سؤال: ادیانی که اعتقاد به منجی را پذیرفته اند، کدامند و وجه مشترک آن ها چیست؟
انتظار در ادیان
در ادیان مختلف درباره ی انتظار بحث شده است و می توان در این رابطه در ادیان مسیحی، یهودی و زرتشتی عقاید قابل مقایسه ای پیدا کرد. من می خواستم چند نکته در مقایسه ی انتظار بین مسیحیت و اسلام عرض کنم. در هر دو آیین اسلام و مسیحیت پیش بینی می کنند که جنگی بین خوب و بد، قبل از روز قیامت، پیش می آید. در مسیحیت بحثی تحت عنوان the second coming یعنی دومین آمدن حضرت مسیح (علیه السلام) مطرح است. این انتظار یک ارتباط تنگاتنگ با وقوع آخرالزمان دارد.
البته می توان تفاوت هایی بین این سلسله حوادث که در آخرالزمان اتفاق می افتد، پیدا کرد. این تفاوت ها در آن کسی است که ما منتظر او هستیم و آن را منجی می دانیم. از نظر مسیحیان، حضرت مسیح (علیه السلام) آخرین پیامبر نیست؛ آن ها معتقدند آخرین پیامبر حضرت یحیی (علیه السلام) است و حضرت مسیح (علیه السلام) نیز پسر خداست که عهد جدید را می آورد. (استغفرالله)
سلسله ی معصومین (علیهم السلام)
در تشیع، برخلاف مسیحیت، دو سلسله ی معصومین داریم: یکی سلسله ی پیامبران که به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) ختم می شود؛ و دیگر، سلسله ی ائمه ی اطهار (علیهم السلام) که به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم می شود.
در ادیان دیگر نیز اعتقاد به منجی وجود دارد؛ منتها آن منجی ویژگی مهمی ندارد مانند این که در آخر یک دوره یا سلسله بیاید.
در مسیحیت گفته شده که حضرت مسیح (علیه السلام) دوازده حواری دارد؛ مانند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که پس از خود دوازده امام به عنوان جانشین دارد، با این تفاوت که حواریون حضرت مسیح (علیه السلام) معصوم نبوده و حتی افرادی از آن ها خیانت هم کرده اند.
پاپ اول نیز نزد کاتولیک ها شأن بزرگ و والایی در میان قدسیان ندارد بلکه یکی از آن ها است. با توجه به این نکات درمی یابیم که حواریون و پاپ اصلاً با ائمه ی معصومین شیعه (علیهم السلام) قابل مقایسه نیستند.
در تشیع آن کسی که ما منتظر او هستیم، امام دوازدهم است که آخرین شخصیت از سلسله ی ائمه (علیهم السلام) است. در حالی که در مسیحیت این گونه نیست. به نظر من می توان کلید این مسأله را به راحتی جست و جو کرد؛ بالاخص با توجه به طرز تلقی ما نسبت به مسأله آخرالزمان و مسائلی همچون مرگ و خیر و شر.
مرگ و عدالت در ادیان
در مسیحیت و ادیان دیگر راجع به مرگ مطلبی دارند. آن ها معتقدند زندگی با مرگ پایان نمی پذیرد بلکه انسان ها دوباره در روز رستاخیز زنده می شوند. همچنین معتقدند در آخرالزمان عدالت خواه ناخواه پیروز می شود.
انسان با استفاده از تفکرات مادی خویش فکر می کند زنده شدن دوباره محال است و براساس آنچه که از تجربیات و استقرا استفاده کرده است، به این نتیجه رسیده که این برگشت غیرقابل قبول است.
قرآن می فرماید:
«وَ یَقُولُ الْإِنْسَانُ أَ إِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیّاً»(1)
و انسان گوید: آیا چون بمیرم باز به زودی سر از قبر بیرون آورده و زنده خواهم شد؟
«أَوَلاَ یَذْکُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً»(2)
آیا آدمی [برای ایمان به معاد] متذکر آن نمی شود که اول هیچِ محض و معدومِ صرف بود و ما او را ایجاد کردیم؟
دو نکته مشترک در اسلام و مسیحیت
در اسلام و مسیحیت دو نکته ی مشترک وجود دارد: اولاً، این که مردگان در روز رستاخیز زنده می شوند؛ و ثانیاً، آن منجی که دشمن فکر می کند مرده است و نمی تواند کاری انجام دهد، برمی گردد و بشریت را نجات می دهد. در اعتقادات مسیحیت بین این دو، یعنی پیروزی منجی و پیروزی قیامت (حقانیت قیامت) ارتباط وجود دارد و کلید این ارتباط «باز خریدن» است. به این معنا که می گویند اگر انسان گناه کرد، چون خودش هیچ کاری نمی تواند انجام دهد تا خوب شود (راه بازگشت ندارد) پس خداوند خود باید قربانی کند تا انسان خوب شود و آن قربانی کردن حضرت مسیح (علیه السلام) است به عنوان باز خریدن. پس این رنج روی صلیب یک بلیط نجات برای انسان است که او را از گناه و شر و بیگانه شدن و… نجات می دهد. اما در تشیع چه ارتباطی بین این (پیروزی منجی و پیروزی قیامت) وجود دارد؟
در اسلام و تشیع منجی یعنی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلیب نمی شود حتی ما معتقدیم که حضرت مسیح (علیه السلام) هم به صلیب کشیده نشد. بلکه به جای آن غیبت صغرا و کبرا دارد. در اسلام، مسأله ی «بازخریدن» وجود ندارد. پس چه چیزی بر مرگ پیروز می شود و انسان را از گناه و شر دور می کند؟ جواب آن «ولایت» است.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای مؤمنان نجات نمی خرد؛ اما مؤمنان با لطف خدا به وسیله ی با وفا بودن به «ولی»پیروز می شوند. تفاوت بین دین مسیحیت و اسلام در این است که در اسلام آخرین نفر سلسله ی ائمه (علیهم السلام) منجی است. مسیحیان در «بازخریدن» به وسیله ی ایمان به آن شرکت می کنند و شرکت کردن در آیین کلیسا به عنوان ابراز ایمان است.
شیعیان با تعهد و وفاداری به اسلام که همان ایمان و تعهد به اسلام است، در ولایت شرکت می کنند.
ما، به عنوان شیعه ای از امت مسلمان واقعی، آماده ایم سرباز او باشیم و در نوری که از پرتو او به وجود بیاید سیر کنیم. پس در آیین تشیع نجات پیدا می کنیم اما نه از «بازخریدن»، بلکه از لطف خدا، که آن را در «ولایت» پیدا می کنیم.
پی نوشت ها :
1.مریم (19): 66. (انسان می گوید: «آیا پس از مردن، زنده (از قبر) بیرون آورده می شوم؟!»).
2. مریم (19): 67. (آیا انسان به خاطر نمی آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!).
منبع مقاله :
امینی، ابراهیم… [و دیگران]، (1381) قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ چهارم