نویسنده: محمدرضا کوهی
پیامدهای ناگوار بدحجابی بر خانواده و اجتماع
قسمت چهارم : عامل نزول بلا
خداوند به انسان ها مهر و محبت بی نهایت دارد و هدف او هدایت، کمال و سعادت ابدی آنهاست؛ از این رو اسباب و وسایل گوناگونی برای آنها جهت نیل به این هدف فراهم نموده است. برای هر انسانی واعظ، سخن گو و نماینده ای برای خود در درون به نام عقل، فطرت و وجدان و در بیرون به نام وحی و شریعت از طریق پیامبران، اوصیا و کتاب های آسمانی قرار داده است.
آنان که خواهان کمال و خوشبختی ابدی هستند، با گوش جان سپردن به این نصیحت گران واقعی و پیام آوران سعادت حقیقی، در صدد اطاعت الهی برآمدند، تا به آسانی خود را از امواج طوفانی دنیا نجات داده و به ساحل امن رستگاری ابدی دست یابند.
اما آنان که هوس و خواسته های نفسانی و شهوانی را بر دستورها و خواست الهی مقدم می شمارند و دنیای زودگذر را بر آخرت ماندگار ترجیح می دهند، خداوند حلیم بر اساس لطف بی کران و اراده حکیمانه اش آنان را مکرر به سمت حقیقت و سعادت فرا می خواند، تا شاید به خود آمده و از مرکب غرور و سرکشی و خودخواهی فرود آیند و در مسیر حق و اعتلای شخصیت، گام بردارند، لذا هر کس را به تناسب حال و روحیه اش از انواع هدایت های تکوینی درونی و برونی برخوردار می گرداند.
گاهی انسان را گذشته از ایجاد گرایش های مکرر به خیرات در درون، از رحمت و لطف بیشتر و نعمت های فراوان از بیرون برخوردار می کند، تا با انگیزه ی شکر منعم بیدار گشته و سپاس گزار و مطیع ولی نعمت خود شود و گاهی او را به نتیجه و عکس العمل پاره ای از گناهانش مجازات می کند که به شکل بیماری ها، حوادث ناگوار، کمبودها، فقر و غم و اندوه و امثال آن آشکار می گردد، تا تکبر از قلب وی خارج شده و تواضع و تسلیم در آن مستقر شود.
هم چنان که نسبت به جامعه ای که گروهی از افرادش از اطاعت سر برتافته و به عصیان و سرکشی از دستورهای الهی روی آورده اند، گاهی آرامش، امنیت و فراوانی نعمت و برکات می بخشد و گاهی گرفتار برخی از بلاها و مصیبت ها؛ مانند زلزله، سیل، طوفان های شدید، ناامنی، قتل و غارت و مرگ های ناگهانی و غیره که بازتاب و نتیجه بعضی از اخلاق و کردار ناروای آنهاست، می کند تا شاید از خواب غفلت بیدار شده، از ذلت معصیت و گناه به عزت طاعت و بندگی رو کنند، و یا اگر قربانی چنین حوادثی شده اند، از گناهان پاک شده و یا عذاب برزخی و اُخروی آنها تخفیف یابد. از این رو این بلاها نیز در باطن خود، رحمت الهی خواهند بود.
اصل در هدایت الهی آن است که با رحمت و نعمت، انسان ها را در مسیر عفاف و تقوا و تکامل قرار دهد؛ کما این که در دعا می خوانیم: «یا من سبقت رحمته غضبه»(1)؛ ای خدایی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است. بنابراین رحمت و لطف خداوند، اصل و سخط و غضب او فرع است.
با این همه، باطن غضب الهی نیز رحمت و محبت است و غضب او عین مهر و رحمت اوست. خشم او در نظام آفرینش و دستورهای قهرآمیز او در نظام دین، فرع و تابع اصل رحمت اوست و رحمت و غضب الهی هم بر اساس حکمت حکیمانه اوست؛ یعنی از آن جا که خداوند می خواهد انسان ها به سوی کمال و سعادت ابدی سیر کنند و بیشتر مردم به خاطر عوامل غفلت آفرین و لذت های مادی زودگذر، عظمت و هدف والای خویش را به دست فراموشی سپرده، از سیر تکاملی منحرف می گردند و جز با دستورهای قهرآمیز در نظام شریعت از یک سو و با بلا و مصیبت در جسم و جان و فرزند و مال و امثال آن ـ که نتیجه و بازتاب بعضی از اعمال آنهاست ـ در نظام خلقت از سوی دیگر متنبه نمی شوند؛ از این رو آنها را در دنیا با مجازات و مکافات بعضی از آثار گناهانشان هشدار می دهد.
رابطه ی بین اعمال و حوادث
دستگاه خلقت یک نظام و گردونه واحد و به هم پیوسته ای است که بر اساس مشیت حکیمانه ی مدبر هستی، در حال حرکت و گردش می باشد و انسان نیز مهره ای از آن، و جزئی از کل عالم هستی است، لذا حرکت صحیح یا غیر صحیح او در کیفیت گردش دستگاه خلقت تأثیر می گذارد؛ یعنی همان گونه که حوادث عالم بر روی انسان اثر می کند، اعمال نیک یا بد او نیز در عالم مؤثر است.
اگر انسان مطابق با فطرت و خلقت خویش که هماهنگ با کل آفرینش است عمل کند، نظام هستی نیز خوب حرکت می کند؛ در نتیجه به موقع برکات آسمان و زمین نازل می شود. و در غیر این صورت دستگاه آفرینش نیز بد گردش خواهد نمود و برکات آن خوب نازل نخواهد شد؛ همان گونه که غذای ناسالم در سازمان بدن آدمی عکس العمل نامطلوب گذاشته و انسان گرفتار واکنش طبیعی آن می شود و غذای مسموم روح ـ گناه ـ نیز بر نظام فطرت و عقل و وجدان تأثیر سوء می گذارد و در صورت تکرار تغذیه ی ناسالم و استمرار معصیت، نور اینها به تدریج ضعیف و راهنمایی ها و گرایش ها و تحریکات سازنده آنها کاهش می یابد، تا به مرحله خاموشی و توقف برسد، که کاهش توفیقات الهی یا سلب آنها یکی از نتایج تلخ این مراحل است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«وما أصابَکُم مِن مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبت أیدیکُم و یَعفو عَن کثیرٍ»؛ هر مصیتبی به شما می رسد به خاطر گناهانی است که انجام دادید و خداوند عزوجل بسیاری از اعمال بد را هم عفو می کند. (2)
عفو و گذشت از گناهان بسیار نیز به خاطر لطف و کرم الهی و حسنات و اعمال نیکی است که انسان انجام می دهد و مشمول عفو و مغفرت خداوند مهربان می شود:
«إنّ الحَسناتِ یُذهِبن السّیّئات»؛ اعمال نیکو باعث از بین بردن گناهان می شود. (3)
در باره ی بلاهایی که دامن گیر جامعه می شود می فرماید:
«ظَهرَ الفَسادُ فی البرّ و البَحر بما کسَبت أیدی النّاسِ لِیُذیقَهُم بَعضَ الّذی عَمِلوا لَعلّهُم یَرجِعون»؛ فساد در خشکی و دریا به خاطر اعمالی که مردم برای خود کسب و ذخیره کردند آشکار می شود تا نتیجه و واکنش بعضی از اعمال و گناهانی را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید بازگردند. (4)
امام صادق (ع) به نمونه ای از کیفیت فساد؛ به ویژه در دریا به واسطه ی گناهان اشاره کرده و می فرماید:
حیاتُ دَوابِ البَحر بِالمطرِ فإذا کفَّ المطرُ ظهر الفِسادُ فی البحر و البرِّ و ذلک إذا کثُرتِ الذُّنوبُ والمعاصی؛ زندگی موجودات دریایی به سبب باران است، زمانی که باران نبارد فساد در دریا و خشکی ظاهر می شود و این هنگامی است که گناهان زیاد می شود. (5)
بنابراین منظور از فساد در آیه، اعم از مفاسد اجتماعی و مصائب و برداشتن برکت های آسمانی و زمینی است؛ چنان که قرآن مجید می فرماید:
«ولو أنّ أهل القُری آمنوا و اتّقوا لَفَتحنا عَلیهِم برکاتٍ مِن السّماءِ والأرضِ و لکن کذّبوا فَأخذناهُم بما کانوا یَکسبُون»؛ اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند درهای برکات آسمان و زمین را به روی آنها می گشایم و لکن آیات ما را تکذیب کردند، ما نیز آنها را به واسطه اعمالشان مجازات کردیم. (6)
آیات و روایات دیگر که ارتباط بین اعمال ـ خوب یا بد ـ با حوادث ـ خیر یا شرـ نظام تکوینی و زندگی انسان را تبیین می کند و این که خیرات و برکات معنوی و مادی پیوسته بر مخلوقات عالم، به ویژه انسان در حال ریزش است، مگر این که گناهان و اعمال زشت فردی و اجتماعی مانع نزول آنها گردد و خیر و برکت از زندگی انسان و جامعه برداشته شود.
آثار بعضی از گناهان به صورت حوادثی ناگوار، مستقیماً به انسان می رسد و یا موجب اختلال در اوضاع جوی و ارضی در نتیجه نازل نشدن باران رحمت و پدید آمدن خشکسالی، طوفان های شدید، سیل، زلزله و شرور دیگر، می شود و حیات طبیعی انسان ها را به خطر می اندازد؛ چنان که نمونه های زیادی در قرآن کریم وجود دارد و نمونه های فراوانی هم شنیده یا دیده ایم.
گندم از گندم بروید جو ز جو
از مکافات عمل غافل مشو
از این جا روشن می شود علت این که در دولت کریمه حضرت امام مهدی (عج) آسمان و زمین برکاتش را به روی جامعه ی موحد و خداجوی بشری می گشاید. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:
مَن یَمُوتُ بالذّنوبِ أکثرُ ممّن یموتُ بِالآجال؛ کسانی که به واسطه گناهان می میرند بیشتر از کسانی هستند که به مرگ طبیعی از دنیا می روند. (7)
این ارتباط آن چنان قوی است که در روایات خراشی که بر بدن انسان وارد می شود یا حتی لغزش پایی که موجب زمین خوردن و آسیب دیدن انسان می شود، از اثرات گناه دانسته است:
…ما مِن خَدشِ عودٍ، و لا نکبَهِ قَدمٍ إلاّ بذنبٍ…؛ هیچ خدشه ای بر انسان وارد نمی شود و هیچ لغزش پایی ایجاد نمی شود مگر به خاطر گناهی که از او سرزده است». (8)
بدین ترتیب این مصیبت ها و آسیب ها علاوه بر این که عوامل و اسباب بیداری و هشدار نسبت به آینده است، کفاره گناهان نیز محسوب می شود و بار گناهان را سبک می کند. ضمن این که برای فرد و جامعه نیز آزمون الهی است.
درس عبرت
مهم آن است که انسان از مصائب فردی و اجتماعی عبرت گرفته و به سوی خداوند بازگشته و به درگاه او تضرع و توبه نماید. در این میان عده ای بیدار شده و ضمن توبه نصوح و تسلیم در برابر حق، گذشته ها را جبران می کنند. اما بعضی گر چه بیدار می شوند، اما پس از رفع گرفتاری و مشکلات و رسیدن به نعمت های الهی، باز غافل گشته و راه تمرّد و معصیت را از سر می گیرند. چنین افرادی باید منتظر مشاهده ی پی آمدهای نکبت بار اعمال زشت خود باشند، مگر این که قبل از فرارسیدن مجازات الهی، واقعاً از خواب غفلت بیدار شوند.
گروه سوم آنهایی هستند که هیچ گاه هوشیار نگشته و در برابر خداوند حلیم و دستورهایش متواضع نشدند و در پیشگاه او به تضرع و گریه و انابه نپرداختند. این گروه کسانی هستند که پس از هدایت های مکرر درونی و برونی، اخطارهای تکوینی و تشریعی و مشاهده مصائب و شداید به خود نیامده و آن قدر بر گناه و طغیان خود ادامه می دهند که در اثر کثرت گناه، تمام صفحه روح و قلب آنها سیاه و تاریک گشته و به قساوت قلب مبتلا می گردند و اعمال زشت آنها در نظرشان زیبا و نیکو جلوه می کند و هیچ راهی برای هدایت خود باقی نمی گذارند.
خداوند این گروه را به خودشان واگذار کرده و آنها را در نعمت های فراوان و رفاه کامل ـ که ظاهرش نعمت و رفاه است ولی باطنش نقمت و عذاب می باشدـ قرار می دهد تا بدان ها دل بسته و ناگهان به مجازات سخت اعمالشان گرفتار شوند. (9)
بدیهی است سلب چنین زندگی مرفهی به طور ناگهانی، سخت برای انسان درناک خواهد بود و این نهایت شکنجه ی روحی برای آنان در این دنیا است. بنابراین نباید پنداشت که غرق در ناز و نعمت و فراوانی لذت و سرور برای یک فرد یا ملتی ـ همانند دنیای غرب ـ دلیل بر پاکی و درستکاری و نشانه ی خشنودی پروردگار عالم از آنان است، بلکه مهلت دادن به آنها و مجازات نشدن آنها سرانجام و عاقبتش آن است که پشتشان از بار گناه سنگین گشته و سپس بر عذاب سختی که در انتظار آنهاست افکنده شوند، مگر کسانی که جاهل قاصرـ نه مقصرـ بوده باشند و حجت بر آنها تمام نشده باشد؛ چنان که قرآن مجید بدان تصریح نموده و می فرماید:
«ولا یَحسبنّ الّذین کَفروا أنّما نُملی لَهُم خیرٌ لأنفُسهِم إنّما نُملی لهم لِیزدادوا إثماً و لهم عذابٌ مُهین»؛ آنها که کافر شدندـ وراه تمرد و عصیان پیش گرفتندـ گمان نکنند که اگر به آنان مهلت می دهیم به نفع آنها است، همانا به آنان مهلت می دهیم تا عاقبت بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کننده ای برای آنان می باشد. (10)
مصیبت و آزمون الهی
بعضی از مصائب و مشکلات و سختی هایی که دامن گیر انسان می شود، صرفاً جنبه ی امتحان الهی داشته و به انگیزه ی شکوفایی استعدادها و در نتیجه ترفیع مقام و رسیدن به کمال و بهره مندی بیشتر از رحمت بیکران الهی (11) و یا به هدف شناخته شدن افراد نیک و بد، صداقت و عدم صداقت ادعاهای آنها است؛ یعنی مصائب و سختی ها، معیار و محکی برای شناخت خود و دیگران است که در چه موقعیت شخصیتی از جهت فکری و عقیدتی و اخلاقی و رفتاری هستند، زیرا صفات و اسرار درون را فاش و انسان های پاک را از ناپاک و ناخالص متمایز می سازد. (12)
انگیزه سوم امتحانات الهی آن است که صفات و روحیات افراد در اعمال و رفتارـ که معیار استحقاق ثواب و عقاب است ـ ظهور پیدا کند و به وسیله ی اعمال و کردارشان ثواب یا عقاب ببینند (13) و گرنه خداوند سبحان، داناتر و آگاه تر است به مردم از خودشان؛ و عمل بی نهایت او حتی به ضمائر و نیات و آینده ی آنها تعلق می گیرد.
مصائب و آسیب های مورد بحث، آثار تکوینی و عکس العمل دنیوی گوشه ای از گناهان است که افراد عادی غالباً مصائبی که دامن گیر آنها می شود از این قسم است که در واقع زنگ خطر و هشدار نسبت به آینده و به هدف ترتبیتی است.
ارتباط برخی از اعمال با آثار تکوینی خود، معلوم می باشد؛ چنان که تمام آن چه که در مباحث گذشته تا این جا مطرح شد و یاـ إن شاءالله ـ در بقیه مباحث بیان می شود، آثار تکوینی و بازتاب شوم لاقیدی و بدحجابی است. ولی برخی هم ناشناخته است، مثل ارتباط قطع رحم با کوتاهی عمر و نظائر آن و ما اجمالاً از طریق وحی، علم به آن داریم، گر چه ممکن است در آینده شناخته شوند.
چنان که به مقتضای برهان و دلیل عقل نیز این ارتباط ثابت است، چرا که هر عملی نیک یا بدی که انسان انجام می دهد، طبق نظریه علمی قطعی در عالم موجود است و از بین نمی رود و هیچ موجودی در عالم بیهوده نبوده، بلکه آثار نیکو یا سویی دارد که در وجود انسان و زندگی او و عالم تأثیر می گذارد.
بنابراین میان اعمال انسان با حوادث تکوینی و زندگی او رابطه و پیوند نزدیک است. رفتارهای خداپسندانه باعث فرود آمدن نعمت ها و برکات معنوی و مادی بر او می شود و اعمال زشت و شیطانی باعث فساد و مصیبت و نکبت و سلب برکات و توفیقات الهی در زندگی می گردد؛ همان گونه که امیر مؤمنان علی علیه السلام در فرازهای آغازین دعای شریف کمیل، گناهان را به چند قسم تقسیم کرده اند:
گناهانی که پرده های عصمت و پاکی را می درند؛ گناهانی که باعث نزول نقمت و عذاب های الهی می شوند؛ گناهانی که نعمت ها را تغییر داده و از انسان سلب می کنند؛ گناهانی که مانع استجابت دعا می شوند و گناهانی که باعث نزول بلا و مصیبت می گردند. و دعا کنندگان از خداوند متعال طلب بخشش و مغفرت آنها را می کنند.
نتیجه این که بی اعتنایی بعضی از زنان نسبت به عفت و حجابی که مورد نظر عقل و فطرت، وحی و شریعت است، از اعمال ناروا و گناهان بزرگی است که گذشته از مفاسد اجتماعی، آثار شومی را برای خصوص این زنان به دنبال خواهد داشت و خداوند مهربان، پس از متنبه نشدن آنها با هدایت ها، موعظه ها، لطف ها، و سوءاستفاده از عفو و گذشت و پرده پوشی الهی، آنان را به بعضی از آثار و بازتاب این رفتارهای ناپاک خود و گناهانی که در اجتماع مترتب بر آن شده، مجازات کرده و به مصیبت هایی در جسم و جان، فرزند، آبرو و یا مال آنها و امثال این شرور، مبتلا می کند، (14) تا شاید بیدار و آگاه گشته و در مسیر عفاف و تقوا و اطاعت الهی قرار بگیرند.
مگر آن که پس از هدایت های پی در پی الهی ـ از طریق عقل و فطرت، دین و شریعت، موهبت ها و نعمت ها، تهدیدها و هشدارهای الهی ـ و بی اعتنایی به آنها و توجیه گناهان و مصائب و سوءاستفاه از مهلت دادن به آنان، خداوند آنها را به حال خود واگذار کرده و برخوردار از نعمت های مختلف و رفاه نماید تا به آنها مسرور گشته و در صورت متنبه نشدن مقدمه ای برای سلب نعمت و مجازات دردناک باشد، که این در فرهنگ دین «استدراج» نامیده می شود؛ یعنی نعمت و عذاب تدریجی. چون باطن این نعمت ها، نقمت و عذاب است که به تدریج انسان را به سوی عذاب اکبر می کشاند.
لذا حضرت امیرالمؤمنین فرمودند:
«إذا رأیت الله سُبحانَه یُتابعُ علیک البَلاءَ فَهو أیقظکَ، إذا رأیت الله سُبحانه یُتابعُ علیک النّعم مع المعاصی فَهُو استدراجٌ لک»؛ زمانی که دیدی خدای سبحان پی در پی بر تو بلا و مصیبت می فرستد می خواهد تو را متنبه و هوشیار کند. زمانی که دیدی خدای سبحان، با وجود گناهان، پی در پی به تو نعمت می دهد، پس این استدراج برای تو است. (15)
پی نوشت ها :
1- مفاتیح الجنان.
2- شوری (42) آیه 30.
3- هود (11)آیه 114.
4- روم (30)آیه 41.
5- تفسیر المیزان، ج16،ص210، به نقل از تفسیر قمی.
6- اعراف (17)آیه 96.
7- سفینه البحار، ج3،ص217، ماده ذنب.
8- تفسیر مجمع البیان، ج9،ص41، ذیل آیه 30، سوره مبارکه شوری.
9- ر.ک: سوره های زمر(39)آیه 51-41؛ انعام (6)آیه42-44؛ اعراف(7)آیه 94-95.
10- آل عمران(3)آیه 178.
11- ر.ک: همان، آیه 154.
12- همان، آیه 179.
13- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 93.
14- بحارالانوار، ج78،ص52.
15- میزان الحکمه، ج1،ص489.