وقف و ابتداء

وقف و ابتداء

بحث وقف و ابتداء یکی از مهمترین مباحث هر زبانی است، زیرا هر انسانی برای ادامه حیات خود به طور طبیعی در هر چند ثانیه باید یک بار نَفَس تازه کند؛ در هنگام صحبت کردن و یا قرائت متنی ناچار است برای نَفَس تاره کردن، کلام خود را قطع و پس از تازه کردن نَفَس به صحبت و یا قرائت خود ادامه دهد؛ برای رساندن معنی مطلوب حتماً لازم است که جای مناسبی را برای وقف کردن انتخاب و پس از نَفَس تازه کردن از جای مناسب به صحبت یا قرائت خود ادامه دهد.
برای روشن شدن اهمیّت وقف و ابتداء، توجّه شما را به مثال زیر جلب می‌کنیم.
فرض کنید حاکمی این حکم را برای اجرا صادر کند:
«آقای فلان را عفو لازم نیست اعدامش کنید».
اگر مجری، بعد از کلمه «عفو» وقف کند، یک معنی و اگر بعد از «لازم نیست» وقف کند، معنای ضدّ آن حاصل خواهد شد.
در سایر زبان‌ها نیز اهمیّت وقف و ابتداء چنین است و اهمیّت آن وقتی بیشتر می‌شود که متن انشاء شده در حکم قانون و لازم الاجراء باشد.
شکّی نیست که قرآن، کتابی است آسمانی که از طرف خداوند متعال بر پیامبرش حضرت محمد بن عبدالله صلّی الله علیه وآله برای هدایت بشریّت نازل شده است و همه انسان‌ها موظّفند که آن را تلاوت کرده و به فرامین آن عمل کنند. با توجّه به این که هر انسانی ناچار است در هر چند پانیه یک بار نَفَس تازه کند نمی‌تواند یک سوره یا یک قصّه و یا حکمی را با یک نَفَس بخواند و ناچار است برای نَفَس تاره کردن، صدای خود را قطع (وقف) و پس از تازه کردن نَفَس دوباره به قرائت خود ادامه دهد (ابتداء) و برای این که خلل و فسادی در معنی وارد نشود باید جای مناسبی را برای وقف انتخاب کند و از جای مناسبی نیز شروع نماید.
در اهمیّت بحث وقف و ابتداء در تلاوت قرآن همین بس که حضرت علی بن ابی طالب علیه السَّلام ، درمعنای این آیه: « وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَدْتیلاً» حفظ وقوف را نیمی از ترتیل قرآن دانسته‌اند. «اَتَّرتیلُ حَفْظُ الْوُقُوفِ وَ بَیانُ الْحُرُوفِ»[1] و علمای قرائت بر این عقیده هستند که «مَن لَمْ یَعْرِفِ الّوَقْفَ، لَمْ یَعْلَمِ الْقُرَآنَ».[2]
علّت آن روشن است، چرا که با رعایت وقف و ابتداء می‌توان معانی مختلف یا متناقض و یا متباین بین دو جلمه را تشخیص داد.
در کتاب «المُکتَفی فِی الوَقفِ وَ الاِبتداء» از عَدِیّ بن حاتم نقل می‌کند که روزی دو نفر به محضر حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله شرفیاب شدند و اسلام آوردند. یکی از آنان کلمه شهادتین (تصدیق به یگانگی خداوند و پیامبری حضرت محمدّ صلّی الله علیه وآله) را بیان کرد و گفت‌ : « مَنْ یُطِعِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ رَشَدَ وَ مَنْ یَعْصِهِما» ودر این قسمت از گتفار خویش «وقف» نمود. و سپس ادامه داد «فَقَدْ غَوی» پیامبر فرمودند: بلند شو، تو بد گوینده‌ای هستی[3]. گوینده در صورتی که می‌خواست در اثنای جمله وقف کند. می‌بایست بر سر کلمه «فَقَدْ رَشَدَ» توقف می‌کرد و سپس ادامه می‌داد «وَ مَنْ یَعْصِهِما فَقَدْ غَوی» و یا هر دو جمله رابا هم به پایان رساند. (معنی صحیح جمله فوق چنین است. هر کس از خدا و رسولش پیروی کند به تحقیق هدایت شده و هر کس نافرمانی کند هر آینه گمراه شده است).
حال که اهمیّت وقف و ابتداء روشن گردید، خلاصه‌ای از مباحث آن را که آشنایی و مراعات آن‌ها در قرائت قرآن لازم است متذکّر می‌شویم، سپس روش تدریس آن را بیان می‌کنیم.
علمای تجوید به مناسبت مبحث وقف، دو اصطلاح «قَطع» و«سَکت» را نیز توضیح می‌دهند زیرا هر سه «وَقف، قَطع، سَکت» در یک جهت «که قطع صوت باشد» باهم مشترکند.
وقف: در لغت به معنی «باز داشتن» و در اصطلاح تجوید عبارت است از «قطع کردن صدا بر آخرکلمه برای تازه کردن نَفَس (به اندازه یک نَفَس تازه کردن معمولی) به قصد ادامه قرائت».
قطع: در لغت به معنی «جدا کردن»و در اصطلاح تجوید عبارتست از «قطع کردن صدا بر آخر کلمه به منظور پایان دادن قرائت».
سَکتْ: در لغت به معنی «خاموش شدن» و در اصطلاح تجوید عبارتست از «قطع کردن صدا به اندازه کمتر از مدّت زمانی که در وقف لازم است (دو حرکت) بدون تازه کردن نَفَس وادامه قرائت».
بنابر این تفاوت میان «وقف» و «سکت» در این است که در وقف، صوت و نفس همزمان با هم قطع می‌شوند ولی در «سکت» فقط صوت (به اندازه دو حرکت) قطع می‌شود بدون قطع نفس.
موارد سکت در قرآن: بنابر روایت حفص در قرائت عاصم عبارتست از:
1 ـ عِوَجًا * قَیِّمًا[4] .که به صورت (عِوَجا * قَیِمًّا) قرائت می‌شود.
بنابراین کلمه «عِوَجًا» در وقف و وصل به یک شکل خوانده می‌شود، چرا که روش انجام سکت مانند روش انجام وقف می‌باشد با این تفاوت که در سکت، نَفَس تازه نمی‌شود فقط صدا به اندازه دو حرکت قطع می‌شود.
2 ـ مِنْ مَرْقَدِنا. هذا .[5] بین این دو کلمه وقف نیز می‌توان کرد.
3 ـ وَقیلَ منْ. راقٍِ.[6]
4 ـ کلاّبَلْ. رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ.[7]
در رابطه با مبحث وقف دو حالت است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
الف ـ شناخت جاهایی که می‌توان بر آن وقف کرد.
ب ـ آشنایی با روش وقف کردن بر آخر کلمات.
الف: جاهایی که می‌‌توان بر آن وقف کرد
علمای تجوید برای وقف تقسیم‌بندی‌های مختلفی انجام داده‌اند، از میان آن‌ها تقسیم‌بندی ابن الجَزَری (صاحب کتاب اَلنَّشر فی قراءات العشر) از علمای قرن هشتم هجری که نسبتاً جامعتر است انتخاب و مختصری درباره آن توضیح می‌دهیم.
به طور کلّی وقف بر دو قسم است «اختیاری» و «اضطراری» اگر کلام تمام باشد «اختیاری» و اگر ناقص باشد «اضطراری» خواهد بود، چرا که هیچ عاقلی بدون جهت درجایی که کلام تمام نشده وقف نمی‌کند، مگر این که به خاطر کمبود نفس یا جهل و فراموشی و یا عطسه و سرفه و…ناچار شود. به این وقف «وقف قبیح» می‌گویند، چرا که کلام ناقص و ناتمام است و نه تنها فائده‌ای در بر ندارد بلکه دربعضی مواقع خلاف مقصود را نیز می‌رساند که در این صورت به آن «وقف اقَبح» می‌گویند، مانند توقف برکلمه‌ «الصلوه» در آیه.
«سوره نساء آیه 43 » [8].
وقف اختیاری خود بر سه قسم است 1 ـ وقف تام: اگر کلام از جهت لفظ و معنی تمام باشد و هیچ رابطه‌ای با بعدش نداشته باشد در این صورت وقف آن ،«تام» خواهد بود، چرا که کلام تمام است، مانند وقف بر کلمه «المفلحون» در آیه.
(سوره بقره ، آیه 5 و 6)[9].
در چنین مواردی، بهتر است که وقف انجام گیرد و سپس از جمله بعدی شروع شود.
در بعضی جاها وقف لازم و حتمی می‌باشد و آن وقتی است که وصل آن موجب تغییر و فساد معنی ومفهوم آیات قرآنی می‌شود، در این صورت به آن «وقف اتم» می‌گویند، مانند: وقف بر کلمه «العقاب» در آیه:
«سوره حشر، آیه 7 و 8 »[10].
2 ـ وقف کافی: اگر کلام از جهت لفظ تمام باشد ولی از نظر معنی وابستگی به ما بعد داشته باشد در این صورت وقف آن، کافی خواهد بود زیرا کلام کفایت از ما بعد می‌کند و مابعد نیز بی‌نیاز از آن خواهد بود، مانند: وقف بر کلمه «مَرَضًا» در آیه:
«سوره بقره، آیه 10.»[11]
در این جا جمله اوّل از نظر لفظ تمام است ولی از نظر معنی راجع به منافقین است که در عبارت بعدی هنوز ادامه دارد.
در چنین مواردی، هم می‌توان وقف کرد و بدون باز گشت به ماقبل، از بعد آن شروع کرد و هم می‌توان دو عبارت را با هم وصل کرد.
3 ـ وقف حسن. اگر کلام به تنهایی تمام باشد، با این حال وابستگی لفظی نیز به مابعد داشته باشد و این یا به خاطر«موصوف» بودن است و کلام بعدی «صفت» است برای آن، و یا به خاطر «مستثنی منه» بودن است و کلام بعدی «مستثنی» است وامثال آن، مانند وقف بر کلمه «لِلّهِ» در «اَلْحَمدِّ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» در این صورت جمله تمام و مفهوم خواهد بود ( حمدّ مخصوص خداوند است) ولی از نظر لفظی وابستگی به مابعدش دارد، چرا که «ربّ العالمین» صفت برای «الله» می‌باشد.
در این جا (در صورت کمبود نفس) وقف حسن و نیکو است ولی نمی‌توان از بعد آن شروع کرد، چرا که جمله بعدی از نظر لفظ وابستگی به قبلش دارد و باید با هم خوانده شوند، مگر این که در آخر آیه باشد، در این صورت اکثر قرّاء اجازه شروع را داده‌اند به دلیل روایتی که از ام السّلمه «رضوان الله علیها» نقل شده که فرمودند پیامر اکرم صلّی الله علیه وآله بر سر آیات وقف می‌کرده‌اند: «کَانَ اِذا قَرَأَ قَطَعَ قَراءَتَهُ ایَهً ایَهً».
لازمه شناختن محل وقف، آشنایی با ادبیات و معانی کلمات عرب می‌باشد و با توجّه به این که همه مسلمان‌ها عرب زبان نمی‌باشند، علمای قرائت علامت‌هایی را معرفی کردند تا راهنمای محل مناسب برای وقف کردن باشد، نخستین شخصی که این علامت‌ها را معرفی کرد «علاّمه شیخ عبدالله ابو جعفر طیغور سجاوندی» بود از این رو آن علامت‌ها به «رموز سجاوندی» مشهور گردید.
انواع وقف نزد سجاوندی شش نوع بود که برای هر یک رمزی مشخّص کرد و آن‌ها عبارتند از‌:
«مـ» نشانه «وقف لازم»: به موجب این علامت وقف لازم و حتمی است و در جاهایی قرار داده می‌شود که وصل به مابعد، معنی کلام را تغییر دهد، (مترادف باوقف اتم). مانند:
«سوره انعام، آیه 36».[12]
«ط» نشانه «وقف مطلق»: به موجب این علامت ابتدای به ما بعد بسیار نیکو است و در جاهایی قرار داده می‌شود که محل وقف از نظر لفظ و معنی تمام باشد، (مترادف با وقف تام)، مانند^
«سوره بقره، آیه 107.»[13]


[1] . تفسیر الصافی، ج 1 ، ص 45 ـ بحار الانوار، ج 67، ص 323.
[2] . النشر، جدل اوّل ، صفحه 225.
[3] .المکتفی فی الوقف و الابتداء ص 103 (باب فٍی الخَضَّ علی تعلیم التام).
[4] . سوره گهف، آیه 1.
[5] . سوره یس، آیه 52.
[6] . سوره قیامه، آیه 27.
[7] .سوره مطففین. آیه 14.
[8] . سوره نساء، آیه 43.
[9] .سوره بقره، آیه 5 و 6.
[10] . شوره حشر، آیه 7 و 8.
[11] .سوره بقره، آیه 10.
[12] . سوره انعام، آیه 36.
[13] .سوره بقره، آیه 107.
@#@
«ج» نشانه «وقف جایز الطرفین»: به موجب این علامت وقف و وصل هر دو جایز است ولی وقف بهتر است و در جاهایی قرار داده می‌شود که جهت وقف و وصل هر دو موجود است ولی جهت وقف قویتر باشد. (تقریبا مترادف با وقف کافی)، در قرآن‌های با رسم‌الخط عربی، «ج» نشانه تساوی جهت وقف و وصل می‌باشد، مانند:
«سوره کهف، آیه 13.»[1].
«ز» نشانه «وقف مجوّز»: به موجب این علامت وقف و وصل هر دو جایز است ولی وصل بهتر است و در جاهایی قرار داده می‌شود که جهت وقف و وصل هر دو موجود است ولی جهت وصل قویتر باشد، مانند:
سوره بقره آیه 10.[2]
«ص» نشانه «وقف مرخَص»: به موجب این علامت وقف بین فواصل آیات و داستان‌‌های طولانی و جمله‌های معترضه در صورت نبودن نَفَس جایز است و در جاهایی قرار داده می‌شودکه کلام ما بعد. از حیث معنامربوط به ماقبل باشد ولی چون آیه یا داستان طولانی است و نمی‌توان آن رابه یک نفس خواند، وقف اشکالی ندارد، و بعد از وقف، اعاده هم لازم نیست زیرا جمله بعد با وجود ارتباط به ماقبل مفهوم می‌باشد، مانند: وقف بر کلمه «بَناءً» در آیه‌:
«سوره بقره ،آیه 22.»[3]
جمله «و انزل من السماء ماءً» ارتباط به ماقبل دارد چون فاعل انزل ضمیر است که به ماقبل باز می‌گردد ولی با این حال، جمله مفهوم می‌باشد و دیگر نیازی نیست که جمله قبلی از اعاده و با این جمله وصل کنیم.
«لا» نشانه «وقف غیر جایز»: به موجب این علامت وقف جایز نیست و وصل لازم است و در جاهایی قرار داده می‌شود که وقف بین دو عبارت، معنی کلام را تغییر دهد (مترادف با وقف قبیح یا اقبح) و در صورت وقف، اعاده قبل با مراعات حُسن ابتدا احتماً لازم است، مانند:
«سوره بقره، آیه 120 ».[4]
این علامت در آخر آیات زیر نیز می‌آید که در این موارد اگر چه وقف جایز است ولی وصل از هر جهت بهتر است، مانند.
«سوره علق، آیه 9 و 10 »[5]
لازم به یاد آوری است که مبنای تقسیم‌بندی علماء در وقف و ابتدا مختلف است بعضی مبنای آن‌ها برحُسن وقف و ابتداء است و برخی دیگر مبنای آن‌ها تنها بر حُسن ابتداء است،و مبنای علامه سجاوندی بنابر ادّعای این الجوزی (صاحب کتاب اَلنَّشر فی قراءات العشر) همین است و از این رو ایشان معتقدند: در بیشتر جاهایی که علاّمه سجاوندی با علامت «لا»مشخّص کرده می‌توان وقف کرد زیرا معنی جمله تمام و مفهوم است ولی جمله بعد را نمی‌توان بدون اعاده قبل شروع کرد زیرا که وابستگی کامل با جمله قبل دارد.[6]
بعد از علامه سجاوندی علمای قرائت، علامت‌های دیگری اضافه کرده‌اند که به چند نمونه آن به طور اختصار اشاره می‌کنیم.
«قف»: امر به وقف.
«ق»: قولی است بر وقف.
«صل»: وصل نیکو است.
«صق»: وصل به ماقبل.
«صب»: وصل به مابعد.
«جه»: وقف مرخص.
«ک»: کذلک.
«قلا»: قولی وقف ولی وقف نکن.
در بعضی از قرآن‌ها بر یک محل چندین نوع از علامت‌های وقف را قرار داده‌اند تا اقوال مختلف در جواز و عدم جواز وقف را آورده باشند و این کثرت علامت‌ها باعث سردرگمی قاری قرآن می‌شد.
از این رو علمای مصر در سال 1342 هجری قمری به منظور اتّحاد و اتّفاق رموز وقف و ابتداء در همه قرآن‌های کشور خود علامت‌های ذیل را انتحاب کردند:
«م»: نشانه وقف لازم.
«لا»: نشانه وقف ممنوع.
«صلی»: نشانه برتری وصل و جواز وقف.
«قلی»: نشانه برتری وقف و جواز وصل.
«ج»: نشانه جواز وقف.
«……..»: نشانه جواز وقف بر یکی از دو موضع و بر هر دو نمی‌توان وقف کرد.
در کتاب «تجوید القرآن» رموز وقف‌ها را با معنای آن به صورت شعر درآورده:
قاریا این نظم را بشنو کنون تا ترا در وقف باشد رهنمون
«م» وقف لازم است مگذار از او گر گذشتی بیم کفر است اندرو
«ط» وقف مُطلق آمد مر ترا نگذری زو هر کجایابی ورا
«ج» جائز بگذری زوهم رواست لیک ایستادن در او بهتر توراست
«ز» مُجَوَّز ایستی هم در خور است لیک بگذشتن از او اولی‌تر است
«ص» را وقف مَرَخَّص خوانده‌اند جمله قُرّاء در تَنَفُّس مانده‌اند
وقف کن آنجا که آیت بنگری «لا»اگر بینی مُرَکّب بنگری
ب ـ آشنایی با روش وقف کردن برآخر کلمات
برای وقف کردن بر آخر کلمات وجوه مختلفی ذکر کرده‌اند که مهمترین آن‌ها وقف «اسکان» و «ابدال» می‌باشد، در اینجا پنج حالت آن را بیان می‌کنیم.
«اسکان»: یعنی «ساکن کردن» و اصل در وقف (بر کلماتی که آخرشان متحرّک است) می‌باشد زیرا معنی وقف، باز داشتن است و در این جا آخر کلمه رااز حرکت باز می‌دارد. همچنین وقف ضد ابتداء است و همان طوری که ابتداء باید با حرکت باشد، وقف نیز باید با سکون باشد.
«ابدال»:یعنی «تبدیل کردن حرفی به حرف دیگر»، کلماتی که با تنوین فتحه ختم شده باشد در هنگام وقف تبدیل به الف مدّی می‌شود و تفاوتی نمی‌کند بعدش الف آمده باشد (مانند: کِتابًا) و یا نیامده باشد (مانند: ماءً).
تذکّر: در مواردی که به یاء ناخوانا ختم شده است (مانند: هُدًی) در هنگام وقف یاء به شکل الف خوانده می‌شود (هُدی) قبلا در بحث تنوین و حروف ناخوانا در این باره توضیح داده شد.
همچنین کلماتی که به تاء گرد (ـه ـ ه) ختم شده باشد در حال وقف تبدیل به هاء ساکن می‌شوند، مانند:
رَحْمَهً: در هنگام وقف خوانده می‌شود رَحْمَهْ
بَقَرَهٌ: در هنگام وقف خوانده می‌شود بَقَرَهْ.
«اِلحاق»: به معنای «اضافه کردن» است و در این جا مراد اضافه کردن «هاء سَکت» به آخر برخی از کلمات است.
«هاء سَکت»، هاء ساکن زائده‌ای است که به آخر کلمه اضافه می‌شود و معنی ندارد. علّت آوردن این هاء ساکن، حفظ حرکت آخر کلمه در افعال و حفظ توازن آیات در اسماء‌ است.
موارد «وقف الحاق» به روایت حفص از عاصم هفت مورد است که در نگارش قرآن رعایت شده و موارد آن را قبلا در بحث «هاء سکت» شرح داده‌ایم.
تذکّر: هاء سکت در وقف و نیز در وصل خوانده می‌شود.
«اشمام»: عبارت است از: «اشاره کردن به حرکت، بدون تلفّظ صدای آن». وقف اشمام فقط هنگامی است که حرف آخر کلمه «مضموم» باشد، و بدین صورت است که بعد از تلفّظ حرف آخر کلمه به صورت ساکن، لب‏ها را به صورت تلفّظ ضمّه جمع می‌‏کنیم.
«رَوْمْ»: عبارت است از: «آوردن مقدار کمی از حرکت»، (تقریباً یک سوّم آن) و این در صورتی است که حرکت حرف آخر «ضمّه» یا «کسره» باشد.
فایده وقف اشمام و روم، فهماندن حرکت آخر در حالت وقف است، بنابراین در صورتی مفید خواهد بود که شنونده‏ای حاضر و در حال گوش دادن باشد.
وقف‏های دیگری نیز داریم که آشنایی با آن‏ها چندان لزومی ندارد، هر چند که سه مورد اخیر هم لازم نبود، چرا که در وقف الحاق، هاء سکت آن عملاً آورده شده و در وقف و وصل خوانده می‏شود. دو مورد اخیر هم تنها در صورتی مفید خواهد بود که شنونده‏ای مستقیماً در حال شنیدن باشد، با این حال باید به حرکت لب قاری نیز توجّه داشته باشد و با ادبیات و معنی کلمات عرب هم آشنایی کامل داشته باشد تا بتواند از حرکت آخر کلمه معنی لازم را بفهمد. بنابراین تنها وقف «اسکان» و «ابدال» می‏باشد که هر قاری حتماً باید با نحوه وقف کردن آن آشنایی داشته باشد تا در هنگام قرائت، آن را رعایت کند.
در اهمیّت رعایت روش وقف اسکان و ابدال همین بس که فقهای بزرگوار، رعایت آن را در قرائت نماز لازم می‏دانند(عروه الوثقی فی احکام القرائه، مسأله 39) و حضرت امام خمینی (قدس سره) در رساله عملیّه خود (مسأله 1004) می‏فرماید:
«احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه‏ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد، مثلاً بگوید الرّحمن الرّحیم و میم الرّحیمِ را زیر بدهد و بگوید مالک یوم الدّین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یاپیش کلمه‏ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرّحمن الرّحیمْ و میم الرّحیمْ را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید».
بحث وقف و ابتداء نکات بسیاری دارد ان شاء اللّه در بحث تجوید با جزئیات آن آشنا خواهید شد. هدف ما از این بحث آشنایی معلّمین با مختصری از مباحث وقف می‏باشد.


[1] .سوره کهف، آیه 13.
[2] . سوره بقره، آیه 10.
[3] .سوره بقره، آیه 22.
[4] . سوره بقره، آیه 120.
[5] . سوره علق، آیه 9 و 10 .
[6] . النشر، جلد 1، صفحه 234.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید