خداوند وعده داده است که تنها مؤمنان وارد بهشت می شوند نه کافران و برای مؤمنان صفاتی را می شمارد که یکی از آن ها شکر است. حال که بسیاری از مردم خداوند را شایسته شکر نمی دانند پس باید بگوییم اکثر مردم کافر و اهل جهنم هستند توضیح دهید.

خداوند وعده داده است که تنها مؤمنان وارد بهشت می شوند نه کافران و برای مؤمنان صفاتی را می شمارد که یکی از آن ها شکر است. حال که بسیاری از مردم خداوند را شایسته شکر نمی دانند پس باید بگوییم اکثر مردم کافر و اهل جهنم هستند توضیح دهید.

یکی از امور عقلی که شرع آن را امضاء فرموده است، این است که در مقابل کاری یا احسانی که انجام می شود، قدردانی و تشکر لازم است. تشکر از کسی که نعمت داده، جزء امور عقلی است، یعنی: عقل حکم می کند که اگر کسی به شما احسان کرد بر شما لازم است از او قدردانی و تشکر کنید. در شرع مقدّس اسلام نیز در این مورد سفارش زیاد شده و موجب افزایش نعمت است. خداوند فرمود: « … لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ …[1]؛ اگر در مقابل نعمت خداوند شاکر باشید، نعمت را افزایش می دهیم.»
اشکال در سؤال، در صورتی صحیح است که عدم شکر مساوی با کفر و کفر به معنای خارج شدن از دین باشد، امّا با مراجعه به دستورات دینی و منطق قرآن کریم، به دست می آید که این گونه نیست، یعنی عدم شکر مساوی با کفر نیست.
کفر در قرآن کریم مصادیق بسیاری دارد برای آگاهی بیشتر، به حدیثی در کتاب شریف کافی مراجعه شود. زبیری از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می کند: « به آن جناب عرضه داشتم: وجوه کفر را که در کتاب خدا آمده، برایم بیان فرما، فرمودند: کفر در کتاب خدا بر چند قسم است: اوّل کفر جحود، که خود، دو نوع است، دوّم کفر به ترک دستورات الهی، سوّم کفر برائت، چهارم کفران نعمت.»[2] امّا دو نوع کفر جحود، یکی جحود و انکار ربوبیّت خدا است، و این اعتقاد کسی است که می گوید: نه ربّی هست، و نه بهشتی، و نه دوزخی، و صاحبان این عقیده دو صنف از زنادقه هستند، که به ایشان دهری نیز می گویند، قرآن کریم از زبان آن ها می فرماید: « … وَمَا یُهْلِکُنَا إِلا الدَّهْرُ …[3] ؛ جز روزگار، کسی ما را نمی میراند.» و « … إِنْ هُمْ إِلا یَظُنُّونَ[4]؛ جز پندار و گمان دلیل دیگری ندارند.» و نیز فرموده: « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ[5] ؛ کسانی که کافر شدند چه انذارشان کنی، و چه نکنی، ایمان نمی آورند.» یعنی به این توحید ایمان نمی آورند، این یکی از وجوه کفر است.
و امّا نوع دوّم از کفر جحود، کفر و جحود بر معرفت است، یعنی کسی که حقّ را شناخته است و برایش ثابت شده است، باز انکار حقّ می کند، خدای عزّوجلّ درباره ی آن ها می فرماید: « وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا …  [6]؛ دین خدا را انکار کردند، با این که در دل به حقانیّت آن یقین داشتند، ولی چون ظالم، و سرکش بودند، زیر بار آن نرفتند.» و نیز فرموده: « … وَ کَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ[7]؛ قبل از آمدن اسلام یهودیان به کفّار می گفتند: به زودی پیامبر آخر الزمان می آید، و ما را بر شما پیروزی می بخشد، ولی همین که اسلام آمد، بدان کافر شدند، پس لعنت خدا باد بر کافران.»
قسم دوّم از کفر، کفران نعمت و پوشاندن آن است، که خدای سبحان درباره آن از سلیمان حکایت کرده که گفت:   « … هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ[8]؛ این از فضل پروردگارم است، تا مرا بیازماید، آیا شکر می گزارم؟ یا کفران می کنم؟ و کسی که شکر گزارد، به نفع خود شکر کرده و کسی که کفران کند خدا بی نیاز و کریم است.» و نیز فرموده: « … لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ[9]؛ اگر شکر بگذارید، نعمت را برایتان زیاده کنم، و اگر کفر بورزید، به درستی عذابم شدید است.» و نیز فرموده: « فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ[10]؛ به یاد من باشید تا بیادتان باشم و شکرم بگذارید، و کفرانم مکنید.» در این آیات کلمه ی کفر به معنای کفران نعمت و ناسپاسی است.
قسم سوّم از کفر، ترک دستورات خدای عزّ و جلّ می باشد، که در آن باره فرموده: « وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالإثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ …[11]؛ و چون پیمان از شما گرفتیم، که خون یکدیگر مریزید، و یکدیگر را از دیارتان بیرون مکنید، شما هم بر این پیمان اقرار کردید، و شهادت دادید، آنگاه خود شما یکدیگر را کشتید، و از وطن بیرون کردید، و بر دشمنی آنان و جنایتکاری پشت به پشت هم دادید، و چون اسیرتان می شدند، فدیه می گرفتید، با این که فدیه گرفتن و بیرون راندن بر شما حرام بود، آیا به بعضی احکام کتاب ایمان می آورید، و به بعضی کفر می ورزید؟ عمل نمی کنید؟» بنابراین در این آیه منظور از کفر، ترک دستورات خدای عزّ و جلّ می باشد، چون نسبت ایمان به ایشان داده، هر چند که این ایمان را از ایشان قبول نکرده، و سودمند به حالشان ندانسته است، « فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلا خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[12]؛ پس چیست جزای هر که از شما چنین کند، به جز خواری در زندگی دنیا، و روز قیامت بسوی شدیدترین عذاب بر می گردند، و خدا از آن چه می کنید غافل نیست.»
قسم چهارم از کفر، کفر برائت است، که خدای عزّ و جلّ درباره ی آن از ابراهیم ـ علیه السلام ـ حکایت کرده، که گفت: « … کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ …[13]؛ از شما بیزاریم، و میان ما و شما دشمنی و خشم آغاز شد، و دست از دشمنی برنمی داریم، تا آن که به خدای یگانه ایمان بیاورید.» در این آیه کفر به معنای بیزاری آمده است، و هم چنین از ابلیس حکایت می کند، که از دوستان انسی خود در روز قیامت بیزاری جسته، می گوید: « … إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِی مِنْ قَبْلُ … (٢٢)[14]؛ من از این که شما مرا در دنیا شریک قرار دادید، بیزارم» و از قول بت پرستان حکایت می کند، که در قیامت از یکدیگر بیزاری می جویند، « وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا …[15]؛ و گفت تنها علّت بت پرستی شما در دنیا رعایت دوستی با یکدیگر بود، ولی روز قیامت از یکدیگر بیزاری جسته، یکدیگر را لعنت خواهید کرد.» کفر در این آیه به معنای بیزاری آمده است.
با توجبه به روشن شدن اقسام کفر به این نتیجه می رسیم که شکر نکردن و ناسپاسی نوعی از کفر است که به معنای پوشاندن نعمت و کفران آن است. و این قسم از کفر،کفر عقیدتی محسوب نمی شود و باعث دخول در جهنم نمی گردد..

معرفی منابع جهت مطالعه ی بیشتر:
1. تفسیرالمیزان، ج1، ص 52-54
2. شیخ کلینی، کافی، ج2، ص389-391.

پی نوشت ها:
[1] .سوره ی ابراهیم:14/7.
[2] . کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی،ج2، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365ه‍ ، ص389.
[3] . جاثیه: 45/24.
[4] . جاثیه: 45/24.
[5] . بقره: 2/6.
[6] . نمل: 27/14.
[7] . بقره: 2/89.
[8] . نمل: 27/40.
[9] . ابراهیم: 14/7.
[10] . بقره: 2/152.
[11] . بقره: 2/‌84-85.
[12] . بقره: 2/85.
[13] . ممتحنه: 60/‌4.
[14] . ابراهیم: 14/22.
[15] . عنکبوت: 28/25.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید