نویسنده: ایزیدور اپستاین (1)
مترجم: بهزاد سالکی
شور و اشتیاق انبیا نسبت به تحقق عدالت، به خاطر عدالت به عنوان اصلی اخلاقی نبود، بلکه به این دلیل بود که آن اراده ی وحیانی خدا بود: قطع نظر از خدا و اراده ی او آن گونه که در تورات انکشاف یافته بود، انبیای بنی اسرائیل نه عدالتی می شناختند و نه قانون اخلاقی را به رسمیت می شناختند. آنان به این دلیل که باور داشتند اراده و مشیت خداوند عادلانه است به طور غریزی احساس اجبار می کردند که آنچه در توان دارند برای از میان بردن شر و بدی انجام دهند، بی عدالتی اجتماعی را ریشه کن کنند، و در زمین عدالت را برقرار سازند.
این تعلق خاطر عمیق انبیا به اراده ی آسمانی خداوند آنها را با کاهنان، که اغلب آنان را با یکدیگر مقایسه می کنند، روحاً مشابه می ساخت. عقیده بر این است که انبیا نمایندگان دینی متعالی بودند و آنچه طلب می کردند حقیقت درونی، منش درست و گرایش به نیکی بود، در حالی که کاهنان نماینده ی دیدگاه نازل تری درباره ی دین بودند که بر شعایر و تشریفات مذهبی تأکید می کرد. لیکن در واقع کاهنان چیزی بیش از صرف مجریان مراسم دینی معبد بودند که علائق آنان محدود به انجام دادن مناسک قربانی و ظواهر دینی بود. آنان همچنین تعلیم دهندگان تورات از تمامی جنبه های آن – دینی و اخلاقی – بودند. ( مثلاً بنگرید به « سفر لاویان »، باب 10، آیه ی 10؛ « سفر تثنیه »، باب 17، آیه ی 9؛ « سفر تثنیه »، باب 33، آیه ی 10؛ ( « کتاب میکاه نبی »، باب 3، آیه ی 11 )؛ ( « کتاب ارمیای نبی »، باب 18، آیه ی 18 )؛ و در پادشاهی جنوبی نقش مهمی در اجرای عدالت داشتند. (2) بنابراین، اساساً هم کاهنان و هم انبیا، که به یکسان از تورات الهام می گرفتند، آرمان های مشترکی داشتند که هر کدام به شیوه ی خاص خود می کوشیدند به ترویج آنها بپردازند و موجبات تحققشان را فراهم سازند- انبیا با بیان اصول اخلاقی و دینی، و کاهنان با اجرای مراسم دینی و عبادی. از این رو آنان مکمل یکدیگر بودند. پیامبران به آشکار ساختن آرمانی می پرداختند که شعایر به آن غنا می بخشیدند، در حالی که کاهنان با انجام دادن مناسک به غنی ساختن این آرمان کمک می کردند. جدایی تقوای درونی و پای بندی به اصول اخلاقی از شعایر ظاهری دین بود که انتقاد گزنده و خشم پیامبران را برمی انگیخت، همان طور که کاهنان واقعی و اصیل- زیرا همچنان که کاهنان دروغین وجود داشتند، انبیای دروغین نیز بودند- از تأیید این تصور که کسی با پنهان ساختن خود در پشت لاشه ی قربانی می تواند از داوری خداوند درباره ی فساد اخلاقی و گمراهی اش بگریزد خودداری می کردند.
در پیوند تنگاتنگ با کاهنان سرایندگان مزامیر (3) بودند که اشعار و سرودها و تضرعات و ستایش های آنها به درگاه خداوند را کاهنان مأمور اجرای مناسک در معبد و نیز جماعات اسرائیلی حاضر در مراسم مذهبی می خواندند. این تصنیفات که هر یک از آنها مخلوق نوعی تجربه ی شخصی زنده از خدا بودند در « کتاب مزامیر » (4) گردآوری شده اند که در آن نبوغ دینی قوم بنی اسرائیل به عالی ترین صورت متبلور می یابد. در این جا اعتراف روح، که در آن واحد پر شور و غنایی است، و تأکید بر همه ی حقایق بنیادین عظیم دین را می یابیم- آگاهی از خدا، قرابت و پیوند روحانی انسان با ذات الوهیت (5)، مسئولیت او نسبت به پروردگار، و تقدیر و سرنوشت او.
ذکر این نکته مهم است که « کتاب مزامیر » با موضوع سعادت انسان آغاز می گردد: « خوشا به حال انسانی که… » و انسان سعادتمند کیست؟ او کسی است که با خودداری از شرارت و تمام تأثیرات مخرب و فاسدکننده ی آن، قلب و ذهن خود را برای آن که به تملک خداوند درآیند پاک نگاه می دارد. این حقیقت عظیم، که مزمور اول بر آن تأکید می کند، فکر اصلی کل این کتاب را در اختیار ما قرار می دهد.
به باور سراینده ی مزامیر سعادت آن حیاتی که با خدا سپری می شود صرفاً بیانگر نوعی عمل یا احساس نیست، بلکه ویژگی ذاتی روح و موهبتی روحانی است که به کل معنای حیات غنا می بخشد و منش انسان، شخصیت و هستی او را دگرگون می سازد. این ویژگی الهام بخشِ والاترین اعتماد و ایمان به خداوند است که در تمامی اوقات، در ایام تیره روزی یا خوشبختی، شعله ی فروزان آن خاموشی ناپذیر است و شادی و شعفی در قلب، جسم و روح پدید می آورد که در مقایسه با آن نعمات مادی چیزی به حساب نمی آید. به علاوه، آرامش قلب و اطمینان ژرفی نسبت به رستگاری الهی، حتی در مواجهه با مرگ، به همراه می آورد. « چون در وادی سایه ی موت نیز راه روم از بدی نخواهم ترسید، زیرا تو با من هستی » ( مزمور 23، آیه ی 4 ).
سعادت مورد نظر سراینده ی مزامیر از درک و شناخت عمیق خداوند مایه می گیرد. از نظر سراینده ی مزامیر، خدا معنایی فراتر از وجود اعلی (6)، منشأ قدرت نامتناهی، حکمت و جلال (7)، دارد که جهان را حفظ می کند و به حرکت آن نظم می بخشد. او رفیق (8) و همدم بزرگ و دائمی انسان است که از روح او در تجرد و تنهایی آن محافظت می کند و به تأیید آن می پردازد.
هنگامی که بر پایه ی ظواهر به نظر می رسد که انسان همه ی توانایی های خود را از دست داده است، همواره حضور درونی و نزدیک خدا وجود دارد که او را راهنمایی و حمایت می کند. « از روح تو کجا بروم و از حضور تو کجا بگریزم؟ اگر به آسمان صعود کنم، آن جا تو هستی؛ و اگر در هاویه بستر بگسترانم، اینک تو آن جا هستی. اگر بال های سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساکن شوم، در آن جا نیز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت. » ( مزمور 139، آیه ی های 7-10 ).
مصاحبت خداوند با انسان در رابطه شخصی و نزدیک هر فرد با خداوند ریشه دارد. این ارتباط در مزامیر به اشکال مختلف همچون رابطه ی مردم با پادشاه خود، برده با اربابش و فرزند با پدرش درک شده است. لیکن همه ی این تصورات از رابطه ی بنیادین مخلوق با خالق خود مایه می گیرد: « زیرا که تو بر دل من مالک هستی. مرا در رحم مادرم نقش بستی. او را حمد خواهم گفت، زیرا که به طور مهیب و عجیب ساخته شده ام » ( مزمور139، آیه ی های 13-15 ). هستی انسان به عنوان آفرینش خاص خداوند وابسته به ذات خداوند است و تمامی شگفتی هستی او به آفریننده اش، به خداوند، باز می گردد. حیات، اندیشه ها و انگیزه های او همه در علم خداوند آشکار است و از طریق این معرفت جامع، خداوند با قدرت خود در حیات انسان – حیات مادی و اخلاقی او- نفوذ دارد و تحت شرایط و مقتضیات مختلف، تقدیر و سرنوشت او را تعیین می کند. به علاوه خداوند برای هر فردی، به عنوان آفریده ی خود، تقدیر خاصی مقرر فرموده است. فرایند کمال یافتن ممکن است سخت و دردناک باشد. ممکن است شامل مقررات طاقت فرسا و ابتلائات دشوار باشد. اما قطع نظر از کیفیت آن، اگر انسان قلب و روح خود را به روی تأثیر بازخواست و هدایت الهی باز گذارد، خداوند شادی و آرامش حضور خود و حیات ابدی را نصیب او خواهد کرد.
طرح خداوند برای خود انسان تنها بخشی از طرح عظیم تر او برای جهانی است که آفریده است. از دیدگاه سراینده ی مزامیر عالم چیزی بیش از ابزار صرف حاکمیت مطلقه ی الهی است. خداوند اراده کرده است که جهان صحنه ی تجلی نظم الهی، با تنوعات آن در هر حوزه ای از حیات، باشد.
بنیادی ترین ویژگی نظامی که خداوند برای جهان خود مقرر کرده عدالت است. خداوند عدالت را ستون و تکیه گاه اصلی حکومت الهی خود ساخته است ( مزمور 97، آیه ی 2 ). بنابراین، زیر پا گذاشتن عدالت و انصاف نقض فرمان خداوند است، همان طور که نقض فرمان خداوند، نقض عدالت است. در نتیجه بی عدالتی خشم و غضب او را برمی انگیزد. چون صاحبان قدرت در کشورهای مختلف نتوانسته اند عدالت و شفقت را در جهان برقرار سازند، بارها کیفر الهی علیه آنها اعلام می گردد. ( مزمور 82 ).
داوری و کیفر الهی علیه انسانیت گنهکار نشانه ی قداست الهی است که خداوند را نسبت به اعمال شریرانه نابردبار می سازد. ( مزمور 99، آیه ی 8 ). به سختی به نظر می رسد که نیکبختی افراد شریر با تصور خدایی مقدس که نسبت به عمل شر بی گذشت است منطبق باشد. به علاوه، توفیق نیروهای شر و زشتی که پیرامون خود وحشت و ویرانی می پراکنند بسیاری را به این جا می کشاند که بگویند: « خدا نمی بیند و خدای یعقوب ملاحظه نمی کند » ( مزمور 94، آیه ی 7 ). اما از دیدگاه سراینده ی مزامیر چنین نگرشی ابلهانه است و نگرشی که در عالم حیوانی غالب است قادر به درک برتری عالم روحانی نیست- برتری ای که پیروزی آن را بر عالم مادی تضمین می کند ( مزمور 92، آیه ی 7 ).
دلیل این امر، اعتقاد سراینده ی مزامیر، باور او به قدرت مطلق (9) و سرمدیت (10) خداوند است که مشیت عادلانه اش ضرورتاً غالب خواهد شد. ( مزمور92، آیه ی 9 ). قدرت مطلقه ی خداوند نخست در عالم آفرینش تجلی یافت و همچنان خود را در تجدید حیات مستمر عالم (11)، که خداوند آن را حفظ می کند و به خردترین جزئیات آن علم و آگاهی دارد، آشکار می سازد، و در آخر در نابودی کامل شریران که به آفرینش نیکوی خداوند زیان می رسانند متجلی خواهد گردید ( مزمور 104، آیه ی 35).
اجرای داوری و کیفر الهی عملی انتقام آمیز نیست، بلکه هدف آن استقرار عدالت جهانی است که با تأسیس حکومت خداوند تحقق خواهد یافت. کل تاریخ انسان به سوی این غایت فرجامین که در آن نظام الهی کمال نهایی می یابد در حرکت است ( مزمور 104، آیه ی 35 ). جنگ ها، بیماری ها، خشکسالی و قحطی و همه ی بلایای طبیعی دیگر که بر انسان نازل می شوند همه بر اساس مشیت الهی برای تحقق طرح و نقشه او در عالم عمل می کنند. حتی جنگ ها به نظر سراینده ی مزامیر نشانه های قدرت خداوند هستند ( مزمور 46، آیه ی 9 [ 8 ] )، زیرا به غایتی عالی تر راه می برند- فرمانروایی خداوند در میان فرزندان انسان ( مزمور46، آیه ی 11 [ 10] ). هنگامی که خداوند خود را به عنوان پادشاه اعلام کند، سراسر طبیعت عدل و انصاف حکومت او را خواهد ستود ( مزمور 50، آیه ی 6 ). و انسان های عادل که در کمک به ایجاد آن به خداوند خدمت کرده اند در به کمال رساندن آن « و در حضور خدا به وجد می آیند » ( مزمور 68، آیه ی 4 [ 3 ] ).
قدرت سلطنت او نه در چیزهای مادی بلکه در تفوق امور معنوی بر مادیات تحت حکومت افراد شایسته و ابرار در زمین است. ویژگی این حکومت هماهنگی مشترک همه ی کیفیات و فضایل اخلاقی خواهد بود: « رحمت و راستی با هم ملاقات کرده اند. عدالت و سلامت یکدیگر را بوسیده اند. » ( مزمور 85، آیه ی 11 [10] ). این گواهِ هماهنگی فرد و نسل انسان و گویای وحدت آگاهی بشری است که در شهروندان قلمرو سلطنت خداوند روحی تازه خواهد دمید.
لیکن برای صالحان و ابرار لذت و شادی سلطنت خداوند چیزی متعلق به آینده دور نیست. آنان اکنون و در همین جهان آن را تجربه می کنند ( مزمور 31، آیه ی 1 ). آنان علاوه بر شادی، در غم نیز عدالت حکومت خداوند و لطف و محبت ( حسد ) (12) او را که جهان را پر می کند تشخیص می دهند ( مزمور33، آیه ی 5 ). یکی از نشانه های خاص رحمت او عفو و بخشش گناهان است ( مزمور51، آیه ی 3 [ 2 ] ). همین رحمت الهی است که قلب و روح گنهکار تائب و پشیمان را از نو می آفریند و او را موجود تازه ای می سازد که همه ی گذشته معصیت بارش پاک و فراموش گشته، و او را سرشار از شادی و لذت رستگاری از جانب خداوند می گرداند ( مزمور 51، آیه ی های 12-14 [ 10-12 ] ).
به عقیده ی سراینده ی مزامیر، سلطنت خداوند غایتی است که او همه ی بنی اسرائیل را برای تحقق آن مأمور کرده است. بنی اسرائیل، که در هنگام خروج به آزادی دست یافتند، برای خدمت به حاکمیت خداوند به عنوان قوم برگزیده انتخاب شدند ( مزمور 114، آیه ی های 1-2 ). این آزادی خداداد، به معنای اجازه ی عزیمت به صحرا نبود، بلکه مقدمه ی خدمتی والاتر بود که مردم مشتاقانه و با روی گشاده در کوه سینا تسلیم آن گردیدند. در شریعت (13) و از طریق آن بود که بنی اسرائیل باید به تحقق غایت الهی خدمت می کرد.
در مزمور 119 سرودی عظیم در ستایش شریعت داریم. در این سرود، شریعت با مرادف های متعددی آورده می شود که هر کدام از آنها به جنبه ی متفاوتی از شریعت اشاره می کنند. علاوه بر اصطلاح عام و جامع تورات ( تعلیم )، شریعت همچنین به عنوان « راه » (14)، « گواهی » (15)، « کلام » (16)، « فریضه » (17)، « فرمان » (18)، « قانون » ( 19)، « داوری » (20)، و « گفته » (21) توصیف می شود که گویای کامل بودن محتوا و معنای شریعت هستند.
شریعت هم « فریضه » است و هم « فرمان »، هم قانون است و هم وظیفه. در این جا رابطه ی خدا و انسان بیان می گردد که ویژگی بنیادین شریعت است. شریعت از سوی خدا صادر می شود و تکلیف و وظیفه برعهده ی انسان است، اما شریعت تکلیف و تکلیف شریعت است. بنی اسرائیل باید به بندگی شریعت گردن گذارند، اما در همان حال یوغ حکومت خداوند را می پذیرند. این برای آنها تنها یوغ متصور است؛ زیرا حکومت دیگری غیر از سلطنت خداوند وجود ندارد.
شریعت نوعی « گواهی » است و به اراده ی خداوند برای بنی اسرائیل شهادت می دهد، بدون نیاز به کاهن یا پیشگو که به عنوان میانجی عمل می کنند. در شریعت، خدا اراده ی خود را در مورد قوم برگزیده اش آشکار می سازد.
نسبت قانون یا شریعت خداوند به جهان اخلاقی همانند رابطه ی قوانین طبیعت با جهان طبیعی است. شریعت خداوند، مانند قوانین طبیعی، نوعی « قانون » تغییرناپذیر و ثابت است که در مقدرات آسمان و زمین تثبیت یافته است. شریعت، کل حیات با جلوه های مختلف آن را دربرمی گیرد و نه تنها به عنوان « داوری » به روابط اجتماعی برای ثبات و رفاه جامعه نظم می بخشد، بلکه بر تبعیت همه ی نیروهای حیات مشترک از خدمت فعالانه و دینداری تأکید می کند. این مطالبه ی مطلق شریعت با اصطلاح « راه » نشان داده می شود. « راه » نوعی شیوه ی رفتار است و شریعت همان « راه » یا طریقت است که انسان باید همواره در آن قدم زند و در سراسر زندگی هرگز آن را رها نسازد.
نیروی الهام بخش واقعی شریعت در این واقعیت نهفته است که شریعت « کلام » خداست که خطاب به انسان بیان شده است. این همان چیزی است که شریعت را، قطع نظر از محتوای اخلاقی آن، وسیله ای برای ارتباط می گرداند که انسان را به خدا نزدیک می کند. سرانجام، شریعت نوعی « گفته » است که شامل بسیاری از اسرار نهفته است که اصل و منشأ آنها خداوند است و هرچند « گفته » نشده اند- یعنی خداوند مستقیماً آنها را به انسان ابلاغ نکرده است- کسانی که با مجاهده در باب کلام خداوند تدبر می کنند می توانند به کشف آنها نایل شوند.
از دیدگاه سراینده ی مزامیر، هماهنگی و انطباق با شریعت صرف عمل بیرونی اطاعت از دستور خارجی نیست، بلکه از عشق و محبت عمیقاً پایدار نسبت به خداوند ناشی می شود که در انسان شور و اشتیاق سوزان برای تقرب به خداوند ایجاد می کند، شور و اشتیاقی که در جسم و روح رسوخ می کند. در پاسخ به این عشق و اشتیاق است که قریحه و نبوغ بنی اسرائیل « کتاب مزامیر » را به درگاه الهی اهدا کرده است. اذهان و خلقیات بسیاری- در سرتاسر قرونی که از روزگار داود و حتی قبل از آن تا دوره ی پس از تبعید را دربرمی گیرد- در ساختن و شکل گیری این مزامیر- سروده های غنایی، حزن انگیز و شِکوه آمیز، شکوهمند و نومیدانه – دست داشته اند، اما همه ی آنها در یک سرود عظیم ستایش خداوند که ارواحی سرشار از شادی، هماهنگی و آرامش حضور فراگیر او آن را هم صدا اهدا کرده اند محو می شوند.
پینوشتها:
1. نویسنده از علمای یهود بوده و مطالب فوق را براساس نوع نگاه خود به دین یهود نوشته است؛ لذا سایت راسخون، در خصوص صدق و کذبِ این نوشته مسئولیتی ندارد.
2. بنگرید به فصل 6.
3. Psalmists
4. Psalms
5. Divine
6. Supreme Being
7. majesty
8. companion
9. omnipotence
10. eternity
11. universe
12. ehesed
13. Law
14. way
15. testimony
16. word
17. precept
18. command
19. ordinance
20. judgement
21. saying
منبع مقاله :
اپستاین، ایزیدور، (1388)، یهودیت: بررسی تاریخی، ترجمه: بهزاد سالکی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم.