نقد و بررسی:
پاسخ در ضمن مقدماتی ارائه میگردد:
1. حکم سنگسار زناکاری که دارای همسر باشد، با تحقق شرایط آن، یکی از مسائلی است که با روایات متعدد از پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام ثابت شده و محل اتفاق جمیع فقها و بلکه به حد ضرورت و بداهت بین مسلمانان رسیده است. در جلد 28 کتاب شریف وسائل الشیعه بیش از 18 روایت به طور صریح و صحیح در این مورد نقل شده است.1 وضع حکم سنگسار برای زنای محصنه آینهای است که میزان قبح و زیان این گناه را برای فرد، خانواده و اجتماع منعکس میکند و در عین حال مغبوضیت این گناه و آثار مادی و معنوی مخرب آن را به انسانها گوشزد مینماید.
2. اثبات زنای محصنهای که حکم سنگسار را به دنبال داشته باشد بسیار سخت و متوقف بر سه دسته شرایط است. الف. شرایط ثبوت گناهی که مستوجب سنگسار است. ب. شرایط اثبات گناه مستوجب سنگسار. ج. شرایط اجرای حکم سنگسار.
شرایط سه گانه فوق به گونهای پیشبینی شده است که تحقق همه آنها و اجرای حکم سنگسار امری بسیار نادر خواهد بود. در ادامه به تبیین مفصلتر این شرایط میپردازیم تا سیاست کیفری اسلام در این زمینه را بیابیم. این شرایط را به سه دسته شرایط ثبوتی، شرایط اثباتی و شرایط اجرای حکم سنگسار تفکیک مینماییم.
الف) شرایط ثبوتی یا اصل حکم
حکم سنگسار، مخصوص زن یا مردی است که در حال زنا: اولاً متأهل و دارای همسر باشد. ثانیاً به همسر خود دسترسی داشته باشد و بتواند با او آمیزش جنسی داشته باشد. مثلاً در سفر نباشد و یا دارای عذر منافی با مسائل زناشویی نباشد و مانند عادت ماهیانه و یا ناشزه بودن همسر یا عنین بودن مرد. ثالثا شرایط عمومی تکلیف را داشته باشد (بالغ، عاقل، عالم به حکم، غیر مضطر، غیرمکره، مسلمان و…).
خلل به هر کدام از شرایط فوق مانع از ثبوت زنایی است که مستوجب سنگسار است.
ب) شرایط اثباتی
در صورت تحقق جرم زنا با شرایط فوق، زنایی قابل سنگسار است که بر اساس شرایط خاصی که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت، نزد حاکم اسلامی به اثبات برسد. اشاره این نکته ضروری است که شکل اثبات بایستی صرفا بر اساس روش ها و شرایط زیر باشد. به عنوان مثال اگر گفته شود 4 نفر عادل بایستی شهادت دهند، نمیشود گفت اگر سه نفر مثلا مرجع تقلید و انسان متشخص شهادت دادند دیگر نیازی به شهادت 4 نفر نیست.
فی الجمله اینکه روش اثبات زنا منحصر به دو روش است. بعد از حصول شرائط ثبوتی زنای محصنه، اگر مرد یا زن متأهل برخوردار از همسر حلال و بی مانع، به گناه زنا آلوده شوند و در “فضایی کاملاً آزاد” چهار بار به این عمل خود اقرار کنند یا “چهار شاهد عادل عیناً این عمل زنا را با خصوصیاتش ملاحظه و مشاهده کرده باشند” و در محضر حاکم شرع گواهی دادند زنای محصنه اثبات میگردد.
پس روش اثبات زنا دوگونه است:
اول: شهادت: شهود بایستی مرد و عادل باشند که ارتباط جنسی مذکور را با تمام خصوصیات به چشم خود دیده باشند. شخص عادل یعنی کسی که دارای ملکه پرهیز از گناه است.
در مورد کیفیت شهادت در روایات متعدد آمده است:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: “أَبُو عَبْدِاللهِ ـ علیه السلام ـ لَا یُرْجَمُ الرَّجُلُ وَ الْمَرْأَهُ حَتَّی یَشْهَدَ عَلَیْهِمَا أَرْبَعَهُ شُهَدَاءَ عَلَی الْجِمَاعِ وَ الْإِیلَاجِ وَ الْإِدْخَالِ کالْمِیلِ فِی الْمُکحُلَه؛ مرد و زنی که دارای همسر هستند و مرتکب زنا شدهاند سنگسار نمیگردند مگر اینکه 4 نفر مرد شهادت دهند به طوری که دخول و خروج را مانند داخل و خارج شدن میله سرمه در سرمه دان دیده باشند”.
بر اساس روایات دیگری، هرگونه تجسس از این گناه نهی گردیده است. در روایتی آمده است که: “فردی نزد پیامبر مکرم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمد و گفت در فلان مکان دو نفر مشغول زنا هستند. پیامبر امیرالمومنین ـ علیهم السلام ـ را که شخصی عالم به احکام الهی و سیاست کیفری اسلام بود برای تحقیق فرستادند. امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ وقتی به نزدیکی آن مکان رسیدند چشمان خویش را بستند و حضور خود را آشکار کرده و بلند صدا زدند که به من خبر رسیده است در اینجا کسانی معصیت خدا را میکنند. در این حالت آن دو نفر خبردار شدند و از مکان گریختند. بعد از آنکه امیرالمومنین علی ـ علیه السلام ـ نزد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمدند پیامبر مکرم اسلام از آنچه رخ داده بود پرسیدند، امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ در پاسخ فرمودند: من فقط دیدم دو نفر دارند فرار میکنند و هیچگونه فحشا و منکری ندیدم”.
با توجه به این روایات و با توجه به اینکه همواره در مورد تجسس نهی شده و این امر به عنوان گناه ذکر گردیده و بالاتر از همه نگاه به فرج و آلت تناسلی دیگران از مسلم ترین گناهان است میتوان این نتیجه را اخذ نمود که: معمولا حصول چنین شرائطی بسیار نادر است. چرا که اولا به طور معمول بسیار کم اتفاق میافتد که چهار شاهد عادل به طور همزمان , عملی را که معمولاً در خفا واقع میشود را ببینند؛ مخصوصا اینکه شاهد باید عادل باشد و شهادت او در ضمن تجسس و نگاه کردن به فرج دیگران که خود از گناهان مسلم است و سبب خروج از عدالت است محقق نمیشود. مگر آنکه زناکار (مرد یا زن) نه تنها قصد لذتجویی و زنا را داشته باشد بلکه قصد اشاعه فحشا و علنی کردن کار گناه خویش یا هتک حرمت و حیثیت و… داشته باشند که در این صورت حکم سنگسار بهترین مجازات بازدارنده برای این افراد است.
نکته دیگر اینکه شهادت باید توسط 4 نفر عادل باشد و اگر سه نفر عادل شهادت دهند نه تنها بر زناکار حد جاری نمیشود بلکه سه نفر شاهد عادل مجازات شده و به عنوان جرم قذف شلاق میخورند.
در آیه شریفه آمده است “وَ الَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصنَاتِ ثمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَ لا تَقْبَلُوا لهُمْ شهَادَهً أَبَداً وَ أُولَئک هُمُ الْفَاسِقُون؛ کسانی که زنان همسردار را متهم میکنند سپس چهار شاهد (بر ادعای خود) نمیآورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آنها فاسقانند”.2
در روایتی آمده است: “سه نفر نزد امیرالمومنین علی ـ علیه السلام ـ برای شهادت به زنا علیه شخصی حاضر شدند؛ حضرت فرمودند: اثبات زنا نیازمند 4 شاهد است، شهود در جواب گفتند نفر چهارم در راه است و به زودی میآید. حضرت دستور دادند که این سه نفر را حد قذف (80 ضربه شلاق به خاطر افتراء) زدند”.
دوم: اقرار: روش دوم اثبات زنای محصنه، اقرار است. اگر شخص عاقل و بالغ و مختار و قاصدی در چهار مرحله متفاوت به زنا اقرار نماید، زنای او ثابت شده است.
این حکم صریح بدین معنی است که حتی اگر کسی سه بار به زنا اقرار کند و بار چهارم انکار کند زنای او ثابت نمیشود یا اگر در مجلسی چهار بار به زنا اقرار کند، حد بر او ثابت نمیشود.
فلسفه چهار بار اقرار در چهار موقعیت متفاوت، با توجه به نگاهی اجمالی به روایات، در این است که شخص اقرار دهنده ممکن است در دفعات اول و دوم و سوم به دلیل عذاب وجدان اقرار کند اما با طولانی شدن روند اقرار گیری شخص، ممکن است با توبه به درگاه خداوند، از کرده خود پشیمان شده و راه درست را پیش بگیرد. در این حالت شخص زنا کننده در منظر الهی پاک است و نیازی به پاک شدن زمینی (اجرای حد) بر او احساس نمیشود.
همچنین اقرار بایستی که صریح باشد و دلالت بر چیز دیگری جز زنا نداشته باشد و هیچ احتمال عقلایی برخلاف آن داده نشود.3 سنت پیامبر و امام علی ـ علیهم السلام ـ هم بر همین بود. بر اساس روایات حتی اگر کسی مرتکب زنا شد، بهتر است توبه کند و مراجعه به دادگاه و اعتراف به هیچ وجه توصیه نشده بلکه از آن نهی گردیده است.
روایات ذیل نمونهای است از چندین روایت ناظر بر این ادعا:
ـ زنی خدمت علی ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: ای امیرمؤمنان من زنا دادهام. مرا پاک کن! چرا که عذاب دنیا از عذاب آخرت که تمام شدنی نیست، آسانتر است.
حضرت به او گفت: به چه سببی تو را پاک کنم؟ گفت: من زنا دادهام.
آن گاه که این عمل را انجام دادی دارای شوهر بودی؟ گفت: بلی، دارای شوهر بودم.
آیا شوهرت هنگام زنا به تو دسترسی داشت یا غایب بود؟ شوهرم حاضر بود و دسترسی داشتم.
پس از این که سخن بدین جا رسید حضرت به وی گفت برو وضع حمل کن و پس از آن بیا تا پاکت کنم.
پس از مدتی آن زن خدمت علی ـ علیه السلام ـ آمد در حالی که وضع حمل کرده بود و دوباره اقرار کرد و حضرت سؤالات قبلی را دقیقاً مطرح کرد و پس از این که راهی برای فرارش نیافت، گفت: فعلاً برو و همان گونه که خداوند امر کرد فرزند خود را دو سال کامل شیر بده.
پس از دو سال آن زن برگشت و بار دیگر اقرار کرد و حضرت دوباره سؤالات قبل را مطرح نمود تا شاید راه فراری پیدا شود، ولی آن زن اصرار بر اقرار به ارتکاب زنا و تحمل مجازات رجم را داشت و چون حضرت این چنین یافت فرمود: فعلاً برو و تربیت او را بر عهده بگیر، تا به طور مناسب خوردن و آشامیدن را فراگیرد و زمین نخورد و در چاه نیفتد.
با فرمان امیرمؤمنان زن از نزد ایشان رفت در حالی که سه اقرار تحقق یافته بود، ولی هنگامی که این زن از محضر علی ـ علیه السلام ـ بیرون رفت با عمرو بن حریث مخزومی مواجه شد. او گفت: چرا گریه میکنی؟ من تو را دیدم که نزد علی میرفتی و از او درخواست میکردی که تو را پاک کند. گفت: من نزد امیر مؤمنان رفتم و از او خواستم مرا پاک کند، ولی او گفت: فعلاً فرزند خود را تربیت کن تا خوب بتواند بخورد و بیاشامد و بر زمین نیفتد و در چاه سقوط نکند و من میترسم که مرگ دامن گیرم شود در حالی که پاک نشدهام. عمرو بن حریث گفت: به سوی علی ـ علیه السلام ـ برگرد، من کفالت فرزندت را بر عهده میگیرم.
پس از آن زن برگشت و به علی ـ علیه السلام ـ گفت: عمرو فرزند مرا نگه داری میکند. در این هنگام باز هم علی ـ علیه السلام ـ خود را به تجاهل زده، سؤال کرد: برای چه او را نگهداری میکند؟ زن گفت: ای امیرمؤمنان من زنا کردهام، مرا پاک کن و باز هم حضرت همان سؤالات سابق را مطرح کرد و او جواب گفت.
در این هنگام حضرت سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا چهار اقرار ثابت شد، آن گاه در حالی که صورتش سرخ شده بود، با ناراحتی نگاهی به عمرو انداخت. عمرو وقتی این حالت را دید گفت: ای امیرمؤمنان چون من فکر میکردم شما از این کارم خوشتان میآید، متکفل امور فرزندش شدهام، اما حال که ناراحت هستید چنین کاری را نمیکنم. حضرت فرمود: حال که چهار اقرارش کامل شد این حرف را میزنی؟؛ یعنی خوب بود قبل از آن از من نظر میخواستی آن گاه من نارضایتی خود را اعلام میکردم، نه حالا که چهار اقرارش کامل شده و باید رجم شود. سپس حضرت فرمود: حال سرپرستی آن کودک را با خواری و ذلت بر عهده بگیر. سپس دستور داد تا آن زن را رجم کردند”.4
ـ “اسلمی نزد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمد و چهار بار اقرار کرد که مرتکب زنا با زنی شده است و حضرت در هر چهار بار از وی اعراض کرده و روی بر میگرداند. وقتی اسلمی برای بار پنجم خواست اقرار کند حضرت فرمود: آیا او را وطی کردی؟ گفت: بلی، حضرت سؤال کرد: به گونهای که آلت تو در فرج او غایب شد؟ گفت: بلی، حضرت دوباره سؤال کرد: همان گونه که میل در سرمه دان و طناب چاه در چاه غایب می شود؟ گفت: بلی، حضرت باز هم سؤال را ادامه داده فرمود: آیا می دانی زنا چیست؟ گفت: بلی، همان کاری را که مردان با همسر حلال خود میکنند من به صورت حرام انجام دادهام. پس از روشن شدن مراد اسلمی و این که او واقعاً زنا کرده است حضرت سؤال کرد: حال با این اظهار چه قصدی دارد؟ گفت: میخواهم مرا پاک کنی، پس از آن حضرت دستور داد او را رجم کنند”.5
– در روایتی در مورد یکی از قضاوتهای امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ آمده است: “مردی از کوفه نزد ایشان آمد و اقرار به زنای محصنه کرد و از ایشان درخواست نمود که با اجرای حد او را از این گناه پاک کنند. حضرت به او فرمود آیا قرآن بلدی (اشاره به اینکه احکام اسلامی را میدانی) در جواب گفت: آری و مقداری از قرآن را تلاوت نمود بعد حضرت فرمود آیا دیوانه نیستی. آن مرد گفت نه. حضرت فرمود: از من دور شو که باید در مورد تو تحقیق کنم. روز دیگر آمد و همین اقرار را نزد امیرالمومنین نمود این بار حضرت از او پرسید که آیا در زمان زنا، همسری که با او باشی داشتی ؟ در جواب گفت آری! حضرت فرمود برو تا در این مورد تحقیق کنم. بار سوم نیز همین اتفاق افتاد و حضرت او را طرد نمود و در اقرار چهارم حضرت او را بازداشت کرده و اقدام به صدور حکم رجم نمودند”.6
ـ “ماعز بن مالک نزد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمد و گفت: ای رسول خدا من مرتکب زنا شدهام؛ ولی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از وی روی گرداند. ماعز دوباره از سمت راست پیامبر اکرم آمد و گفت: ای رسول خدا من زنا کردهام؛ باز هم پیامبر اکرم از وی روی گرداند. او برای بار سوم نزد ایشان آمد و گفت: من مرتکب زنا شدهام؛ ولی پیامبر اکرم این بار نیز توجهی نکرد. پس از آن ماعز بار دیگر خدمت پیامبر اکرم رسید و بار دیگر اقرار کرد. وقتی با این اقرار، اقرارهای چهارگانه کامل شد، پیامبر اکرم فرمود: شاید بر او بوسه زدی یا او را لمس کردی یا بر وی نظرانداختی. گفت: نه یا رسول الله، حضرت فرمود: آیا با وی هم بستر شدی؟ گفت: بلی، همان گونه که میل در سرمه دان و طناب در چاه پنهان میگردد. پیامبر اکرم گفت: آیا میدانی زنا چیست؟ گفت: بلی، با او عملی را انجام دادم که مرد با همسر خود انجام دهد. حضرت فرمود: هدف تو از ابراز این اقرار چیست؟ گفت: میخواهم مرا پاک کنی. آن گاه حضرت امر کرد تا او را رجم کنند”.7
در واقع رفتار پیامبر و امامان علیهم السلام به گونهای بود که فرد از اقرار کردن سر باز زند و گناه زناکاری را به گردن نگیرد؛ زیرا معتقد بودند که اگر شخص در گناهانی که حق الله هستند توبه کند پاک میگردد و در عین حال یک عمل منکر و فحشا در جامعه پخش نمیشود.
باید توجه داشت تا وقتی تعداد اقرارها به چهار نمیرسیده است هیچ گونه تعقیب و دستگیری از طرف دولت اتفاق نمیافتاده است. از طرف دیگر اگر کسی خودش به گناه خودش اعتراف میکرد (امام معصوم ـ علیه السلام ـ )، با سوالات خود فرد اقرار کننده را از اقرار کردن منصرف میکند و اگر فرد اقرار کننده بر مجازات خود مصر بود، قاضی باید حکم را اجرا کند. البته این از اختیارات قاضی است که حتی پس از صدور حکم هم در صورت توبه شخص اقرار کننده، وی را ببخشد.
میبینیم که در صورت اجرای دقیق این اصول، کمتر کسی به حکم رجم گرفتار میآید مگر این که خودش قصد بر رجم شدن داشته باشد.
ج) اجرای حکم سنگسار بعد از اثبات
با وجود این همه شرایط سختگیرانه در مورد ثبوت و اثبات حکم سنگسار، اگر چنین جرمی با تمام شرایطش اثبات شد، حکم سنگسار قطعی خواهد بود. شرایط اجرایی حکم سنگسار نیز به گونهای است که سیاست خاص اسلام را نشان میدهد. این این مرحله نیز عوامل مشروعی را برای عدم اجرای کامل این حکم پیشبینی کرده است که در ادامه به برخی از این سیاستها اشاره میکنیم.
اول: سقوط اجرای حکم در صورت خودداری برخی از شهود از سنگسار کردن؛ در صورتی که حکم سنگسار به وسیله شهادت 4 شاهد با شرایطی که گذشت ثابت شده باشد، در اجرای حکم سنگسار، اولین اشخاصی که اقدام به اجرای این حکم میکنند کسانی هستند که علیه زناکار شهادت دادهاند. این روش، نوعی تحریک روانی است برای کسانی که ممکن است در شهادت دادن مرتکب کذب شده یا اینکه شهادت آنها با همراه تردید بوده است. در این صورت اگر حتی یک نفر از شهود اقدام به پرتاب سنگ ننماید و از محل اجرای سنگسار بگریزد حکم اجرای سنگسار متوقف میشود. قابل ذکر است در صورتی که یکی از شهود چنین واکنشی انجام دهد مرتکب عمل حرام یا جرمی نشده است و قابل تعقیب نیست.
دوم: سقوط حکم در صورت فرار مجرم بعد از شروع سنگسار، در صورت اثبات حکم با اقرار؛ در صورتی که زنای محصنه با اقرار ثابت شده باشد وقتی اجرای حکم سنگسار شروع شد و بعد از پرتاب اولین سنگ، اگر شخص زناکار از حفره خارج شود، اجرای حکم متوقف میشود و دیگر قابل تعقیب نیست.
سوم: سقوط حکم سنگسار در صورت انکار بعد از اقرار؛ علی رغم اینکه در مورد دعاوی مختلف، انکار بعد از اقرار نافذ نیست، لکن در مورد زنا، انکار بعد از اقرار، باعث سقوط حکم سنگسار میشود.
چهارم: امکان عفو حاکم در صورت اثبات سنگسار با اقرار و توبه؛ در صورتی که سنگسار با اقرار زناکار ثابت شود و زناکار توبه نماید و توبه او برای حاکم اسلامی محرز گردد، امکان عفو حاکم اسلامی از اجرای حکم سنگسار وجود دارد.
در پایان، ذکر این نکته نیز ضروری است که در مورد حدود الهی و از جمله حکم سنگسار، قواعد و مقررات محدود کننده دیگری نیز وجود دارد که در تمام مراحل ثبوتی و اثباتی و اجرایی جاری میگردد. به عنوان مثال قاعده معروف “الحدود تدرء بالشبهات” بیان میدارد که در هر مرحله از بررسی جرم، شبههای وارد شد که مانع از یقین به وقوع جرم می شود، مجازات حد مرتفع میگردد. به عنوان مثال، روایات متعددی وجود دارد که بر اساس آنها، بعد از اینکه مردی به زنی ،از کسانی که نزدیکی با او حرام بوده است، نزدیکی کرده و نزد حاکم برده شده است ادعا کرده که این خانم را با همسرم اشتباه گرفتهام و بر این اساس حکم حد زنا مرتفع میشود. یا در صورتی که احتمال دهیم شخصی، حکم زنا را نمیدانسته است، صدور حکم سنگسار منتفی خواهد بود.
البته بایستی این احتمال، معقول باشد هر چند امکان آن بسیار کم باشد.
3. با وجود این که شرایط ثبوتی، اثباتی و اجرایی حکم رجم بسیار نادر و کم شمار است، پس چرا این حکم پیشبینی شده است؟ فایده این حکم چیست؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت اگر چه اجرای حکم سنگسار در موارد بسیار نادری محقق میگردد، لکن منظور و مقصود شارع مقدس از اعتبار این حکم، آن نبوده است که هر جا چنین عمل شنیعی رخ داد، مرتکبین آن سنگسار شوند بلکه با توجه به شرایط گوناگونی که پیشبینی نموده است، هدف از این بیش از آن که تنبیه و کیفر مجرم را در نظر داشته باشد، بازدارندگی او را هدف گرفته است. زیرا مجرم می داند که این لذت محدود ممکن است به کیفری سخت منتهی شود و همین امر او را از انجام این گناه باز میدارد. لذت جنسی و رابطه با غیر همسر جزو لذیذترین و تحریکآمیز ترین گناهان است و به شهادت قرآن، آدمی در برابر آن ضعیف و ناتوان است و از این رو ممکن اسن=ت مردان و زنان بسیاری به آن آلوده شوند. اگر شرایط ثبوتی و اثباتی و اجرایی آن آسان قرار داده می شد باید افراد زیادی به دست کیفر سپرده می شدند و این خود آسیب بزرگتری را برای جامعه و دین در پی داشت. بنابر این کیفر را سخت گرفتند و راه اثبات را دشوار، تا قدرت بازدارندگی آن افزایش یابد. کسی که در ورطه گناهان جنسی (و از جمله روابط نامشروع خانوادگی که باعث تزلزل نهاد خانواده و بسیاری از مفاسد دیگر اجتماعی میشود) گرفتار میشود، همواره زنگ خطری را احساس خواهد کرد که این روابط غیر شرعی اولا آن قدر نزد خالق متعال (کسی که از مادر به انسانها مهربانتر است) منفور است که تنبیه آن را یکی از مجازاتهای خشن قرار داده است. ثانیا شخص گنهکار، همواره در نظر داشته باشد که این گناه پلید چه بسا ممکن است زمینهساز تحقق همه شرایط ثبوتی، اثباتی و اجرایی زنای محصنه گردد و مجازات سختی بر او جاری گردد. ثالثا این گناه در صورتی که به شکل هنجار شکنانه انجام شود، بیشک مستلزم برخوردی جدی خواهد بود.
باید توجه داشت که پیشبینی مجازات و شدت و ضعف آنها، همواره تابع میزان سنگینی و اهمیت جرم و میزان هنجارشکنی و تأثیر آن در اهداف فردی و اجتماعی بشر است. از طرف دیگر مجازاتها بایستی جنبه پیشگیرانه داشته باشد تا مانع تحقق عمل هنجارشکن شود. زنا و خصوصا زنای محصنه، از جرایمی است که مفاسد گستردهای بر فرد و جامعه تحمیل مینماید. در ادامه به برخی از این مفاسد اشاره می کنیم.
4. حکمت های حرمت زنا و پیش بینی مجازات سنگین برای آن
بیشک منفوریت زنا نزد خداوند متعال به لحاظ مفاسد بسیار زیادی است که بر این امر مترتب است و این مفاسد دامنگیر فرد و جامعه، دنیا و آخرت انسان میگردد. روابط نامشروع، دارای مفاسد دنیوی و اخروی برای انسان است. اسلام با پیشبینی احکامی سنگین در موارد خاص و تحت شرایط سخت، خواسته است ضمن تأکید بر منفوریت این عمل، با وضع چنان احکامی از چنین جرمی بازدارندگی نیرومندی نماید. بسیاری از حکمتها ممکن است جنبه مادی و دنیوی داشته باشد که با کنکاش و موشکافی عقلی، تأثیرات فردی و اجتماعی آن قابل درک است. برخی از این حکمتها نیز به لحاظ تأثیراتی است که این عمل شنیع بر جنبه معنوی و اخروی انسان دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است.
برخی از حکمتها به طور خلاصه و تیتروار به قرار ذیل است؛
1. جلوگیری از اختلاط نطفهها با هدف مشخص بودن انتساب هر فرد به پدر و مادر حقیقی خویش؛
2. جلوگیری از گسترش بیماریهای مقاربتی که در حال حاضر نیز از معضلات بزرگ اجتماعی است (ایدز و چندین بیماری دیگر)؛
3. تضمین سلامت و استحکام خانواده و روابط جنسی؛
4. جلوگیری از سوء ظنها و تأمین اعتماد متقابل در اعضاء خانواده؛
5. جلوگیری از گسترش هوس بازیها و شهوترانیهای بیحد و مرز در جامعه که تأثیر به سزایی در ابعاد مختلف اجتماعی (اقتصاد، سیاست، فرهنگ و…) خواهد داشت؛
6. تضمین سلامت روحی و روانی اعضاء خانواده؛
7. جلوگیری ازقتل و خونریزی و درگیریهایی که متعاقب اعمال نامشروع، در صورتی که همسر زن یا مرد یا بستگان او راضی به این روابط نباشند، اتفاق میافتد.
8. مرگ زودرس: رسول مکرم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ “زنا باعث مرگ زودرس و ناگهانی میگردد”؛8
9. فقر و قطع روزی: رسول مکرم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ “زنا باعث فقر و قطع روزی میگردد”؛9
10. بیبرکتی در زندگی: رسول مکرم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : “زنا در هر خانهای برود برکت در آن وارد نمیشود”؛10
11. زلزله: امام صادق ـ علیه السلام ـ : “زمانی که زناکاری امر ظاهری گردد، زلزله زیاد میشود”؛11
12. بیعفتی و زنا با اقارب زناکار: امام صادق ـ علیه السلام ـ : “اگر شر مرتکب شدی شر میبینی! پس زنا نکنید تا با زنان و دخترانتان زنا نشود”؛12
13. غضب خدا؛
14. حسابدهی سخت و بدون عفو؛
15. خلود در جهنم.13
16. رفتن نور ظاهری و باطنی:14 الزنا َیَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْهِ.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مقارنه و تطبیق در حقوق جزای اسلامی، دکتر علی رضا فیض، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1364ش.
2ـ بایسته های فقه جزا، سید محمود هاشمی شاهرودی، نشر میزان.
پینوشتها:
1. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج28، ص62.
2. نور / 4.
3. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص459.
4. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج18، ابواب حدالزنا، باب 16، ص379، ح1، با مقداری تلخیص.
5. علاءالدین علی المتقی الهندی، کنز العمّال، ج5، ص442.
6. وسائل الشیعه، ج28، ص106.
7. بیهقی، السنن الکبری، ج8، ص226ـ227.
8. “الزناَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءَ”. الکافی، ج5، ص541، باب الزانی…، ص541.
9. “الزناَ یُورِثُ الْفَقْرَ”. همان، ج5، ص541، باب الزانی…، ص541.
10. “قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ أَرْبَعٌ لَا تَدْخُلُ بَیْتاً وَاحِدَهٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَهِ الْخِیَانَهُ وَ السَّرِقَهُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا”. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج76، ص187، باب 91، السرقه و الغلول و حدهما…، ص180.
11. “عَنِ الصَّادِقِ(ع) أَنَّهُ قَالَ إِذَا فَشَتْ أَرْبَعَهٌ ظَهَرَتْ أَرْبَعَهٌ إِذَا فَشَا الزِّنَا ظَهَرَتِ الزَّلَازِل”. تهذیب الأحکام، ج3، ص148.
12. “قال الصادق(ع) وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِیَ نِسَاؤُکُمْ وَ مَنْ وَطِئَ فِرَاشَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وُطِئَ فِرَاشُهُ کَمَا تَدِینُ تُدَان”. کافی، ج5، ص553، باب أن من عف عن حرم الناس عف عن حرمه…، ص553.
13. “وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَهِ فَسَخَطُ الرَّبِّ وَ سُوءُ الْحِسَابِ وَ الْخُلُودُ فِی النَّار”. کافی، ج5، ص541، باب الزانی…، ص541.
14. همان.
15. وسائل الشیعه، ج14، ص240.