مفهوم مُلک در قرآن (1)

مفهوم مُلک در قرآن (1)

نویسنده: دکتر علی اسدی
استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

 

 

چکیده

«پادشاهی» در قرآن در راستای اهداف هدایتی و تربیتی است. از دیدگاه قرآن کریم، پادشاهی وفرمان روایی نظر به کارکردهای سیاسی واجتماعی آن، به خودی خود نعمت وموهبت الهی است.
فرمان روایان وپادشاهان یاد شده در قرآن، براساس مؤلفه هایی همچون ویژگی های مثبت و منفی شخصیتی، مشروعیت دینی وقدرت سیاسی ونوع عملکرد حکومتی شان به دو دسته الهی وغیر الهی قابل تقسیمند. پادشاهان الهی بر اساس شایستگی لازم، ازمنابع مشروعیتی همچون ویژگی های کاریزماتیک، دین وکار آمدی برخوردار بودند. از این رو، به رغم داشتن قدرتی متمرکز و اختیاراتی گسترده، هرگز به خودکامگی واستبداد نمی گراییدند. درحالی که بسیاری از مؤلفه های سلطنت مطلقه واستبدادی را می توان درحکومت پادشاهان غیر الهی یافت.
کلیدواژه ها : پادشاهی، خاستگاه سلطنت، گونه های سلطنت، ویژگی های سلطنت.

مقدمه

نسبت اسلام با انواع نظام های سیاسی، به ویژه نظام سیاسی مطلوب دراسلام، یکی از پرسش های پیش روی اندیشمندان و پژوهشگرانی است که از دیرباز با رویکرد سیاسی به مطالعه وبررسی دین اسلام پرداخته اند.نظریه امامت، خلافت، سلطنت مشروعه، ولایت فقیه وجمهوری اسلامی از عمده ترین آراء واندیشه های مطرح در این زمینه است. با پیروزی انقلاب اسلامی وشکست نظام شاهنشاهی درایران از یک سو، و عملکرد دفاع ناپذیر اغلب نظام های سلطانی و گسترش روز افزون موج دموکراسی خواهی از سوی دیگر، برخی این ایده را ارائه کردند که اسلام به طور کلی با اساس نظام پادشاهی مخالف است. برای اثبات چنین ایده ای، به برخی از آیات قرآن نیز استناد شده است. بررسی این دیدگاه و نوع نگرش قرآن کریم به نظام پادشاهی به ویژه با بررسی نمونه های تاریخی آن، موضوع مورد اهتمام این نوشتار است. ازآن رو که هنوز پادشاهی به صورت رسمی در بسیاری از کشورها، از جمله شمار قابل توجهی ازممالک اسلامی، حاکم است. چنین موضوعی اهمیت شایان توجهی پیدا می کند. به ویژه، توجه به این نکته مهم که نظام سیاسی حاکم بر بعضی دیگر از کشورهای اسلامی ظاهراً جمهوری، ولی در حقیقت دارای، ماهیت سلطنتی است، براهمیت این موضوع می افزاید.

مفهوم شناسی

پادشاهی یا پادشایی، حاصل مصدر، وپادشاه به کسر یا سکون «دال» از واژگان مرکب فارسی است .دهخدا «پادشاه» را همان واژه پهلوی پاتَخشایْ (patkhshai) یا پاتَخشاهْ (Patkhshah) به معنای خدیو وفرمانروا ومعادل آن را درفارسی باستان (= هخامنشی) «پتی خشای ثیه» (Pati Khshaiya Thiya) و«پتی خشای» به معنای فرمانروای مقتدر می داند (دهخدا، 1373، ج 4، ص4635، واژه های «پادشاه» و پادشائی») در مقابل، ابن خلف تبریزی، آن را از واژگان فارسی باستان و مرکب از «پاد» و «شاه» دانسته است. وی براساس معانی متعدد پاد (= پاسبان، پاییدن، دارندگی) وشاه (= اصل، خداوند، داماد و هر چیزی که در سیرت وصورت از همتایان خود بهتر و بزرگ تر باشد) برای پادشاه معانی و وجه نامگذاری چندی یاد می کند؛ از جمله پاسبان بزرگ (به اعتبار اینکه سلاطین در رأس حافظان مردمند) واصل وخداوند (با توجه به اینکه مردم نسبت به پادشاه فرع، واو صاحب اختیار آنان است)، وخداوند و دارنده تخت و اورنگ شاهی که از همه معانی مناسب تر است . (ابن خلف تبریزی، [بی تا]، ج1، ص 348/ ابن فخر، 1359، ج 1، ص 225- 226 / دهخدا، همان، ج 4، ص 4635 – 4636، واژه «پادشاه») بنابراین، رایج ترین معنای پادشائی») وگاه درمعنای مجازی صاحب اختیار، دارای تسلط، خدا ومالک یک چیز نیز کاربرد دارد. (معین، 1375، ج 1، ص649/ انواری ودیگران، 1381، ج2، ص 1229- 1230، واژه «پادشاه»)
معادل پادشاهی و پادشاه درزبان عربی واژه مُلْک و مَلِک است . (اصفهانی، 1412ق، ص 774/ ابن منظور، 1408ق، ج 13، ص 182- 183/ فیومی، 1405 ق، ص 579، واژه «ملک» ) واژه مُلْک در اصل به معنای تسلط بریک چیز واختیار دار شدن آن است که گاه مطلق و فراگیر وگاه محدود وبا دامنه معینی است. تسلط و صاحب اختیار بودن خداوند نسبت به پدیده های هستی از نوع نخست، وتسلط و مالکیت افراد بشری نسبت به یک سرزمین ومقدرات سیاسی و اجتماعی مردمان آن و نیز انواع دارایی ها ومنافع گوناگون از گونه دوم است. بنابراین، ملک کسی را گویند که با تسلط بریک سرزمین، زمام امور آن رادردست گرفته، بر ساکنان آنجا فرمان روایی کند( فیومی،همان، ص579/ اصفهانی، همان، ص 774/ مصطفوی، 1374، ج11، ص 163، واژه «ملک» واژه «سلطنت» نیز در عربی به معنای پادشاهی کاربرد دارد و معنای توان قهر و غلبه، و قدرت برتر برای آن گفته شده است. بر این اساس، پادشاه را به سبب توان برتر وقدرت غلبه او بر دیگران «سلطان » می گویند. (اصفهانی، همان، ص420/ مصطفوی، همان، ج5، ص 178- 179، واژه «سلط» )
پادشاهی از شیوه های مسلط سیاسی و قدیمی ترین شکل حکومت به ویژه در شرق باستان بوده است و در علوم سیاسی و به طور مشخص در نظریه های مربوط به «طبقه بندی حکومت ها» و «خاستگاه دولت» مورد بررسی اندیشه‌وران علوم سیاسی قرار می گیرد.

گونه های پادشاهی

تاریخ سلطنت، یک دست و پیوسته نیست. برای دست یابی به یک داوری دقیق، باید پادشاهی هر دوره را در چارچوب تاریخی خود آن قرار داد. بنابراین، درباره انواع نظام های سلطانی، خاستگاه پادشاهی وآنچه که مقومات سلطنت و خصایص شهریاری خوانده می شود، نمی توان به نظریه عمومی و قابل انطباق بر همه نظام ها و گونه های پادشاهی در ادوار مختلف تاریخی دست یافت. نظام های سلطنتی درطول تاریخ ومتأثر از شرایط وتحولات سیاسی واجتماعی، گونه های متفاوتی به خود دیده وبر اساس معیارهای گوناگون، دسته بندی مختلفی از آن ارائه شده است. اهداف سلطنت، میزان سهیم کردن مردم درحکومت، مطلق و مقید بودن قدرت شاه وموروثی وانتخابی بودن وی، معیارهایی هستند که در دسته بندی گونه های پادشاهی به چشم می خورند.

الف. طبقه اجتماعی و اهداف حاکمان

در نظریه باستانی و کلاسیک ارسطو ( 322- 384 ق.م) حکومت ها به سه دسته پادشاهی (Monarchy)، آریستوکراسی (Aristocrasy) و پولیتی (Polity) تقسیم شده اند. براساس این دسته بندی که بر مبنای شمار افراد و طبقه اجتماعی فرمان روایان استوار است، در پادشاهی، یک نفر به عنوان «پادشاه»، در آریستوکراسی، «اشراف» و در پولیتی، «توده های مردم» حکومت می کنند.
ارسطو با توجه به اهداف حکومت ها، به طبقه بندی کیفی آن نیز می پردازد . بر این اساس، اگر دولت ها در خدمت منافع و خیر عمومی باشند، طبیعی و بهنجار، و درصورتی که به منافع شخصی و گروهی حاکمان توجه کنند، فاسد و منحرفند. بر همین اساس، شکل فاسد پادشاهی، آریستوکراسی و پولیتی را به ترتیب تیرانی، اُلیگارشی و دموکراسی می نامد؛ با این توضیح که در تیرانی، منافع و تمایلات شخص شاه، در الیگارشی، منافع اشراف و در دموکراسی، منافع توده های تهیدست جامعه مد نظر حکومت است.
در رده بندی ارسطو، پادشاهی، بهترین و پولیتی بدترین نوع حکومت های طبیعی و بهنجار، و دموکراسی و تیرانی بدترین شکل حکومت های فاسد به شمار می رود. گویا از دیدگاه وی تغییر شکل حکومت ها مبتنی بر یک چرخش دورانی است؛ یعنی نخستین شکل حکومت، پادشاهی است که دیر یا زود به تیرانی، آریستوکراسی، الیگارشی، پولیتی، دموکراسی وپادشاهی تبدیل خواهد شد.(عالم، 1380، ص268- 272 / دو ورژه، 1367، ص136- 137)
طبقه بندی ارسطو که در آثار دانشمندان پیش از وی از جمله افلاطون و هرودت نیز به چشم می خورد، تا زمان منتسکیو براندیشه سیاسی غرب حاکم بود وهنوز هم پایه تاریخی طبقه بندی های صورت گرفته است. نظریه پردازان نامی، بدون تغییر دراساس این دسته بندی، بر جزئیات آن افزودند. برای مثال، بدن (Bodin) درترکیب تازه ای با انطباق آن بر اشکال دولت ها و حکومت ها، پادشاهی را به رغم حاکمیت یک نفر در صورت برخورداری از پایه های مردمی و بهره مندی مساوی همه شهروندان از مشاغل دولتی، حکومتی دموکراتیک می خواند؛ اما اگر مشاغل دولتی در انحصار اشراف باشد، پادشاهی، الیگارشی خواهد بود.(دو ورژه، همان، ص137)

ب. مطلق و مقید بودن قدرت

با پیدایش آموزه حاکمیت عمومی برای محدود سازی قدرت شاهان و ظهور جنبش های مشروطه خواه و قانونگرا، معیار ودسته بندی دیگری برای نظام های سلطانی ارائه شد. دراین دوره، سلطنت به «مطلقه» در برابر «مشروطه» تقسیم گردید. در سلطنت مطلقه یا استبدادی (Absolute Monarchy) تفکیک قوا وتوزیع قدرت وجود ندارد وهمه قدرت های دولتی درشخص شاه متمرکز است وبدون نظر او هیچ تصمیم کلانی گرفته نشده، هیچ مقام ومسئول مهمی نصب نمی شود. پادشاه قدرتی مطلق ونامحدود، فراقانونی وغیر مسئول دارد ودر برابر مردم، نمایندگان یا نهادهای دیگر پاسخگو نیست واساساً قدرت وی مقدس، ودیعه الهی وغیر قابل انتقاد تلقی می شود. در زمینه ارتباط ومناسبات سلطنت با مردم، شاه، صاحب اختیار، مالک رقاب و قیّم مردم است نه نماینده و منتخب آنان، مهم ترین وظیفه مردم، اطاعت بی چون و چرا از شاه است.در چنین نظامی، اصلی ترین وظیفه سلطنت، ایجاد و حفظ نظم وامنیت با هر شیوه ممکن است وتأمین حقوق مردم در شمار وظایف سلطان نیست.این گونه نظام، به رغم دعوی عدالت، نظامی ظالمانه است؛ زیرا تمرکز، اختیارات نامحدود، نظارت ناپذیری، غیر مسئول و مادام العمر بودن سلطنت، اغلب در انسان های عادی به استبداد، خودکامگی و ظلم وفساد می انجامد.
اما در سلطنت مشروطه (Constiutional Monarchy)، قدرت و اختیارات شاه به وسیله طبقات ممتاز، پارلمان یا قانون محدود می شود و او به موجب قانونی معین یا اراده ملت اعمال قدرت می کند.

ج. شیوه انتقال قدرت

در دسته بندی دیگری، براساس چگونگی انتخاب شاه و انتقال قدرت و حاکمیت، پادشاهی به موروثی (H ereditary Monarchy) و انتخابی (Elective Monarchy) تقسیم می شود. در سلطنت موروثی، حکومت، مانند مِلک شخصی شاه است وپس از وی، اغلب به پسر بزرگ او می رسد. سلطنت، ادواری و موقت نیست و به دست آوردن و انتقال آن از راه مسالمت آمیز انجام نمی گیرد و تنها با مرگ شاه یا از راه زور به دیگری منتقل می شود. بر این اساس، در هر سلسله پادشاهی، اغلب، شاه نخست با غلبه و زور و شاهان پس از وی به شکل موروثی به قدرت می رسند؛ اما در سلطنت انتخابی، پادشاه از طرف ملت و مادام العمر انتخاب می شود. پادشاهی انتخابی با گذر زمان به موروثی تبدیل می شود.(آقا بخشی وافشاری راد، 1376، ص2، 83،135، 183، 226، 237، 265و 310/ عالم، 1380، ص 277- 279)
منبع: نشریه الاهیات اجتماعی شماره 2.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید