تفسیر کتاب مقدس (1)

تفسیر کتاب مقدس (1)

نویسنده: فهیم عزیز
مترجم: علی نجفی نژاد

از آغاز تفسیر یهودی تا پایان عصر کلیسای نخستین

مقدمه
برای اینکه پژوهشگر بتواند تفکر درستی درباره ی علم تفسیر به دست آورد، باید به تاریخ این علم، گام هایی که در آن برداشته و پیش رفته اند و نیز مکاتب تفسیری، نگاهی کلی بیفکند؛ چرا که ریشه های علم تفسیر در خاک کلیسای مسیحی و قبل از آن در یهودیت ریشه هایی عمیق است.
ل. پارکوف در این باره می گوید:
باید بین تاریخ علم تفسیر، که به منزله ی علمی مستقل و دارای قواعد و قوانین است، و بین ظهور برخی مبادی تفسیری تفاوت قائل شد. چون اولی در سال 1567 م آغاز شد؛ آن هنگام که فلاشیس الیریکوس (1) تلاش کرد این فن را در روش علمی شکل دهد تا علمی با اصول خاصّ خود به وجود آید. امّا مبادی تفسیری از ابتدای پیدایش تاریخ مسیحی و بلکه پیش از آن، آغاز گشت. [2] به همین دلیل باید به عقب، یعنی به اصول خود مسیحیت بر گشت تا رشد این علم را ردیابی کنیم. لیکن مسیحیت در خلأ یا بدون پیش زمینه ایجاد نشده، بلکه از درون یهودیت و از پی آن آمده و برخی مبادی تفسیری کتاب مقدّس را از یهودیت گرفته است. برای این که بتوانیم شیوه های تفسیری رایج در مسیحیت را بفهمیم، باید نگاهی گذرا به شیوه هایی که یهود با آن کتاب های عهد قدیم را بررسی می کردند بیندازیم، تا برای ما تفکر جامعی از تاریخ این علم پدید آید.

تفسیر نزد یهود
تفسیر یهودی عهد قدیم آن هنگام آغاز شد که عزرای کاتب، اواخر قرن ششم قبل از میلاد، از سرزمین اسارت [بابل] به اورشلیم آمد. از آن زمان عزرا خواندن و تفسیر کتاب تورات را آغاز نمود. (نحیما 8: 7) (3) عزرا یگانه کاتب نبود، بلکه کاتبان دیگری همراه و همیار او بودند. (عزرا 8: 16) یهود بر این باور است که آغاز دوران «انجمن کبیر» با همان اجتماعی شروع شده که در نحیما(8: 1-15) ذکر شده است و از همان زمان گروه کاتبان شروع به نسخه نویسی و پژوهش کتاب های مقدّس نمودند و در قداست آن را به اندازه ای بالا بردند که برای هر حرف و نقطه اش تقدّس خاصّی قائل شدند به این دلیل که آن را وحی از جانب خدا می دانستند و کار به جایی رسید که تعداد حروف آن را حفظ کردند تا چیزی از آن کم نشود.
همه ی تفسیرها و سنّت های آنان «میدراش» نامیده می شد که از دو بخش تشکیل می شود: نام بخش اول «هلاخا» یا
«روش» بود و اختصاص به اسفار پنجگانه ی اول، یعنی فقط تورات داشت. این مجموعه مشتمل بر احکام و قوانینی است که حکمای قوم به روش مقارنه، تمثیل و قیاس استنباط کرده بودند، تا بسیاری از جوانب فعالیت های روزانه یک فرد یهودی را که در شریعت وارد نشده است، در بر گیرد. این قوانین بعدها همان قدرتی را که شریعت موسی داشت، پیدا کرد.
امّا بخش دوم «آگادا» نامیده می شد و ویژه ی بقیه ی
کتاب های عهد قدیم بود. این مجموعه مشتمل بر پندهایی است که از راه مثال، مجاز، داستان، حکایت، گفتار و تفسیر به دست آمده است تا یک فرد یهودی را به سلوک معنوی و زندگی درست و بر طبق تعالیم شریعت رهبری نماید.

مکتب هللیل
هللیل (30 قبل از میلاد تا 10 بعد از میلاد) یکی از بزرگ ترین مفسّران یهودی و صاحب مکتب بزرگی در تفسیر و بلکه
بزرگ ترین کسی بود که قواعد ویژه ای برای تفسیر کتاب های مقدّس وضع نمود. هفت قاعده ی زیر منتسب به اوست:
1. از سبک به سنگین: یعنی اجرای یک قاعده از تفکر ساده و سبک تا تفکر یا عمل سنگین و شعارش این است: هرچه
دقیق تر بهتر (اعداد 12: 14 (4)؛ متّی10: 29)
2. تساوی (5): یعنی کشف رابطه ی بین دو عبارت در دو مکان که از آن ها به وضعیت مشابه تعبیر می شود. مانند این که درباره ی دو فرمان روز شنبه (6) و عید فصح (7) گفته شود:
«هر کدام در روز معین خود هستند». معنای این سخن آن است که اگر قربانی روزانه در روز شنبه اهدا شود همچنین اهدای قربانی روز فصح نیز ممکن است در روز شنبه مجاز باشد.
3. از خاصّ به عام: مانند این که گفته شود غذای ضروری را روز شنبه می توان آماده کرد که از راه قیاس نیز می توان گفت در عیدهای دیگر آماده کردن غذای ضروری مجاز است.
4. توضیح دو عبارت با عبارتی دیگر می توان تناقض دو عبارت را با توسل به عبارت سومی از بین ببریم. مثلاً بین خروج
(19: 16) (8) با تثنیه (4: 36) (9) ناسازگاری دیده می شود، امّا در خروج (10: 22) (10) راه حل این ناسازگاری را می یابیم.
5. نتیجه گیری حکم در حالت های خاصّ با توجّه به
حالت های عام.
6. توضیح عبارتی با توجّه به عبارت ها یا احکام دیگر. (این روش را حضرت عیسی به کار برد) (متّی 12: 17) (11).
7. نتیجه گیری بدیهیات و تطبیق آن ها بر مورد.
بسیاری از دانشمندان در اینکه همه ی این احکام و قواعد را هللیل وضع کرده باشد شک کرده اند و پنداشته اند که بعضی از این ها از آن دیگری است. [12] امّا واقعیت هرچه باشد باید توجّه داشت که این اصول هفت گانه تکامل یافت و سیزده مورد شد و خاستگاه مکاتب بعدی شد.

مکتب یهودی اسکندریه
در بین یهودیان فقط یهودیان فلسطین نبودند که هنر تفسیر کتاب مقدّس را داشتند، بلکه مکتب بزرگ و با عظمت دیگری بود که اهمیت خاصّ خود را داشت و آن مکتب اسکندریه بود. در اسکندریه اقلیت یهودی چشمگیری بودند که از فلسفه و تمدّن یونانی رایج در اسکندریه اثر پذیرفتند. اولین کار بزرگی که این گروه، قبل از ظهور مسیح، انجام دادند ترجمه ی هفتاد نفری (سبعینیه ی عهد قدیم) و کتاب های اپوکریفایی (13) بود. بعد از آن، برخی از عالمانشان به تفسیر عهد قدیم پرداختند. اولین شخصی که به این امر اهتمام ورزید، فردی بزرگ به نام ارستوبولس (1960 ق م) ملقب به «سید» (دوم مکابیان 1: 10) و استاد بطلیموس بورگتی بود. امّا از کارهای وی جز مقدار کمی از مطالب ساده در کتاب «یوسپیوس» مورّخ کلیسا، باقی نمانده است. معروف ترین کلام بر جای مانده از او این است: «فلسفه یونان باستان از عهد قدیم ناشی شده و دیدگاه های همه ی فلاسفه یونانی، به ویژه ارسطو، در کتاب موسی و دیگر پیامبران موجود است و تنها راه دست یابی به آن ها کاربرد روش آرمانی در تفسیر است.»
شاید بزرگ ترین مفسّر و فیلسوف یهودی اسکندریه
«فیلون» (14) باشد که همواره پدر تفسیر مجازی (15) عهد قدیم شمرده می شود. وی به وحی لفظی تمام عهد قدیم معتقد است؛ لیکن عملاً فقط روی کتاب های پنجگانه موسی تمرکز نموده و بخش های زیادی از عهد قدیم را رها کرده و به آن ها اشاره نکرده است.
امّا راجع به تفسیر [باید گفت که] فیلون، به طور قاطع، تفسیر ظاهری و تحت اللفظی (16) را ردّ ننموده است؛ ولی آن را تفسیری معرفی کرده که کسانی که راه دیگری ندارند به آن پناه می برند. آن گاه نمونه ای از این گونه تفسیر را به دست می دهد. او درباره ی آیه ی 23 از باب 19 کتاب اعداد (17) می گوید: این آیه درباره ی خدا سخن می گوید و این که خدا مانند انسان نیست، امّا کتاب تثنیه (1: 31) (18) خدا را به انسانی شبیه می کند که پسر خود را به دوش می کشد. آن گاه وی نتیجه می گیرد که خداوند برای آموزش [معارف خود] دو روش به کار می گیرد: یکی برای دوستداران روح که این روش معنوی و والاست (اعداد 23: 19) و دیگری برای دوستداران جسد که لفظی و ظاهری است (تثنیه 1: 31).
فیلون حالت های زیادی را مشخّص کرد که در این حالت ها مفسّر باید از تفسیر ظاهری و تحت اللفظی دست بکشد. بیان چند مثال در اینجا کفایت می کند: در صورتی که عبارت شایسته ی خدا نباشد. پس اگر گفته شود: «آدم از پیش روی خدا مخفی شد» این تعبیر مناسب خدا نیست، چون خدا همه چیز را می بیند. یا در صورتی که در تعبیرها تناقض باشد، مثلاً اگر در مورد نوادگان ابراهیم گفته شود که ابراهیم پدر پدر آنان است، نه جدّ آنان، یا درباره ی قابیل گفته شود که شهری را تأسیس کرد و زنی گرفت. یا در صورتی که در ندا، اسم بیشتر از یک بار تکرار شود، مانند: «ابراهیم ابراهیم» که در این صورت اسم اولی نشانه ی محبّت و دومی نشانه ی تحذیر است. یا در صورتی که دو کلمه مترادف به کار رفته باشد مانند پیدایش (1: 27) (19) و پیدایش (2: 8) (20) در این صورت مراد از اولی، انسان زمینی و از دومی، انسان آسمانی است.
تا این جا دیدیم که یهودیان دو روش مشهور در تفسیر
کتاب های عهد قدیم به کار برده اند: یهودیان فلسطین روش ظاهری و تاریخی را در پیش گرفته اند که ما آن را روش لفظی نامیدیم و یهودیان اسکندریه روش مجازی و تمثیلی را به کار گرفته اند که توجّه چندانی به معنای تاریخی و ظاهری ندارد.

تفسیر عهد قدیم توسّط عهد جدید
از این جا به تفسیر مسیحیان از عهد قدیم روی می آوریم و از عهد جدید و تفسیرش بر عهد قدیم شروع می کنیم.
بیشتر کسانی که عهد جدید را نوشتند مسیحیان یهودی الاصل بودند، یعنی کسانی که رشد و پرورششان در محیط یهودی بود و بعد پیرو مسیح شده بودند. عقیده ی راسخ آنان این بوده که این اتّفاقاتی که بر آنان واقع شده و تمام یافته و زندگی آنان را تغییر داده است، بیگانه از عهد قدیم نبوده، بلکه ریشه در عهد قدیم دارند و حتی بالاتر از آن، در حقیقت این وقایع به
گونه ای خاصّ در امتداد عهد قدیم اند. به خاطر همین در بشارت ها و نوشته هایشان در رابطه با این پیوند ارگانیک که مضمون تبلیغاتشان و اناجیلشان را با عهد قدیم یا «مکتوب» پیوند می زند، تعبیرهایی آورده اند. اولین کسی که این شیوه را در پیش گرفت خود عیسی بود و بعد از او پولس رسول و سپس، نویسنده ی رساله به عبرانیان و نویسنده ی انجیل متّی و دیگر نویسندگان عهد جدید این شیوه را ادامه دادند. به همین دلیل در بررسی موضوع «تفسیر مکتوب» به روش هر یک از آنان نگاهی می اندازیم.

عیسی و عهد قدیم
عیسی، مانند دیگر کودکان یهودی، با تعالیم عهد قدیم پرورش یافت و مانند هر معلّم یهودی، عده ای از شاگردان خاصّ را گرد خود جمع کرده و آنان را تعلیم داده و ارشاد می نمود و شریعت را بر ایشان تفسیر می کرد. با اینکه وی معلّم رسمی یهودی نبود، امّا شریعت را بیان و تفسیر می کرد و درباره ی پیچیده ترین مشکلات شریعت، نظر خود را ابراز می کرد. کسی که به بررسی اناجیل چهارگانه می پردازد چه بسا خود را در مقابل موقعیت عجیبی نسبت به عیسی می یابد، چرا که عیسی مانند هر یهودیِ پیش از خود نبوده که در مقابل شریعت موسی به حدّ خاصّی اکتفا بنماید. موضع عیسی نسبت به عهد قدیم در دو قسمت خلاصه می شود و چنین به نظر می رسد که این دو با هم تناقض دارند.

اول: پایبندی کامل به عهد قدیم
این گرایش در دیدگاه عیسی، با همه ی یهودیان مشترک است. این پایبندی در موارد زیر متبلور می شود:
1. عیسی مانند هر فریسی (21) تمام عهد قدیم را قبول دارد و از آن اقتباس کرده و در آن، مانند صدوقیان- که فقط اسفار پنجگانه موسی را قبول دارند- تصرّف نکرده است. (لوقا 24: 44)
2. اعلان کرده که تمام عهد قدیم از جانب خدا وحی شده است و به همین دلیل هنگام اقتباس از آن، لفظ فنّی «مکتوب» را به کار برده است (متّی 4: 4، 7 و 10) و بیان کرده کسانی که آن را نوشته یا ایراد کرده اند این کار را با کمک روح القدس انجام داده اند. (مرقس 12: 36)
3. اعلان کرده که شریعت، منشأیی الاهی دارد و این شریعت تا رسیدن به غرض نهایی خود باقی و ثابت است. همچنین تأکید نموده که هر چیزی- حتی آسمان و زمین- از بین می رود، امّا یک نقطه یا یک حرف از عهد قدیم از بین نمی رود تا همه اش محقّق شود (متّی 5: 18). (22)
4. اعلان نموده که همه ی داستان های عهد قدیم،
داستان هایی تاریخی [و واقعی] می باشند.
برای مثال بیان نموده که موسی، اسفار پنجگانه را و داود مزامیر را نوشته، و بر تاریخمندی قصه ی هابیل و قابیل تأکید نموده است. (ر.ک: متّی 23: 35؛ مرقس 10: 26؛ لوقا 11: 25؛ یوحنّا 1: 35)

دوم: آزادی کامل در تفسیر و ارزیابی شریعت
گرایش دوم، گویا با گرایش اول در تناقض است. دیدگاه عیسای آزاد اندیش، در امور زیر آشکار شده است:
1. عیسی برخی آموزه های شریعت را در مقابل برخی دیگر قرار داده و یکی را بر دیگری برتری داده است. برای مثال هنگامی که فریسیان از وی درباره ی مشکل طلاق سؤال کردند عیسی، در جواب، دو داستان را در مقابل هم قرار داده و ملتزم شدن به یکی را بایسته تر دانسته، زیرا آن را قصد اصلی خدا شمرده است. عیسی امر خدا را در خلقت این گونه بیان
می کند که خدا مرد و زن را جداگانه آفرید و این دو را در پیوندی ناگسستنی با هم جمع کرد. عیسی این نظر را در مقابل نظر موسی قرار داد. موسی به مردی اجازه داد زنش را طلاق دهد و طلاق نامه اش را به دستش دهد. با این بیان، عیسی بیان می کند که قصد اصلی خداوند افضل و پایدارتر است و دستور موسی با این که بخشی از شریعت است،
امری عارضی و زایل شدنی است. (تثنیه 24: 1-4 با مرقس
10: 2-12 مقایسه شود.)
2. مطلب به این جا ختم نمی شود؛ بلکه عیسی به فراتر از آن نیز گام برمی دارد و سخن خود را در مقابل شریعت موسی قرار می دهد. این دیدگاه در موعظه ی روی کوه عیسی روشن
می شود؛ به ویژه این کلام وی: «شنیده اید که به اولین گفته شده است، لیکن من به شما می گویم» (متّی 5: 21-48) (و نیز مقایسه کنید: متّی 5: 21 با خروج 20: 13 و تثنیه 5: 17؛ متّی 5: 27 با خروج 20: 14 و تثنیه 5: 18؛ متّی 5: 33 با لاویان 19: 20 و اعداد 30: 2؛ متّی 5: 38 با خروج 21: 24 و لاویان 24: 20؛ متّی 5-43 با لاویان 19: 18)
3. عیسی در تفسیر داستان های عهد قدیم راهی را پیموده که هیچ معلّم یهودی قبل از آن، با آن آشنا نبوده است.
آنان داستان ها را به منزله ی یک واقعه تاریخی، که گذشته و تمام شده، تفسیر می کردند و گاه از آنها درس های خاصّی هم می گرفتند؛ امّا عیسی در آنها حقایق معنوی الاهی ثابتی را
می یابد. برای مثال یهودیان قصه داود را آن هنگام که گرسنه شد و از نان تَقدِمِه- که خوردنش فقط برای کاهنان جایز
بود- خورد، قصه ای تاریخی می دانند که تمام شد؛ امّا عیسی در این قصه، آزادی انسان و ارزشش را دید که بر همه
چیز- حتی دستورها و واجبات الاهی- برتری دارد. (مرقس 2: 25-28) (23)
در این نوع تفسیر، عیسی برای ما یک قاعده ی مهمّ وضع
می کند و آن این است که تفسیر معنوی بر یک حادثه تاریخی مبتنی است نوع تفسیر عمیق تر از تفسیر حرفی و ظاهری است. (متّی 9: 13 (24)، 12: 7)
4. پیشتر دانستیم که عیسی اعلان کرد شریعت و
پیش گویی ها و بلکه همه ی عهد قدیم، مقدّس و از منشأیی خدایی برخوردار است، با این حال قداست و عظمت عهد قدیم در خودش نهفته نیست، بلکه در ارتباط با وقایع بزرگی است که خدا آن ها را در روزهایی خاصّ؛ یعنی روزهای عهد جدید انجام می دهد. در نتیجه رویداد یونس نبی (متّی 12: 38-40) (25) و مردان نینوی (متّی 12: 41) و ملکه ی جنوب (متّی 12: 42) در ذات خودشان مانند دیگر وقایع تاریخی ارزش زیادی ندارند، جز آن که این وقایع تاریخی با رویدادهای عهد جدید پیوند خورده اند. پس همان طور که یونس در شکم ماهی ماند، پسر انسان نیز در شکم زمین سه روز و سه شب خواهد ماند و…. پس عظمت عهد قدیم حقیقتاً در اشاره به عهد جدید و آماده سازی آن می باشد.
5. امّا اوج و تاج تفسیر مسیح از شریعت موسی این است که عهد قدیم به همراه شریعت و پیش گویی ها و کتاب هایش، همگی در خود عیسی و رسالتش تحقّق یافت و این چیزی است که به ذهن بزرگ ترین معلّمان شریعت قبل و بعد از او خطور نکرد. پس اگر عهد قدیم معطوف به جلو یعنی ملکوت خداست، عیسی آمد تا این ملکوت را در خودش محقّق سازد
(مرقس 1: 15، لوقا 11: 20) و اگر اشعیا از بنده ی خدا خبر می دهد (اشعیا 42، 53، 61) عیسی رسالت این بنده را محقّق ساخت (متّی 9: 11، لوقا 4: 16-20) و عیسی این گونه پسر انسان است. (دانیال 7: 13؛ مرقس 14: 62 (26)).
با این بیان، روشن شد که عیسی گاه روش معاصرانش را نسبت به عهد قدیم و تفسیر آن پیش گرفته است. او عهد قدیم را مرجعی برای سخنان و مباحثش درباره ی اثبات برخی عقاید مانند رستاخیز مردگان (خروج 3: 26، مرقس 12: 26-27) و نیز در رفتار خود (متّی 5: 33-37) گرفته است. بدین طریق عیسی عهد قدیم را تاریخی و ظاهری تفسیر می کند.
امّا تفاوت وی با معاصرانش در این است که مانند آنان به تفسیر خُردنگری (27)- یعنی برای هر حرف یا نقطه یا کلمه معنای خاصّی قائل شدن- پایبند نیست. وی عهد قدیم را تفسیری آخرت گرایانه می کند؛ یعنی در پرتو آنچه که بعداً واقع می شود و محقّق شدن آن امر، با ظهور شخص عیسی و رسالتش آغاز شده است. به همین علّت تفسیر مسیح از شریعت موسی تفسیری گزینشی و آزاد است، چون هدف متعالی تر شریعت را می داند.

پی‌نوشت‌ها:

1. F. Illyricus
2. L. BerKohf: ibd
3. ویشوع و بانی و شَرَبیا و یامین و عقّوب و شبتای و هودیا و معَسیا و قلیطا و عزریا و یوزاباد و حنان و فلایا و لاویان تورات را برای قوم خود بیان می کردند و قوم در جای خود ایستاده بودند.
4. و خداوند به موسی گفت: اگر پدرش به روی وی فقط آب دهان می انداخت، آیا هفت روز خجل نمی شد؟ پس هفت روز بیرون لشگرگاه محبوس شود و بعد از آن داخل شود.
5. Equivalence.
6. آخرین روز هفته یهودیان است. شنبه را به عبری شَبات
می گویند و ریشه ی آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است، مانند کلمه ی «سبت» در عربی. واژه ی فارسی «شنبه» از شَبات گرفته شده است. در این روز افراد خانواده دسته جمعی غذا می خورند و طی آن، بزرگِ خانواده جام شرابی بر دست می گیرد و با خواندن دعا، آن را تبرک
می کند و افراد خانواده از آن شراب می خورند. تعطیلی شنبه یکی از ده فرمان است (خروج 20: 8- 11). این روز به عنوان روز استراحت یهودیات محترم است.
7. در لغت به معنای چشم پوشی کردن است که به مناسبت چشم پوشی خداوند از قتل نخست زادگان بنی اسرائیل در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامی به آن داده شده است. این عید هفت روز طول می کشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات (خروج باب 12) آمده است. این عید مهم ترین عید است و مسیحیان نیز به خاطر تقارن آن با خاک سپاری حضرت عیسی (ع) آن را گرامی می دارند.
8. [درباره ی رفتن موسی به کوه طور] و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح که رعدها و برق ها و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد و آواز کرِنّای بسیار سخت به طوری که تمامی قوم که در لشگرگاه بودند بلرزیدند.
9. از آسمان آواز خود را به تو شنوانید تا تو را تأدیب نماید و بر زمین آتش عظیم خود را به تو نشان داد و کلام او را از میان آتش شنیدی.
10. پس موسی دست خود را به سوی آسمان بر افراشت و تاریکی غلیظ تا سه روز در تمامی زمین مصر پدید آمد.
11. و اگر این معنا را درک می کردید که «رحمت می خواهم نه قربانی» بی گناهان را مذمت نمی نمودید.
12. Berkohf: ibd
13. کتاب های غیرقانونی یا قانونی ثانوی.
14. philo.
15. Allegorical.
16. Literal.
17. خدا انسان نیست که دروغ بگوید و از بنی آدم نیست که به اراده ی خود تغییر بدهد. آیا او سخنی گفته باشد و نکند یا چیزی فرموده باشد و استوار ننماید.
18. و هم در بیابان که در آنجا دیدید چگونه یهوه خدای تو مثل کسی که پسر خود را می برد تو را در تمامی راه که
می رفتید بر می داشت تا به این جا رسیدید.
19. پس خدا آدم را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید.
20. و خداوند خدا باغی در عدن به طرف مشرق غرس نمود و آن آدم را که سرشته بود در آنجا گذاشت.
21. در زمان عیسی در اورشلیم دو فرقه یا حزب مهم یهودی وجود داشت 1. فریسیان: آنان تلاش بسیار زیادی برای تفکیک هر آنچه یهودی است از آنچه یهودی نیست کردند و در پذیرش شریعت مکتوب (تورات) و شریعت شفاهی (سنّت) آزادمنش بودند. 2. صدوقیان: آنان از طبقه اشراف و حاکمان یهود و همدستان سیاسی رومی ها بودند و فقط شریعت مکتوب را قبول داشتند.
22. … هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
23. فریسیان بدو گفتند اینک چرا در روز سبت مرتکب عملی می باشند که روا نیست. او بدیشان گفت مگر هرگز نخوانده اید که داود چه کرد چون او و رفقایش محتاج و گرسنه بودند. چگونه در ایام ابیاتار رئیس کهنه به خانه ی خدا درآمده نان تَقدِمِه را خورد که خوردن آن جز به کاهنان روا نیست و به رفقای خود نیز داد. و به ایشان گفت: سبت به جهت انسان مقرّر شد نه انسان برای سبت. بنابراین پسر انسان مالک سبت نیز هست.
24. … این را دریافت کنید که رحمت می خواهم نه قربانی، زیرا نیامده ام تا عادلان را بلکه گناهکاران را به توبه دعوت نمایم.
25. آن گاه بعضی از کاتبان و فریسیان در جواب او گفتند: ای استاد می خواهیم از تو آیتی ببینیم. او در جواب ایشان گفت: فرقه ی شریر و زناکار آیتی می طلبند و بدیشان جز آیت یونس نبی داده نخواهد شد. زیرا همچنان که یونس سه شبانه روز در شکم ماهی ماند، پسر انسان نیز سه شبانه روز در شکم زمین خواهد بود.
26. عیسی گفت: من هستم و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته در ابرهای آسمان می آید.
27. Atomistic.
منبع مقاله :
عزیز، فهیم؛ (1392)، دانش تفسیر در سنت یهودی- مسیحی، نجفی نژاد، علی، قم: انتشارات دانشگاه مفید، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید