بازخوانی براهین قرآنی عصمت در قرون نخستین(1)

بازخوانی براهین قرآنی عصمت در قرون نخستین(1)

نویسنده: محمدحسین فاریاب

 

چکیده

نوشتار حاضر با رویکرد تحلیلی، به بازخوانی و بررسی نقلی رایج متکلمان امامیه در پنج قرن نخست هجری درباره ی عصمت امام(ع) می پردازد. از آنجا که بیشتر برهان های دالّ بر عصمت امام، که امروزه ارائه می شود، شکل تکامل یافته ای از ارائه شده در قرون نخستین است، نویسنده با هدف آشنایی با پیشینه این برهان ها، به معرفی و بررسی آنها پرداخته است. هرچند نقطه آغاز تمسک به برهان های نقلی برای اثبات عصمت امام(ع) در قرن دوم هجری و به وسیله هشام بن حکم بوده است، اما نمی توان از تلاش های مرحوم شیخ مفید و ابوالصلاح حلبی در متقن ساختن اندیشه عصمت امام از طریق ارائه متنوع نقلی در این باره نادیده انگاشت.
در مجموع، ده برهان نقلی درباره ی عصمت امام(ع) قابل شناسایی است که در این نوشتار به بررسی پنج آیه از آیات مورد نظر خواهیم پرداخت.

مقدمه

شیعه امامیه با اعتقاد به آسمانی بودن آموزه فخیم و متعالی «امامت» و انحصار آن در ائمه اثنی عشری با عناوین و اسامی معین، تلاش فراوانی برای تبیین جوانب این آموزه کرده است. در میان مسایل مربوط به امامت، «عصمت» یکی از مهم ترین مسایلی است که همواره ذهن متکلمان را به خود مشغول کرده است. لزوم مبرهن ساختن آموزه عصمت امام، که یکی از ویژگی های انحصاری شیعه امامیه است، متکلمان امامیه در طول تاریخ بسیار به آن توجه کرده اند از این رو، شاهد اقامه برهان های متعدد بر آن هستیم.
مطالعه برهان های اقامه شده در گذشته و مقایسه با برهان های متداول، از جمله مسایل است که در استحکام آن ها و نیز اطمینان قلبی در نتیجه، بخشی بروی آن ها بسیار مؤثر است.
در این میان، برهان های نقلی سهم بسزایی در میان برهان های دالّ بر عصمت دارند. این نوشتار، به بررسی برهان های اقامه شده از سوی متکلمان شیعه امامیه در پنج قرن نخست هجری می پردازد.
گفتنی است حصر برهان های ارائه شده در این نوشتار تا قرن پنجم، به این دلیل است که بیشتر این برهان ها برای اثبات عصمت امام پس از قرن پنجم، به همان برهان های پنج قرن نخست هجری برمی گردند.
متکلمانی که در حوزه پنج قرن نخست هجری حضور داشته و به اقامه برهان نقلی برای مسئله عصمت پرداخته اند، عبارت اند از: هشام بن حکم،(199 ق)، شیخ مفید(413ق)، سید مرتضی(436ق)، ابوالصلاح حلبی(447ق)، ابوالفتح کراجکی(449ق) و شیخ طوسی(460 ق). از آنجا که در این نوشتار از واژه «قلمرو عصمت» بسیار استفاده شده، آشنایی با این مفهوم پیش از ارائه برهان، ضروری است.

چیستی قلمرو عصمت

از ابعاد گوناگون به عصمت امام می توان توجه کرد: عصمت امامت را می توان پیش و پس از امامت از چند بعد مورد توجه قرار داد:
1.عصمت از گناه؛
2.عصمت از ترک اولی؛
3.عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی؛
4.عصمت از اشتباه در مرحله عمل به دین؛
5.عصمت از اشتباه در تبیین دین؛
6.عصمت از اشتباه در نظریه های علمی غیردینی؛
مجموع ابعاد قابل تصور در بحث از عصمت، دوازده بُعد است که به مجموع آنها قلمرو عصمت گفته می شود؛ بدین معنا که وقتی متکلمی قائل به عصمت امام است، منظورمان باید قلمرو عصمت را روشن سازد؟ هر چند مفاهیم به کار رفته در قلمرو عصمت همگی گویا هستند، امّا لازم است «اشتباه در عمل به دین» روشن شود.
اشتباه می تواند به دو شکل باشد؛
الف.اشتباهی که در عالم واقع به یک عمل قبیح منجر نگردد. مانند اشتباه در انجام واجبات. مثلاً، از روی غفلت خوابی که منجر به ترک نماز می شود. نماز یا خواب ماندن از نماز؛
ب.اشتباهی که در عالم واقع به یک عمل قبیح منجر نگردد. مانند کسی که بدون علم یا اختیار مرتکب شراب خواری شود.
در کتاب های متکلمان امامیه، اصطلاحی به نام «گناه سهوی» است که ارائه ی تصویر روشن از آن چندان آسان نیست. تلاش نگارنده برای دست یابی به تعریفی از این اصطلاح در آثار متکلمان امامیه ــ دست کم در آثار متکلمان اولیه امامیه ــ موفقیت آمیز نبوده است. با این وجود، عملی گناه است که مرتکب آن، مکلّف بوده و از روی علم و اختیار آن را انجام داده باشد. در غیراین صورت، نمی توان چنین مردی را گناهکار نامید. از این رو، «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. به نظر می رسد، «گناه سهوی» عملی ــ مانند شراب خواری یا قتل و … ــ است که در متن واقع قبیح باشد و شخص بدون علم به موضوع یا حکم یا بدون قصد آن را انجام دهد؛ هرچند مرتکب این عمل را نمی توان گناهکار به شمار آورد، اما نفس عمل، قبیح به شمار می آید. بنابراین، باید اصطلاح گناه سهوی را بر همان اشتباه در مقام عمل به دین تطبیق نمود؛ آن اشتباهی که منجر به وقوع یک عمل قبیح در خارج شود. اینکه گفته می شود امام از گناه سهوی معصوم است، به این معناست که هیچ عمل قبیحی حتی بدون علم و اختیار از او صادر نمی شود.
روشن است اگر مرحله عمل به دین را به دو مرحله مزبور و آن دو مرحله را نیز به مراحل قبل و بعد از تصدی منصب امامت تقسیم کنیم، بحث از قلمرو عصمت چهارده بُعد خواهد داشت. در اینجا برخی آیات مرتبط را مورد بررسی قرار می دهیم:

آیات قرآنی

آیاتی را که متکلمان امامیه در پنج قرن نخست هجری برای اثبات عصمت امام استفاده کرده اند، عبارتند از:

1.آیه تطهیر

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»(1) این آیه به وسیله متکلمان مشهور شیعه مانند شیخ مفید، سید مرتضی(2) و شیخ طوسی(3) مورد استناد قرار گرفته است. به دلیل شباهت نزدیک این آنان، تنها به تقریر مرحوم شیخ مفید می پردازیم. وی درباره ی آیه تطهیر می نویسد:
مخالف و موافق نقل کرده اند که این آیه در خانه امّ سلمه نازل شد و رسول الله(ص) به همراه امام علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین(ع) در خانه بودند و پیامبر اکرم(ص) آنان را با عبای خیبری پوشانید و فرمود: «خداوندا این افراد اهل بیت من هستند». پس خداوند این آیه را نازل کرد و بردن رجس جز با عصمت از گناه محقق نمی شود؛ چرا که گناهان از رجس ترین رجس ها هستند.(4)
لازم به یادآوری است که مرحوم شیخ این کلام را در پاسخ کسی که نزول این آیه در شأن پنج تن آل عبا منکر شده است، بیان می کند. ولی کلام ایشان متضمن این معنا است که وی با این آیه در صدد اثبات عصمت آنان می باشد.
مرحوم شیخ مفید برای اثبات عصمت، چند مقدمه را ذکر می کند:
1.اهل بیت چه کسانی هستند؟
2.مراد از رجس چیست؟
3.اذهاب رجس چه رابطه ای با عصمت دارد؟
و منظور از اراده در این آیه چیست و چه دلالتی بر عصمت دارد؟
ایشان در پاسخ به سؤال اوّل، با بیان نقل تاریخی حدیث کساء که مورد توافق شیعه و سنی آن را قبول دارند، مصداق اهل بیت را همان پنج تن آل عبا معرفی می کند.
در پاسخ به سؤال دوم، هرچند ایشان رجس را تعریف نکرده است، اما از عبارت وی معلوم می شود که معنایی را برای رجس قائل است که قدر متیقن و به تعبیر ایشان، درجه اعلی از آن، گناه است.
مرحوم شیخ در پاسخ به سؤال سوم، بر این باور است که وقتی رجس را قدر متیقن، گناه بدانیم، می توان نتیجه گرفت که اذهاب رجس، ملازم با عصمت از گناهان می باشند.
و اما در پاسخ به سؤال آخر، ایشان به بیان اینکه اراده در این آیه از سنخ اراده در آیاتی همچون «یرید الله لیبیِّن لکم»(نساء: 26) و «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»(بقره: 185). نیست، معتقد است که اِخبار از اراده در این آیه، اخبار از وقوع مراد در خارج است. به بیان دیگر، منظور از اراده، همان اراده تکوینی است نه اراده تشریعی، زیرا اگر غیر از این مورد نظر بود، تخصیص آن به اهل بیت معنایی نداشت.(5)
مرحوم شیخ مفید در کلام خود اصطلاح «اراده تکوینی» و «تشریعی» را به کار نبرده است، اما می توان مراد ایشان را در قالب این دو اصطلاح توضیح داد: خداوند متعال یک اراده تشریعی دارد و یک اراده تکوینی. اراده تشریعی خداوند، همان اراده او بر انجام واجبات از سوی بندگان است که ملازم با تحقق مراد در خارج نیست؛ چرا که خداوند تحقق این واجبات را همراه با اراده و اختیار بندگان خود خواسته است. از این رو، ممکن است بندگان با استفاده از اختیاری که دارند واجبات را انجام ندهند. اما اراده تکوینی خداوند، تنها اراده ی صرف نیست، بلکه همان اراده ای است که تحقق مراد را به دنبال دارد. این، همان اراده ای است که درباره ی خداوند در آیاتی همچون «إنَّما قولنا لشیءٍ إذا أردناه أن نقول له کن فیکون»(نحل: 40) به کار رفته است.
حال سؤال این است که اراده در آیه ای که مرحوم شیخ به آن استدلال کرده، از کدام سنخ اراده است؟ با توجه به اینکه اراده تشریعی خداوند بر این تعلق گرفته که تمام انسان ها از گناه پاک شوند، اگر مقصود از اراده در آیه ی تطهیر، همان اراده تشریعی باشد، تخصیص آن به اهل بیت بی معنا خواهد بود. بنابراین، نمی توان اراده مورد نظر در آیه را اراده تشریعی دانست. پس مراد همان اراده تکوینی است.
شیخ مفید در آثار دیگر خود، با طرح یک پرسش و پاسخ، به تبیین بیشتری از آیه می پردازد و آن اینکه، براساس اعتقادات شیعه، اهل بیت در اصل طاهر و پاک بوده اند، حال خداوند کدام رجس و گناه را می خواهد از آنها دور کند؟ به بیان دیگر، اذهاب رجس زمانی صادق است که رجس وجود داشته باشد، آنگاه با برداشتن آن می توان گفت اذهاب رجس تحقق یافته است. در حالی که، ما در این اتفاق نظر داریم که اهل بیت، از قدیم و حتی پیش از حضرت آدم(ع) طاهر بوده. بنابراین، معنا ندارد بگوییم خداوند رجس را از اهل بیت زدوده است.(6) در پاسخ به این پرسش باید گفت: اذهاب به معنای «صرف» و «برگرداندن» است و این معنا دو مصداق دارد. یک مصداق، برگرداندن از چیزی است که وجود دارد و مصداق دیگر، برگرداندن از چیزی است که هنوز اتفاق نیفتاده است و این به معنای ممانعت از پیدایش آن است. به بیان دیگر، اذهاب رجس، همان طور که شامل رفع گناه است دفع گناه را نیز در بر می گیرد. به عنوان مثال، وقتی به کسی در دعا می گوییم: «صرّف الله عنک السّوء» یعنی خداوند بدی را از تو دور کند، مقصودمان همان ممانعت خداوند از رسیدن بدی به دعا شونده است.(7)
بنابراین اذهاب رجس از کسی که پاک است از نظر لغوی نیز درست است. بدین ترتیب، می توان عصمت اهل بیت را از آیه تطهیر نتیجه گرفت.

بررسی

قبل از بررسی نحوه ی استدلال مرحوم شیخ به آیه تطهیر، لازم به یادآوری است آیه مذکور در میان خود اهل بیت(ع) جایگاه ویژه ای دارد و مراجعه به متون تفسیری و روایی نخستین، اهمیت والای این آیه را نزد ائمه اطهار نشان می دهد. اثبات مدعای فوق با ارائه مواردی که ائمه اطهار(ع) برای اثبات برتری خود بر دیگران و نیز برای آگاه کردن مردم از مقام اهل بیت(ع) به این آیه تمسک می کردند، امکان پذیر است. و برای نمونه، می توان به این موارد اشاره کرد:
1.محاجّه امام علی(ع) با ابوبکر در ماجرای فدک و اقرار ابوبکر به نزول این آیه در وصف اهل بیت(ع)؛(8)
2.تمسک امام علی(ع) به آیه تطهیر در شورای شش نفره برای تعیین خلیفه پس از عمر؛(9)
3.نامه امام(ع) به معاویه و یادآوری فضیلت های خود با استشهاد به آیه تطهیر؛(10)
4.استشهاد امام حسن(ع) به آیه تطهیر با معرفی خود در صبح روز شهادت امیرالمومنین(ع)؛(11)
5.استفاده امام حسن(ع) از این آیه در خطبه ای، پس از صلح با معاویه؛(12)
6.تمسک امام مجتبی(ع) به این آیه در خطبه ای، پس از دو ماه بیماری ناشی جراحت خنجر در راه بازگشت از مدائن.(13)
هرچند محدثان، مفسران و متکلمان پیش از مرحوم شیخ مفید این آیه و شأن نزولش را در کتاب های خود نقل کرده اند،(14) اما شیخ را باید از نخستین متکلمانی دانست که با این آیه عصمت اهل بیت را ثابت می کند. مرحوم شیخ، با پیمودن همه مراحلی که برای رسیدن به نتیجه دلخواه مورد نیاز است، دست کم دو مدعا را ثابت می کند:
1.عصمت لطف و موهبتی الاهی است؛
این آیه به موهبتی بودن عصمت برای اهل بیت تصریح دارد و اذهاب رجس و عصمت را منتسب به خداوند می داند.
2.اهل بیت از گناهان معصوم(ع) هستند.
هرچند در آیه اشاره ای به گناهان کبیره و صغیره نشده است، اما اطلاق آن سبب اعتقاد به عصمت اهل بیت(ع) از مطلق گناهان، اعم از کبیره و صغیره می شود؛ چرا که گناه صغیره نیز رجس محسوب می شود؛
در کیفیت استدلال و ادعاهای ایشان به این آیه باید گفت:
اوّلاً، در پاسخ به این ادعا که شیعه و سنی جریان نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن آل عبا را نقل کرده اند، باید گفت: برخی مفسران اهل سنت در کتاب های تفسیری خود، اهل بیت را به معنای اعم که تمام بستگان و همسران پیامبراکرم(ص) را در برمی گیرد تفسیر کرده اند(15) و دانشمندانی مانند ترمذی در سه مورد روایت مذکور، مبنی بر شأن نزول این آیه، پنج تن آل عبا را غریب توصیف کرده اند.(16) با این وجود، دانشمندان بسیاری از اهل سنت روایت مورد نظر مرحوم شیخ را با عباراتی متفاوت نقل کرده اند(17) حتّی خود ترمذی نیز در یک مورد این حدیث را حسن و صحیح دانسته است،(18) بنابراین، می توان ادعای مرحوم شیخ را در این باره صحیح دانست. همچنین با نگاهی کوتاه به متون روایی شیعه، در می یابیم که هرچند مضمون روایات، اندکی با یکدیگر متفاوت است ولی همگی بر اینکه مصداق اهل بیت(ع) و شأن نزول این آیه، همان پنج تن آل عبا(ع) هستند اتفاق نظر وجود دارد.(19)
ثانیاً، درباره به ادعای دوم ایشان، که گناهان از مصادیق «رجس» هستند، دست کم چهار روایت وجود دارد که در آنها رجس، به «شک» تفسیر شده است.(20) در قرآن کریم نیز این واژه بر شراب، بت، قمار، تیرهای قرعه قمار،(21) منافقان،(22) مردار، خون ریخته شده، گوشت خوک،(23) و عذاب خداوند(24) اطلاق شده است. با مراجعه به متون لغوی روشن می شود که «رجس» در لغت به معنای قذر، حرام، قبیح، عذاب، کفر و لعنت به کار رفته است.(25) بنابراین، تفسیر رجس به شک، تفسیر به یک مصداق است و از نظر لغوی، دیگر معانی را نیز در برمی گیرد. از این رو، می توان ادعای دوم مرحوم مفید را نیز تصدیق کرد. با این توضیح، روشن می شود که دیدگاه برخی مفسران که معنای رجس را محدود به گناه کرده اند نادرست است.(26)
ثالثاً، هنگامی که گناهان را از مصادیق «رجس» بدانیم، اذهاب رجس چیزی جز همان عصمت از گناهان نیست، از این رو، ادعای سوم مرحوم مفید نیز مطابق با واقع خواهد بود؛
رابعاً، درستی این مدعا که مراد از «اراده» در آیه مورد بحث، همان اراده تکوینی است نیز ثابت می شود. بنابراین، استدلال به این آیه برای اثبات عصمت اهل بیت اشکالی ندارد.
با توجه به شأن نزول آیه تطهیر برای پنج تن آل عبا، می توان گفت منظور متیقن از اهل بیت(ع) که خداوند در صدد پاک کردن آنها از رجس است، پنج تن هستند. اکنون این سؤال پیش می آید که آیا از این آیه می توان عصمت دیگر ائمه اطهار(ع) را نیز اثبات کرد؟ به دیگر بیان، اهل بیت و امام به لحاظ مصداقی، عام و خاص من وجه هستند، آیا می توان به وسیله این آیه، عصمت سایر ائمه را هم اثبات کرد؟
با مراجعه به تفاسیر و سایر منابع اعتقادی شیعی، دست کم به پنج گروه برمی خوریم:
1.عده ای از محققان به عدم شمول آیه تطهیر برای سایر ائمه اطهار(ع) تصریح دارند؛(27)
2.طیف گسترده ای از مفسران شیعی تنها به اثبات عصمت پنج تن آل عبا پرداخته و اشاره ای به امکان و یا عدم امکان تسرّی حکم این آیه به سایر ائمه اطهار(ع) نکرده اند.(28) مرحوم طبرسی در همین راستا می گوید: «استدلت الشیعه علی اختصاص آلایه به ولاء الخمسه(ع)»(29)
از میان متکلمان مرحوم شیخ مفید، سید مرتضی و علامه حلی(30) همین رویه را در پیش گرفته اند.
3.عده کمی از مفسران هم بدون هیچ توضیحی، مدعی تسرّی حکم این آیه به سایر ائمه اطهار(ع) شده اند؛(31)
4.برخی محققان با تمسک به روایتی از امام صادق(ع)، که ضمن تأویل آیه تطهیر، همه ائمه را مصداق اهل بیت(ع) در آیه تطهیر دانسته است،(32) تلاش در اثبات این مدعا دارند که ائمه اطهار(ع) نیز مصداق اهل بیت(ع) در آیه کریمه تطهیر می باشند.(33) به نظر می رسد، با توجه به ضعف روایت مورد استناد، نتوان چنین مدعایی را اثبات نمود.(34)
5.برخی دیگر اگرچه قدر متیقن از اهل بیت(ع) را همان پنج تن آل عبا دانسته اند، ولی بر این باورند که با اجماع مرکب یا تنقیح مناط امامت، بعید نیست که بتوان سایر ائمه را هم مشمول آیه دانست.(35)
به نظر می رسد، دلائل یاد شده برای اثبات مدعا کافی نیست؛ چرا که اولاً، اجماع یک دلیل فقهی است و استفاده از آن در دانش هایی مانند کلام، به خصوص مباحث عقلی، نادرست است؛
ثانیاً هرچند مناط امامت در همه ائمه اطهار(ع) وجود دارد، اما چنین نیست که دلیل تطهیر اهل بیت(ع)، امام بودن آنها باشد. اگر چنین بود، حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) را نباید مشمول آیه دانست.
به نظر می رسد، با تتبع در روایات رسیده از پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) که در تفسیر این آیه یا آیات دیگر وارد شده است، می توان به این نتیجه رسید که، نه تنها واژه «اهل بیت» در لسان بسیاری از روایات لزوماً مساوی با واژه اهل بیت(ع) در آیه تطهیر نیست، بلکه در مواردی واژه یاد شده از باب مبالغه بر غیر ائمه اطهار(ع) نیز اطلاق شده است.(36) در روایات مستفیضه از پیامبراکرم(ص) و سایر ائمه اطهار(ع)، قرائنی وجود دارد که توجه به آن قرائن ما را به این اطمینان می رساند که آن بزرگواران در صدد القای این مطلب هستند که همه ائمه اطهار(ع) در دایره حکم آیه ی تطهیر قرار دارند.(37) اگر «استفاضه» را در روایات مربوط به مباحث اعتقادی کافی بدانیم، می توان به وسیله آیه تطهیر، عصمت همه ائمه اطهار(ع) را اثبات کرد. چنانچه تواتر را تنها شرط پذیرش روایات اعتقادی بدانیم، از این آیه نمی توان برای اثبات عصمت ائمه اطهار(ع) استفاده نمود.
در پایان، تذکر چند نکته درباره استدلال به این آیه لازم است:
1.از این آیه ضرورت عصمت اهل بیت(ع) ثابت نمی شود، بلکه تنها اهل بیت(ع) را افرادی معصوم معرفی می کند.
به بیان دیگر، این آیه در مقام بیان این معنا نیست که اهل بیت(ع) نمی توانند معصوم نباشند؛
2.این آیه در صدد اثبات عصمت متصدی منصب امامت نیست، بلکه تنها اهل بیت(ع) را اعم از اینکه امام باشند یا نه، معصوم معرفی می کند؛
3.با توجه به گستردگی معنای رجس، می توان گفت از این آیه نه تنها عصمت از گناهان عمدی، بلکه عصمت از گناهان سهوی نیز به دست می آید؛ چرا که گناهان سهوی، قذر و رجس بوده و در دایره حکم آیه تطهیر قرار می گیرند؛
4.این آیه زمانی نازل شده است که امام حسن و امام حسین(ع) در سنین کودکی بودند و امیرالمومنین(ع) نیز هنوز به منصب امامت نرسیده بودند. همچنین از آنجا که خداوند در این آیه به طور مطلق ــ و بدون تقیید به زمان خاص ــ از تطهیر ائمه اطهار(ع) خبر داده است، عصمت آنها از رجس در زمان قبل از تصدی منصب امامت نیز به دست می آید؛
5.درباره شبهات پیرامون این آیه و خروج یا ورود زنان پیامبراکرم(ص) در حکم آیه تطهیر، مباحث فراوانی وجود دارد که خوانندگان را به کتاب های مفصل ارجاع می دهیم.(38)

پی نوشت:

1.احزاب: 33.
2.سید مرتضی، الشافی، ج 3، ص 141.
3.شیخ طوسی، تفسیر التبیان، ج 8، ص 339ــ341.
4.شیخ مفید، الفصول المختاره، ص 54.
5.همان.
6.همو، المسائل العکبریه، ص 26 و 27 لازم به ذکر است که برخی از اندیشمندان معاصر نیز با ارائه چنین نظریه ای ــ البته با دلیلی دیگر ــ درصدد القای این مطلب هستند که این آیه تنها عصمت اهل بیت را از زمان نزول آیه ثابت می کند. «اذ لا یقال فی حق من هو طاهر انی ارید ان اطهره ضروره امتناع تحصیل الحاصل» ر.ک: محسنی، محمد آصف، صراط الحق، ص 99.
7.ر.ک: شیخ مفید، الفصول المختاره.
8.ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابوحمزه ثمالی، ج 1، ص 267/علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 156، شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 190.
9.علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین، ص 421ــ 427.
10.ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 1، ص 119.
11.شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 8.
12.ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 232.
13.حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص 31.
14.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 67/عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 249/فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص 332/محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص 71/علی بن محمد خزاز قمی، کفایه الاثر، ص 65/محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمومنین(ع)، ج 1، ص 132/قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج 1، ص 202/ابن بابویه قمی، الامامه و التبصره، ص 8/شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص 277.
15.رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج9، ص 168/مراغی، تفسیر المراغی، ج 22، ص 7/محمد بن محمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 7، ص 134/وهبه زحیلی، التفسیر المنیر، ج 22، ص 11.
16.ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 5، ص 31، حدیث 3258 و 3259، ص 328، حدیث 3875. البته حدیث اخیر همان حدیث 3258 است که در دو صفحه تکرار شده است.
17.قشیری نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج 7، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل اهل بیت النبی(ص)، ص 130، نیشابوری، حاکم، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 147، بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 2، ص 149 برای تفصیل بیشتر ر.ک: حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه، ج 1، ص 270ــ 289.
18.ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 5، ص 361، حدیث 3963. ترمذی ذیل این روایت می نویسد: «هذا حدیث حسن صحیح و هو احسن شیء روی فی هذا الباب».
19.مرحوم علامه طباطبایی در این باره می فرماید که 70 روایت در این باره وجود دارد و شاید روایات از طریق اهل سنت بیش از روایاتی است که از طریق اهل شیعه رسیده است. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 16، ص 311.
20.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 286؛ ج 2، ص 182/صدوق، معانی الاخبار، باب معنی الرجس، ص 138/محمد بن حسن طوسی، امالی، ص 562 دو روایت نخست، معتبر و دو روایت اخیر غیرمعتبر هستند.
21.«یا أیُّها الَّذین آمنوا إنَّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجس» مائده: 90.
22.«سیحلفون بالله لکم إذا انقلبتم إلیهم لتعرضوا عنهم فأعرضوا عنهم إنَّهم رجس» توبه: 95.
23.«قل لا أجد فی ما أوحی إلیَّ محرَّماً علی طاعمٍ یطعمه إلاّ أن یکون میتهً أو دماً مسفوحاً أو لحم خنزیرٍ فإنَّه رجس» انعام: 145.
24.«قال قد وقع علیکم من ربکم رجس و غضب»اعراف/ 71.
25.ر.ک: فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 2، ص 318 و 319، جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح، ج 3، ص 933، زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج 3، ص 159 و 160/احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 219/محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 147.
26.ابن سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل، ج 3، ص 488/سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 427/همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 436/کاشانی، ملافتح الله، زبده التفاسیر، ج 5، ص 370.
27.محمد آصف محسنی، مشرعه بحارالانوار، ج 1، ص 454.
28.طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج 8، ص 339/فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 8، ص 560/سیدعبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج 10، ص 501/محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 436/ملافتح الله کاشانی، زبده التفاسیر، ج 5، ص 373/محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 631/محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر معین، ج 2، ص 1118/سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج 18، ص 300ــ 303/ سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 16، ص 311/ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 295.
29.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 8، ص 560.
30.علامه حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامه، ص 120 و 121.
31.سید محمد تقی مدرسی، من هدی القرآن، ج 10، ص 325/محمد بن حبیب الله نجفی سبزواری، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 427.
32.«أبی رحمه الله قال: حدثنا سعد بن عبدالله عن الحسن بن موسی الخشاب عن علی بن حسان الواسطی، عن عمه عبد الرحمان بن کثیر قال: قلت لابی عبدالله(ع) ما عنی الله عز و جل بقوله(إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا) قال: نزلت فی النبی و أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و فاطمه(ع) فلما قبض الله عز و جل نبیه کان أمیرالمؤمنین ثم الحسن ثم الحسین(ع) ثم وقع تأویل هذه الآیه(و اولوا الارحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله) و کان علی بن الحسین(ع) إماما ثم جرت فی الائمه من ولده الاوصیاء(ع) فطاعتهم طاعه الله و معصیتهم معصیه الله عز و جل» شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 205.
33.محمد فاضل لنکرانی، آیه التطهیر رویه مبتکره، ص 137ــ 139/ایلقار اسماعیل زاده، تفسیر تطبیقی آیه تطهیر، ص 331ــ 335.
34.علی بن حسان و عبدالرحمن بن کثیر از روات ضعیف به شمار می آیند. ر.ک: ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج 9، ص 342 و ج 11، ص 311. البته علی بن حسان در سلسله سند با شهرت الواسطی آمده است، ولی به نظر می رسد که وی علی بن حسان هاشمی باشد، زیرا علی بن حسان که از عمویش عبدالرحمن بن کثیر نقل روایت می کند، هاشمی است نه واسطی. همان، ج 11، ص 311.
35.محمد آصف محسنی، صراط الحق، ج3، ص102.
36.امام علی(ع) زبیر را نیز از اهل بیت دانسته است: «ما زال الزبیر رجلا منا اهل البیت حتی نشأ ابنه المشئوم عبدالله» نهج البلاغه، کلمه 435 نظیر چنین عباراتی در مدح سلمان[محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص 12]، ابوذر عمر بن یزید، [همان، ص 331]/عیسی بن عبدالله[همان، ص 332] و یونس بن یعقوب[همان، ص 388] نیز آمده است.
37.دست کم ده روایت وجود دارد که به وسیله آنها می توان به این اطمینان دست یافت که ائمه اطهار(ع) در صدد القای این مطلب هستند که تمام ائمه در دایره حکم آیه تطهیر هستند. به نمونه هایی از این روایات توجه کنید:
«رب صل علی أطائب أهل بیته الذین اخترتهم لامرک…و حججک علی عبادک، و طهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بإرادتک…»
صحیفه سجادیه، دعای چهل و هفتم، ص 253 و 254.
«عن زراره، عن أبی جعفر(ع) قال: سمعته یقول: إن الله عز و جل لا یوصف و کیف یوصف و قال فی کتابه:”و ما قدروا الله حق قدره…، و إنا لا نوصف و کیف یوصف قوم رفع الله عنهم الرجس و هو الشک…» محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 182.
«قال حدثنا عیسی بن موسی الهاشمی بسر من رأی، قال حدثنی ابی، عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی، عن أبیه علی(ع) قال: دخلت علی رسول الله(ص) فی بیت أم سلمه و قد نزلت هذه الایه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» فقال رسول الله(ص): یا علی هذه الایه نزلت فیک و فی سبطی و الائمه من ولدک» خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر،ص156 همچنین برای آشنایی با دیگر روایات ر.ک: کلینی، کافی، ج1، ص423/علی بن محمد خزاز قمی، کفایه الاثر، ص 66/محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص 351/شیخ صدوق، الامالی، ص 141/همو، علل الشرائع، ص 205، محمد صادقی تهرانی، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 229/همو، معانی الاخبار، ص 94/زیارت جامعه کبیره. البته اکثر این روایات با مشکل ضعف سند مواجه هستند.
البته توجه به این نکته نیز لازم است که امام صادق(ع) دست کم در یک مورد، تمام فرزندان و ازدواج رسول خدا(ص) را از کسانی می داند که خداوند آنها را از رجس پاک گردانیده است: «اللهم صل علی محمد و أهل بیته و ذریته و أزواجه الطیبین الأخیار الطاهرین المطهرین الهداه المهدیین غیرالضالین و لا المضلین الذین أذهبت عنهم الرجس و طهرتهم تطهیرا» شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 392.
38.محمد مهدی آصفی، در آیینه وحی، ج 6، ص 65 ــ 87/سید جعفر مرتضی عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، تمام کتاب، محمد فاضل لنکرانی، آیه تطهیر رویه مبتکره، صفحات مختلف کتاب/ایلقار اسماعیل زاده، تفسیر تطبیقی آیه تطهیر، صفحات مختلف/محمد آصف محسنی، صراط الحق، ج 3، ص 102ــ 109 و تفاسیر شیعی ذیل آیه تطهیر.

منبع: نشریه معرفت کلامی شماره 1

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید