نقد و بررسی:
اگر مراد این باشد که تسامح و تساهل که یکی از مؤلفههای فلسفه سیاسی لیبرالیستی است با آزادی در پذیرش یکی از ادیان رابطه دارد، باید گفت این گونه است و این رابطه هم رابطهای مستقیم است.فرهنگ تسامح و تساهل، راه را بر هر گونه تسامحی در پذیرش اصل دین یا تغییر آن باز میگذارد و اصولاً هدف اصلی ترویج چنین فرهنگی تسامح و تساهل در دین و ارزشهای دینی و اخلاقی مورد تأیید دین است. لیبرالیسم، تسامح و تساهل در آرای دینی را توصیه میکند1 ولی تسامح و تساهل در اصول لیبرالیستی را هرگز نمیپذیرد و گونهای دیکتاتوری را در ذات خود پنهان دارد.2
ولی اگر منظور این باشد که تسامح و تساهل چه رابطهای با آزادی از نظر دین دارد؟ در این صورت باید ابتدا مقدماتی ذکر شود.
تسامح و تساهل در اصطلاح به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی به اعمال و عقایدی است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد.3 تسامح و تساهل در فرهنگ غرب بر چند مبنا استوار است: 1 . نسبیگرایی در ارزشهای اخلاقی و گزارههای دینی؛ به این معنا که درباره ارزشهای اخلاقی و گزارههای دینی نمیتوان به حقیقت ثابتی دست یافت و همه نظریههای موجود در این حوزهها از ارزش معرفتی یکسانی برخوردارند. 2 . اومانیسم یکی دیگر از مبانی تساهل و تسامح است. اومانیسم، انسان را معیار ارزشسنجیها میداند و آنچه را بر صدر مینشاند که امیال انسان بر صدر بنشاند. از این نظر انسان خالق ارزشها و تنها ملاک و معیار حقانیت است؛ بنابراین، ارزشهای اخلاقی و دینی باید در خدمت انسان باشند و باید به آنها نگاه ابزارانگارانه داشت، نه نگاه مطلقانگارانه. 3 . یکی دیگر از مبانی تساهل و تسامح این است که ناسازگاری و درگیری را ذاتی مراتب پائین وجود (طبیعت) میدانند و معتقدند که در مراتب عالیه وجود، اختلافی نیست و چون جوهر حقیقی انسان عقل است که از مراتب عالیه وجود است، خشونت و تساهل با جوهر انسانی مخالف و تساهل و تسامح با آن سازگار است. (البته این مبنا را خود غربیها طرح نکردهاند، بلکه برخی از روشنفکران متأثر از آرای غربیان آن را طرح کردهاند)4
نتیجهی این سه مبنا این است که انسانها از نظر داشتن یا نداشتن دین آزادند و همانگونه که حق دارند دیندار باشند، حق دارند بیدین باشند و نیز حق دارند هر دینی را به هر صورت که دلشان خواست و هوسشان اقتضا کر، برگزینند و دیگران را حق هیچ اعتراضی نیست و اگر کسی در برابر این هوسبازیها با دین مقاومت کند و به گونهای جدی مردم را از آن منع نماید، از جوهر انسانی خود سقوط کرده است!
آزادی از نگاه دین
آزادی از دیدگاه دینی، آزادی از بند اسارت و ربوبیت غیر حق است:
و لا یتّخذَ بعضُنا بعضاً ارباباً من دون الله (آل عمران، 64)
و برخی از ما، برخی دیگر را به جای خداوند ربّ خود نگیرد.
این آزادی، آزادی از دین نیست، بلکه آزادی از اسارت طاغوتها و حاکمان شیطانی است که به نامهای مختلفی چون پادشاه، رییس جمهور، نخست وزیر و .. بر مردمان حکومت میکنند و در جایگاه “ربّ” آنان مینشینند.
اسلام به مردم اجازه نداده و آنان را آزاد نگذاشته که هر گاه خواستند بندگی خدا را ترک کنند؛ زیرا ذات انسان به گونهای است که تنها با بندگی و پرستش میتواند زندگی کند و خداوند خود، انسان را چنان آفریده است و اگر انسانی بندگی خدا را ترک کند، به بندگی هوای نفس یا معبودی بیرون از وجود خود روی میآرد.
أَفرأَیتَ مَن اتخذَ الههُ هواهُ (جاثیه، 23)
آیا ندیدی آن را که هوای نفسش را خدای خود گرفته است!
تساهل و تسامحی که غربیان میگویند، انسان را از دین آزاد کرده و از بندگی خدا رهایش میکند. اما دین اساساً آزادی از خدا را عین بردگی میداند.
اما از آنجا که خداوند در صدد سختگیری بر بندگان خود نیست، دینی سهل و آسان بر بندگانش نازل کرده است:
یریدُ اللهُ بکم الیُسر و لایرید بکم العُسر (بقره، 185)
خداوند آسانی را برای شما میخواهد و نمیخواهد شما در سختی باشید.
این سهل و آسانی که از آن به شریعت سهله سمحه یاد شده است، جلوههای مختلفی دارد. از جمله:
1 . احکام خدا بسیار سهل و آساناند و انجام دادن آنها سخت نیست. این نکته نه تنها در مقایسه با احکام سایر ادیان آشکار میشود بلکه حتی وقتی آنها را با آداب و رسوم محلی خودمان هم مقایسه میکنیم، آشکار است.
2 . احکام خدا نه تنها از جهت انجام دادن آساناند، بلکه چون با ساختار وجودی ما (فطرت) سازگارند انجام آنها با شادابی درون، همراه گشته و آسانتر و دل پذیر جلوه میکند. مثلاً ساختار وجودی ما چنان است که با عفت سازگار است؛ بنابراین حکم وجوب حفظ عفت، با شادابی انجام میشود و این شادابی خود عمل حفظ عفت را آسانتر میکند.
3 . حق تعالی اجازه داده است که اهل کتاب تا زمانی که اقدامی علیه اسلام و مسلمانان انجام ندادهاند در پناه اسلام آزادانه زندگی کنند.
4 . حق تعالی اجازه داده است که مخالفین حکومت اسلامی تا زمانی که دست به اقدام نظامی و امنیتی نزدهاند، در چارچوب قانون، آزادانه مرام سیاسی خود را ابراز کنند.
5 . حق تعالی مردم را در پذیرش حکومت اسلامی و ولی امر الهی، آزاد گذاشته و اجازه نداده است نظام اسلامی با کودتا و امثال آن در جایی محقق شود.
از این موارد تساهل در تفکر دینی زیاد است که شمارش انها در خور این نوشتار نیست. تنها نکتهای که باقی مانده این است که اگر چه دین خدا سهل و آسان است، اما نباید در حفظ آن و عمل به آن سهلانگاری کرد؛ بلکه باید دین خدا را با قوت تمام حفظ کرده و به آن عمل نمود. و اگرچه خداوند در دنیا، به انسان در پذیرش دین اسلام و قبول حاکمیت حکومت اسلامی آزادی داده است، اما مسلما افرادی که از پذیرش دین حق و برپایی حکومت صالحانه اسلام سر باز زنند گناهکاراند و در قیامت باید در برابر انتخابها و رفتارهای خود پاسخگو باشند. آزادیهایی که از آنها سخن به میان آمد تنها در ظرف دنیا و برای آزمایش انسان است.
لا یُکلّف اللهُ نفساً الّا وُسعها لها ما کسبَتْ و عَلیها ما اکتَسَبَت رَبَّنا لااخِذنا إن نسینا اَو اخطانا ربَّنا و لا تحمل علینا إصراً کما حَمَلتَهُ علی الذین من قبلنا ربّنا و تحَمّلنا ما لا طاقهَ لنا به واعفُ عنّا واغفرلَنا و ارحَمنا أَنتَ مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین.
خداوند هیچ کسی را جز به اندازه ظرفیت و استعدادش تکلیف نمیکند، کارهای خوب هر کسی برای خود او است و کارهای بدش به زیان او؛ پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم بر ما مگیر و بندهایی که بر پیشینیان از ما ـ به جهت کارهای ناروایشان ـ بستی، بر ما مبند؛ پروردگارا آنچه را طاقت نداریم بر ما بار نکن و از ما بگذر و ما را بیامرز؛ تو مولای مایی پس ما را بر کافران یاری کن.
بقره، 286
پینوشتها:
1. تسامح و تساهل از دیدگاه قرآن و عترت، حسین عبدالمحمدی، صص 32 ـ 17، نشر ظفر، 1381.
2. جامعه مدنی، شهریار زرشناس، ص 63، کتاب صبح، 1377.
3. تسامح و تساهل از دیدگاه قرآن و عترت، ص 17، به نقل از الموسوعه الفلسفیه، عبدالرحمن البدوی، ج 1، ص 58.
4 . همان، ص 23 ـ 20