیت یا نبوت کند و یا برای غیر آنان ادعای امامت نماید، در دنیا و آخرت بیزاریم. (67)
امام رضا (علیه السلام) در حدیثی دیگر فرمود:
محمدبن فرات مرا آزار داد. خداوند او را آزار دهد و گرمی آهن را به او بچشاند! خداوند او را لعنت کند! او مرا طوری اذیت کرد که ابوالخطاب مانند آن، جعفربن محمد را آزار نداد. هیچ خطابی مانند محمدبن فرات بر ما دروغ نبست. به خدا قسم، کسی بر ما دروغ نبست، مگر این که خدا گرمی آهن را به او چشانید. (68)

4. تکذیب عقاید غلات و تصحیح عقاید شیعیان:
امام رضا (علیه السلام) در موقعیت‌های مختلف، عقاید انحرافی غلات را رد می‌کرد و به نقد می‌کشید. این رویه امام در روایت‌های متعددی گزارش شده که در ذیل به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:
محمدبن زید طبری می‌گوید:
نزد رضا علی بن موسی (علیه السلام) در خراسان بودم و گروهی از بنی هاشم که اسحاق بن حسین عباسی بن نیز در میان‌شان بود، حضور داشتند. حضرت به او فرمود: «ای اسحاق! به من خبر رسیده است که می‌گویند: مردم بندگان ما هستند. نه، قسم به خویشاوندی من به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، من هرگز آن را نگفتم و از پدرانم نیز نشنیدم و از هیچ یک از آنان چنین مطلبی به من نرسیده است. ما می‌گوییم: مردم در اطاعت، فرمان‌بردار ما و در دین، دوستان ما هستند. حاضران، این مطلب را به غاییان بگویند.» (69)
از اباصلت هروی روایت شده:
به امام رضا (علیه السلام) گفتم: ای پسر رسول خدا! مردم چیزی را از شما نقل می‌کنند؟ فرمود: «آن چیست؟» گفتم: می‌گویند شما ادعا می‌کنید تمام مردم، بندگان‌تان هستند.
فرمود: «خدایا! ای خالق آسمان‌ها و زمین و دانای نهان و آشکار! تو شاهدی که من هرگز این را نگفتم و از پدرانم نیز نشنیده‌ام. تو آگاهی که این امّت چه ستم‌هایی بر ما روا داشت که همانا این، یکی از آن‌هاست». (70)
آن حضرت در مجلسی هنگام شنیدن مطالب غلوآمیز لرزید، عرق کرد و فرمود:
خداوند منزّه است. خداوند از آنچه ظالمان و کافران می‌گویند، بسیار منزّه است. آیا علی (علیه السلام) در میان خورندگان، نوشندگان، ازدواج‌کنندگان و سخن‌گویان، خورنده، نوشنده، ازدواج کننده و سخن‌گو نبود؟ با این وصف، در برابر خداوند، نمازگزار، خاضع ، خاشع، گریان و بسیار دعا‌گو بود. آیا کسی که چنین صفتی داشته باشد، پروردگار است؟ اگر او پروردگار بود، پس هر یک از شما نیز پروردگارید، زیرا با او در این صفات – که دلالت بر حدث هر موصوفی به آنها دارد – شریک هستید… به گم‌راهان کافر، به مقدار جهل‌شان داده شده است، تا این که از آنها (معجزات و امور عجیبه) به شدّت تعجّب کردند و به دلیل اموری که از ایشان (امامان) صادر شد، آنان را بسیار بزرگ شمردند. بر نظرهای فاسدشان اصرار ورزیدند و بر عقل‌های‌شان – که به راه ناصواب رهنمودشان می‌ساخت – اکتفا کردند، به طوری که قدرت خداوند را کوچک انگاشتند و امرش را اندک دانستند و شأن عظیمش را سست پنداشتند، زیرا نمی‌دانستند او قادر بنفسه و غنی بذاته است و قدرتش، عاریه‌ای و غنایش، اکتسابی نیست. او کسی است که هر که را بخواهد، فقیر و غنی می‌کند و هر که را بخواهد، بعد از قدرتش، عاجز و بعد از غنایش، فقیر می‌گرداند. (71)
امام رضا (علیه السلام) در مورد اعتقاد به تناسخ – که از آموزه‌های اعتقادی برخی از غلات بود – نیز می‌فرماید:
هر کس قائل به تناسخ باشد، به خداوند بزرگ، کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است. (72)
با توجه به واکنش صریح حضرت رضا (علیه السلام) به افکار منحرف غالیان، ذکر موارد موارد زیر لازم به نظر می‌رسد:
1. نقش امام معصوم در جامعه، منحصر به امور عبادی و دینی نیست. لذا فعالیت‌های فرهنگی،اساسی‌ترین فعالیت معصومان (علیه السلام) – در حرکت ظاهری یا باطنی – را تشکیل می‌داد. این حرکت از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا دوازدهمین امام (علیه السلام) ادامه داشت و آن بزرگواران در هر مناسبتی با ارائه نظریات فرهنگی خود، معارف اسلامی را به گوش طالبان علم می‌رساندند؛ به عنوان مثال حضرت علی (علیه السلام) با بیان ماجرای حضرت عیسی (علیه السلام) به تبیین منزلت امامت و جایگاه رفیع آن پرداخت و با اعلام بندگی خود در مقابل خداوند (عجل الله) از غلات بیزاری جست. (73) امام موسی کاظم (علیه السلام) نیز غلات را افرادی پلید و نجس معرفی کرد که همواره ائمه را آزار می‌دادند و از خداوند خواست که او را از سر آنان خلاص کند. (74)
2. شناساندن افرادی مانند یونس بن ظبیان، ابوالخطاب و محمدبن فرات توسط امام رضا (علیه السلام) در حقیقت خنثی کردن فعالیت‌های آنان بود. به همین دلیل، عدّه زیادی از طرف‌داران این حرکت، دست از پیروی آنان برداشتند و اطاعت از امام معصوم (علیه السلام) را تنها شرط هدایت دانستند.
3. امام رضا (علیه السلام) نه تنها به معرفی توطئه‌گران بسنده نکرد، بلکه با روش‌های مختلف مردم را علیه آنان شوراند و به اصحاب دستور داد تا حد امکان در این مبارزه وارد شوند. البته اکثر احادیث، متضمن لعن و نفرین غلات است، ولی در برخی موارد نیز دستور مبارزه مسلحانه به اصحاب داده شده و سرنوشت غلات به گرمی آهن، شده است.

6. امام رضا (علیه السلام) و جریان‌های انحرافی
به طور کلی سیره عملی امام رضا (علیه السلام) در برابر افکار منحرف، در دو محور، قابل بررسی است:

الف – برخورد ایجابی
این نوع برخورد امام با افکار منحرف، از سه طریق مختلف صورت می‌گرفت:

1. مناظرات علمی:
از آن جا که فضای حاکم بر جامعه اسلامی در زمان حکومت مأمون، مملو از آرا و نظریات مختلف گروه‌های گوناگون بود، نقش امام (علیه السلام) در برابر این امواج فکری، بسیار خطیر و حساس بود. یکی از مسائلی که امام (علیه السلام) در دوران خویش با آنان مواجه گردید، بحث‌های کلامی بود که از ناحیه جریان‌های گوناگون فکری، مطرح می‌شد. از این رو بخش عمده روایاتی که از آن حضرت نقل شده، در موضوعات کلامی آن هم به شکل پرسش و پاسخ یا مناظره است. (75)
امام رضا (علیه السلام) در مناظراتی که مأمون تشکیل می‌داد، با پیروان مذاهب و مکاتب مختلف گفت و گو و مناظره می‌کرد. هنگامی که مناظره کنندگان به مقام والای علمی حضرت رضا (علیه السلام) پی می‌بردند، به این امر اقرار می‌کردند و حتی خود مامون چندین مرتبه بیان داشت: «هذا أعلم هاشمی.» (76)
البته بعید نیست مأمون در عین این که می‌خواسته برتری امام رضا (علیه السلام) بر سایر علویان معلوم شود، در عین حال تمایل داشته که آن حضرت از بعضی علما نیز شکست بخورد تا شکستی برای ایشان و هم همه هاشمیان باشد. لذا به سلیمان مروزی که از متکلّمان بود، گفت: «می‌خواهم او را در یک مسئله مجاب کنی.» (77)
در حقیقت مناظراتی که مأمون برای امام رضا (علیه السلام) ترتیب می‌داد، مبارزاتی بود که میان بزرگ‌ترین دانشمندان زمان از فرق و مذاهب مختلف و آن حضرت انجام می‌شد و اگر در این مجالس شخصی غیر از امام رضا (علیه السلام) مدافع اسلام بود، شکست می‌خورد.
ابوصلت هروی می‌گوید:
داناتر از حضرت رضا (علیه السلام) ندیدم. مأمون در مجلس خود، دانشمندان بزرگ ادیان و فقها را جمع می‌کرد و حضرت رضا (علیه السلام) بر همه آنان پیروز می‌شد. کسی در میان آنها باقی نمی‌ماند که به مقام آن جناب اعتراف نکند و خود را در مقابلش کوچک به شمار نیاورد. (78)
از ابراهیم بن عباس صولی نیز نقل شده است:
هرگز ندیدم از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) سؤالی شود، مگر این که پاسخ آن را بداند. وی مطّلع‌ترین شخص در زمینه تاریخ از ابتدای زمان تا روزگار خویش بود. مأمون با هر سؤال از هر چیز، وی را امتحان می‌کرد و ایشان پاسخ می‌فرمود. علاوه بر این، تمام گفتار و شواهد او از قرآن بود. (79)
امام رضا (علیه السلام) در مناظراتی که با سران ادیان و مکاتب داشت، پاسخ خود را بر مبنای اعتقاد مخاطب بیان می‌فرمود و این، مظهر دیگری از توان‌مندی علمی امام (علیه السلام) بود. لذا هنگامی که مأمون از بزرگ مسیحیان (جاثلیق) خواست با امام (علیه السلام) مناظره کند، او گفت چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می‌کند که من آن را قبول ندارم و به گفتار پیامبری احتجاج می‌کند که من به او ایمان ندارم؟ اما حضرت فرمود: «ای مرد مسیحی! اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم می‌پذیری؟» و جاثلیق گفت: «آری.» سپس امام براساس مشترکات با وی مناظره نمود، به گونه‌ای که جاثلیق پس از مناظره گفت: «به حق مسیح گمان نمی‌کردم در میان مسلمانان کسی مانند تو باشد.» (80)
نکته مهم در مناظرات امام رضا (علیه السلام)، نقش این مناظرات در شناسایی حقانیت اسلام و مکتب تشیع است. از آن جا که رهبران ادیان، ادّعای برتری آیین خود را داشتند و هر کدام برای شکست امام آمده بودند، غلبه امام بر آنان، پیروزی بزرگی برای اسلام و تشیع بود، به گونه‌ای که عمران صابئی که مدعی بود کسی نتوانسته او را در مناظره شکست دهد، بعد از مناظره با امام رضا (علیه السلام) مسلمان شد. (81) رأس‌الجالوت نیز خطاب به امام رضا (علیه السلام) عرضه داشت:
ای پسر محمد! به خدا قسم اگر ریاستی که بر تمام یهود پیدا کرده‌ام مانع نمی‌شد، دستور تو را پیروی می‌کردم. به خدایی که تورات را بر موسی و زبور را بر داوود نازل کرده، کسی را ندیده‌ام که تورا ت و انجیل را بهتر از تو تلاوت کند و بهتر و شیرین تر از تو تفسیر نماید. (82)

2. تربیت شاگردان:
یکی از شیوه‌های امامان، برای تثبیت عقاید صحیح دینی ومذهبی و انتشار آن، تربیت و پرورش اصحاب و شاگردان بود تا با جریان‌های منحرف، با آمادگی کامل مقابله نموده، به پاسداری از مرزهای عقیدتی اسلام و تشیع، همت گمارند. در ادامه به نمونه‌هایی از شاگردپروری امام رضا (علیه السلام) اشاره می‌شود:
سلیمان بن جعفر جعفری می‌گوید:
در محضر امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی جبر و تفویض صحبت شد. حضرت فرمود: «آیا می‌خواهید در این مورد اصلی را به شما آموزش دهم که هیچ زمان دچار اختلاف نشوید و با هر کس بحث کردید، پیروز شوید؟» گفتیم: اگر صلاح است، بفرمایید. فرمود: «خداوند با مجبوری بندگان، اطاعت نمی‌گردد و اگر انسان‌ها نیز نافرمانی می‌کنند، از این بابت نیست که برخداوند غلبه پیدا کرده‌اند و در عین حال، او بندگان خود را به حال خویش رها نکرده است. او خود مالک همان چیزهایی است که به آنان عطا فرموده و نیز نسبت به آن چه آنان را در آن مورد، توانا ساخته، قادر و تواناست. اگر مردم تصمیم به اطاعت خدا گیرند، خداوند مانع آنها نخواهد شد و اگر تصمیم به معصیت و نافرمانی بگیرند، اگر بخواهد از کار آنان جلوگیری می‌کند، ولی اگر از کار آنان جلوگیری نکرد وآنان مرتکب معصیت شدند، او آنها را به گناه و معصیت نینداخته است.» سپس فرمود: «هر که حدود این گفتار را دریابد و مراعات نماید، بر هر فردی که در این مورد با او مخالفت کند، پیروز است». (83)
در روایت دیگری، احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی میگوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم: بعضی از شیعیان قائل به جبر و بعضی قائل به تفویض شده‌اند. حضرت فرمود: «بنویس خداوند می‌فرماید: ای فرزند آدم! این تو هستی که به مشیت و خواسته من می‌توانی اراده کنی. هر نیکی به تو می‌رسد از ماست و هر سختی به تو می‌رسد، از خودت است… من در مورد کارهایم موردسؤال و بازخواست نیستم، ولی از تو درباره کارهایت سؤال خواهد شد.» (84)
از مهم‌ترین اصحاب و شاگردان امام رضا (علیه السلام) می‌توان به احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی، محمدبن فضل ازدی کوفی، حسن بن علی خزاز معروف به وشاء، خلف مصری، محمدبن سنان، حمادبن عثمان الناب، حسن بن سعید اهوازی، محمدبن سلیمان دیلمی بصری و عبدالله بن مبارک نهاوندی اشاره نمود. (85)

3. مکتوبات حدیثی:
مقصود از مکتوبات حدیثی، نامه‌ها، دستورالعمل‌ها، پیغام‌ها و پاسخ‌هایی است که امام رضا (علیه السلام) برای خود در سایر نواحی ارسال می‌فرمود. امام (علیه السلام) در این نامه ها، وظایف آنان را در مقابل پیش‌آمدهای سیاسی و اجتماعی روشن می‌ساخت. موضوع بخشی از این مکتوبات، مسائل آزمونی و شرعی بود، به گونه‌ای که مجموع مسائل شرعی در زمان امام رضا (علیه السلام)، بالغ بر پانزده هزار مسئله شرعی دانسته شده است. (86) این مکاتبات که در زمینه‌های گوناگون فقهی، سیاسی، اعتقادی و … نگاشته شده، دویست مکاتبه است که در کتابی به نام مکاتیب الامام الرضا (علیه السلام) به چاپ رسیده است.

ب – برخورد سلبی
این سیاست به طور خلاصه عبارت بود از: سفارش به قطع ارتباط با جریان‌های انحرافی، افشای ماهیّت آنان، اعلام برائت از ایشان و تکذیب عقاید، و لعن و نفرین آنها که در صفحات گذشته به نمونه‌هایی از این برخوردها با جریان انحرافی غلات اشاره شد.

نتیجه‌گیری
1. بررسی اندیشه غلو از صدر اسلام تا عصر حاضر، می‌تواند بیان‌گر علل اصلی بسیاری از انحراف‌ها باشد. لذا این بحث را نباید تنها به عنوان بحثی تاریخی قلمداد کرد، بلکه لازم است با بررسی عالمانه و موشکافانه این انحراف، علاوه بر کسب اطلاعات تاریخی، از پیدایش چنین انحرافاتی پیش‌گیری نمود.
2. گسترش فتوحات اسلامی پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سبب آشنایی مسلمانان با عقاید و فرقه‌های مختلف گردید. با فاصله گرفتن از سنّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان مطهرش، به تدریج عقاید انحرافی در جامعه اسلامی رایج شد و در زمان حکومت عباسیان به اوج خود رسید. امام رضا (علیه السلام) در این زمان به عنوان ولی امر مسلمین، رسالتی بزرگ را به دوش داشت. آن حضرت با فرقه‌های مختلف مواجه گردید و روش‌هایی چون مناظره، تربیت شاگردان و مکتوبات حدیثی را برای برخورد با افکار منحرف آنها به کار بست. در این میان، غلات یکی از مهم‌ترین گروه‌هایی بودند که امام هشتم (علیه السلام) به ارشاد آنان اهتمام ورزید.
3. ائمه (علیه السلام) تمام توان خود را در راه مقابله با غلات و جلوگیری از تأثیرپذیری شیعیان از آنان، به کار بستند. امام رضا (علیه السلام) نیز از این گروه تبرّی جست و رهبران آن را مورد لعن و نفرین خود قرار داد. آن حضرت هم چنین بر افکار باطل غلات، خط بطلان کشید و با ارائه معارف صحیح اسلامی و شیعی، نقش هدایت‌گرانه امامان شیعه را آشکار نمود.
4. با مرور روایات، به خوبی آشکار می‌شود که امام هیچ نسبت و ارتباطی بین عقاید شیعه اثناعشری و اندیشه‌های غالیانه نمی‌بیند. با توجه به رواج نسبی افکار غالیانه در روزگار امام رضا (علیه السلام)، آن حضرت در مسائل مهمی چون توحید، نبوّت، تشبیه و تناسخ به روشن‌گری پرداخت و بدین‌سان ضمن اصالت بخشیدن به کلام شیعه، انحراف عقیدتی جریان غلو را آشکار ساخت.
5. امام رضا (علیه السلام) هم چنین از راه بیان عقاید صحیح، افشاگری در مورد رؤسای غلات و اهداف و توطئه‌های آنها، بیان نتایج عقاید غلوآمیز و سرانجام صدور فرمان قتل بعضی از رؤسای غلات، تلاش عظیم و پرثمری را در راه اضمحلال این پدیده آغاز نمود. علی بن موسی (علیه السلام) می‌دانست که بدون برنامه‌ریزی و کار علمی نمی‌توان با اندیشه‌های این جریان، برخوردی مناسب داشت.
6. امام رضا (علیه السلام) برخود فرض می‌دید تا هم با بیداد دربار مقابله کند و هم امت را از کژی‌های فکری، اخلاقی و فرهنگی در امان نگه دارد. از این رو هم‌زمان در دو جبهه به مبارزه پرداخت. مسئولیت مهم امام رضا (علیه السلام) در درجه اول، حفظ مکتب اسلام، دفاع از حریم دین، دعوت به این آیین حیات بخش و گسترش اصول و ارزش‌های آن بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس، معجم مقاییس اللّغه، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، ج3، ص 120.
2. راغب اصفهانی، مفردات، تحقیق: ندیم مرعشلی، ص 259.
3. «به زودی آن را به حال نخستین بازخواهیم گردانید» (طه، آیه‌ی 21).
4. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص 210؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج9، ص 221.
5. طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص 340؛ ابن منظور، لسان‌العرب، ج4، ص 389.
6. سعید خوری الشرتونی، اقرب الموارد، ج1، ص 562.
7. سید حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج5، ص 288.
8. مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص 107.
9. صحیفه کامل سجادیه، ترجمه حسین انصاریان، دعای 27.
10. خلیل جرّ، فرهنگ عربی به فارسی لاروس، ج2، ص 1230.
11. ابراهیم انیس، المعجم الوسیط، ص 690؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص 377؛ ابن منظور، لسان العرب، ج10، ص 112.
12. راغب، همان، ص 378؛ ابن منظور، همان، ص 113.
13. نساء، آیه‌ی 171.
14. علی بن محمد ولوی، تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، ص 66.
15. محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی تا قرن چهارم، ص 151؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، تصحیح: محمد محی الدین عبدالحمید، ص 121؛ شریف یحیی الامین، فرهنگ‌نامه فرقه‌های اسلامی، ترجمه: محمدرضا موحدی.
16. شهرستانی، موسوعه الملل و النحل، ص 75 و 76؛ سعدبن عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، تحقیق: محمد جواد مشکور، ص 179؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 342.
17. شهرستانی، الملل و النحل، ترجمه: فضل الدین صدر ترکه اصفهانی، تصحیح: سیدمحمدرضا جلالی نائینی، ص 288 و 289؛ سیدحسن الامین، دائره‌المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج14، ص 63؛ محمدفرید و وجدی، دائره‌المعارف، ذیل ماده غلات.
18. بحارالانوار، ج2، ص 250، ج4، ص 303 و ج25، ص 134.
19. ای اهل کتاب! در دین خود غلو و زیاده‌روی نکنید و درباره خدا غیر از حق نگویید. مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه [مخلوق] اوست که او را به مریم القا نمود و روحی [شایسته] از طرف او بود. بنابراین به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید خداوند سه گانه است. [از این سخن] خودداری کنید که برای شما برتر است. (نساء، آیه ی 171)
20. ای اهل کتاب! در دین خود غلو و زیاده روی نکنید و غیر از حق نگویید و از هوس‌های جمعیتی که بیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید. (مائده، آیه 77)
21. احمدبن محمدبن حنبل، مسند ابن حنبل، ج1، ص 215؛ نهج‌الفصاحه، ص 355.
22. عبدالواحد تیمی آمدی، غرر الحکم، ترجمه: محمدعلی انصاری قمی، ج2، ص 324؛ شیخ طوسی، الغیبه، تحقیق: عبدالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص 125.
23. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 127؛ میرزا خلیل کمره‌ای، آراء الائمه الامامیه فی‌الغلاه، ص 35 و 36.
24. شیخ طوسی، اختیار معرفه‌الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، ص 305 و نجاشی، رجال النجاشی، ج2، ص 121.
25. بحارالانوار، ج2، ص 296؛ میرزا خلیل کمره‌ای، آراء الائمه الامامیه فی الغلاه، ص 55 و 56.
26. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 486.
27. بحارالانوار، ج25، ص 346.
28. نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، ص 326.
29. عبدالله مامقانی، تنقیح‌المقال، ج2، ص 183 و 184.
30. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، ص 109؛ میرزا خلیل کمره‌ای، آراء الائمه الامامیه فی الغلاه، ص 15-18.
31. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تصحیح: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج5، ص 5-9؛ شیخ طوسی، همان، ص 109؛ همو، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص 224.
32. شیخ طوسی، همان، ص 106 -108.
33. شیخ شهرستانی، الملل و النحل، ترجمه: فضل الدین صدر ترکه اصفهانی، تصحیح: سیدمحمدرضا جلالی نائینی، ص 76.
34. سیدمرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج3، ص 24.
35. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 277.
36. علی بن محمد ولوی، تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، ص 72.
37. بحارالانوار، ج2، ص 346؛ محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی تا قرن چهارم، ص 152.
38. محمدباقر بهبودی، معرفه الحدیث، ص 67.
39. بحارالانوار، ج2، ص 345.
40. هاشم معروف حسنی، سیره الائمه الاثنی عشر، ص 236.
41. همان.
42. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 176.
43. همان، ص 189؛ نجاشی، رجال النجاشی، ج2، ص 115.
44. مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، ص 295.
45. همان.
46. بیّنه، آیه 1.
47. الکافی، ج2، ص 631.
48. محمدباقر بهبودی، معرفه الحدیث، ص 44.
49. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 176-179؛ بحارالانوار، ج25، ص 348.
50. سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج4، ص 29 و 30.
51. سعدبن عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، تحقیق: محمدجواد مشکور، ص 43.
52. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 363؛ بحارالانوار، ج25، ص 264.
53. ابن تفویض، غیر از تفویض در باب جبر واختیار است.
54. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص 84.
55. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج4، ص 348.
56. شیخ طوسی، همان، ص 302، صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 486 و 487.
57. همان.
58. صدوق، التوحید، ص 217.
59. صدوق، التوحید، ص 217.
60. بحارالانوار، ج 49، ص 261.
61. صدوق، الاعتقادات فی دین الامامیه، ص 110-115.
62. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 490 و بحارالانوار، ج25، ص 273.
63. صدوق، همان، ص 486 و 487.
64. همان، ص 490؛ بحارالانوار، ج25، ص 266.
65. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 325؛ بحارالانوار، ج25، ص 264؛ محمدبن علی استرآبادی، منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال، تعلیق: محمّدباقر بهبهانی، ص 1377.
66. شیخ طوسی، همان، ص 358؛ محمد تقی تستری، قاموس الرجال، ج8، ص 338.
67. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 483؛ بحارالانوار، ج2، ص 271 و 272.
68. محمدبن علی استرآبادی، همان، ص 314؛ بحارالانوار، ح 25، ص 249؛ شیخ طوسی، همان، ص 359.
69. بحارالانوار، ج25، ص 279؛ صدوق، الامالی، ص 148.
70. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 480؛ بحارالانوار، ج25، ص 268.
71. فضل بن حسن طبرسی، الاحتجاج، ص 231-234؛ بحارالانوار، ج25، ص 273-278.
72. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 484.
73. بحارالانوار، ج2، ص 342.
74. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 352.
75. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 370 و 371؛ رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 450.
76. صدوق، من لا یحضره الفقیه، تصحیح: سید حسن خرسان، ص 386.
77. همو، اعیان اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 487.
78. فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 62.
79. صدوق، الامالی، ص 525؛ محمد جواد فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه السلام)، ترجمه: محمدصادق عارف، ص 202.
80. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 485.
81. همان، ص 530؛ محمدجواد فضل‌الله، همان، ص 203.
82. بحارالانوار، ج49، ص 77 و 78.
83. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 430.
84. همان، ص 441.
85. سیدمحسن امین، أعیان الشیعه، سیدحسن امین، ج2، ص 26.
86. مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، 315و 316.
منابع تحقیق :
1. نهج البلاغه: ترجمه: محمد دشتی، پارسیان، قم 1379 ش، چاپ اول.
2. صحیفه کامل سجادیه، ترجمه: حسین انصاریان، پیام آزادی، تهران 1379 ش، چاپ دهم.
3. ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، تصحیح: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، بیروت 1378 ق.
4. ابن حنبل، احمدبن محمد، مسند احمد بن حنبل، دار احیاء التراث العربی، بیروت 1412 ق.
5. ابن شهر آشوب، محمدبن علی، المناقب آل ابی طالب، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، مطبعه علمیه، قم، بی‌تا.
6. ابن فارس، ابوالحسن احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام محمّد هارون، مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم 1404 ق، چاپ اول.
7. ابن منظور، ابوالفضل جمال‌الدین محمدبن مکرم، لسان‌العرب، دار احیاء التراث العربی، بیروت 1408ق، چاپ اول.
8. ابوریه، محمود، أضواء علی السنّه المحمّدیه، مؤسسه منشورات الاعلمی للمطبوعات، بیروت، بی‌تا.
9. استرآبادی، محمدبن علی، منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال، تعلیق: محمّدباقر بهبهانی، مطبعه محمد حسین تهرانی، 1300 ق.
10. اشعری قمی، سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق: محمدجواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1361 ش.
11. الامین، سیدحسن، دائره‌المعارف الاسلامیه الشیعیه، دارالتعارف، بیروت 1418 ق.
12. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسین امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت 1403 ق.
13. الامین، شریف یحیی، فرهنگ‌نامه فرقه‌های اسلامی، ترجمه: محمدرضا موحدی، فرزانگان، تهران 1378 ش، چاپ اول.
14. انیس، ابراهیم، المعجم الوسیط، انتشارات ناصر خسرو (افست)، تهران، بی‌تا.
15. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تصحیح: محمد محی الدین عبدالحمید، دار المعرفه، بیروت، بی‌تا.
16. بهبودی، محمدباقر، معرفه الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عند الشیعه الامامیه، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1362 ش.
17. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، مؤسسه النشر الاسلامی، قم 1410 ق، چاپ دوم.
18. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری قمی، تهران، بی‌تا.
19. جرّ، خلیل، فرهنگ عربی به فارسی لاروس، ترجمه: سید حمید طبیبیان، امیرکبیر، تهران 1373 ش، چاپ پنجم.
20. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیه السلام)، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1372 ش، چاپ دوم.
21. حسنی، هاشم معروف، سیره الائمه الاثنی عشر، دارالقلم، بیروت 1411 ق، چاپ سوم.
22. خوری الشرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، منشورات مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی (افست از چاپ مرسلی السیوعی بیروت)، قم 1403 ق.
23. خویی، سیدابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، دار الزهراء، بیروت 1403 ق.
24. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسن بن محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، انتشارات مرتضوی، تهران 1376 ش، چاپ دوم.
25. شهرستانی، ابوالفتح، موسوعه الملل و النحل، مؤسسه ناصر للثقافه، بیروت 1419 ق، چاپ اول.
26. شهرستانی، ابوالفتح، الملل و النحل، ترجمه: فضل‌الدین صدر ترکه اصفهانی، تصحیح: سید محمّدرضا جلالی نائینی، چاپخانه تابان، 1335 ق، چاپ دوم.
27. طباطبایی، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن.
28. طبرسی، فضل بن حسن، «الاحتجاج علی اهل اللجاج»، الطبعه المرتضویه، نجف، 1350. 29. ـــــــــــ ، اعلام الوری با علام الهدی، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم 1417 ق.
30. ـــــــــــ ، مجمع البیان.
31. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تحقیق: سیداحمد حسینی، مرتضوی، تهران 1386 ق، چاپ اول.
32. طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفه الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، جامعه مدرسین، قم 1404 ق، چاپ اول.
33. ـــــــــــ ، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، مؤسسه المعارف الاسلامیه، قم 1411 ق.
34. ـــــــــــ ، عسکری، سیدمرتضی، عبدالله بن سبا، نشر کوکب، تهران 1360 ق.
35. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، آستان قدس رضوی، مشهد 1406 ق.
36. صدوق، محمدبن علی بن حسین بن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیه، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1374 ش.
37. ـــــــــــ ، الامالی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت بی‌تا.
38. ـــــــــــ ، التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1398.
39. ـــــــــــ ، عیون أخبار الرضا، ترجمه: علی‌اکبر غفاری وحمیدرضا مستفید، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1380، چاپ اول.
40. ـــــــــــ ، من لا یحضره الفقیه، تصحیح: سیدحسن خرسان، دارالاضواء، بیروت 1405 ق.
41. فرید وجدی، محمد، دائره‌المعارف، دارالمعرفه، بیروت 1971 م.
42. فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه السلام)، ترجمه: محمد صادق عارف، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد 1383 ش، چاپ هشتم.
43. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1413 ق، چاپ دوم.
44. کمره‌ای، حاج میرزا خلیل، آراء الائمه الامامیه فی الغلاه، چاپ افست حیدری، تهران 1351 ش.
45. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، نجف، بی‌تا.
46. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، مؤسسه دارالوفاء، بیروت 1403 ق، چاپ دوم.
47. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی تا قرن چهارم، انتشارات اشراقی، تهران 1368 ش، چاپ چهارم.
48. ـــــــــــ ، فرهنگ فرق اسلامی، با توضیحات: کاظم مدیر شانه‌چی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد 1368 ش، چاپ پنجم.
49. مصطفوی، سیدحسن، التحقیق فی کلمات القرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران 1374 ش، چاپ اول.
50. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، صدرا، تهران 1376ش، چاپ هفتم.
51. معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، کویر، تهران 1385 ش، چاپ پنجم.
52. نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، جامعه مدرسین، قم 1407 ق، چاپ اول.
53. نوبختی، حسن بن موسی، فرقه الشیعه، مطبعه الحیدریه، نجف 1355 ق.
54. ولوی، علی بن محمد، تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، انتشارات بعثت، تهران 1367 ش.
منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید