گروهی از شاگردان امام صادق (ع ) گرد شمع وجود آن حضرت ، حلقه زده بودند، امام دید یکی از دوستانش بنام عمربن مسلم در میان آنها نیست ، جویای حال او شد، عرض کردند: او مدتی است ترک تجارت کرده رو به عبادت آورده (و تنها در محل خلوتی مشغول عبادت شده است ( امام فرمود: وای بر او، اما علم ان تارک الطلب لایستجاب له : آیا نمی داند کسیکه تلاش برای کسب معاش را ترک کند، دعایش به استجاب نمی رسد. سپس فرمود: در عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) وقتی آیه 2 و 3 سوره طلاق نازل شد که ومن یتق اللّه یجعل له مخرجاً – و یرزقه من حیث لا یحتسب : و هر کس از خدا بترسد و پرهیزکار باشد، خداوند راه نجاتی برای او می گشاید و او را از جائیکه گمان ندارد روزی می دهد. گروهی درها را بر وی بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند عهده دار روزی ما شده است وقتی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) از جریان آنها آگاه شد، شخصی را نزد آنها فرستاد که چرا مشغول چنین عبادتی شده اید، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) فرمود: کسی که چنین کند، دعایش مستجاب نمی شود، بر شما باد به کوشش برای تحصیل معاش زندگی.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی