زبان قرآن؛ زبان عربی یا آرامی

زبان قرآن؛ زبان عربی یا آرامی

وحی اسلامی دو لایه دارد؛ یکی گفتاری و ارتباط زبانی و تبلور آن قرآن کریم است که الفاظ عربی و محتوای آن از سوی خدا است. دیگری لایه گزاره ای (تجربه وحیانی) است که حقایق و محتوا و مضمون آن از سوی خدا است و الفاظ و جمله بندی آن به زبان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است؛ مانند: احادیث قدسی، الهامات و… .
در سایت «عصر نو» مقاله ای با عنوان «قرآن کلام خدا، کلام محمد یا آمیزه ای از هر دو» درج گردیده است نویسنده با استناد مستشرق آلمانی، زبان عربی قرآن را یک زبان ساخته شده در قرن دوم و سوم هجری قمری می داند. و آن نسخه ای که در زمان عثمان تدوین شده را مبتنی بر زبان نوشتاری، گفتاری آرامی ـ سوری و نه عربی کنونی قلمداد می کند. و اضافه می کند، به همین علت مسلمانان در فهم برخی از آیات با مشکل جدی مواجه بودند.
شبهه فوق را می توان به دو بخش تقسیم کرد.
اول: زبان قرآن در زمان پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عربی نبوده و به مرور زمان در قرن دوم و سوم هجری به صورت عربی کنونی درآمده است.
دوم: زبان قرآن، مبتنی بر زبان نوشتاری و گفتاری آرامی و سوری بوده است.
نقد و بررسی بخش اول
در این بخش لازم است تحلیلی از چگونگی نزول قرآن و زبان آن داشته باشیم.
نزول قرآن به لباس عربی فصیح
قرآن، پیش از ده مرتبه با عبارت های مختلف، به عربی بودن الفاظ قرآن تأکید می ورزد. و هرگز برای پیامبر اسلام موضوعیتی قائل نشد آن چه نازل شده است بدون دست خوردگی و بدون آمیختگی با افکار و اندیشه های بشری پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بوده است.
«وَکذَلِک أَوْحَیْنَا إِلَیْک قُرْآنًا عَرَبِیًّا؛ (شوری / 7) و این چنین قرآن عربی به تو وحی کردیم».
«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا؛ (یوسف / 2) ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم».
علامه طباطبایی(ره) می فرماید: ضمیر «انزلناه» به کتاب باز می گردد و خداوند در مرحله انزال آن را به لباس زبان عربی پوشانید. و این خود یکی از اسرار حفظ و ضبط قرآن است؛ چرا که وحی آن از مقوله لفظ است. در غیر این صورت مانند حدیث قدسی، در آن احتمال تحریف و جعل می رفت.[1] همچنین واژه «انزلنا» با ضمیر «نا» دلالت دارد که خداوند وحی و عربی بودن آن را به خود نسبت می دهد. افزون بر آن، آیه ای که با کلمه «قل» شروع می شود، دلیل بر این است که پیامبر می باید کلام خدا را بازگو کند اگر قرآن کلام پیامبر بود، گفتن «قل» معنایی نداشت.
شرایع الهی که برای انسان ها آمده و با آنان سخن گفته، از همین شیوه معمولی و متعارف بهره جسته است. «و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه؛ (یوسف / 2) و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن که با زبان مردم خویش سخن گوید». از این رو زبان شریعت و مخصوص قرآن همان زبان مردم است.
به همین علت خداوند زبان قرآن را زبان عربی آشکار «و هذا لسان عربی مبین» (نمل / 103) و آن را به دور از هر گونه پیچیدگی (رم / 28) معرفی کرده است.[2] پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره زبان قرآن فرمود: «ان الله انزل القرآن علیَّ بکلام العرب و المتعارف فی لغتها؛[3] خداوند قرآن را بر آئین زبان عرب و طبق شیوه های کلامی عرب، بر من نازل کرده است».
ابن عباس از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل می کند که پیامبر فرمود: من عرب را به خاطر سه چیز دوست دارم؛ اول خودم عرب هستم؛ دوم قرآن عربی است؛ سوم زبان اهل بهشت عربی است.[4] همچنین امام صادق ـ علیه السلام ـ به فراگیری لغت عربی توصیه می کردند و فرمودند: فانما کلام الله الذی تکلم به خلقه؛ عربی کلام خداوند (قرآن) است که به وسیله آن با مردم صحبت کرد.[5] آن چه از آیات و روایات استفاده می شود: مخاطب قرآن عرب بودن و زبان آن ها عربی و نزول قرآن بر اساس واژه های عربی بوده است و در این مورد در بین دانشمندان هیچ گونه مناقشه ای نیست.
تاریخ قرآن
نویسنده با استناد به کلام مستشرق آلمانی می گوید: در زمان نزول قرآن، متن آن عربی نبوده بلکه آرامی و… بوده است. در پاسخ می توان گفت: اولاً این کلام بدون دلیل است چون هدف نزول قرآن در مرحله اول، هدایت مخاطبان قرآن بوده، اگر نزول قرآن بر اساس زبان، لغت، تشبیهات، تمثیلات مخاطبان نبود؛ در هدایت قرآن باید تردید داشت. و نزول آن را عبث و بی فایده دانست؛ ثانیا: اگر گفته شود مردم به زبان آرامی و دیگر صحبت می کردند و قرآن هم به زبان آرامی بوده، باید گفت: در هیچ جای تاریخ (متقن ترین آن تاریخ قرآن است) چنین مطلبی ذکر نشده است.[6] و کلامی مخالف مشهور تاریخ ادیان است و نقل قولی که از مستشرق آلمانی شده: مستندات او بیان نشده است. علاوه بر آن اگر بپذیریم زبان قرآن زبان آرامی بوده، محاورات، اشعار، مکاتبات، کتاب های عرب قبل از اسلام و بعد از اسلام را که به زبان عربی نوشته شده را چگونه توجیه می کنیم. مخصوصاً عرب در هر سال مسابقه معلقات سبع داشتند، اشعار خود را به مسابقه می گذاشتند که بیشتر آن اشعار به زبان عربی موجود است. و ادعای غیر عربی بودن قرآن آن را از به لسان قوم بودن خارج می کند و این خلاف صریح خود قرآن است.
ثالثاً: نویسنده می گوید: زبان عربی کنونی در قرن دوم و سوم توسط نویسنده کتاب العین رایج شده و قبل از آن آرامی بوده است. در پاسخ می توان گفت: خلیل بن احمد در کتاب العین خود برای واژه های عرب معناشناسی و مصداق شناسی کرده نه این که لغت عرب را ابداع کرده است. زبان عرب ریشه تاریخی دارد چگونه ممکن است خلیل بن احمد و امثال آن با یک کتاب بتوانند لغت مردم را عوض و لغت جدید را ابداع کنند.
نقد و بررسی بخش دوم
در این بخش به بررسی زبان نوشتاری و واژه های دخیل آرامی و سوری می پردازیم.
زبان قرآن، زبان گفتاری نه نوشتاری
نویسنده مقاله معتقد است که زبان قرآن، زبان نوشتاری است اما با کمی دقت و تأمل بر اساسی بودن آن پی می بریم. ساختار قرآن، شیوه گفتاری است و ویژگی های گفتاری دارد که روی سخن با مخاطبین خاص است و متکلم می تواند بر قرائن حالیه یا معهود ذهنی مخاطبان حاضر تکیه کند. و امروزه بر اساس قرائن و اسباب نزول و شأن نزول و تاریخ و لغت می توان به محتوا و هدف قرآن پی برد. این شیوه در مطلب نوشتاری مناسب نیست و هر نویسنده ای می بایست تمامی قرائن و شواهد فهم کلام را در متن نوشتار ذکر کند.
علاوه بر آن، مساله «التفات» و تحول در روند کلام قرآن است که نشان از گفتاری بودن آن دارد. برای مثال در سوره حمد ابتدا مخاطب غائب است و در ایاک نعبد به صورت خطاب ذکر می کند. همچنین واژه «قل» در قرآن، نشان از گفتاری بودن قرآن دارد.[7] واژه های دخیل در زبان عربی
نویسنده مقاله در ادامه می نویسد که زبان قرآن در عصر نزول، آرامی و سوری بوده است. به نظر می رسد واژه های دخیل در قرآن نویسنده را به اشتباه افکنده است که به زعم خود چند کلمه آرامی و سوری و هندی و ایرانی در قرآن، این کتاب را از عربی بودن انداخته است.
مستشرق های به نام آرتور جفری کتابی دارد به نام «واژه های دخیل» تمامی واژه هایی که از زبان های دیگر به شبه جزیره عربستان رسوخ و در قرآن هم نفوذ کرده بیان نموده است، و به خود اجازه نداده است که بگوید قرآن عربی نیست.[8] اگر در هر زبانی تأملی کوتاه داشته باشیم؛ شاهد واژه های بیگانه خواهیم بود و عوامل نفوذ واژه های بیگانه را می توان در موارد ذیل جستجو کرد: الف) همجوار بودن با زبان دیگر؛ ب) سلطه سیاسی؛ ج) تجارت؛ د) مهاجرت.
در میان اعراب دولت های مانند «معین»، «سباء»، «حمیر»، و… وجود داشت که با حاکمیت سیاسی واژه های دیگری را وارد کردند. علاوه بر آن تجارت و داد و ستد اعراب معروف بود. و این واژه های زبان بیگانه در میان اعراب اصطلاح شده بود و قرآن نیز از اصطلاحات رایج اعراب در وادی لغت استفاده کرد است و اگر به جای آن از لغت دیگر استفاده می کرد چه بسا مردم در فهم آن با مشکل مواجه بودند.
قرآن، 309 کلمه بیگانه را ذکر کرده است با وجود این قرآن از عربی بودن خود سخن به میان آورده است. یعنی چند لغت بیگانه در قرآن آن را غیر عربی نمی کند. همچنان وجود واژه های عربی در قصیده فارسی، آن را از فارسی بودن خارج نمی کند.[9] حاصل سخن این که قرآن عربی بوده و عربی نازل شده و نزول آن لفظی بوده است و ساختار آن گفتاری است، و چند واژه بیگانه در قرآن، نشانه متأثر شدن از آن زبان و لغت نیست و قرآن را هم از عربی بودن نمی اندازد. و کسانی که هم چنین ادعایی دارد دلیلی بر مدعای خود ذکر نکرده اند.


[1] . المیزان، ج11، ص101.
[2] . معرفت، محمد هادی، علوم قرآن، ص37ـ38.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج9، ص282.
[4] . طبرسی، مجمع البیان، ج12، ص157.
[5] . الحویزی العروسی، نورالثقلین، ج2، ص409.
[6] . ر.ک: معرفت، محمد هادی، تاریخ قرآن؛ ر.ک: کرمانی، مجتبی، تاریخ قرآن.
[7] . معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص49.
[8] . ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، 1372ش.
[9] . مجله البینات، ش7، ص61؛ الانقال، سیوطی، ج1، ص428؛ رضایی، حسن رضا، قرآن و فرهنگ زمانه، ص120ـ123.
حسن رضا رضایی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید