نویسنده: سید حسین نصر
مترجم: سید محمد صادق خرازی
پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) که از این به بعد تنها با عنوان پیامبر از او یاد می کنیم، بیش از هر واقعیت دیگری در جهان اسلام مورد برداشت نادرست غریبان واقع شده است. بیش از یک هزار سال در منابع مختلف اروپایی از او به عنوان مرتد، متظاهر و حتی دجّال یاد شده و می بایست هزار سال صبر می کردیم تا در قرن بیستم با برداشت نسبتاً منصفانه تری از او در زبان های اروپایی رو به رو شویم. تا چندی پیش، مسیحیان او را به گونه ای کاملاً ناعادلانه با مسیح مقایسه و تصور می کردند که او همان موقعیتی را در اسلام دارد که مسیح در مسیحیت داشته است. آنان به همین دلیل تا چند دهه پیش از این، اسلام را «آیین محمدی» (1) می خواندند و این اصطلاحی بود که مسلمانان از آن ناراضی بودند؛ و در عین حال مسیحیان تمامی حملات خود را متوجه پیامبر می کردند تا اسلام را لکه دار کنند. حتی آنان که به دستاوردهای حیرت آور او در این جهان معترف بودند نیز از پذیرش او به عنوان پیامبر سرباز می زدند. حملات مسیحیت علیه او در واقع درد آورترین و بزرگ ترین عامل جدایی اسلام و مسیحیت در طول قرن ها بوده است. حتی امروزه هم برداشت نادرست در مورد پیامبر در غرب از اصلی ترین موانع در تفاهم اسلام و غرب محسوب می شود. در دوران جدید بعضی از نویسند گان غربی که مخالف مسیحیت بودند، سعی کردند از پیامبر به عنوان وسیله ای برای حملاتشان به مسیحیت استفاده کنند بدون این که درکی از خود پیامبر و علاقه ای به او داشته باشند. در تاریخ گذشته ی غرب به ندرت می توان کسی را یافت که مانند گوته، شاعر آلمانی، احترامی عمیق و حتی علاقه ای فراوان نسبت به پیامبر داشته باشد.
بنابراین برای پی بردن به کنه اسلام، لازم است که اهمیت پیامبر را از دیدگاه مسلمانان سنتی توضیح دهیم و نه مسلمانان مدرن امروزی که ساحت معنوی پیامبر را نادیده می گیرند و یا اصطلاح طلبان خشکه مقدس که به دلایل دیگر اهمیت وی را در اسلام نادیده می گیرند. قرآن به وضوح تأکید می کند که پیامبر یک انسان بود نه یک موجود الهی، ولی اضافه می کند که خداوند او را به عنوان نمونه ای اعلی برای مسلمانان برگزید تا او را سرمشق خود قرار دهند، چنان چه در این آیه به آن اشاره شده است: «برای شما اگر به خدا و روز قیامت امید می دارید و خدا را فراوان یاد می کنید، شخص رسول الله مقتدای پسندیده ای است» (احزاب، 21). این آیه پایه ای است برای پیروی از سنت یا رفتار پیامبر که برای اسلام امری اساسی است. از نظر مسلمانان پیامبر بشر است ولی در عین حال کامل ترین مخلوق خداوند و یا به گفته ی صوفیان، انسان کامل است. همان طور که در یکی از شعرهای متداول صوفیان در جهان اسلام آمده است: «محمد یک انسان است اما نه مثل دیگران، بلکه او گوهر است و دیگران احجار».
پیامبر در سال فیل [= عام الفیل] یعنی 570 م. در یکی از شاخه های اعیانی مهم ترین قبیله ی مکه که به قریش معروف بود، به دنیا آمد. خانواده ی او از نسل هاشم بود و به همین دلیل او و فرزندانش به نام بنی هاشم که شاخه ای از قریش است، خوانده می شوند. پدرش عبدالله قبل از تولد وی وفات یافت و مادرش آمنه نیز هنگامی که محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) – معروف ترین اسمش که به معنای بسیار ستوده شده است – خرد سال بود، در گذشت و او یتیم ماند. او در خانواده ی عمویش ابوطالب، پدر علی (عَلَیهِ السَّلام)، چهارمین خلیفه ی تسنن و نخستین امام تشیع، بزرگ شد. محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) جوان همچنین بخشی از زندگانی خود را با بدویان در صحرا گذراند تا فصاحت عربی و شیوه ی زندگی آنان را مطابق رسوم مردم مکه بیاموزد. از اولین روزهای زندگی او را به صداقت و امانتداری شناخته و به او لقب امین داده بودند. او تمایل زیادی به تعمق و تفکر داشت و به این دلیل اغلب برای عبادت به صحرا می رفت. اگرچه مردمان مکه در آن زمان بت پرست بودند، اما در میانشان افرادی نیز بودند که یکتا پرستی ابراهیمی را دنبال می کردند و در قرآن به عنوان حنفا از آنان یاد شده است.
پیامبر نیز چنین فردی بود و قبل از این که به رسالت برگزیده شود، به یکتایی خداوند اعتقاد داشت. محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) در جوانی با کاروان ها به سفر می پرداخت و مسلمانان معتقدند که در یکی از این سفرها، راهبی مسیحی به نام بحیره (2) پیشگویی کرد که او پیامبر خواهد شد. او که به دلیل صداقت و درستکاری اش معروف بود، توجه خدیجه تاجر ثروتمند مکه را به خود جلب کرد و با این که پانزده سال از محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) بزرگ تر بود به او پیشنهاد ازدواج داد و درخواست کرد تا امور تجاری را به دست بگیرد. محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) پذیرفت و ازدواج بسیار سعادتمندی داشت و حاصلش چهار دختر بود که معروف ترین آنان فاطمه است. فاطمه بعد ها با علی (عَلَیهِ السَّلام) ازدواج کرد و مادر تمامی فرزندان پیامبر که سید یا شریف خوانده می شوند و نقش مهمی در تاریخ اسلام داشته اند، محسوب می شود. در زمان در گذشت خدیجه، پیامبر پنجاه سال داشت و زندگی تک همسری را دنبال کرده بود. او تنها در سال های آخر عمر بود که ازدواج های متعددی کرد که بیش تر بنا به دلایل سیاسی و برای متحد کردن قبایل مختلف عرب بود.
وقتی محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) چهل ساله بود و در غاری به نام حراء در نزدیکی مکه مشغول عبادت بود، جبرئیل بر او نازل شد و اولین آیات وحی را از ابتدای سوره ی علق بر وی نازل کرد. بدین ترتیب، رسالت وی آغاز شد که می بایست در سخت ترین شرایط دنبال می شد؛ زیرا این وحی پیام یکتاپرستی بدون چون و چرایی بود که در مرکز بت پرستی اعراب نازل شده بود. کعبه یا خانه ی خدا که در مرکز مکه واقع و مقدس ترین مکان در اسلام است، به گفته ی مسلمانان ابتدا توسط آدم (عَلَیهِ السَّلام) ساخته و سپس به دست ابراهیم (عَلَیهِ السَّلام) بازسازی شده بود. اما این مکان مقدس دیرین دیگر انباشته از بت های قبایل گوناگون شده بود که به منظور زیارت به مکه می آمدند. بنابراین مکه مرکز مهمی برای تجارت نیز بود و اکثر ثروت و قدرت اهالی مکه از کعبه حاصل می شد که از بت ها انباشته شده بود. به این ترتیب، رسالت پیامبر نه تنها مرکز مذهبی بلکه منبع ثروت و نیروی مردم شهر و از جمله خانواده ی خودش را نشانه رفته بود. در ابتدا تنها خدیجه، علی (عَلَیهِ السَّلام) و قدیمی ترین دوست پیامبر، یعنی ابوبکر پیام او را پذیرفتند و به ایمان آوردند. گرچه به تدریج بزرگانی دیگر همچون عمربن خطاب که بعد از ابوبکر خلیفه ی دوم شد و عثمان بن عفان، خلیفه ی سوم، نیز اسلام آوردند. موفقیت رسالت پیامبر باعث مخالفت شدیدتر با او و پیروانش شد. تلاش های زیادی برای از بین بردن او صورت گرفت تا این که در سال 622 م. بعد از توافق هایی که با فرستادگان شهر یثرب در شمال مکه صورت گرفت، او همراه با پیروانش به فرمان الهی به این شهر مهاجرت کرد. این سفر که در عربی «هجرت» خوانده می شود، نقطه ی عطف مهمی در تاریخ اسلام است که طی آن اسلام از یک گروه کوچک معتقدان به جامعه ای واقعی تبدیل شد. یثرب به مدینه النبی یا شهر پیامبر تبدیل شد و تا به امروز نیز مدینه خوانده می شود. در این محل نخستین جامعه ی اسلامی که نمونه ی تقلید برای جوامع اسلامی دوران های بعدی است، به وجود آمد.
کمی قبل از هجرت، حادثه ای در زندگی پیامبر رخ داد که از نظر روحی و معنوی از اهمیت بسیاری برخوردار است و در قرآن نیز از آن یاد شده است. براساس روایات اسلامی او در سفر روحانی شبانه ای همراه با جبرئیل و با اسبی ملکوتی به نام «براق» از مکه به بیت المقدس رفت. و سپس از محلی که اکنون مسجد قبه الصخره واقع شده است، به آسمان ها و بالاترین نقطه ی هستی و به محضر الهی رفت و در این سفر پیامبران قبلی همچون موسی (عَلَیهِ السَّلام) و عیسی (عَلَیهِ السَّلام) را نیز ملاقات کرد. معراج، خود مثال اعلی از شناخت روحانی در دین اسلام است و ساختار آن حتی در کمدی الهی دانته نیز به کار گرفته شده است. تجربیات این سفر ملکوتی تشکیل دهنده ی حقیقت درونی نمازهای روزانه ی اسلام است و تکامل صوری آن را نیز تحقق بخشید.
در طول این سفر بود که پیامبر به حضور حضرت ربوبی رسید که فراتر از مواضع بهشتی است. به گفته ی قرآن پیامبر به سدره المنتهی که مرز هستی کیهانی است، گذر کرد که بعد از آن دیگر اسرار پنهان خداوند قرار دارد که تنها بر او پیداست. در این شرایط بسیار متعالی بود که به پیامبر وحی ای نازل شد که به نظر بسیاری از افراد همان قلب اسلام است: «پیامبر خود به آنچه از جانب پرورگارش به او نازل شده ایمان دارد. و همه ی مؤمنان به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش ایمان دارند. میان هیچ یک از پیامبرانش فرقی نمی نهیم. گفتند: “شنیدیم و اطاعت کردیم، ای پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاریم که سرانجامِ همه به سوی توست”» (بقره، 285).
قبل از این که مکه طی وحی الهی به قبله ی مسلمانان تبدیل شود، بیت المقدس اولین قبله ی مسلمانان بود که براساس روایات اسلامی محل وقایع قیامت است. اما سفر معراج باعث شد که بیت المقدس اهمیت بیش تری برای مسلمانان پیدا کند. در واقع سه شهر مقدس اسلام، یعنی مکه، مدینه و بیت المقدس کاملاً با زندگی پیامبر درهم تنیده شده اند.
جامعه ی نوپای مدینه بلافاصله با حملات اهالی مکه رو به رو شد و جنگ های متعددی به نام «مَغازی» رخ داد که طی آن مسلمانان با ناباوران می جنگیدند. سرانجام پیام اسلام در سراسر عربستان پراکنده شد. پیامبر با فتح و پیروزی به مکه بازگشت و تمام افرادی را که باعث اذیت و آزار او و پیروانش شده بودند بخشید. او کعبه را از بت هایی که درون و بیرون آن بود پاک کرد و زیارت خانه ی خدا را بنیان گذاشت که ادامه ی سنت ابراهیم (عَلَیهِ السَّلام) بود و این زیارت که حج نام دارد و تا امروز صورت می گیرد به یکی از ارکان دین تبدیل شد. اما او در شهری که زادگاهش بود و در آن بزرگ شده بود نماند، بلکه به مدینه بازگشت و در سال 11/633 ق بعد از سه روز بیماری در گذشت. او را در خانه ی خودش در مجاورت مسجدی که خود ساخته بود، به خاک سپردند. این مسجد که مسجد پیامبر یا مسجدالنبی نام دارد، نمونه ی اصلی تمامی مساجدی است که بعد ها ساخته شد و اکنون هر سال میلیون ها مسلمان از تمام نقاط جهان آن را زیارت می کنند.
پیامبر در شرایطی در گذشت که عربستان متحد شده، خشونت ها پایان یافته و صلح در میان قبایلی که همواره با هم در جنگ بودند، برقرار شده بود. مرد یتیمی که رنج ها ی بسیاری کشیده بود با کم ترین امکانات، اساس تمدن و جامعه ی دینی نوینی را پایه گذاری کرد که به زودی سراسر جهان را فرا گرفت و برگ جدیدی در تاریخ بشر رقم زد. این خلاصه از زندگی پیامبر دیدگاه مسلمانان را نسبت به نوع زندگی بنیانگذار دین خود نشان می دهد. بنابراین برای درک اسلام لازم است که اهمیت این موضوع را بشناسیم و کورکورانه آنچه را تاریخ نویسان مسیحی یا لاادری گویان غربی درباره ی او نوشته و می نویسند، نپذیریم.
برای درک اهمیت پیامبر در اسلام لازم است به خاطر داشته باشیم که پایه گذاران بزرگ ادیان به دو دسته تقسیم می شوند: گروه اول شخصیت هایی هستند که کناره گیری از دنیا و پیروی از نوعی زندگی روحانی را تبلیغ می کردند که از رفتار معمولی انسان با تمام ابهامات و پیچیدگی های آن به دور است. مهم ترین نمونه های این گروه مسیح (عَلَیهِ السَّلام) و بودا هستند که هر دو ادیان زاهدانه ای را بنیان گذاردند و جوامع روحانی کوچکی ایجاد کردند که از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ی بزرگ تر جدا بود. مسیح (عَلَیهِ السَّلام) ازدواج نکرد و رهبر و حاکم جامعه ی انسانی نبود و بودا نیز زندگی متأهلانه با یک شاهزاده را رد کرد و خود را وقف زندگی پارسایانه و کسب معرفت روحانی نمود.
نمونه ی دوم را می توان در شخصیت هایی همچون موسی (عَلَیهِ السَّلام)، داوود (عَلَیهِ السَّلام) و سلیمان (عَلَیهِ السَّلام) در جهان ابراهیمی و راما و کریشنا در آیین هندو دید. این افراد، چه در مقام پیامبر و چه در مقام مرشد روحانی، وارد پیچیدگی های نظام انسانی شدند تا آن را تغییر شکل دهند و مطهر سازند. پیامبران عبری و همچنین شخصیت های مرشد روحانی در هندو، هم فرمانروا و هم حاکم جوامع بشری بودند. آنان ازدواج می کردند و فرزندانی داشتند؛ بنابراین برای آنان که به زندگی کامل مسیح (عَلَیهِ السَّلام) و یا بودا به دیده ی تحسین خیره شده اند، چنین می نماید که زندگی این گروه دوم، بسیار در مسائل دنیایی فرو رفته و به همین دلیل از کمال کم تری برخوردار است. چنین برداشتی این واقعیت را از نظر دور می دارد که وقتی مسیحیت و آیین بودا مذهب کل جامعه شدند، مجبور گردیدند با واقعیت های کلی جامعه ی بشری و مسائلی از قبیل عدالت، جنگ و صلح، مشکلات خانواده و روابط جنسی سر و کار داشته باشند. در هر صورت، پیامبر اسلام را باید متعلق به گروه دوم دانست. تفکر و مراقبه ی او درونی بود اما می بایست با هر موقعیت ممکنی رو به رو می شد. او با یتیم بودن، تاجربودن و شکنجه شدن مواجه شد. او از مرگ همسر عزیزش خدیجه و پسر دو ساله اش ابراهیم رنج فراوان برد؛ اما در عین حال می دانست که شادی زندگی خانوادگی و پیروزی نهایی جهان در چیست. او که تنهایی و مراقبه را دوست داشت، مجبور بود با امور زندگی مردم و تمامی ضعف ها و کمبود های آنان مواجه شود. او می بایست بر کل جامعه حکومت می کرد و به عنوان قاضی به شکایات گروهی علیه گروه دیگر رسیدگی می کرد. می توان گفت که رسالت او در مقدس ساختن زندگی و ایجاد موازنه و تعادل در حیات انسان بود که باید اساس تسلیم و تواضع در برابر ذات حق باشد.
تمامی فضیلت های پیروان هر دینی از آن چه در بنیانگذار آن دین وجود دارد، گرفته می شود. همچنان که هیچ مسیحی ای نمی تواند ادعای فضائلی را داشته باشد که مسیح (عَلَیهِ السَّلام) فاقد آن بوده است، هیچ مسلمانی نیز نمی تواند ادعای دارابودن فضائلی را کند که حد اعلای آن در پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) وجود نداشته باشد. به خصوص پیامبر مظهر فضائلی همچون فروتنی، شرافت و نجابت، بلند همتی و بخشندگی، صداقت و اخلاص است. از نظر مسلمانان پیامبر نمونه ی کاملی از فروتنی محض در برابر خداوند و بخشش و ایثار و بلند همتی روح است که به معنای سختگیر بودن نسبت به نفس اما گشاده دست، با گذشت و بخشنده بودن با دیگران است و سرانجام صداقت کامل است و سرانجام صداقت کامل است که به معنای صداقت با خود و خدای خود است. فضیلت اعلای اسلامی مستلزم فنای نفس در برابر خداوند است و بنا به اعتقاد اهل تصوف: «آن که جانش همانند برف در دست دین (حقیقت) ذوب نشود، دین در دستان او هیچون برف ذوب می شود» (3).
عشق به پیامبر برای مسلمانان حالتی واجب دارد و در واقع بخشی اصلی از زندگی دینی را در اسلام تشکیل می دهد. می توان گفت که این عشق، کلید عشق به خدا است؛ زیرا برای عشق به خدا، ابتدا خدا باید ما را دوست داشته باشد و خداوند کسی را که پیامبرش را دوست ندارد، دوست نمی دارد. پیامبر اسلام از بالاترین میزان احترام و ستایش برخوردار است و به اسامی فراوانی همچون احمد، عبدالله، ابوالقاسم، امین و محمد نامیده شده است. هرگاه یکی از اسامی ذکر شود جمله ای به دنبال می آید که مضمون آن چنین است: «سلام و صلوات بر او باد». بیان نام او و دیگر پیامبران بدون ذکر سلام و صلوات نوعی بی احترامی به آنان محسوب می شود. صلوات فرستادن بر پیامبر برای مسلمانان اهمیت بسیاری دارد و می توان گفت که تنها عملی است که هم خداوند و هم انسان ها انجام می دهند؛ زیرا همان طور که قرآن می فرماید: «خدا و فرشتگانش بر پیامبر صلوات می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او صلوات فرستید و سلام کنید؛ سلامی نیکو» (احزاب، 56).
عشق و احترام به پیامبر، دیگر پیامبران را نیز که از لحاظ معنوی در اسلام زنده اند، در بر می گیرد. در واقع مسلمانان خاتمیت پیام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) را به معنای انحصاری بودن آن نمی دانند. پیامبر برای آنان کامل ترین مخلوق خداوند و ادامه دهنده ی زنجیره ی بلند پیامبران است که از درون به آن ها پیوسته و به همین دلیل دوستش دارند و ستایشش می کنند. یک مسلمان واقعی هرگز نمی تواند تصور کند که به پیامبر احترام بگذارد اما پیامبرانی را که پیش از او آمده اند و مخصوصاً آنان را که در قرآن نام برده شده اند، حرمت نگذارد. از دیدگاه متا فیزیکی، پیامبر هم تجلی کلمه الله و هم خودِ کلمه الله است، هم آغاز سلسله ی نبوت است و هم پایان آن؛ و چون خاتم آن است، از دیدگاه درونی و ذاتی حامل تمامیت فعل نبوت در درون خود است. این همان مضمونی است که شیخ محمود شبستری در گلشن راز نوشته است:
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست *** نام احمد نام جمله انبیاست (4)
بنابراین عشق به پیامبر نه تنها احترام گذاشتن به دیگر پیامبران را تضعیف نمی کند، بلکه به ستایش مسلمانان به پیغمبران پیش از پیامبر اسلام منجر می شود که او خود احترام فراوانی برایشان قائل بود، و این نکته در بسیاری از روایات و گفته هایی که از او به جای مانده، هویداست.
این گفته ها[= حدیث] را که به شکل جمع کلمه، احادیث می گویند، محققان شیعه و سنی بعد از وفات پیامبر و مطالعات دقیق در مجموعه های مستند و تقدیس یافته گردآوری کردند، که بعد از قرآن مهم ترین مرجع اسلامی در واقع نخستین تفسیر بر قرآن محسوب می شود. از لحاظ فنی، حدیث بخشی از سنت و به معنای تمامی اعمال و عادات و رفتار پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) است. سنت نمونه ای است که مسلمانان زندگی خود را بر اساس آن و آنچه قرآن فرموده، بنا کرده اند. سنت در کنار تعالیم قرآن، عمده ترین دلیل اتحاد مسلمانانی است که از گروه های قومی فرهنگی متفاوت برخاسته اند. برخی از حدیث ها به والاترین حقایق روحانی و برخی دیگر به جنبه های روزمره ی زندگی مانند انجام معاملات اقتصادی یا برخورد منصفانه با زندگی خانواده دلالت دارند. احادیث شامل جملاتی از این قبیل اند: «هیچ کس مؤمن واقعی نیست مگر این که برای برادرش همان چیزی را بخواهد که برای خود می خواهد» ، «قلب خود را با گرسنگی صفا بخشید و برای پیروزی بر نفس خود با گرسنگی و تشنگی به جنگ آن بروید و با گرسنگی همچنان بر در بهشت بکوبید» ، «بزرگداشت سالمندان، احترام به خداوند است» ، «برای هر رفتار محبت آمیزی نسبت به جانوران، پاداشی معنوی وجود دارد» ، «خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد» ، «کمک به مستمندان وظیفه ی هر مسلمانی است. آنان که چیزی برای انفاق ندارند، باید عمل خیری انجام دهند یا از اعمال سوء بپرهیزند و این انفاق است» ، «هنگامی که تابوت کسی از کنار شما می گذرد، چه این فرد مسلمان باشد چه مسیحی یا یهودی، بر پا بایستید» ، «خداوند منزه است و پاکیزگی و پاکدامنی را دوست دارد» ، «بزرگ ترین جهاد پیروزی بر نفس خود است» ، «بهشت زیر پای مادران است» ، «نماز، کلید بهشت است» ، «خداوند فرمود: هر کس به من ایمان آورد، ایمانش را افزون می کنم، هرگاه مرا یاد کند، با او و در کنار او هستم».
واقعیت معنوی پیامبر همواره از طریق سنت و اقتدار احادیث او در جامعه ی اسلامی حضور دارد. این واقعیت همچنین از طریق فیض او که خود از واقعیت معنوی سرچشمه گرفته است و «برکت محمدی» نام دارد، زنده است. این برکت همواره در زندگی صوفیان حضور دارد و از راه زیارت مکان های مقدس در سراسر جهان اسلام که بسیاری جهات همچون مدینه اند و در قلب تمام مسلمانانی که عشق به پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) برایشان هم ضروری و هم وسیله ای برای رسیدن به عشق الهی است، نمود می یابد. این عشق شامل عشق و احترام نسبت به دیگر پیامبران نیز هست که در قرآن بسیار از آن ها یاد شده است. حتی در توضیح ایمان، ضرورت ایمان به خدا، فرشتگان و پیامبرانش قید شده و تنها پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) در نظر نبوده است. بنا به گفته ی قرآن: «ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و پیامبرش و این کتاب که بر پیامبرش نازل کرده و کتاب هایی که پیش از آن نازل کرده، به حقیقت ایمان آورید و هر که به خدا و فرشتگانش و کتاب هایش و پیامبرانش و به روز قیامت کافر شود، سخت در گمراهی افتاده است» (نساء، 136).
آنچه انسان را از مسیر ایمان و اعتقاد دور می دارد، تنها بی اعتقادی به پیامبر نیست، بلکه بی اعتقادی به تمامی پیغمبران باعث این گمراهی می شود. البته مسلمان شدن به طور خاص نیازمند قبول رسالت و نبوت محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آله) است و دومین شهادت در اسلام، “محمد رسول الله” است که با بیان آن، فرد رسماً مسلمان می شود. این در حالی است که نخستین شهادت یعنی «لا اله الا الله» که گواهی بر پذیرش دین است نه تنها در قلب اسلام بلکه در قلب تمامی ادیانی قرار دارد که قبل از نازل شدن قرآن، پدید آمدند.
نگرش اسلامی نسبت به دیگر ادیان در تاریخ
در پرتو آنچه در مورد برداشت اسلامی از وحی و فرقه گرایی دینی گفته شده، ذکر این مطلب مهم است که قبل از دوران معاصر، اسلام تنها دین الهی بود که در برخورد مستقیم با تقریباً تمام ادیان بزرگ جهان قرار گرفت. اسلام با یهودیت و مسیحیت در زادگاه خود، یعنی عربستان و سپس در فلسطین، سوریه و مصر؛ با مذاهب ایرانی همچون آیین زرتشت و مانی بعد از فتح ایران در قرن هفتم؛ با آیین های بودایی و هندو کمی بعد در شرق ایران و هند؛ با مذاهب چین از طریق جاده ی ابریشم و بازرگانان مسلمان که به کانتون و دیگر بنادر چین سفر می کردند؛ با مذاهب افریقایی کمی بعد از گسترش اسلام در افریقای سیاه در حدود 1400 سال قبل؛ و با مذاهب شَمَنی سیبری که شکل کهن مذاهب ترک ها و اقوام مغول بود هنگام ورود آن ها به جهان اسلام روبه رو شد. از قرن ها قبل نام زرتشت و بودا در سرزمین های شرقی جهان اسلام و به خصوص ایران بر سر زبان مسلمانان بود. مسلمانان هند از هزار سال پیش با کریشنا و راما آشنا بودند. فیلسوف ایرانی، ابوریحان بیرونی، در قرن چهارم اثر مهمی در مورد هند تألیف کرد که هنوز منبع اطلاعاتی با ارزشی از آیین هندو در قرون وسطی محسوب می شود. به علاوه، تعدادی از آثارکهن هندو و بودایی قرن ها قبل به فارسی ترجمه شد که از آن میان اوپانیشادها و بهاگاوادگیتا (5) قابل ذکر است. مسلمانان چین نیز با آثار کلاسیک کنفوسیوسی آشنا بودند و بسیاری کنفوسیوس و لائوتسه را پیغمبر می دانستند.
ماهیت جهانی دانش دینی یک مسلمان فاضل در اصفهان در قرن چهاردهم با یک متفکر علوم الهی پاریس یا بولونیا در همان دوره تفاوت بسیار داشت. تمدن اسلامی براساس باور قرآنی جهانی بودن دین و تجارب تاریخی فراوان آن تمدن توانست نوعی دیدگاه دینی جهانی و گسترده ایجاد کند که پیش از دوران معاصر در هیچ یک از ادیان دیگر دیده نمی شود. این بینش جهانی هنوز بخشی از جهان بینی مسلمانان سنتی است که در اثر حمله ی بی امان تجدد و یا واکنش نسبت به آن در قالب بنیاد گرایی، بینش جهانی خود را از دست نداده اند.
در این بافت دینی جهانی البته سنت های یهودی و مسیحی نیز هست که اسلام نزدیک ترین پیوند را با آن ها دارد. پیامبران یهود و مسیح (عَلَیهِ السَّلام) عمیقاً مورد احترام مسلمانان هستند. مریم عذرا در قرآن برترین موقعیت روحانی را در میان زنان دارد و یک سوره ی قرآن به نام اوست و تنها زنی است که در کتاب آسمانی اسلام از او نام برده شده است. به علاوه، ولادت معجزه آسای مسیح (عَلَیهِ السَّلام) از مادری با کره در قرآن تصدیق شده است. احترام به چنین تعالیمی در میان مسلمانان از چنان شدتی برخوردار است که امروزه در گفتگوی بین ادیان مسلمانان نیز اغلب همراه با مسیحیان و یهودیان، مدافع باورهای سنتی یهودیت و مسیحیت هستند که از آن جمله می توان به تولد معجزه آسای مسیح (عَلَیهِ السَّلام) اشاره کرد که بسیاری از مفسران امروزی غربی آن را تا حد یک استعاره پائین می آوردند و از تاریخ مقدس پیامبران یهود امروزه به عنوان داستان های مبتنی بر الهام یاد می کنند. از شخصیت های مقدس یهودیت و مسیحیت بسیار در قرآن ذکر شده است و در نمازها و حتی در دعاهایی که در مواقع مختلف خوانده می شود، از آن ها یاد می شود. آرامگاه پیامبران یهود که پیامبران اسلامی نیز محسوب می شوند تا به امروز مورد احترام و زیارت مسلمانان قرار می گیرد. تنها کافی است که قداست مقبره ی ابراهیم (عَلَیهِ السَّلام) خلیل در فلسطین، مقبره یوشع در اردن و یا کوه نبو (6) در اردن را که می گویند آرامگاه موسی است، به مسلمانان یادآور شد. برخی مسلمانان از لحاظ فکری و نیز گاه نظامی به یهودیان و مسیحیان حمله کرده اند؛ اما هرگز پیامبران یهود یا مسیح (عَلَیهِ السَّلام) را مورد انتقاد قرار نداده اند حتی اگر بین آنان و پیروان یهودیت و مسیحیت تفاوت های فکری وجود داشته است). این مطلب حداقل در مورد کسانی که به قرآن گوش فرا داده و پیام آن را درک کرده اند، صادق است. اسلام خود را سومین دین ابراهیمی می داند که از طریق باورهای بی شمار اعتقادی، اخلاقی و اخروی به یکدیگر اتصال دارند و البته تفاوت هایی نیز دارند که به اراده و خواست خداوند صورت گرفته است.
سخن از سنت های یهودیت – مسیحیت گفتن در برابر اسلام که از آن به عنوان دیگری یاد شده است، بی عدالتی به پیام براهیم است و از نظر اعتقادی نیز گرچه برای بسیاری از انسان ها مناسب است، دروغی بیش محسوب نمی شود. تفاوت های بین یهودیت و مسیحیت به اندازه ی تفاوت های بین اسلام و مسیحیت است. در بعضی حوزه ها یهودیت بیش از مسیحیت به اسلام نزدیک است، از جمله زبان مقدس عبری در یهودیت که همانند عربی در اسلام و از نظر قانون مقدس (7)، که همانند شریعت در اسلام است. به علاوه، هر دو در مخالف با هرگونه بت پرستی و ایجاد هنر مقدس شمایل سازی برای متصور نمودن مقام الوهیت به شکل تصویر یا مجسمه مشترک اند. اسلام از بعضی موارد دیگر به مسیحیت نزدیک تر است از جمله در تأکید هر دو دین بر جاودانگی روح و واقعیت های مربوط به رستاخیز و تکیه بر زندگی معنوی و درونی. بعد از آن نوبت به اصول بنیادینی می رسد که هر سه مذهب برآن توافق دارند همانند وحدت پروردگار، نبوت، کتاب مقدس، بسیاری از تاریخ مقدس و هنجارهای اخلاقی اساسی همانند حرمت زندگی، احترام به قوانین الهی، رفتار انسانی با دیگران، صداقت در تمامی برخوردها و مناسبات انسانی، مهربانی با همسایگان، عدل و غیره. در هر صورت، اسلام بخش جدانشدنی مذاهب ابراهیمی است و خود را به شدت با دو مذهب یکتاپرستی قبل از آن متصل می داند؛ همچنین خود را کامل کننده و آخرین شکل یکتاپرستی ابراهیمی می داند که تعالیم یهودیت و مسیحیت را تأکید، ولی هر نوع انحصار طلبی را رد می کند.
پی نوشت ها :
1- Mohammadanism.
2- Bahirah.
3- عارفی از الجزایر، ترجمه ی دکتر نصرالله پور جوادی، تهران، 1360.
4- این شعر متعلّق است به مولانا در کتاب مثنوی معنوی، دفتر اول و گویا نویسنده در این خصوص اشتباه کرده است. (راسخون)
5- Upanishads, Bhagavadgita.
6- Nebo.
7- Halakhah.
منبع مقاله :
نصر، سید حسین، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ی سید محمد صادق خرازی، تهران: نشرنی، چاپ چهارم