اصطلاحات مربوط به انواع حدیث

اصطلاحات مربوط به انواع حدیث

اکنون بی مناسبت نیست به پاره ای از اصطلاحات علم الحدیث به اجمال اشاره کنیم.
زیرا شناسائی این اصطلاحات ما را از تفصیل در اسناد یکان یکان احادیث مستغنی می سازد.به علاوه که دانستن اصطلاحات متعارفه این فن برای سالکین این طریق از ضروریات شمرده می شود[1] .و تفصیل اصطلاحات مزبور ضمن رساله (درایه الحدیث) که به سال 1397 قمری در چاپخانه دانشگاه مشهد به چاپ رسیده، بازگو گردیده.
انواع حدیث (به حسب این اصطلاحات) طبق تبویب سیوطی در تدریب الراوی 65 قسم است. ولی حازمی در کتاب العجاله اقسام آنرا بالغ بر صد نوع دانسته. و شهید ثانی در شرح بدایه، سی قسم را ذکر فرموده. و سبب این اختلاف بیشتر به واسطه به حساب آوردن اقسام فرعی یک مصطلح است.
تواتر و آحاد
حدیث یا متواتر است یا احاد. متواتر در لغت آمدن یکی پس از دیگری بلافاصله است که آیه شریفه ثم ارسلنا رسلنا، به همین معنی آمده. و در اصطلاح علم الحدیث منظور: خبر جماعتی است که (فی حد نفسه نه بضمیمه قرائن) اتفاق آنان بر کذب، محال و در نتیجه موجب علم بمضمون خبر باشد.تواتر نیز بلفظی و معنوی و اجمالی تقسیم شده.مورد تواتر لفظی خبریست که مفاد آن در روایات کثیره. بالفاظ مخصوص و همسان هم نقل شود.و این معنی بندرت در اخبار وجود می یابد[2] .
زیرا ناقلین صدر اول معدود بوده، و تواتر در طبقات بعد حاصل گشته.البته روایاتی، مورد این ادعا است.که شاید حدیث (من کذب علی متعمدا فلیتبوء مقعده من النار) از اظهر مصادیق مزبور باشد.
زیرا 62 تن از صحابه این حدیث را از پیغمبر نقل نموده اند[3] که در طبقات بعدی بر عده ناقلین افزوده شده.
اما معنوی آنست که مورد تواتر، مفاد مشترک چند حدیث باشد.و بعبارت دیگر معنی التزامی قضیه، متواتر باشد.چون شجاعت امیر المؤمنین که از منقولات تاریخ (غزوات و سرایای رسول اکرم (ص) و جنگهای خود آنجناب) بتواتر رسیده.
تواتر اجمالی، عبارت است از علم بصحت یکی از چند حدیثی که در یکموضوع وارد شده باشد، مانند حجیت خبر عادل، که در کتب اربعه آمده باشد.زیرا از رجوع دادن امام (ع) بعض شیعه را بجمعی از اصحاب خود و یا سؤال شیعه از وثاقت بعض اصحاب ائمه تا بتوانند از اواخذ احکام نمایند، علم اجمالی حاصل می گردد: که اگر یک مورد هم از مفاد این روایات از امام صادر شده باشد نتیجه خواهد داد که می توان بقول مخبری که مورد وثوق است، اعتماد نمود و از او (که ناقل حدیث از امام است) اخذ معالم دین کرد.
خبر آحاد: خبری است که فقط یک یا چند نفر (که فی حد نفسه و بدون ضمیمه و قرینه از گفته آنان علم بمضمون خبر حاصل نشود) آنرا نقل کرده باشند.
«صحیح به اصطلاح قدماء»
قدماء خبر را بصحیح و غیر آن منقسم می کردند و برای صحیح نزد هر یک از ارباب حدیث فریقین شرائطی بوده که ما شرائط بخاری و مسلم را (از اهل سنت) طی تاریخ تدوین حدیث یاد کردیم.و اما شرائط صحت نزد امامیه بقرار نوشته محقق کاشانی (فیض) در مقدمات وافی عبارت است از:
1 ـ وجود حدیث در چند اصل از اصول اربعماه مشهور و متداول بین اصحاب.
2 ـ تکرار حدیث در یک یا دو اصل بطرق معتبره.
3 ـ وجود حدیث در یکی از اصول راویانی که تصدیق و توثیق آنان اجماعی است مانند زراره و محمد بن مسلم و فضیل بن یسار.
4 ـ وجود حدیث در یکی از اصول اصحاب اجماع، مانند صفوان بن یحیی و بزنطی و یونس بن عبد الرحمن و عمار ساباطی.
5 ـ وجود حدیث در کتبی که توسط اصحاب ائمه نوشته شده و چون بر امام عرضه گردیده بر آن صحه گذارده اند مانند کتاب عبید الله حلبی که بر حضرت صادق (ع) عرضه گردید و کتاب یونس بن عبد الرحمن و فضل بن شاذان که بر حضرت عسکری ارائه گردید.
6 ـ اخذ حدیث از کتبی که نزد پیشینیان امامیه شهرت داشته و مورد اعتماد بوده چه مؤلف آن امامی باشد مانند کتاب صلات حریز بن عبد الله سجستانی و کتب بنی سعد و علی بن مهزیار یا غیر امامی نوشته باشد مانند کتاب حفص بن غیاث قاضی و حسین بن عبد الله السعدی و کتاب قبله علی بن حسن طاطری.
شیخ حر عاملی در فوائد خاتمه (هدایه الامامه) بنقل از مشرق الشمسین شیخ بهائی باختصار عناوین مزبور را (بجز عنوان ششم) قرائن صحت حدیث می شمارد.
باری از زمان سید بن طاووس[4] یا علامه حلی[5] بنقل شیخ بهائی در مشرق الشمسین) تقسیم باصول اربعه معمول گردید.
اصول اربعه: محدثین شیعه حدیث را بچهار قسم بدین قرار (صحیح، حسن، موثق، ضعیف) تقسیم کرده اند که هم اکنون این اصطلاح متداول و معمول است[6] و سایر اصطلاحات در این چهار قسم مندرج می باشد.
1 ـ صحیح: و آن خبریست که سلسله سند توسط رجالی موثق[7] و امامی مذهب بمعصوم منتقل گردد[8] .
2 ـ حسن: خبریست که رجال سند تماما و در هر طبقه امامی مذهب و ممدوح[9] باشند ولی تنصیص بر عدالت هر یک نشده باشد ولی حسن باصطلاح اهل سنت حدیثی است که سلسله سند در وثاقت نزدیک بدرجه صحت بوده و یا روایت مرسلی است که مرسل آن ثقه باشد و در هر صورت سالم از شذوذ و علت باشد [10] .
وجه تسمیه حسن بدین نام از آن جهت است که نسبت براویان آن حسن ظن داریم.
3 ـ موثق: خبریست که نسبت بکلیه افراد ناقلین، تنصیص بتوثیق شده باشد.گرچه بعضی از رجال سلسله سند غیر امامی باشند.
4 ـ ضعیف: خبریست که شروط یکی از اقسام نامبرده در آن جمع نباشد.
علامه قاسمی گوید: بزرگان حدیث ضعیف را از آنرو نقل کرده اند که شاهد باشد نه بتنهائی ملاک عمل واقع شود.
باید دانست که بسیاری از احادیث ضعیف طبق این اصطلاح، در شمار احادیث صحیح، بعقیده قدمای شیعه است.
زیرا آنان ملاک صحت را وثوق و اعتماد بصدور حدیث از امام می دانستند [11] و چنانکه می دانیم پاره ای از احادیث قسم چهارم، مورد اعتماد پیشوایان علم الحدیث بوده زیرا اصطلاح متأخرین باغمض عین و چشم پوشی از قرائن و ضمائم خارجیه است.
از اینرو چون احادیث مزبور بواسطه قرائنی مورد وثوق و اعتماد متقدمین بوده صحت آنها بی ملاک نیست [12] .
چنانکه اهل سنت، وجود حدیثی را در صحیحین، جزوقرائن صحت آن، و علم بمضمون آن خبر دانسته اند (رک: شرح نخبه ص 9) .
مطلب دیگر اینکه خبر مستفیض که بتوسط جماعتی نقل، ولی بحد تواتر نرسیده، جزو اقسام خبر واحد شمرده شده.
منتهی خود کثرت ناقلین، جزو قرائنی است که ممکن است موجب اطمینان بصدور آن از معصوم گردد.
سایر اصطلاحات
اصطلاحات دیگری نیز در احادیث آمده که ذکر آن به اجمال خالی از فایده نیست.
اینک اصطلاحات مزبور:
1 ـ غریب: غریب بر سه گونه است: (غریب الالفاظ) و (غریب المتن) و (غریب السند) .
غریب الالفاظ: آنست که در متن حدیث، لفظ مشکلی بکار رفته باشد و در این فن کتبی تدوین شده (که الفاظ مشکله حدیث یا بتعبیر دیگر لغات احادیث، در آن معنی شده) .
نام کتب غریب الحدیث
شاید اول کسی که در این باره بتألیف کتاب سبقت جست (ابو عبیده معمر بن مثنی تیمی [13] و [14] یا نضر بن شمیل مازنی باشد سپس اصمعی [15] و ابو عبید قاسم بن سلام [16] ، سپس قطرب، محمد بن مستنیر و پس از اینان ابن قتیبه [17] و آنگاه ابو سلیمان خطابی [18] و هروی، احمد بن محمد صاحب ازهری لغوی که در زمان خطابی میزیست، کتاب غریب القرآن و الحدیث خود را بترتیب حروف معجم تدوین نمود گرچه باروی کار آمدن زمخشری و تألیف ارزنده وی در غریب الحدیث بنام (الفائق) کتاب هروی بکنار ماند ولی کتاب هروی چون سهل التناول تر از فائق می باشد.از این رو حافظ ابو موسی محمد بن ابی بکر اصفهانی (581) مستدرکی بر کتاب هروی نوشت.ابو الفرج بن جوزی نیز کتابی در غریب الحدیث پرداخت ولی همزمان وی ابن اثیر نهایه را بر مبنی جمع بین کتاب ابو عبیده و هروی تألیف نمود و از این رو کتب سابقین را تحت الشعاع قرار داد (ملخص از شرح نخبه الفکر ص 36 و کشف الظنون ج 2 قائمه 1203) .
همزمان ائمه این فن که یاد کردیم، الامام ابراهیم بن اسحق حربی کتاب مبسوطی ضمن چند جلد در غریب الحدیث پرداخت ولی چون بواسطه استقصاء طرق اسانید و آوردن تمام متن احادیث، مطول شده بود متروک ماند سپس جمعی چون معمر بن حمدویه و ابو العباس احمد بن یحیی لغوی (تغلب) و مبرد، محمد بن یزید ثمالی و ابو بکر انباری، محمد بن قاسم و احمد بن حسن کندی و محمد بن عبد الواحد زاهد صاحب تغلب و دیگران کتابهای نافعی در این باره نگاشتند که شاید بهترین آنها (فائق) زمخشری [19] و (نهایه) ابن اثیر [20] و از همه جامعتر (مجمع البحرین) تألیف شیخ اجل (طریحی نجفی) است.که علاوه بر لغات احادیث نبوی، شامل لغات و مشکلات اخبار وارده از ناحیه ائمه هدی می باشد.گرچه بدقت فائق و نهایه نیست.
غریب المتن: حدیثی است که در طبقه اول، فقط یک تن آنرا نقل نموده باشد.و چنانچه همین متن، بطریق دیگر معروف باشد آنرا غریب السند نامند.
2 ـ مسند: حدیثی است که سلسله سند آن در جمیع مراتب تا به معصوم مذکور باشد و متصل.که قهرا حدیث مرسل و معلق و معضل و موقوف را شامل نیست. (توضیح مرسل و معلق… .بعدا ذکر خواهد شد) .
3 ـ متصل و موصول: حدیثی است که هر یک از روات از راوی طبقه بالاتر نقل کرده باشند.ولی در این نوع، رسیدن سلسله، بامام شرط نیست.از اینرو موقوف و مرفوع را شامل می باشد.[1] . اصطلاحات مزبور جز معدودی راجع بسند حدیث است اما در متن حدیث (که مقصود بالذات نیز همانست) فقط بنص و مجمل و ظاهر و مأول تقسیم شده.نیز مضمون حدیث گاهی مطلق و هنگامی عام و زمانی مقید و یا خاص است. (قواعد التحدیث ص 79) .
[2] . حتی شهید ثانی، تواتر را در هیچ حدیثی ثابت نمی‏داند و فقط حدیث من کذب الخ را ممکن التواتر می‏شمرد.والد شیخ بهائی حدیث غدیر را نیز متواتر می‏داند.
[3] . درایه شهید ص 16، درایه شیخ حسین (وصول الاخیار) ص 77، علوم الحدیث ص 150 در مدرک اخیر ذیل صفحه می‏نویسد: بعضی، ناقلین این حدیث را از صحابه بالغ بر یکصد تن شمرده‏اند.
ولی ظاهرا عین این متن نباشد و آنچه خاص این متن است هفتاد و چند تن‏اند که سیوطی نام آنانرا در (التدریب ص 190 چاپ قاهره بسال 1307) یاد کرده.
[4] . جمال الدین احمد بن موسی بن طاووس متوفای 673 ه است که کتاب بشری در اصول و حل الاشکال فی معرفه الرجال از تألیفات وی است.
کتاب اخیر شامل مطالب کتب اربعه رجال (رجال کشی، رجال نجاشی، فهرست شیخ، رجال شیخ) و بخش (ضعفاء) از کتاب (رجال غضائری) است که پس از وی صاحب معالم (شیخ حسن پسر شهید ثانی) این کتاب را مرتب ساخته و بنام تحریر طاووسی نامیده.
[5] . آیه الله جمال الدین ابو منصور حسن بن یوسف معروف به (علامه حلی) از بزرگترین علمای شیعه در قرن هفتم هجری است که تألیفاتی در منطق و کلام و فلسفه و فقه و اصول و رجال دارد.
[6] . صحیح و حسن و ضعیف در نزد محدثین اهل سنت نیز متداول است.منتهی با تغییری در مفاد که ما در محل خود بدان اشاره خواهیم کرد.ولی اصطلاح موثق نزد آنان معمول نیست.
[7] . راجع بالفاظی که مفید توثیق است کتاب رواشح السماویه میرداماد ص 12 و رجال کنی (توضیح المقال که در آخر رجال بوعلی طبع شده) ص 36 و مقدمات رجال بوعلی (منتهی المقال) ص 13 را ببینید.نیز در درایه الحدیث تألیف اینجانب ص 112 ملاحظه فرمائید.
[8] . عامه صحت حدیث را مقید بعدم شذوذ نموده‏اند ولی خاصه (شیعه) این قید را شرط صحت نمی‏دانند.
ابن حجر در شرح نخبه الفکر فرموده: خبر الاحاد بنقل عدل تام الضبط، متصل الاسناد.غیر معلل و لا شاذ، هو الصحیح (شرح نخبه ص 12) .
[9] . راجع بالفاظی که دلالت بر مدح راوی دارد بکتب درایه (مصطلح الحدیث) مانند وصول الاخیار ص 188 و مقدمات رجال بوعلی مراجعه فرمائید.
[10] . قواعد التحدیث ص.102
[11] . ابو علی در مقدمات کتاب رجال خود فرموده: قولهم (صحیح الحدیث) عند القدماء هو ما وثقوا بکونه من المعصوم اعم من ان یکون الراوی ثقه اولا.لامارات آخر یقطعون او یظنون بها صدوره عنه.
[12] . رأی اهل سنت درباره حدیث ضعیف:
بعضی مانند یحیی بن معین بحدیث ضعیف عمل نمی‏کنند.و بعضی چون ابن حنبل و ابو داود آنرا بر رأی ترجیح می‏دهند.همچنین ابن جوزی در کتاب موضوعات این عقیده را پذیرفته.
علامه قاسمی به تبع جمعی چون ابن عبد البر، حدیث ضعیف را در فضائل (مستحبات تواریخ، تفاسیر) مورد عمل می‏داند.و این رأی ابن صلاح و نووی است.
ابن حجر برای عمل بحدیث ضعیف سه شرط لازم دانسته: اولا اینکه راوی دروغگو یا متهم بکذب یا فاحش الغلط نباشد.2 ـ حدیث تحت اصلی از اصول معمول به واقع باشد.3 ـ بعنوان احتیاط عمل گردد، قواعد التحدیث ص 118 ـ.116
[13] . معمر بر وزن جعفر، و مثنی بتشدید نون (الاعلام زرکلی) .
[14] . وی از بزرگان علوم ادب مخصوصا (نحو و لغت) بوده و از شاگردان ابان بن عثمان الاحمر البجلی کوفی صحابی حضرت صادق (ع) بشمار میرفته.ولادتش در بصره در سالی که حسن بصری در گذشت، اتفاق افتاد. وفاتش در 210 هجری رخ داد.وی بمذهب خوارج تمایل داشته (هدیه الاحباب ابن خلکان) .
[15] . عبد الملک بن قریب (بر وزن رجیل) از بزرگان ادب و آیتی در حافظه بوده.نقل شده که دوازده هزار ارجوزه از برداشت.قاضی نور الله ویرا از نواصب (جمع ناصبی دشمنان خاندان رسالت) شمرده فوتش بسال 213 یا 217 اتفاق افتاد.و کان فی عصر ابی عبیده و تأخر عنه و زاد علی کتابه (شرح نخبه) .
[16] . وی بسال 150 در هرات متولد و نزد ابو زید و کسائی و اصمعی شاگردی کرد و مدتی قاضی طرطوس (یکی از شهرهای سرحدی شام) بود.
ابو عبید پس از فراغت از تصنیف کتاب (غریب الحدیث) خود که طی چهل سال تدوین نموده بود.آنرا نزد عبد الله بن طاهر (امیر خراسان از سلسله طاهریان) فرستاد.
[17] . ابن قتیبه (مصغرا) : عبد الله بن مسلم (دینودی) از بزرگان ادب و تاریخ است که کتابهای ادب الکاتب، عیون الاخبار، المعارف، الامامه و السیاسه، شاهدی بر فضل و کمال و تبحر وی در علوم اسلامی است.
[18] . خطابی: (احمد بن محمد بستی) متوفای 383 یا 388 نسبش بزید بن خطاب برادر عمر (خلیفه دوم) می‏رسد.
وی از بزرگان ادب و نظیر ابو عبید در جامعیت بوده.از تألیفاتش شرح صحیح بخاری و شرح سنن ابی داود سجستانی است.
[19] . زمخشری: جار الله محمود بن عمر خوارزمی معتزلی، استاد بلاغت و امام مفسرین است که اساس البلاغه وفائق و تفسیر کشاف نموداری از دانش وی است.وفاتش در 538 ه بوده (وی را از آن جهت که مدتی مجاور مکه بوده جار الله می‏گفتند) .
[20] . ابن اثیر: مجد الدین، ابو السعادات، مبارک بن محمد جزری اربلی، صاحب غریب الحدیث و کتاب الانصاف در جمع بین دو تفسیر کشف (ثعلبی) و کشاف (زمخشری) و نیز صاحب جامع الاصول (شامل کتب صحاح ششگانه اهل سنت) است که بسال 606 در موصل در گذشت.
@#@
4 ـ مرفوع: حدیثی است که از وسط سلسله یا آخر، یکتن یا بیشتر افتاده باشد و لکن تصریح برفع نموده باشند مثلا (عن کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه رفعه عن الصادق (ع) قال..) ..
در مرفوع اصطلاح دیگری نیز می باشد و آن حدیثی است که در آخر بمعصوم اضافه و انتساب یابد اعم از اینکه سند حدیث مقطوع یا مرسل باشد.
5 ـ معنعن: حدیثی است که در تمام سلسله سند تصریح بلفظ عن فلان شده باشد.
6 ـ معلق: حدیثی است که از اول سلسله یک تن یا بیشتر اسقاط گردد که احادیث کتاب من لا یحضره الفقیه و قسمتی از تهذیبین در بادی نظر چنین است.
ولی مؤلفین کتب مزبور (شیخ صدوق و شیخ طوسی) در آخر کتاب (من لا یحضره الفقیه) و کتاب (فهرست) ، رجال غیر مذکور سلسله را طبق ضابطه و قاعده ای تعیین فرموده اند [1] .
7 و 8 ـ مفرد و شاذ: مفرد بر دو قسم آمده اول حدیثی است که راوی آن از تمام روات بنقل حدیث منفرد باشد [2] .
دوم اینکه انفراد مزبور نسبی بوده چون انفراد اهل شهری در نقل حدیث خاصی.
چنین حدیثی اگر در مقابل حدیث مشهور و در قبال آن واقع گردد شاذ و نادر نامیده می شود و عکس شاذ را محفوظ نامند.
تفرد اهل شهری در نقل حدیث: (قال، کان علی رضی الله عنه یضحی بکبشین بکبش عن النبی (ص) و کبش عن نفسه) که روات آن از اول سند تا بآخر منحصرا از اهل کوفه اند.عن ابی سعید قال: امرنا رسول الله (ص) ان نقرأ فاتحه الکتاب و ما تیسر) که روات آن در طبقات سلسله سند تماما از اهل بصره اند.حاکم انواعی از افراد:
1 ـ افراد احادیثی که یکتن از روات از یکی از پیشوایان حدیث نقل کرده.
2 ـ افراد در احادیث شهری که اهل شهر دیگر بنقل آن اختصاص دارند را با امثله ای ذکر کرده. (معرفه علوم الحدیث ص 97) .
9 ـ مدرج: حدیثی است که راوی، کلام خود یا کلام بعضی از راویان را داخل در متن نماید [3] که موجب اشتباه کلام وی بسخن معصوم شود.چه این عمل بعنوان شرح و توضیح حدیثی باشد، و چه بعنوان استشهاد به آن [4] .
10 ـ مشهور.شاذ.نادر: مشهور حدیثی است که نزد محدثین شایع و مشتهر باشد [5] .مانند حدیث (انما الاعمال بالنیات) .خبر مخالف مشهور را شاذ گویند و شاذ و نادر یک معنی دارد.
11 ـ مصحف: حدیثی است که بعضی از سند یا متن آن بمشابه خود تغییر یافته باشد چون تصحیف (برید به یرید [6] ) و (حریز بن عبد الله سجستانی به جریر بن عبد الله بجلی) و چون حدیث: (ان النبی (ص) احتجر بالمسجد) ای اتخذ حجره من حصیر، که به (احتجم) تصحیف شده.
گاهی تصحیف در معنی و مفاد حدیث است مثل این حدیث: (نحن قوم من عنزه.صلی الینا رسول الله) که ناقل حدیث: (صلی رسول الله الی عنزه) را که منظور از عنزه (بفتح نون) ، عصای کوتاه است، بنام قبیله خود «عنزه» تصحیف نموده [7] .
12 و 13 ـ عالی و نازل: که اولی حدیث قلیل الوسائط و دومی بعکس آنست.
گروهی در قسمت اول تتبعاتی نموده.و نتیجه آنرا در کتبی بنام (قرب الاسناد) جمع و ضبط فرموده اند که از آنجمله (قرب الاسناد حمیری است) [8] .
14 و 15 ـ معروف و منکر: معروف حدیثی است که مضمون آن بین روات اشتهار داشته باشد.
و منکر بعکس آنست یعنی خبریست که یکتن غیر ثقه آنرا نقل کرده باشد.
از منکر گاهی تعبیر بمردود شده و این دو (معروف و منکر) با (مشهور و شاذ) یک معنی دارد.گرچه نوعا مراد بمعروف.حدیثی است که در مقابل و معارض با حدیث منکری آمده باشد.ولی در مشهور اعم است.
16 ـ مسلسل: حدیثی است که کلیه افراد سلسله تا بمعصوم هنگام روایت، دارای خصوصیت قولی یا فعلی باشند.مثل: اخبرنی فلان (و الله) که کلمه (و الله) در نقل از یکان یکان افراد سلسله سند آمده باشد.و از همین نوع است، تسلسل در اسامی (که تمام افراد سلسله بیک نام مسمی باشند) .
17 ـ مزید: روایتی است که در متن یا سند آن زیادئی که در حدیث همسان آن نیست وجود داشته باشد.مانند حدیث (جعلت لی الارض مسجدا و ترابها طهورا) که بسند دیگری با حذف لفظ (و ترابها) ذکر شده.
18 و 19 ـ ناسخ و منسوخ: که اولی حدیثی است که رفع حکم ثابت در قرآن یا حدیث دیگر نماید [9] .
ولی اینگونه حدیث اختصاص باحادیث نبوی دارد.زیرا بعداز آنحضرت نسخ نیست [10] و [11] در حدیث آمده: امر النبی مثل القرآن ناسخ و منسوخ (مجمع البحرین) .
20 ـ مقبول: حدیثی است که علماء مضمون آنرا قبول فرموده و طبق آن عمل نموده باشند.
نوعا این اصطلاح در احادیثی که بصحت اصطلاحی موصوف نیست، استعمال می شود چون مقبوله عمر بن حنظله که در رسائل شیخ انصاری بدان استشهاد شده [12] .
21 ـ مشترک: و آن حدیثی است که نام یکی از رجال آن بین ثقه و غیر ثقه، مشترک باشد.که تمیز آن احتیاج مبرمی بعلم رجال دارد.و خود یکی از شعب مهمه آن علم (رجال) است و دانشمندان کتب ممتعی در این باره نوشته اند.که از آنجمله (مشترکات) کاظمی [13] و (مشترکات) طریحی است [14] . و 25 ـ مؤتلف و مختلف: و آن حدیثی است که در سلسله سند اسم کسی نقل شود که بدو گونه ممکن است خواند.
ولی در کتابت یکسان نوشته می شود و اینموضوع در واقع یکی از شعب تصحیف است منتهی در سلسله سند نه متن.چون حنان و حیان، جریر و حریز، خیثم و خثیم، همدانی (بسکون میم) و همدانی (بفتح میم) ، حناط و خیاط [15] .
گاهی نیز مختلف باحادیث متعارضه اطلاق شده [16] .
26 ـ مطروح: و آن حدیثی است که مخالف دلیل قطعی، و غیر قابل تأویل باشد.
27 ـ متروک: و آن حدیثی است که در سلسله سند کسی که متهم بکذب بوده موجود باشد بعلاوه، حدیث هم مخالف قواعد باشد.
28 ـ مشکل: بر حدیثی اطلاق می شود که شامل الفاظ یا معانی مشکله باشد و در این باره کتاب مصابیح الانوار سید شبر بسیار مورد استفاده است [17] .
29 ـ مؤول: و آن حدیثی است که بواسطه شواهد عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر حمل شده باشد.
30 ـ مبین و مجمل: اول حدیثی است که الفاظ متن آن ظاهر الدلاله باشد و دوم بر خلاف آن.
31 ـ موقوف: حدیثی است که از مصاحب معصوم نقل شود [18] چه سلسله سند بصحابی متصل باشد، چه منفصل.
32 ـ مقطوع و منقطع: حدیثی است که از تابعین معصوم نقل شده و شامل اقوال آنان باشد.
33 و 34 ـ معضل و مرسل: اول حدیثی است که از سلسله سند دو تن یا بیشتر پشت سر هم حذف گردیده باشد و اگر یکتن حذف شود از اقسام مرسل یا معلق خواهد بود.گرچه مرسل گاهی بر حدیثی که کلیه افراد سلسله حذف گردیده باشد، اطلاق شده ولی مرسل بمعنی خاص، حدیثی است که یکتن از کسانی که خود حدیث را از پیغمبر و یا امام نشنیده بدون وساطت صحابی از معصوم نقل نماید.
«حجیت مرسلات»
در مرسل اختلاف شده که آیا حجت است؟ یا نه.سیوطی در تدریب الراوی (ص 123) ده قول در این زمینه نقل کرده است.مشهورامامیه نسبت بمراسیل جماعتی از بزرگان که معمولا جز از ثقات، نقل حدیث نمی کرده اند (چون ابن ابی عمیر و بزنطی و صفوان بن یحیی) [19] قائل به حجیت شده اند و شیخ کشی در رجال خود جماعتی را نام می برد و می فرماید: قد اجمعت الصحابه علی تصحیح ما یصح عنهم. [20] افراد مزبوره سه طبقه اند که علامه بحر العلوم نام آنان را در ارجوزه ای ضبط فرموده [21] .
تنبیه: سیوطی از حاکم نقل کرده که: اکثر احادیث مرسله اهل مدینه از سعید بن مسیب است و از اهل مکه بیشتر عطاء بن ابی رباح بنقل مرسلات پرداخته و از اهل بصره، حسن بصری و از اهل کوفه، ابراهیم نخعی و از اهل مصر، سعید بن ابی هلال و از اهل شام، مکحول (تدریب الراوی ص 123) .
35 ـ معلل: حدیثی است که مشتمل بر علت حکم باشد [22] و گاهی اطلاق بر حدیثی که در آن ضعف و قدحی است که در ظاهر مشهود نباشد، شده که مأخوذ از علت بمعنی مرض و بیماری است.
36 ـ مدلس: حدیثی است که در آن عملی که باعث اعتبار گردد انجام شود (از ماده تدلیس بمعنی تخلیط و خدعه آمده) و مدلس گاهی از جهت سند [23] (44) و زمانی از جهت متن است.
37 ـ مضطرب: و آن حدیثی است که از لحاظ متن یا سند مختلف نقل شده باشد.که اگر این اختلاف در معنی یا وثاقت سلسله سند، خدشه رساند، از درجه صحت، ساقط و گرنه مورد عمل است.
38 ـ مهمل: حدیثی است که بعضی از رجال سند در کتب رجالیه ذکر نشده باشد.یا ذکر گردیده ولی وصفی از وی نشده.
39 ـ مجهول: و آن حدیثی است که افراد زنجیره حدیث گرچه در کتب رجال آورده شده ولی نسبت بعقیده و وثاقت و مذهب وی ذکری نشده باشد. ـ موضوع: و آن حدیثی است که راوی آنرا از خود ساخته باشد.اینگونه احادیث گاهی باقرار خود واضع و هنگامی از قرائن تشخیص داده می شود و ما علائم وضع و جهات و علل آنرا در سابق بیان نمودیم.
[1] . صاحب معالم در کتاب شریف منتقی الجمان ص 21 فرماید: باید دانست که حال مشایخ ثلاثه (صاحبان کتب اربعه حدیث شیعه) در ذکر اسانید مختلف است.شیخ کلینی سند حدیث را تماما نقل می‏نماید یا بسند حدیثی که قریبا گذشته ارجاع میدهد صدوق بیشتر، سند حدیث را ترک کرده ولی طرق متروکه را در آخر کتاب بتفصیل آورده.
[2] . اینگونه حدیث را (غریب) نیز می‏نامند.و اگر دو تن آنرا نقل نموده باشند (عزیز) نامیده می‏شود.
[3] . یا دو متن که بدو اسناد بوی رسیده در یک اسناد ذکر کند.
[4] . در این فن، خطیب بغدادی کتابی نوشته، و ابن حجر آنرا تلخیص نموده و مطالبی بر آن اضافه کرده (شرح نخبه الفکر) .
[5] . بدینسان که روایت، از بیش از دو یا سه تن نقل شده باشد (وصول الاخیار) منتهی کثرت ناقلین در تمام طبقات شرط نیست.چنانکه در حدیث مورد استشهاد، راوی اول، منحصر بعمر بن خطاب است.
[6] . در مجمع البحرین نقل نموده: کان رسول الله یجعل العنزه بین یدیه اذا صلی.و کان ذلک لیتستر بها عن الماره (درایه مروج الاسلام) .
[7] . حمیری (صاحب قرب الاسناد) : ابو العباس عبد الله بن جعفر حمیری (منسوب بقبیله حمیر یا شهری در یمن که قبیله مزبور بدانجا کوچیده‏اند) می‏باشد.
وی از ثقات اصحاب حضرت امام علی النقی و حضرت عسکری و از مشایخ قمیین است که بسال 297 برای سماع حدیث بکوفه رفت.
سال وفاتش معلوم نیست ولی در سال 304 بپسرش محمد بن عبد الله اجازه روایتی داده بنابر این وفاتش در اوائل قرن چهارم بوده.
[8] . مثل قول رسول خدا (ص) (کنت نهیتکم عن زیاره القبور، فزوروها) چون از ناحیه رسول اکرم ناسخ و منسوخ تعیین شده.یا مانند (افطر الحاجم و المحجوم) که در سال هشتم هجری وارد شده.و حدیث (احتجم (ص) و هو صائم) که در سال دهم بوده.
[9] . محمد بن مسلم خدمت حضرت صادق عرض کرد: ما بال اقوام یروون عن فلان عن فلان عن فلان عن رسول الله (ص) لا یتهمون بالکذب فیجی‏ء منکم خلافه قال: ان الحدیث ینسخ کما ینسخ القرآن.از این حدیث استفاده می‏شود که احادیث پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز بحدیث امام، نسخ می‏گردد.
[10] . در موضوع نسخ و معنی آن رجوع کنید به: (مجمع البحرین) .
[11] . با آنکه در سند آن، محمد بن عیسی و داود بن حصین (که هر دو طبق اصطلاح ضعیفند) می‏باشند.
[12] . کاظمی: محقق اعرجی کاظمی (سید محسن بغدادی) معروف بمقدس کاظمی، از اکابر علمای قرن 13 هجری و از شاگردان بزرگ محقق بهبهانی و سید صدر الدین عاملی بوده و حجه الاسلام رشتی و سید شبر نزد وی تلمذ کرده‏اند.وی دارای تألیفات نافعی در حدیث و فقه است.
وفاتش در 1227 یا 1240 ه واقع شده.
[13] . طریحی (متوفای 1085) .
شیخ فخر الدین طریحی نجفی صاحب مجمع البحرین و منتخب (در مراثی) و فخریه و شرح نافع (در فقه) است، وی از زهاد زمان خود بوده و بیک واسطه از شیخ بهائی نقل حدیث می‏کند.و سید بحرانی و علامه مجلسی از وی روایت کرده‏اند.
[14] . حافظ دار قطنی (علی بن عمر) بغدادی متوفی 385 در فن مختلف الاسماء کتابی جامع نوشت.
و حافظ عبد الغنی مقدسی متوفی 409 ه دو کتاب بنام المختلف و المؤتلف و مشتبه النسبه نوشت.
[15] . از عامه شافعی و سپس ابن قتیبه در مختلف الحدیث و تأویل و جمع بین مختلفات، کتاب نوشته‏اند، از شیعه نیز شیخ طوسی کتاب شریف استبصار را بدین منظور (جمع دلالی احادیث) نگاشت.
کتاب تأویل مختلف الحدیث ابن قتیبه بکوشش محمد زهری النجار از علمای الازهر در قاهره چاپ شده است.
[16] . در این زمینه در کتب شارحه اخبار پاره‏ای از این احادیث مشاهده مینمائید.
تعداد معتنابهی از اینگونه اخبار در کتاب مشکلات العلوم نراقی دیده می‏شود.از اهل سنت نیز طحاوی و خطابی و ابن عبد البر، در این زمینه کتبی نوشته‏اند.
[17] . چنانکه مصاحب معصوم از صحابه پیغمبر باشد بر آن (اثر) نیز اطلاق شده.
[18] . چون سعید بن مسیب نزد شافعی.
[19] . رجال کشی ص 239 میرداماد در رواشح السماویه اضافه می‏کند: و الاقرار لهم بالفقه و الفضل و الضبط و الثقه و ان کانت روایتهم بارسال او رفع او عمن یسمونه و هو لیس بمعروف الحال و لمه (ای طائفه) منهم فی انفسهم فاسد العقیده، غیر مستقیمی المذهب و لکنهم من الثقه و الجلاله فی مرتبه قضیا و قد جعلهم علی ثلاث درج و طبقات.آنگاه عبارت کشی را با تغییر مختصری نقل می‏کند.
[20] . قد اجمع الکل علی تصحیح ما یصح عن جماعه فلیعلما
و هم اولو نجابه و رفعه اربعه و خمسه و تسعه
توضیح: مراد به (عبدلان) عبد الله بن مسکان و عبد الله بن بکیر است و مراد (بحمادان) حماد بن عثمان و حماد بن عیسی می‏باشد.
[21] . در این باره کتبی نوشته شده و در آن اخبار معلل گردآوری گردیده.و شاید بهترین آنها (علل الشرایع) تألیف شیخ صدوق باشد.
[22] . مانند اشتراک اسمی که راوی در زنجیره حدیث ناقل غیر ثقه را به ثقه تبدیل و معرفی نموده باشد.و مانند داخل ساختن بعض رواه سلسله حدیثی در حدیث دیگر.
[23] . چنانکه ناقل گوید: اخبر فلان، و وانمود کند که خود حدیث را از وی شنیده.یا اینکه کسی را که ضعیف الحال است از زنجیره حدیث اسقاط کند.تا حدیث در شمار احادیث صحیح و موثق درآید.
کاظم مدیر شانچی – با تلخیص از کتاب علم الحدیث، ص 144

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید