محدّثین و مورّخین روایت کرده اند: هرگاه دردها و غم هاى جامعه براى مولاى متّقیان ، امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام غیر قابل تحمّل مى گشت ؛ و مى خواست درد دل خود را بیان نماید با خود زمزمه و درد دل مى نمود. و آن حضرت معمولا به تنهائى از شهر کوفه خارج مى ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
داستانهایی از امام علی علیه السلام: اهمیت یک ضربت شمشیر یا عبادت جن و انس
زمانى كه تمام گروه هاى منحرف و احزاب كفر و نفاق بر عليه انقلاب اسلامى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله شوريدند
داستانهایی از امام علی علیه السلام: خشم شیطان در برابر سکوت
جابر بن عبداللّه انصارى آن مرد صحابى و یار با وفا حکایت کند: روزى مولاى متّقیان امیرالمومنین ، امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه علیه از محلّى عبور مى نمود، ناگهان متوجّه شد که شخصى مشغول فحش دادن و ناسزاگوئى، به قنبر غلام آن حضرت است؛ و قنبر مى خواست تلافى کند و پاسخ ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: سخن گفتن با خورشید
در کتب مختلف، از راویان متعدّدى همانند سلمان فارسى، عمّار یاسر، ابوذر غفارى، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عبّاس و … آورده اند که چون خداوند متعال، مکّه را توسّط پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و فداکارى امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام فتح کرد. پیش از آن که حضرت رسول صلوات اللّه ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: خاموشی چراغ و شنیدن خواسته
حارث همدانى یکى از اصحاب و دوستان حضرت امیرالمؤمنین علىّ بن ابى طالب علیه السلام است حکایت کند: شبى به منزل امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام وارد شدم و ضمن صحبت هائى به آن حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! از شما خواسته اى دارم؟ حضرت فرمود: اى حارث! آیا مرا سزاوار و شایسته شنیدن ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: روش رفتن به میهمانی
حضرت علىّ بن موسى الرّضا به فرموده پدران بزرگوار خویش صلوات اللّه علیهم ، حکایت نماید: روزى از روزها یکى از دوستان امیرالمؤمنین، امام علىّ علیه السلام حضرت را جهت میهمانى به منزل خود دعوت کرد. حضرت امیر علیه السلام فرمود: من با سه شرط دعوت تو را مى پذیرم، میزبان گفت : آن سه ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: خفه کردن هفتاد نفر هندى
پس از آن كه امام اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام از جنگ جمل با ناكثين و اهل بصره رهائى يافت و پيروزمندانه بازگشت
داستانهایی از امام علی علیه السلام: هماهنگی رهبر مسلمین با زیردستان
دو برادر به نام هاى زیاد حارثى و عبداللّه حارثى فرزندان شدّاد پیرامون چگونه زیستن و پوشیدن فرم لباس اختلاف داشتند؛ و براى حلّ اختلاف نزد امیرالمؤ منین امام علىّ علیه السلام حضور یافتند. زیاد گفت : یا امیرالمؤ منین ! برادرم عبداللّه غرق در عبادت شده ، از من دورى مى جوید؛ و به ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: حال دوزندگان، در قیامت
بعضى از محدّثین و مورّخین آورده اند: روزى امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه و سلامه علیه ، در بازار شهر کوفه ، عبورش به یک مغازه خیّاطى افتاد. حضرت علىّ سلام اللّه علیه جلوى مغازه خیّاط آمد و ضمن فرمایشاتى ، خیّاط را به سفارشاتى چند توصیه نمود: سعى در دوختن لباس ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: قضاوت یا علم آشکار
عبداللّه بن عبّاس حکایت نموده است: روزى عمر بن خطّاب به امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام گفت : یا ابا الحسن ! تو در حکم و قضاوت بین افراد، بسیار عجول هستى و بدون آن که قدرى تامّل کنى ، قضاوت مى نمائى ؟! امام علىّ علیه السلام به عنوان پاسخ ، کف ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: تهیه گلابی و سیب از سنگ
بسیارى از تاریخ نویسان آورده اند: امام حسن عسگرى علیه السلام به نقل از پدران بزرگوارش ، از حضرت علىّ بن موسى الرضا علیهم السلام حکایت فرموده است : روزى صعصعه بن صوحان عبدى یکى از یاران امام علىّ علیه السلام مریض و در بستر بیمارى قرار گرفته بود، امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام به ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: بهترین خواسته، بهترین پند
در آن هنگامى كه حضرت علىّ عليه السلام در حوالى كوفه در محلّى به نام رَحبه اقامت داشت ، به ديدارش رفتم و پس از احوالپرسى ؛ به ايشان گفتم : مرا پندى ده . مولاى متّقيان ، علىّ عليه السلام فرمود: اى نوف ! به هم نوعان و دوستان خود محبّت و مهر ورزى كن ، تا آنان نيز به تو مهر ورزند.