عارفانه های حافظ (3)

عارفانه های حافظ (3)

نویسنده:مجتبی ضرغامی

شعری که انتخاب کردیم.غزلی است که درآن به کمال والای انسانیت وعوامل وصول به این مقام را بیان می کندوبه نقش تربیت وراهنمایی استاد در رسیدن به مقصد اشاره می کند. می گوید؛
سالها پیروزی مذهب رندان کردم
تابه فتوای خرد ،حرص به زندان کردم

تاسالک، برخواسته های خویش حریص است وازتقدیرات وقضای الهی سرباز می زند،به جایی نخواهد رسید.باید چون رندان پابه همه چیززده ریاضتها کشید تا حرص رابه زندان نمود وازعقل هم باید راهنمایی خواست؛که :«العقل مصلح کل امر»[غرر ودررالحکم/ص255]؛ عقل اصلاح کننده وبسامان آورنده ی هرکاری است. بنابراین ازآن زمان که به فتوای خرد،حرص رابه زندان کردم،توانستم راهی به سوی حق پیدا کنم؛که :«خیرالناس من اخرج الحرص من قلبه وعصی هواه…»[غررو دررالحکم/ ص61]” بهترین مردم کسی است که حرص وآز را ازدلش بیرون نموده واز هوا وهوسش نافرمانی کند…”

من به سرمنزل عنقا، نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم

ای دوستان! این منزلت وکمال را خودسرانه نیافتم بلکه به راهنمایی استاد کامل بود؛ که علی(ع) فرمود:«جاورالعلماء تستبصر»[غرر دررالحکم/ص286]” با علماء همنشینی نما،تابینا گردی”.به گفته خواجه درجایی دیگر:

ازآستان پیرمغان سر چرا کشم؟
دولت دراین سراو گشایش دراین دراست.

ازخلاف آمد عادت ، بطلب کام، که من

کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

منظورخواجه ازاین بیت، بیان کلام امیرالمومنین (ع) است که :«ان رجلاً قام الی امیرالمومنین(ع) فقال له:یا امیرالمومنین! بما عرفت ربک؟ قال: بفسخ العزم ونقض الهمم .لما هممت ،حال بینی وبین همی. عزمت فخالف القضاء عزمی؛ فعلمت ان المدبرغیری.»[بحارالانوار/ج3/ص42]” مردی درحضور امیرالمومنین(ع) ایستاده وعرض کرد: یا امیرالمومنین! به چه چیز پروردگارت را شناختی ؟فرمود: با بهم خوردن تصمیم ها وشکسته شدن عزم وخواستن ها ،هنگامی که آهنگ کاری را نمودم، میان من وخواسته ام مانع گشت و وقتی تصمیم قطعی برچیزی گرفتم، قضا واراده حتمی اوبا عزم وتصمیم مخالفت نمود؛ازاینجا دانستم که تدبیرکننده امور،دیگری است نه من.”

سایه ای بردل ریشم فکن ای گنج مراد
که من این خانه به سودای تو ویران کردم

ای دوست وای گنج مراد من! مرا به عنایات خود،بهره مند ساز.من از هستی خودم گذشتم وخانه دل را ازغیرتو برای تو پرداختم که؛«اللهم واهدنا الی سواء السبیل، واجعل مقیلنا عندک خیرمقیل،فی ظل ظلیل وملک جزیل؛فانک حسبنا ونعم الوکیل:[اقبال الاعمال/ص680]” بارخدایا! وما را به راه راست هدایت فرما،واستراحتگاه ما را در نزدخود،بهترین آسایشگاه، در سایه دائمی رحمت وسلطنت گسترده ات قرارده؛ که تنها توبرای ما کافی هستی، وچه خوب کرگذاری هستی”

توبه کردم که نبوسم لب ساقی وکنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم

نقش مستوری ومستی،نه بدست من وتوست

آنچه استاد ازل گفت بکن، آن کردم

هنگامی که دوست مرا از عنایاتش محروم می دارد وبه هجرانم مبتلا می گرداند ،با خود می گویم :«ازعاشقی توبه کنم» وچون به خود می آیم،خویش را ملامت می کنم که:«این چه فکری است !ازتو بندگی واخلاص ودلبستگی وعشق به دوست، ازدوست هم عنایت.اگر آمادگی درتو می بود، خواسته ی اوتعلق می گرفت ومهجورت نمی گذاشت.» که:«یثبت الله الذین امنوا بالقول الثابت فی الحیوه الدنیا وفی الاخره ، و یضل الله الظالمین، ویفعل الله مایشاء»[ابراهیم/27] “خداوند، کسانی راکه ایمان آورده اند،درزندگی دنیا وآخرت، با گفتار وعقیده ی ثابت،استوار داشته ، وستمکاران را گمراه می نماید،وخدا هرچه بخواهد انجام می دهد.”

دارم ازلطف ازل، جنت فردوس،طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

مراد خواجه از «میخانه»،اولیای الهی حضرت محمد(ص) وآلش(ع) ویا اساتید کامل است که محل تجلی تام پروردگارند. وبخواهد بگوید،اگرچه دربانی وخاکساری به پیشگاه این بزرگواران اثرتمام دررسیدن من به مقصود دراین عالم وبه جنت فردوس درعالم دیگر،که جایگاه آنان است، دارد؛ ولی اساس کارم همان لطف ازلی می باشد که شاملم گردید واز «واشهد هم علی انفسهم :الست بربکم؟»
[عراف/172]” وآنان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟”«بلی،شهدنا»[اعراف /172]”گفتم ،بله.”

صبح خیزی وسلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم، همه ازدولت قرآن کردم

آری راهنماییهای قرآن نسبت به سحر خیزی وتحذیرازدنیا وتشویق به آخرت است،که بشرازگزند هواها وشیطانهای انسی وجنی وتعلقات عالم طبیعت سالم می دارد؛«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ویبشرالمومنین….»[اسراء/9]،”بدرستی که این قرآن به راه وروشی که استوارتر است،هدایت نموده و مومنان را بشارت می دهد.”ونیزعلی(ع) می فرمایند:«واعلموا ان هذاالقرآن هو الناصح الذی لا یغش ،والهدی الذیلایضل والمحدث الذی لا یکذب وما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیاده او نقصان:زیاده فی هدیً؛او نقصان من عمی».[نهج البلاغه/خطبه176]” وبدانید که این قرآن نصیحت کننده وخیرخواهی است که هرگز خیانت نمی کند،وراهنمایی است که هرگز گمراه نمی نمایدوسخنگویی است که هرگز دروغ نمی گوید.وهیچ کس با این قرآن همنشین نشد مگر آنکه زیادی ویا کمی ونقصان،برخاست:زیادی وافزونی درهدایت،یا کمی وکاستی ازکوری باطنی.” ودرانتها به مولایمان امام سجاد(ع) اقتدا کرده ومی گوئیم :«بارخدایا!… وقرآن رابرای ما دستاویزو وسیله رسیدن ما به گرامی ترین منزلهای کرامت وبزرگواری ،ونردبانی که با آن به جایگاه سلامت فراز آییم،قرارده.»[صحیفه سجادیه/دعای 42]

منبع:نشریه راه قرآن ،شماره24.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید