و امّا من خاف مقام ربّه و نهىالنفس عنالهوى فانّ الجنه هى المأوى، نازعات/41؛ خداى متعال در این آیه مبارکه، به افرادى که در اثر عرفان به مقام الهى، نفس خود را از هوا و هوسها بازداشتند، بشارت مىدهد که جایگاه چنین افرادى بهشت خواهد بود. نکاتى در این آیه مورد استفاده مىباشد: بدون ارتباط با معرفت الهى و مقام ربوبیت، تهذیب نفسى حاصل نمىشود. انسان باید خداشناس بوده و پروردگار را از روى اسما و صفات بشناسد تا معرفت الهى کسب کرده و تهذیب نفس نماید.
با چنین بصیرتى مىتوان توفیق مخالفت با هواى نفس را داشت؛ و این مطلب مهم است. آیه مذکور نشان مىدهد که ابتدا باید از خدا شروع کرده، او را شناخته و به او علاقهمند شویم؛ و بهترین وسیله براى شناخت خدا، قرآن است. اگر با قرآن مأنوس شویم، مىبینیم که انسانها را با این مفاهیم که خدا همیشه و همه جا هست، آشنا مىکند و اگر کسى واقعاً چنین ایمانى پیدا کند، دیگر چطور مىتواند در محضر خدا معصیت کند؟
در روایت آمده که شخصى خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و عرض کرد: من مبتلا به گناه هستم و دلم مىخواهد که گناه را کنار بگذارم، اما موفق نمىشوم! من را پند و اندرزى بده، حضرت فرمودند: پنج کار را انجام مده بعد هر گناهى را که مایلى انجام بده! فاول ذلک لا تأکل رزقاللّه و اذنب ماشئت والثانى اخرج من ولایه اللّه و اذنب ماشئت … اول از رزق و روزى خدا نخور، هر گناهى مایلى انجام بده؛ دوم از ولایت خدا خارج شو، هر گناهى مىخواهى مرتکب شو؛ سوم جایى را پیدا کن که خدا تو را نبیند، هرچه خواهى انجام بده؛ چهارم وقتى ملکالموت براى قبض روح تو آمد از او جلوگیرى کن، پس هرگناهى مىخواهى انجام بده؛ پنجم وقتى مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد داخل نشو، هرچه خواهى مرتکب شو! بحارالانوار57/136.
اگر انسان “نهىالنفس عنالهوى” کند و نفس را افسار بزند، نتیجهاش “فانّ الجنه هىالمأوى” مىگردد. انسان داراى تمایلات خوب و بد است، اگر انسان قوه عاقلهاش را با شرع تقویت کند، مىتواند تمایلاتش را محدود کند و شرع هم آن را تأیید مىکند. بدن ما، که تحت اشراف روح ماست، احتیاج به غذا، ازدواج، مکان و استراحت دارد و اگر انسان خودش را تحت قوه عاقله و شرع در نیاورد و طبق هوى و هوس حرکت کند، ساقط مىشود و این انسان دیگر نمىتواند به راهى که انبیا دعوت کردهاند برود، اما اگر جنبه عقلانى و الهى خودش را حفظ کند، در مسیر اولیا قرار مىگیرد.
در روح ما، جنگ دائمى برپاست که از آن تعبیر به “جهاد اکبر” نمودهاند، چون از یک طرف عقل، انسان را دعوت به خداشناسى مىکند و از طرف دیگر هوى و هوسها ما را دعوت به گناه مىکنند؛ در این جنگ اگر عقل و شرع قوت پیدا کند، انسان بر دشمن خود که هوى و هوس است پیروز مىشود و اگر هوى اشراف پیدا کند، جنبه عقلانى و روحانى انسان تضعیف شده و انسان دچار آلودگىها مىشود. چنین فردى که عقل خود را در زیر هوى و هوسها پوشانده و چراغ بصیرت در او بسیار ضعیف شده، نمىتواند حرکت کند و تعالى یابد.
پس روح ما دو جنبه دارد: یک جنبه معرفتى و الهى و دیگرى جنبه زمینى و هوا و هوسها. چنانچه در سوره شمس آمده: و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها؛ پیامبران از ما خواستند که جنبه معرفتى و عقلانىمان را زیاد کنیم تا بتوانیم با قدرت بیشترى هوسها را کنترل کنیم. روح داراى خصوصیات فراوانى است، روح در هنگام خواب، از تعلق به بدن آزاد شده و در خواب، چیزهایى مىبیند که بعضاً مطابق با واقع هم هست. انسان اگر تقویت شود، مىتواند به وسیله تسلط بر نفس، علقه روح خود را از بدن کم کرده و سیر نماید، و به جاهاى مختلفى حرکت کند، و نیز با تقویت بیشتر مىتواند روح دیگران را هم سیر بدهد.
داستانى را با اسناد صحیحه در مورد یکى از علما نقل مىکنم: مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینى، زمانى که در مشهد بودهاند، با یکى از افراد اهل معرفت برخورد مىنماید و صحبت تجرید نفس و ارسال نفس پیش مىآید. با یکدیگر در گوشهاى از حرم یا مدرسهاى قرار مىگذارند، آن شخص اهل معرفت به آقاى قزوینى مىگوید: مىخواهى به کجا بروى؟ ایشان هم مىگوید: مدتى است محل خودمان قزوین نرفتهام مىخواهم آنجا بروم. آقاى قزوینى گفت: من یک دفعه دیدم سر محل خودمان در قزوین هستم و آنجا نزدیک اذان صبح است که بعضىها مشغول آبیارى زمینهاى خود بودهاند. دو نفر از آنهایى که آبیارى مىکردهاند با هم دعوا مىکنند که یکى با بیل زد به سر دیگرى و او را کشت و من هم آن شخص قاتل را شناختم.
این مسئله گذشت تا مدتى که یک سفرى پیش آمد رفتم قزوین. مردم آنجا به دیدن من آمدند، از جمله قاتل هم آمد به دیدن ما، پس از رفتن مردم، این قاتل که خواست برود به او گفتم شما نرو، بنشین، خواستم او را نجات دهم، به او گفتم آن آقایى که مىگویند کشته شده بالاخره قاتلش که بود؟ گفت معلوم نشده است! انکار کرد. بعد ما خصوصیات را به او گفتیم و او ترسید و رنگش پرید! گفتم نترس، ما نمىخواهیم تو را گرفتار کنیم، مىخواهیم تو را نجات دهیم. حالا که مرتکب قتل شدى باید چنین کارهایى را انجام دهى تا نجات پیدا کنى.
پس دقت کنید، آن چیست که مىرود قزوین و وقایع را مىبیند؟ آن همان روح است که جزو وجدانیات است که به غیر این بدن، روحى هم وجود دارد.براى تکامل این روح برنامههایى وجود دارد که شرع و اولیا و پیامبران آن را بیان کردهاند.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته