نقش زن در ایجاد بهداشت روان خانواده (1)

نقش زن در ایجاد بهداشت روان خانواده (1)

نویسنده: منیژه احیاء کننده (عضو هیات علمی گروه مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان)

چکیده

خانواده نقش به سزایی در تشکیل شخصیت فرد دارد. چرا که بهداشت روان فرد بستگی به سلامت عاطفی او دارد و داشتن سلامت عاطفی از طریق خانواده فراهم می شود. در خانواده ای که عشق وعلاقه و محبت به اندازه کافی مبادله می شود، سلامت روانی افراد آن خانه تا حد زیادی تامین است. خانواده به پدر و مادری احتیاج دارد که به برقراری یک رابطه سالم با هم متعهد باشند و آن قدر احساس امنیت کنند که بتوانند فرزندان خود را به دور از کشمکش ها پرورش دهند. زنان به دلیل ویژگی خاص شخصیتی خود و تفاوتهای جنسیتی با مردان در زمینه های گوناگون، نقش بسیار حساس و مهمی در تامین سلامت و بهداشت روانی خانواده را بر عهده دارند. تولید نسل ، پرورش بدنی (حضانت) و پرورش روانی کودکان، پرستاری ، تامین آرامش خانواده، انتقال فرهنگ و زبان، تامین روانی مرد، اقتصاد خانواده و مانند اینها کارکردهای بسیار مهم و حیاتی است که تنها از زن برمی آید. همه کارکردهای زن را می توان کارکردهای فطری دانست و بیشتر این ویژگی ها و کارکردها را به صورت غریزه حتی در کودکی دختران می توان مشاهده نمود.

مقدمه:

خانواده یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود و دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم به برخورداری افراد از سلامت روانی و داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر بستگی دارد. خانواده مدرسه عشق است. مرکز محبت است.مادر رکن اصلی تربیت و مربی و سازنده عظیم این مدرسه است و پدر عامل اجرای ضابطه و قاعده برای کودک (قائمی،1381).

بهداشت روان(1):

بهداشت روان به معنای ایجاد تعادل و هماهنگی لازم بین محیط زندگی و نیازها و خواسته های انسان است (دکتر حسین عسکری،1380).
«آلفرد آدلر(2)» بهداشت روانی را در سه جمله خلاصه می کند: همسازی در زناشویی و کانون خانواده، همسازی با کار و حرفه و بالاخره همسازی با دیگران.

نقش زن:

از نظر روانی، زن دارای عواطفی رقیق و قلبی مهربان و دارای غریزه پرستاری و مهرورزی و صلح جویی و به طور طبیعی یک زن سالم بدور از پرخاش جنگ و خصومت است. از اینرو وجود او می تواند تعدیل کننده احساسات خشونت بار و جنگجویانه مرد در بیرون و در خانه باشد. از برکت همین ویژگی زن سالم در خانه و خانواده انتظار می رود که زن در خانواده اثر آرامبخشی و ایجاد بهداشت روانی داشته باشد و در خانه برای اعضای آن آسایش و تعادل روانی به بار بیاورد و محیط زندگی عاطفی و شیرین شود حتی این عاطفی و لطیف شدن آن از خانه به جامعه منتقل گردد. در دین اسلام: زن نه تنها ملعبه مرد نیست ونه تنها وابسته نمی باشد نه تنها ابزار نیست بلکه چون بنیان مرصوصی است که مرد را از پرتگاه دوزخ می رهاند و از انحراف نجات می دهد و با هم از خطر تیرگی و تاریکی آسوده می شوند. هماهنگ هم راه اصلاح را طی می کنند و از تباه و تبار می رهند(بروکس (3)، دانا(4)، 1955، ترجمه : صالحی معوا،1381).

نقش های زن نسبت به شوهر

نقش هایی نیز وجود دارد که از طرف زن می بایست مورد توجه خاص قرار گیرد ، درصورتی که زن نسبت به این نقش ها توجه داشته باشد و آنها را انجام دهد، به ایجاد استحکام در خانواده کمک کرده است.

این نقش ها عبارت است از:

1- احترام و تکریم شوهر:

با توجه به این که در زندگی زناشویی نقش محبت و اظهار عواطف بیشتر مناسب ساختار روانی و جسمی زن است و احساس دلگرمی و اطمینان خاطر را شوهر باید در فضای خانواده ایجاد کند، زن بایستی دقت داشته باشد که احترام او نسبت به شوهر هم یک نیاز روانی و عامل علاقه و محبت بیشتر شوهر نسبت به اوست. از مهمترین نیازهای عاطفی مردان مقبول بودن و مورد پذیرش قرار گرفتن است. تمام مردان نیازمند آن هستند تا به آن ها اثبات شود که در محیط خانواده، خواستنی هستند، نه به خاطر شغل، درآمد یا مقام و موقعیت اجتماعی، که تماماً صوری و موقتی هستند بلکه فقط به خاطر وجود خودشان. یکی دیگر از نیازهای اساسی مردان، مورد اعتماد واقع شدن آنها است. اگر مردی در محیط خانواده با این احساس ناخوشایند روبرو شود که همسر نسبت به او اعتماد و اطمینان لازم و کافی را (در هر زمینه) ندارد، احساس بی کفایتی، عدم اعتماد به نفس و ناخشنودی بر وجود او مستولی شده، احساس می کند حامی خوبی برای خانواده اش نیست. حتی تصور این که زن شوهرش را بی لیاقت و بی کفایت بداند و در موقعیت های دشوار و یا حتی معمول زندگی، آن طور که باید او را تکیه گاه قرار ندهد برای مرد به منزله مرگ عاطفی است. اگر برداشت زن از مرد با توانایی ها، امکانات واستعدادهای او بی تعصب و واقع بینانه باشد و توقعات و انتظارات خود را بر مبنای واقعیت تنظیم کند، احساس عدم امنیت و اطمینان و یا بی لیاقتی را به شوهر و محیط خانواده خود منتقل نمی کند . چطور ممکن است فرزندان، پدر را مظهر قدرت و تکیه گاه خود بپندارند، در حالی که مادر با حرکات خواسته یا ناخواسته خود، اقتدار و کفایت را از شوهر خود سلب کند؟ چه خوب است به جای تنزل جایگاه مرد در خانواده به منزلت اصلی و واقعی او بیندیشد و آن را به شریک زندگی خود هدیه کند تا با احساس امنیت بیشتر، بر تلاش خود برای درک خانواده و ارتقای کیفیت و کمیت ارتباطات و بهبود وضعیت رفتاری و اخلاقی خود بیفزاید. فرزندان نیز با اطمینان به قدرت فکری و توانایی های پدر، خود را در جامعه تنها و بی یاور و بدون پشتیبان تصور نمی کنند. احساس بی پشتوانگی فرزندان سبب می شود تا دیدگاههای منفی از دنیا، افراد و موقعیت ها در ذهن آنان شکل بگیرد. برای فرزند مهم است پدرش را مظهر قدرت و قهرمان تصور کند، علاون بر این هر مردی در اعماق وجود خود می خواهد در نظر خانواده اش قهرمانی ارزشمند باشد. پهلوانی که در هر شرایطی مورد اطمینان خانواده قرار داشته، به عنوان الگویی از دانش و چاره اندیشی، حلال مشکلات خانواده و اطرافیان است.

2- همدلی و همراهی با شوهر:

زن بایستی در مسایل و مشکلات که شوهر در اداره زندگی در پیش روی خود دارد با او همدلی کند و این همدلی را به صورت های مختلف ابراز نماید. احساس همدلی که شوهر در همسر خود مشاهده می کند، جرات و شهامت برای مقابله با سختی ها و نیروی روانی او را افزایش می دهد. تشویق نیز یکی دیگر از نیازهای مردان است . هر مردی برای امیدوار بودن به زندگی، به تشویق همسر خود نیازمند است. تشویق و قدر شناسی از زحمات و تلاش های مرد، احساس ارزشمندی و رضایت را به او هدیه می کند.

3- شاکر بودن و قناعت پیشگی:

معمولا تامین زندگی به عهده ی مرد است و گاه اتفاق می افتد که کمبودها و نارسایی هایی از این نظر در زندگی به وجود آید. این که زن در ضمن همراهی با شوهر برای بهبود زندگی، روحیه شکر، قناعت و سپاسگزاری داشته باشد، در بنای خانواده ای صمیمی و مستحکم بسیار موثر خواهد بود.

4- پرهیز از عیب جویی:

زن و شوهر درعین حال که بایستی عیوب و نارسایی های یکدیگر را شناسایی کرده به یکدیگر تذکر دهند و برای رفع آن تلاش مشترک داشته باشند، بایستی مراقب باشند، روحیه عیب جویی نسبت به یکدیگر را پیدا نکنند، این حالت به ویژه برای زنان در مقابل شوهر بایستی مدنظر باشد، زیرا زن ممکن است به واسطه محدودیت هایی که در زندگی خانوادگی دارد گاه به صورت عیب و ایراد گرفتن از شوهر عکس العمل نشان دهد، چنین روشی باعث ایجاد تنش و کشمکش مستمر در زندگی خانواده و تزلزل در بنیان آن خواهد شد.

5- عفت و چشم پوشی از غیر:

یکی از وظایف اساسی زن، که هم از نظر حساسیت و نیاز روانی شوهر حایز اهمیت است و هم با توجه به موازین شرعی و اجتماعی بایستی آن را رعایت کرد عفت زن، حفظ خویش در مقابل افراد نامحرم و وفاداری کامل نسبت به شوهر است. در زندگی خانوادگی، کمال روانی شوهر غیرت و کمال روانی زن عفت است و این دو صفت در کنار یکدیگر، خانواده را در درون به سوی وحدت روانی، صمیمیت و عشق دو جانبه سوق می دهد و از آلودگی های اخلاقی خانواده و جامعه جلوگیری می کند. وظیفه اساسی خویشتنداری و عفت به عهده زن است و بایستی در زندگی مشترک، حتی در روابط معمول با آشنایان و افراد فامیل که نامحرم هستند، مورد توجه باشد.

6- مدیریت و تدابیر امور خانه:

مدیریت و اداره خانواده بیشتر به عهده زن است. این مدیریت هم در جنبه عاطفی و روانی است و هم در اداره امور جاری منزل، هر چند شوهر نیز در هر دو جنبه باید شریک و سهیم باشد، لیکن ابتکار عمل و تدبیر اساسی را باید زن به عهده گیرد. زن باید برای ایجاد فضای مناسب عاطفی و روانی و نیز ایجاد محیط زیبا و نشاط بخش در خانه، برنامه ریزی کند و حتی در صورت نیاز، آموزش های لازم را ببیند تا بهتر بتواند در خانه یک مدیرخوب و موفق باشد. خلق خوش و نیکوی خانم منزل یکی از پایه های نگهدارنده و حتی شاید بتوان ادعا کرد اصلی ترین ستون زندگی مشترک محسوب می شود . زبان خوش چیزی نیست جز رعایت احترام طرف مقابل و به کارگیری الفاظ و عباراتی که کمترین میزان تنش را مابین طرفین ایجاد کرده و بهترین نتیجه را به بار می آورد.
نشاط، سر زندگی و خوشرویی زن اگر همراه با حوصله و صبوری باشد شوهرش خوشبخت ترین مرد عالم است . مردی که خسته از فشار محیط کار به خانه می آید، پی مکان امنی است تا تجدید قوا کند. زن می تواند چنین محیطی را برای او فراهم کند(کیهان نیا،1376).

نقش مادر:

نقش ویژه زن در قالب مادر و پایه اساسی خانواده در مراقبت و تربیت فرزند و دادن عواطف لازم به وی و توجه به رشد سالم جسمی و روانی فرزند اهمیت خود را مشخص می سازد. فرزندان برای رشد روانی سالم خود نیاز به وجود مادری با محبت، با عاطفه، با انرژی و شاد دارند (جوادی آملی ، 1376)
منبع: مجله بهداشت روان 34

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید