آیه « اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ[1]» از شعر «امروالقیس» که می‌گوید: «دفت الساعه و انشق القمر» اخذ شده است؟همچنین آیه: « بَلِ السَّاعَهُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَهُ أَدْهَى وَأَمَرُّ [2]» از شعر امروالقیس که می‌گوید: «و اذا غاب عنی ساعه کانت الساعه ادهی وامر» اخذ شده است؟

آیه « اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ[1]» از شعر «امروالقیس» که می‌گوید: «دفت الساعه و انشق القمر» اخذ شده است؟همچنین آیه: « بَلِ السَّاعَهُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَهُ أَدْهَى وَأَمَرُّ [2]» از شعر امروالقیس که می‌گوید: «و اذا غاب عنی ساعه کانت الساعه ادهی وامر» اخذ شده است؟

قرآن کریم که جلوه‌ای از جمال بی‌مثال خداوند نیکو خصال است و به فرمایش قرآن کریم: « وَلِلَّهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا … » [3] افزون بر معانی والا و برین، مشحون از زیبایی‌ها و دلربائی‌های بیکرانی است که جان و روان مخاطبان خویش را سرمست و شاداب می‌سازد به گواهی تاریخ و اذعان سخن‌شناسان، دوستان و بیگانگان، متن قرآن در شیوایی و رسائی بی‌بدیل است، هندسه‌ی ترکیبی کلمات آن، سبک ویژه و نوبنیاد آن نه پیشینه‌ای داشته است و نه پسینه‌ای.
زبان حقیقت‌گو و آوای دلربا، بشارت های آرام‌بخش و هشدارهای بیدارگر، از قرآن، چهره‌ای را نمودار ساخته که نام‌آوران عرصه سخن در برابر آن شگفتی نمایند و بگویند: «این کتاب نه شعر است و نه نثر، قرآن، قرآن است».
نزول قرآن مقارن با شکوفاترین روزگار عرب و هنگام رونق فصاحت و بلاغت آن است. هنروران قوم تازی در ماه‌های حرام، برجسته‌ترین شاهکارهای ادبی و فرهنگی خویش را در نمایشگاه فرهنگی هنری بازار عکاظ به نمایش می‌گذاشتند و ناقدان سخن، برترین نمونه‌ها را گزینش و معرفی می‌نمودند، آن برگزیده‌ها به دیوار کعبه آویخته و مایه مباهات پدید آورندگان شان به شمار می‌رفت. هفت قصیده مشهور به «معلّقات سبع» از امرؤالقیس طرفه بن العبد، زهیر بن ابی سلمی، کبید بن ربیعه، عمروبن کلثوم،‌غلتره بن شدّاد و حارث بن حلّذه، سروده‌هایی بود که فراتر از آنها کلامی وجود نداشت و برترین نمونه‌های ادبی و هنری عرب محسوب می‌شود. وقتی قرآن کریم نازل شد و آوای قرآن به گوش چکامه سرایان و سخن‌شناسان رسید، سحر بیان و محفل آرایی آن، چنان‌دل‌ها و محفل‌های آنان را تحت الشعاع خود قرار داد که بنگاه آثار ادبی آنان بی‌فروغ گردید و مجال خودنمایی و ماندگاری نیافت.
«لبید» که خود از شاعران عرب و سراینده یکی از قصاید هفتگانه بود،وقتی با قرآن کریم آشنا شد، آن سان دلداده قرآن شد که دیگر شعر نگفت و تمام فرصت خویش پیوسته در قرائت قرآن به سر می‌کرد. وقتی از او پرسیدند که چرا شعر نمی‌گویی؟ گفت: «با وجود قرآن دیگر نمی‌توانم شعر بگویم، اگر سخن این است، گفته‌های ما همه هجو است، من آن اندازه از قرآن لذت می‌جویم که بالاتر از آن سخن نمی‌شناسم».
«ولید بن مغیره‌ی مخزومی» گل سر سبد بوستان عرب «ریحانه العرب» و امیر سخن در میان مشرکان، وقتی سروش جان افزای کلام پروردگار را شنید، با تمام کین‌ورزی و دشمنی با پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و پیام وحی او ناگزیر اعتراف کرد که این سخن بالاتر از افق کلام انسان است؛ پس از اینکه چند آیه از اول سوره «غافر» را از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شنید در محفلی از طایفه بنی مخزوم حاضر شد و چنین گفت: «به خدا سوگند،‌از محمد سخنی شنیدم که نه شباهت به گفتار انسان ها دارد و نه پریان؛ گفتار او شیرینی خاص و زیبایی مخصوصی دارد، بالای آن پر ثمر و پایین آن (مانند ریشه‌های درختان کهن) پرمایه است گفتاری است که بر همه چیز پیروز می‌شود و چیزی بر آن پیروز نخواهد شد».[4] این سخن، خشم مشرکان را برانگیخت و او را ناگزیر ساختند تا در نکوهش قرآن سخنی بگوید.
زیبایی‌های ساحت رویین قرآن تا بدان حد خیره کننده و فراگیر بود که برجسته‌ترین دشمنان قرآن چون، ولید بن مغیره، اجنس بن شریق و عمرو بن هشام را به استراق سمع شبانه وا می‌داشت.[5] شاید بتوان گفت که از برجسته‌ترین وجوه اعجاز قرآن، اعجاز بیانی یا فصاحت و بلاغت قرآن است، فصاحت و بلاغت قرآن، ظهور ویژه‌ای داشته که آن را از عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که اوج فصاحت بلاغت و سخنوری بوده است، تاکنون مطرح نموده است و قرآن را معجزه هر عصر گردانیده. اعجاز بیانی، بارزترین وجه در اعجاز قرآن می باشد که مورد اتفاق همه دانشمندان و علماء و محققین در زمینه قرآن است.
قرآن کریم، کلامی برتر از کلام هر سخنور و اشعار جاهلی است. تعابیر قرآن، اعم از حروف و کلمات قرآن، جایگاهی خاص و سنجیده شده دارند، به شکلی که اگر هر تعبیری از تعابیر قرآن، بخواهد جایگزین با تعبیرمشابه آن شود و یا حذف گردد، فصاحت و بلاغت قرآن، دچار خدشه می‌شود. انتخاب الفاظ مناسب در قرآن، در اوج خود هست،‌به شکلی که اگر برخی از الفاظ آن، جابجا شود، فصاحت آن مخدوش می‌شود. و به گفته بعضی از ادیبان عرب، تنها با علم بلاغت و فصاحت است که می‌توان جلوه‌های اعجاز قرآن را از حدیث همایش نیکو و آمیزه‌های شیوای کلمات و عبارات ایجاز بدیع، اختصار لطیف، شیرینی و دلنیشنی، رونق و طراوت، آسانی، پرباری، گوارایی و روانی درک نمود و به زیبایی‌های آن آگاهی یافت.
اسلوب بیان و سبک و شیوه ی نظم قرآن، جمله‌بندی‌ها و چینش الفاظ و عبارات در قالبی نو و اسلوبی تازه بر عرب عرضه شده که کاملاً بی‌سابقه بوده، با اینکه این گونه نظم و تألیف کلام تازگی داشت، ولی از چهارچوب اسلوب‌های کلامی عرب بیرون نبود، قرآن میان سه نوع کلام، شعر، نثر یا سجع جمع کرده، دارای محاسن هر یک و فاقد معایب آن‌هاست.
بسیاری از بزرگان علم و ادب، از جمله‌شیخ عبدالقاهر جرجانی، سکاکی و راغب اصفهانی برجسته‌ترین جنبه اعجاز قرآن را همین جنبه دانسته‌اند. و به خاطر همین اعجاز، قرآن مکرّراً ناباوران را به مبارزه و هماوردی خوانده است:
1 . گاه به کار مطلق، درخواست نموده که سخنی همانند قرآن بیاورند:‌«  أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ . فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ[6] ؛ آیا می‌گویند: آن را بر بافته؟ (نه) بلکه باور ندارند! پس سخنی همانند آن بیاورند، اگر راست می‌گویند».
2 . در جای دیگر دعوت کرده به اندازه ده سوره هر چند کوچک باشد بیاورند:  « أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ[7] ؛ آنها مى‏گویند: او به دروغ این [قرآن‏] را [به خدا] نسبت داده [و ساختگى است‏]! بگو: اگر راست مى‏گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانى را که مى‏توانید -غیر از خدا- [براى این کار] دعوت کنید! »
3 .گاه نیز، به یک سوره به هماوردی دعوت نموده: «  أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ[8] ؛ آیا آنها مى‏گویند: او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را مى‏توانید [به یارى‏] طلبید! ».
4 . در نهایت نیز برای همیشه اعجاز و تحدی قرآن را اعلام کرده و با قاطعیت هر چه تمامتر، عجز و ناتوانی نهایی آنان را اعلام کرده است: « قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا ؛ [9] بگو: اگر تمامی انس و جن گردهم آیند و بخواهند همانند این قرآن بیاورند، هرگز نتوانند، گرچه همگی پشت در پشت یکدیگر قرار گیرند».
خلاصه آن که سبک قرآن، جاذبیت و ظرافت شعر، آزادی مطلق نثر، حسن و لطافت سجع را داراست بی آن که در تنگنای قافیه و وزن دچار شود، پراکنده گویی کند یا تکلف و محمّل دشواری به خود راه دهد. همین امر مایه حسرت سخندانان عرب و عجز و ناتوانی در هماوردی قرآن شده است.
وانگهی، آن چه دکتر «سنکلر تسدیل»‌ صاحب کتاب «مصادرالاسلام» در بیان شبهاتی که منتقدین قرآن کریم، مقتبس بودن بعضی آیات قرآن کریم از ابیات شعرهای و جاهلی، روایت کرده که از جمله آنها ابیات «امروالقیس» است.
اولاً، دیوانی که منتسب به ایشان شده، خود جای تأمل و نقض و اشکال است.
ثانیاً، شواهدی در خور این اشعار است که نشان می‌دهد این شعر بر عکس آن چه ادعا شده از قرآن کریم اقتباس شده و شاهدش نیز ذکر کلمه «عید» است که شاعر در ابیاتش آورده: «مریوم العید فی زینته/ فرمانی فتعالی فعقر» که این واژه در زمان اسلام متداول شده و قبل از آن سابقه‌ای در استعمال این لغت نبوده است.
در واقع این اشعار، دروغ‌هایی بود، که بعد از اسلام جعل و ساخته شده و به اشعار «امرو القیس» و دیگران که در زمان قبل از اسلام زندگی می‌کردند، نسبت داده شده است.
در قسمت‌های دیگر این اشعار نیز شواهدی است که نشانگر آن است این اشعار از قرآن اقتباس شده‌اند.[10]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد هادی معرفت، علوم قرآنی، ص203.
2. همان، شبهات و ردود حول القرآن الکریم.

پی نوشت ها:
[1] . قمر / 1.
[2] . قمر /46.
[3] . اعراف / 180 .
[4]  . تفسیر طبری، دارالکتب العلمیه، 1412ه‍ ، ج2، ص98 .
[5]  . سیره ابن هشام، المکتبه العلیمه، ج 1، ص 338.
[6] . طور 34 – 33 .
[7] . هود / 13.
[8] . یونس / 38 .
[9] . اسراء / 88 .
[10] . معرفت، محمدهادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، مؤسسه التمهید، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج10، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، انتشارات التمهید، 1379، ص237 ـ 203.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید