نویسنده: سید عیسی مسترحمی
5. کفات
از دیگر ویژگی هایی که در قرآن برای زمین بیان شده «کفات» است. لغویون، برای این واژه معانی متعددی ذکر کرده اند و دانشمندان و مفسران با توجه به این معانی و نیز اکتشافات علمی، دیدگاه های مختلفی درباره ی این ویژگی ارائه داده اند و حتی برخی آن را به عنوان معجزه ای علمی از قرآن معرفی می کنند.
آیه:
«ألم نجعل الارض کفاتا * احیاء و امواتا» (140)
(آیا زمین را قرار ندادیم فراگیرنده * زندگان و مردگان؟!)
بحث لغوی
در کتاب های لغت برای ماده «کفت» معانی و کاربردهای متعددی ذکر شده است.
1. جمع کردن؛ (141) 2. متصل و ضمیمه نمودن؛ (142) 3. حرکت و پرواز سریع؛ (143) 4. دگرگونی و تغییر دادن؛ (144) 5. بازگشتن؛ (145) 6. گرفتن؛ (146) 7. زیر و رو کردن (147) و 8. دیگ کوچک. (148)
برخی از این معانی منشأ واحدی دارند و به یک معنا بازگشت می نمایند. به عنوان مثال: معنای چهارم [دگرگون کردن و تغییر دادن] بسیار به معنای هفتم [زیر و رو کردن] نزدیک است. بعضی از این معانی نیز لازمه یکدیگر هستند؛ به عنوان نمونه سه معنای اول از این نوعند، چرا که حیوانی که پرواز می کند بالهای خود را جمع می نماید و یا سوارکاری که حیوانی را تند می راند و خود را بر پشت حیوان می چسباند و بدن خویش را جمع می نماید. (149)
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان
الف) آیت الله مکارم، پس از نقل دو معنای «جمع کردن و پرواز سریع» برای واژه ی کفاف، در بیان مفهوم آیه شریفه می نویسند: «اگر معنای اول منظور باشد، مفهوم آیه آن است که زمین را به وسیله اجتماع انسانها در حال حیات و زیر زمین را مرکز اجتماعشان بعد از مرگ قرار دادیم. و اگر معنای دوم منظور باشد مفهومش این است که زمین دارای پرواز سریع است و این با حرکت انتقالی زمین به دور خورشید که با سرعت زیادی و در هر ثانیه 20 و در هر دقیقه 1200 کیلومتر، در مسیر خود به گرد خورشید پیش می رود و مردگان و زندگان را با خود به اطراف آفتاب می گرداند، مناسب است». (150)
ب) مهندس محمد علی سادات از نویسندگان معاصری است که واژه ی کفات را در آیه بیانگر حرکت و جاذبه زمین می داند. ایشان در این باره می نویسد: «کفات مصدر است و به معنای پرواز سریع، که پرنده از شدت سرعت برای حفظ اعتدال خود بال و پرش را جمع می کند؛ این جمع کردن بال و پر از شدت سرعت را «کفات» گویند. در اینجا به صورت مصدر استعمال شده و هر وقت مصدر به صورت اسم فاعل به کار برده شود، مبالغه را می رساند. یعنی در اینجا شدت فوق العاده سرعت نشان داده شده است، پس مفهوم آیه چنین می شود «آیا زمین را به صورت پرواز [یا پرنده ای سریع السیر] نیافریدیم؟ که در عین حال با سرعت پرواز می کند مرده و زنده خود را نگه می دارد و از آنها حفاظت و حراست می نماید». و این حفاظت، اشاره به نیروی جاذبه زمین می باشد. پس در آیه دو اصل علمی بیان شده است، یکی حرکت زمین و دیگری وجود نیروی جاذبه ». (151)
ج) مولف تفسیر الفرقان با مصدر دانستن «کفات» آن را مفعول دوم نجعل می داند و با اشاره به آیه ی 15 سوره ی ملک که می فرماید: «هو الذی جعل لکم الارض ذلولا» می نویسند: «زمین دورانی بدون کفات بود، دیوانه وار به این سو و آن سو حرکت می کرد و هیچ گونه جاذبه ای نداشت، سوزان بود و برای زندگی بشر آماده نبود و خداوند متعال آن را به صورت کنونی که در عین حرکت سریع، زندگان و مرده ها را برروی خود نگاه می دارد، درآورده است». (152)
ایشان تعداد حرکاتی را که تاکنون دانشمندان برای زمین کشف کرده اند، چهارده نوع حرکت می دانند و قایلند که اگر جاذبه زمین نبود، هر آینه زمین به صورت قطعه هایی به اطراف آسمان پرتاب می شد.
این دانشمند معاصر، در کتاب دیگرش که به طور اختصاصی برخی موضوعات نجومی در قرآن را مورد بررسی قرار داده است نیز مفصلاً به بیان مراد آیه می پردازد و درباره ی تشبیه ضمنی که در آیه صورت گرفته است، چنین می نویسند: « پرنده ای سریع السیر که قبض و جذب می کند، بر گرده خود و زیر بالهای نامرئی خویش زنده و مرده را». (153) ایشان مراد از «أحیاء» را موجودات دارای احساس و مراد از «أموات» را موجودات بدون حس مثل جو و اکسیژن می داند، که به همراه زمین در حرکتند.
د: یکی دیگر از نویسندگان معاصر، آیه ی شریفه ی را اشاره به حرکت انتقالی زمین می داند و می نویسد: «قرآن کریم زمین را به مرغی که در هوا به سرعت پر می زند و بعد بالهای خو را محکم می بندند تا به سوی هدفش سریعتر حرکت کند تشبیه کرده است و بدین صورت حرکت انتقالی زمین در فضا را برای مردم مجسم فرموده است». (154)
هـ: برخی از صاحب نظران با استناد به معانی لغوی «کفات» و یافته های علمی، سه گزاره علمی را از آیه استفاده کرده اند:
1. حرکت وضعی و انتقالی زمین حرکت آن در فضا [حرکت سریع پرنده در فضا]
2. تغییرات سطحی و عمقی کره زمین [دگرگونی و زیر و رو شدن]
3. وجود مواد مذاب داخل زمین [دیگ کوچک] (155)
و: یوسف الحاج احمد، (156) محمد سامی محمد علی (157) و دکتر محمد حسن هیتو (158) از دیگر دانشمندانی هستند که این آیه را اشاره به نیروی جاذبه زمین می دانند و شیخ خالد عبدالرحمان العک (159) نیز علاوه بر جاذبه، حرکت زمین را نیز از آیه استفاده کرده است.
ز: علامه طباطبایی «کفات» را در آیه ی شریفه به معنای «جمع کردن» می دانند؛ یعنی جمع کردن بندگان زنده و مرده در زمین. (160)
ح) آیت الله مصباح یزدی نیز همانند علامه، «جمع کردن» را معنایی مناسب برای این واژه دانسته و استفاده حرکت زمین را از آیه شریفه ضعیف می دانند و می نویسند: «کفات موضعی است که اشیاء در آن جمع آوری می گردد و در اصل معنای آن، گرفتن و ضمیمه کردن وجود دارد… و بعید نیست که اشاره به نیروی جاذبه زمین باشد. کفات دارای معنای دیگری نیز می باشد؛ عرب می گوید: «کفت الطائره ای» اسرع فی الطیران» (پرنده به سرعت پرید) و با توجه به همین معنا برخی گفته اند این آیه اشاره است به حرکت انتقالی زمین، اما این احتمال از احتمال نخستین ضعیف تر است زیرا کفات معنای مصدری دارد؛ و بنابراین معنای آیه چنین می شود که «زمین سرعت است» نه اینکه زمین سرعت دارد. مگر اینکه مصدر را به معنای صفت بگیریم که این خلاف ظاهر آیه است». (161)
نقد و بررسی
دلالت آیه شریفه به حرکت زمین مبنی بر دو مسئله است: 1. اثبات شود «کفات» در لغت به معنای حرکت و جابجایی است؛ 2. ارتباط این دو آیه [25 و 26 سوره مرسلات] با همدیگر، به صورتی مناسب با حرکت زمین تبیین گردد.
همان طوریکه از معاجم لغت همچون مقاییس اللغه و مفردات راغب نقل شده، ماده «کفت» را اصل واحدی می دانند که بر جمع کردن و ضمیمه نمودن دلالت دارد، ولی برخی دیگر، همچون صحاح اللغه و العین حرکت سریع را به عنوان معنای دومی برای این ماده بیان می کنند. ابن فارس نیز معنای دوم را در ارتباط با معنای اول می داند، چرا که جمع شدن بال و پر پرنده در هنگام پرواز و نیز جمع شدن سوار بر پشت مرکب، به علت سرعت زیاد آن است.
در صورتیکه «کفات» منحصراً معنای اول [جمع کردن و ضمیمه نمودن] را داشته باشد، اگر چه می توان آن را اشاره به جاذبه زمین دانست، ولی نمی توان حرکت زمین را به آن نسبت داد. مگر، با این توجیه که، جمع کردن و حفظ نمودن مردگان و زندگان بر روی زمین به کمک نیروی جاذبه، برای جلوگیری از پرتاب شدن آنها به فضا و در اثر حرکت شدید زمین است.
اما در صورت پذیرفتن معنای دوم [حرکت سریع] برای این واژه، آیه شریفه به روشنی بر حرکت زمین دلالت دارد و فقط نحوه ارتباط آن با آیه بعد باید تببین گردد.
البته به نظر می رسد، واژه کفات تحمل هر دو معنا را داشته باشد و بر حرکت زمین و در عین حال، حفظ و جذب کردن موجودات زنده و مرده [بیجان] بر روی خود دلالت کند. و با توجه به آنچه در کتب ادبی آمده است که مصدر گاهی در معنای اسم فاعل به کار می رود، اشکال مطرح شده توسط آیت الله مصباح نیز رفع می شود.
6. مد:
مد و کشیده شدن زمین، از دیگر ویژگی هایی است که در برخی آیات مطرح شده است. خداوند متعال در این آیات به گسترش زمین، که از نعمت های بزرگ الهی است اشاره می کند. گسترش زمین، زمینه حیات را بر روی آن فراهم آورد؛ چرا که به دنبال آن باران باریدن گرفت و گیاهان از زمین سر برآوردند و هر آنچه برای آسایش بشر بر روی این کره خاکی نیاز بود، خلق شد.
اینکه مراد از مد چیست و چگونه انجام گرفته است، از جمله مباحث نجومی قرآن است که مفسران و دانشمندان را به کنکاش واداشته و به دنبال آن نظریات گوناگونی ارائه شده است که به نقل و بررسی آن می پردازیم.
آیات:
«وهو الذی مد الارض» (162) (و او کسی است که زمین را گسترانید. )
«والارض مددناها» (163) (و زمین را گستراندیم).
بحث لغوی:
در کتب لغت، دو معنای «بسط دادن و پهن کردن» (164) و «کشیدن» (165) را برای این ماده اشاره کرده اند. ولی از آنجایی که بسط و گسترش هر شیء به همراه کشیده شدن آن است، به نظر می رسد، این دو معنا، لازم همدیگر باشند.
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان
الف) تفسیر نمونه همانند تفسیر المیزان، (166) «مدالارض» را به معنای گسترش #150@
یافتن زمین می داند و پُر شدن گودالها و دره های خطرناک، بوسیله ی کوه های فرسایش یافته و نیز صاف و قابل سکونت شدن سطح زمین را گسترش آن می داند. این تفسیر احتمال دیگری را در معنای مد الارض بیان می کند و می نویسد: «این احتمال نیز در این جمله وجود دارد که منظور از مدالارض، اشاره به همان مطلبی باشد که دانشمندان زمین شناس می گویند که تمام زمین در آغاز زیر آب پوشیده بود، سپس آبها در گودالها قرار گرفت و خشکی ها تدریجاً سر از آب بر آوردند و روز به روز گسترده شدند تا به صورت کنونی در آمدند». (167)
ب) یکی از نویسندگان معاصر، گسترش زمین را همان تبدیل شدن پوسته زمین از حالت مایع به جامد می داند و می نویسد: «مراد از مدالارض ظاهراً گسترش و وسعت خشکی آن است. اگر در نظر بگیریم که زمین در اصل مذاب بوده و سپس در اثر سرد شدن قسمتی از آن منجمد شده و به تدریج بر وسعت آن افزوده تا تمام آن را فرا گرفته است، در این صورت معنای «مدالارض» را بهتر درک خواهیم کرد». (168)
ج) برخی از نویسندگان «مد الارض» را در ارتباط با مستقیم با «القاء رواسی» (فرو افتادن کوهها) می دانند، که در ادامه آیات ذکر شده است. ایشان می نویسند: «تفسیر دیگری که برای این جمله به نظر می رسد این است که کششی و گسترش و توسعه زمین، افزوده شدن حجم آن بر اثر جذب سنگهای سرگردان و کرات کوچکی است که در حوزه جاذبه آن قرار می گرفت و در این صورت با جمله «والقینا فیها رواسی» هماهنگ می گردد». (169)
د) محمد متولی شعراوی از مفسران و نویسندگان صاحب نظر عرب است که از این آیات، کرویت زمین را استفاده کرده است و بر فهم خویش این گونه استدلال می کند: «مد در لغت به معنای بسط و گسترش است. این آیات شریفه نیز مطلق زمین را گسترده و مبسوط می دانند نه سرزمین خاصی را؛ و از آنجایی که ما هر جای زمین که برویم زمین در چهار طرف ما پهن و گسترده شده است، می توان فهمید که زمین کروی شکل است، چرا که پهن بودن زمین در چهار جهت، آن هم در همه جای زمین فقط با این شکل هندسی سازگاری دارد». (170)
او بیان این ویژگی را از معجزات قرآن می داند و علت اینکه خداوند متعال کرویت زمین را با فعل «مد» بیان کرده است، این نکته می داند که قرآن خواسته از کلماتی بهره بگیرد که با مفاهیم رایج در بین مردم عصر نزول مخالفتی نداشته باشد و در عین حال بتواند حقیقت را نیز بیان کند.
هـ) احمد متولی، (171) دکتر حسن ابوالعینین (172) و احمد المرسی (173) نیز در استدلالی مشابه، این آیات را اشاره به کرویت زمین دانسته اند.
و) در مقابل این گروه، کسانی همچون ابوحیان (174) و سیوطی (175)، «مدالارض» را دلیل بر مسطح و غیر کروی بودن زمین می دانند.
ز) آیت الله سبحانی پس از ارائه بحثی پیرامون گسترش زمین در ذیل آیه ی 3 سوره ی رعد، به این نتیجه می رسند که آیه در مقام بیان کرویت زمین نیست، اگر چه با آن سازگاری دارد. (176)
در آیاتی که به شرح حوادث پایان جهان و آغاز قیامت می پردازد نیز از «مد الارض» سخن به میان آمده است و معلوم می شود که زمین مدی دوباره دارد؛ «واذا الارض مدت * و القت ما فیها وتخلت» (177) ( و هنگامی که زمین گسترانده شود و آنچه در آن است [بیرون] افکنده و خالی شود).
ح) برخی مراد از مدّالارض دوم را، از بین رفتن کوهها و هموار شدن پستیها و بلندیها می دانند که در آستانه قیامت رخ خواهند داد. (178)
ط) برخی دیگر از مفسران مقصود از مدالارض دوباره زمین را افزوده شدن بر وسعت آن در آغاز قیامت می دانند تا آمادگی بیشتری برای حشر و نشر مخلوقات داشته باشد. (179)
ی) عبدالرحیم ماردینی با توجه به آیات 3و 4 سوره های انشقاق که از بیرون ریخته شدن آنچه در زمین است پس از مدالارض در قیامت سخن می گوید؛ این مد الارض را اشاره به نیروی جاذبه زمین می داند و می نویسد: «این نیروی جاذبه است که باعث می شود اجسام برروی زمین باقی بمانند و اگر این نیرو و از بین برود، زمین هر آنچه را در خود دارد بیرون می ریزد». (180)
نقد و بررسی:
مدالارض که در آیات قرآن مطرح شده، اشاره به گسترده شدن زمین دارد که پس از خلقت اولیه آن صورت گرفته است این گسترش می تواند بواسطه سرد شدن مواد مذاب اولیه تشکیل دهنده زمین یا فرو رفتن و یا تبخیر آبی که زمین را فراگرفته بود باشد که باعث شد بر سطح زمین افزوده شود که در ظاهر به صورت پهن و کشیده شدن زمین بر روی مواد مذاب و یا آب جلوه گر می شود.
این ویژگی هیچ تنافی با کرویت زمین ندارد چرا که کشیده شدن هر شیئ برحسب نوع شکل هندسی آن است و گسترش یک شیء کروی، به معنای افزایش حجم آن در تمام جهات است، همانند افزایش حجم توپ که به وسیله باد کردن صورت می گیرد.
با این وجود نمی توان ادعا کرد این آیات درصدد بیان شکل کروی زمین است زیرا اثبات این مدعا که، این آیات به پهن و گسترده بودن زمین در تمام نقاط کره زمین، آن هم در چهار جهت اشاره دارد؛ بسی مشکل است.
از طرف دیگر آنچه عبدالرحیم ماردینی از آیات 3 و 4 سوره ی انشقاق استفاده کرد در صورتی قابل استناد به قرآن است که ثابت شود مدالارض در آغاز قیامت، علت اصلی بیرون شدن محتویات زمین است وگرنه آیه ارتباط چندانی با نیروی جاذبه ندارد.
7. مهد – مهاد
واژه ی «مهد» 5 بار در آیات شریفه آمده است، که سه مورد آن درباره ی بستری است که برای کودک آماده می کنند و دو مورد دیگر از ویژگی های زمین شمرده شده است. واژه ی «مهاد» نیز 7 بار در آیات قرآن آمده و بجز یک مورد که از ویژگی های زمین شمرده شده است، (181) بقیه موارد در توصیف جهنم بکار رفته است. (182) جهنم از این جهت مهاد خوانده شده است که برای استقرار جهنمیان آماده شده است.
آیات:
«الذی جعل لکم الارض مهدا» (183) (همان کسی که زمین را برای شما بستری [برای استراحت] قرارداد).
«الم نجعل الارض مهادا» (184) (آیا زمین را بستر قرار ندادیم).
«والارض فرشناها فنعم الماهدون» (185) (و زمین را گستراندیم و چه خوب گسترش دهنده ای هستیم).
بحث لغوی:
لغت شناسان برای ماده «مهد» چند معنا ذکر کرده اند:
1. آماده سازی؛ (186) 2. استواء و صاف نمودن؛ (187) 3. آسان نمودن؛ (188) 4. قبول کردن؛ (189) 5. گهواره. (190) بسیاری از لغویون «مهد»را به معنای گاهواره و «مهاد» را به معنای بستر می دانند. آنان «مهاد» را جمع یا اسم جمع دانسته اند و مُهد، مُهُد و امهده را به عنوان جمع برای آن ذکر می کنند (191) و «مَهد» را به صورت مُهُود جمع می بندند. (192)
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان
الف) آیت الله خویی پس از طرح آیه 53 سوره ی طه، آن را اشاره ای به حرکت زمین دانسته و به توضیح تشبیهی که در آیه ذکر شده، پرداخته اند که، قرآن زمین را همچون گاهواره ای که برای کودک آماده می کنند می داند؛ حرکت گاهواره آنچنان آرام و ملایم است که کودک به خوبی به خواب و استراحت می پردازد، همین طور زمین دارای حرکت وضعی و انتقالی است؛ حرکتی که برای آسایش و حیات موجودات روی آن لازم و ضروری است.
ایشان علت عدم تصریح قرآن به حرکت زمین را این گونه بیان می کنند: «این آیه با ظرافت و لطافت خاصی به حرکت زمین اشاره کرده است و علت این که از تصریح خودداری نموده، این است که دانشمندان آن روز بشر بر سکون زمین اتفاق داشتند و آن را از ضروریات و بدیهیات غیرقابل تردید می دانستند. » (193)
ایشان به عنوان شاهد، به سرگذشت گالیله اشاره می کنند که دادگاه انگزیسیون او را مجبور به توبه و دست برداشتن از عقیده خویش مبنی بر حرکت زمین نمود.
ب) سید هبه الدین شهرستانی نیز گهواره دانستن زمین را به جهت حرکت و در عین حال آرامش آن می دانند و می نویسند: «هم چنان که گاهواره در عین سرعت حرکت، هموار و بدون تکان و اضطراب است، حرکت زمین نیز در فضا آسان و ملایم و خالی از تکان و لرزش و برای کودکان خاکی، سازگار و مناسب است؛ همچنانکه جنبش گاهواره برای پرورش طفل مطلوب است. حرکت شبانه روزی و سالی و میلی زمین نیز مایه تربیت و نمو نباتات و مولودات جهان هستی است». ایشان این آیه را شاهدی بر امکان معاد دانسته و می نویسند: «این آیه در مقام استدلال بر برانگیخته گی و معاد است و برگشت زمین در حرکت دورانی، خود شاهد خوبی بر امکان برگشت انسان بعد از وجود نخستین خود، تواند بود». (194)
ج) یکی دیگر از نویسندگان معاصر این تشبیه را این گونه بیان می کند: «چه تشبیه جالبی، قرآن زمین را مانند گاهواره توصیف می کند؛ همانطور که می دانید از ویژگیهای گاهواره این است که در عین اینکه حرکت می کند، موجب ناراحتی و رنجش کودک نمی شود؛ بلکه سبب استراحت و آسایش اوست». (195)
هـ) از جمله دیگر دانشمندان و نویسندگانی که از این آیات، حرکت زمین را استفاده نموده اند می توان، علامه طباطبائی، (196) شیخ نزیه القمیحا، (197) عباسعلی سرافرازی، (198) مهندس محمد علی سادات، (199) سرتیپ هیوی (200) و استاد زمانی قمشه ای (201) را نام برد.
و) آیت الله مصباح یزدی، استفاده حرکت زمین از این آیات را نمی پذیرند و می نویسند: «مهد و مهاد معنایی همانند فراش دارند. برخی گفته اند که می توان از این دو کلمه دریافت که زمین همچون گاهواره ای دارای حرکت است؛ اما این روشن نیست، زیرا در آن صورت جای آن است که دیگری بگوید: نوع این حرکت، گاهواره ای و دارای رفت و برگشت است در حالیکه چنین نیست. بنابراین ظاهر آیه همان اشاره به راحتی و جای استراحت و آرامش است همچنان که گاهواره برای نوزاد چنین است». (202)
ز) استاد دکتر رضایی اصفهانی با اشاره به حرکت شمالی – جنوبی زمین [حرکت میلی که 23 درجه و 23 دقیقه است] اشکال آیت الله مصباح را در مورد حرکت رفت و برگشتی برطرف می نمایند و قایلند که این آیات می تواند به حرکت میلی زمین اشاره داشته باشد، ایشان استفاده حرکت انتقالی زمین را از این آیات درست نمی دانند و می نویسند: «حرکت انتقالی از آیات فوق – سوره ی نبا، آیه ی شش و سوره ی طه، آیه ی 53 – برداشت نمی شود و اصلاً خود تشبیه به گاهواره می تواند به این نکته اشاره داشته باشد؛ چون گاهواره هیچگاه حرکت وضعی و انتقالی ندارد بلکه رفت و برگشت منظم در حول یک محور دارد». (203)
نقد و بررسی
با توجه به معانی لغوی و کاربردهای قرآنی، دو واژه ی مهد و مهاد، بعید نیست از این دو واژه «محل استراحت و آماده زندگی» اراده شده باشد. ولی از آنجاییکه ویژگی اصلی گهواره، متحرک بودن آن است؛ می توان توصیف زمین به مهد را اشاره به متحرک بودن آن دانست. و اگر حرکت زمین [وضعی و انتقالی] با حرکت گهواره متفاوت است اما شاید آنچه به عنوان حرکت میلی شمالی و جنوبی زمین مطرح می شود را بتوان به صورت احتمالی، در معنای آیه ذکر کرد و وجه شبه بین زمین و گهواره را این نوع حرکت دانست.
ولی با این همه، باید به این نکته توجه داشت که آنچه به عنوان حرکت میلی زمین معرفی شده است، اصلاً حرکت نیست، بلکه نتیجه حرکت انتقالی زمین به دور خورشید و میل محور آن نسبت به استواری سماوی است. علاوه بر شباهت زمین با گهواره در حرکت، شباهت های دیگری نیز بین این دو وجود دارد که باعث شده است زمین همانند گهواره ای نرم و راحت برای زندگی بشر قرار گیرد. موارد زیر از جلمه این ویژگیها است:
1. بخشهای زیادی از زمین آنچنان نرم و صاف است که انسان به خوبی می تواند در آن خانه بسازد و زراعت و باغ احداث نماید.
2. زمین به خوبی مواد زائد را در خود جذب و تجریه می نماید.
3. همه نیازمندیهای انسان در سطح یا اعماق آن وجود دارد.
4. علی رقم حرکت سرسام آوری که دارد هیچ مشکلی برای زندگی ایجاد نمی کند.
5. با حرکت خود فصول را پدید می آورد که باعث تغییر آب و هوا و ایجاد شرایط حیات می شود.
خلاصه اینکه در این بستر آرام، همه وسایل آرامش فرزندان این زمین آماده و مهیاست و زمانی ارزش این نعمت بزرگ آشکار می شود که اندک دگرگونی و تزلزلی در آن رخ دهد. (204)
پی نوشت ها :
141. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 499 و مفردات راغب، ص 714.
142. صحاح اللغه، ج 1، ص 263 و معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 499.
143. همان، مفردات، ص 714 و ترتیب العین، ج 3، ص1583.
144. صحاح اللغه، ج 1، ص 263 و ترتیب العین، ج 3، ص 1583.
145. ترتیب العین، ج 3، ص 1583.
146. قاموس المحیط، ج 1، ص 336.
147. ترتیب العین، ج 3، ص 1583 و قاموس المحیط، ج 1، ص 337.
148. قاموس المحیط، ج 1، ص 337 و صحاح اللغه، ج 1، ص 236.
149. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 499 و مفردات راغب، ص 714.
150. پیام قرآن، ج 8، ص 154؛ تفسیر نمونه، ج 25، ص 412 و تفکروا فی عظمه خلق الله، ص 452.
151. زنده جاوید و اعجاز جاویدان، ص 25.
152. تفسیر فرقان، ج 29، ص 342.
153. ستارگان از دیدگاه قرآن، ص 144.
154. ساکنین آسمان، ص 84.
155. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 82.
156. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 210.
157. الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 51.
158. المعجزه القرآنیه، ص 212.
159. الفرقان والقرآن، ص 467.
160. تفسیر المیزان، ج 20، ص 168.
161. معارف قرآن، ص 254.
162. سوره ی رعد، آیه ی 3.
163. سوره ی حجر، آیه ی 19 و سوره ی ق، آیه ی 7.
164. مصباح المنیر، ص 546 و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 11، ص 52.
165. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 486؛ ترتیب العین، ج 3؛ ص 1684 و مفردات راغب، ص 763.
166. تفسیر المیزان، ج 11، ص 291.
167. تفسیر نمونه، ج 10، ص 113.
168. قاموس القرآن، ج 6، ص 243.
169. قرآن و آخرین پیامبر، ص 164.
170. معجزه القرآن، ج 1، ص 92.
171. الموسوعه الذهبیه، ص 223.
172. من الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 333.
173. الاعجاز العلمی للقرآن، ص 12.
174. البحر المحیط، ج 8، ص 340.
175. شرح عقود الجمان، ص 55.
176. قرآن و اسرار آفرینش، ص 92.
177. سوره انشقاق، آیه ی 3.
178. تفسیر نمونه، ج 26، ص 298.
179. تفسیر الکبیر، ج 16، ص 105.
180. موسوعه الاعجاز العلمی، ص 133.
181. سوره ی نبا، آیه ی 6.
182. سوره ی بقره، آیه ی 206؛ سوره ی آل عمران، آیات 12و 197، سوره ی اعراف، آیه ی 41و سوره ی رعد، آیه ی 18 و سوره ی ص، آیه ی 56.
183. سوره ی طه، آیه ی 53 و سوره ی زخرف، آیه ی 10.
184. سوره ی نباء، آیه ی 6.
185. سوره ی ذاریات، آیه ی 48.
186. مفردات راغب، ص 780، مصباح المنیر، ص 582 و معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 492.
187. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 492 و التهذیب، ج 6، ص 229.
188. مصباح المنیر، ص 582 و معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 492.
189. مصباح المنیر، ص 582.
190. التهذیب، ج 6، ص 229.
191. التهذیب، ج 6، ص 229.
192. مصباح المنیر، ص 582.
193. مرزهای اعجاز، ص 119.
194. اسلام و هیئت، ص 200.
195. مطالب شگفت انگیز قرآن، ص 35.
196. اعجاز قرآن، ص 13.
197. القرآن یتجلی فی عصر العلم، ص 149.
198. رابطه علم و دین، ص 33.
199. زنده جاوید و اعجاز جاویدان، ص 24.
200. هیئت در مکتب اسلام، ص 28.
201. هیئت و نجوم اسلامی، ص 77.
202. معارف قرآن، ص 253.
203. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1؛ ص 176.
204. تفسیر نمونه (با اندکی تصرف)، ج 26، ص 16.
منبع: مسترحمی، سید عیسی، (1358)، قرآن و کیهان شناسی، قم، انتشارات پژوهشهای پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، چاپ اول، 1387.