به طور کلی شیعه معتقد است که همان اهداف و اغراضی که منجر به ارسال رسل و انزال وحی از طرف خداوند شده است، همان اهداف هم به نوعی امام را می طلبد، لذا اکثر وظایف و شئونی را که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در زمان حیاتش به عهده داشت پس از رحلتش به ائمه شیعه منتقل و واگذار می شود. البته این شؤون غیر از شؤون فردی آن حضرت است چون که همه و حتی خود ائمه ـ علیهم السلام ـ بر این امر متفق اند که در عالم هستی هیچ کسی، در کمال و تقرب همانند رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ یافت نمی شود.
الف) وظایف و شؤون پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ :
بدون تردید پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ در مدت بیست و سه سال نبوت خویش، وظایف و شؤون مختلفی را در قبال جامعه اسلامی بر عهده داشتند که اصول کلیات آنها عبارتند از:
1. دریافت و ابلاغ وحی یا پیام آوری از سوی خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر؛
2. تفسیر و تبیین وحی الهی و تشریع اهداف و مقاصد آن برای مردم؛
3. بیان و توضیح احکام موضوعاتِ جدید در حوزه وظایف و احکام فردی و اجتماعی مسلمانان؛
4. پاسخگویی به شبهات مخالفین اسلام و رد اعتراضات آنان بر حقانیت آیین اسلام؛
5. محافظت و پاسداری از کیانِ آموزه های دینی و جلوگیری از وقوع تحریف و بدعت در آنها؛
6. داوری و قضاوت در اختلافات و نزاع ها، بین مسلمین و تطبیق و اجرای حدود و قوانین کلی الهی؛
7. حکومت و ریاست بر عامه مردم در همه مسائل اجتماعی و سیاسی.[1]
ب) استمرار وظایف پیامبر:
پر واضح است که با اعلام خاتمیت دین اسلام، پس از وفات پیامبر اسلام _ صلّی الله علیه و آله _ آمدن شریعتی جدید برای همیشه، منتفی شده است. خداوند متعال ختم نبوت را این چنین اعلام می فرماید: «محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده نیست؛ ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است…»[2] بنابراین پس از شریعت اسلام، هیچ پیامبری خواه پیامبر تشریعی یا تبلیغی[3] نخواهد آمد و نبوت پیامبر اسلام پایان دهنده سلسله پیامبران توحیدی است. این عقیده مورد اتفاق و اجماع همه مسلمانان[4] و از ضروریات دین تلقی می شود و منکر آن در واقع منکر اسلام و نبوت پیامبر اسلام است.[5]
حال که پس از رحلت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ دیگر هیچ پیامبری به سوی مردم ارسال نمی شود، مسلم است که نزول وحی آسمانی برای همیشه منقطع می شود. حضرت علی _ علیه السلام _ هنگام رحلت پیامبر می فرماید: «با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست.»[6]
پس هیچ کس بعد از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ نمی تواند مدعی مقام دریافت و ابلاغ وحی باشد حتی امامان شیعه که در اکثر شؤون شان با پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ مشترک: از این مقام محروم هستند. البته وحی در اینجا به معنای وحی نبوت است نه به معنای الهام و تحدیث که این مرتبه شامل ائمه هم می شود.[7]
اما غیر از دریافت و ابلاغ وحی که مخصوص انبیاء و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود دیگر وظایف آن حضرت چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا شارع در متن دین برای جبران آنها تدبیری اندیشیده است یا آنها را به خود امت واگذار کرده است؟ واقعیتها و گزارش های تاریخی حاکی از آن است که جامعه اسلامی به کسی که وظایف پیامبر (ص) را پس از رحلتش به عهد گیرد همچنان نیازمند است. اختلاف شدید مفسران در تفسیر پاره ای از آیات قرآن، اختلاف شدید مسلمانان در احکام عملی و حتی در مورد تفسیر سنت پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ، هجوم بی امان شبهات ویرانگر به عقاید اسلامی، شیوع دهها هزار حدیث مجهول و … همگی گویای این حقیقتند که امت اسلامی از یک سو نیازمند آن بود که عمل به وظایف یاد شده پس از وفات رسول خدا _ صلّی الله علیه و آله _ تداوم یابد و از سوی دیگر، خود امت (بدون امداد الهی) هرگز قادر بر پاسخ گویی به این نیازها نیست.
حال با دو احتمال رو به رو هستیم: احتمال اول آن است که خداوند، با علم به توانا نبودن امت اسلامی در رفع نیاز خود، امر آنان را به خودشان واگذار کرده باشد. بطلان این احتمال آشکار است؛ زیرا لازمه ی آن این است که خداوند حکیم غرض خویش، از ارسال پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و تشریع آیین اسلام و ختم نبوت را نقض کند و این از سوی حکیم، ممتنع است.
احتمال دوم آن است که خداوند حکیم برای حفظ شریعت اسلامی و مصونیت آن از تحریف و نیز برای استمرار هدایت مردم، اشخاصی شایسته و معصوم را از سوی خود و پیامبرش به مردم معرفی کند تا پس از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ عهده دار مسئولیتها و وظایف یاد شده گردد. بدیهی است که این احتمال صحیح است.[8]
پس معلوم شد که امامت چیزی جز تداوم و استمرار وظائف و شؤون نبوت و رسالت نیست و مقام امامت مقام تحقق و عینیت بخشیدن به اهداف رسالت است.
ج) مراتب و شؤون امامت:
در مباحث پیشین بیان شد که امامان شیعه همه وظایف و مسئولیتهای پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ را به غیر از مقام دریافت و ابلاغ وحی بر عهده دارند، چون آنان جانشینان واقعی و به حق پیامبر عظیم الشأن _ صلّی الله علیه و آله _ هستند، لذا برخی بزرگان همچون شهید مطهری آن وظایف و شؤون مشترک با پیامبر را تحت عنوان مراتب امامت در سه چیز خلاصه کرده است که عبارتند از:[9]
1. ریاست عامه و زعامت جامعه؛
مسأله رهبری اجتماع، نه تنها مورد وفاق اهل سنت و اهل تشیع است؛ بلکه مورد پذیرش هر انسان عاقلی است که نباید یکی از شؤون اساسی پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بعد از او، بلا تکلیف بماند. «لابد للناس من امیر برٍّ او فاجر»[10] مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند. البته شیعه بر خلاف اهل تسنن معتقد است که این شخص باید معصوم و برگزیده از طرف خدا باشد.
2. مرجعیت دینی؛
این مرتبه که مهمترین و اصلی ترین وظیفه امام به شمار می رود نوعی کارشناسی حقیقی اسلام است که به تبیین و تفسیرِ صحیح و کامل وحی می پردازد، و از هر گونه خطا و اشتباهی مصون است، چرا که هم معصوم است و هم علم خویش را از ناحیه خداوند و از راهی غیر عادی از پیامبر اکرم گرفته است. بدون تردید یکی از مهمترین عوامل و عناصر اکمال و اتمام دین و خاتمیت اسلام، وجود امامانی است که نقش پیامبران تبلیغی گذشته را ایفا می کنند و مرجعیت دینی مسلمانان را به عهده می گیرند و پاسخ گوی نیازهای واقعی جامعه مسلمین هستند.
3. ولایت معنوی و باطنی؛
این مرتبه که اوج مفهوم و مرتبه امامت است، اعتقاد به وجود انسان کاملی است که «حامل معنویت کلی انسانیت» و قطب و محور عالم امکان است. بر این اساس هیچ زمانی ممکن نیست که زمین از حجتِ حق و وجود انسان کامل خالی باشد؛ زیر که به تعبیر روایات، «لولا الحجه لساخت الارض باهلها»[11] اگر حجت خدا و انسان کامل وجود نداشت باشد زمین، ساکنان خود را می بلعد.
زیارت جامعه کبیره نمونه ای از ابعاد مختلف ولایت باطنی و معنوی امامان را به نمایش می گذارد.[12]
نتیجه آن که بعد از ختم نبوت تنها اتفاقی که می افتد آن است که هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد و بالطبع هیچ تشریع از آسمان بر کسی نازل نمی شود؛ اما از آنجا که هدف رسالت و خاتمیت باید محقق شود و تداوم یابد، ضروری است که دیگر مسئولیتها و وظائف پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ به امامان معصوم _ علیهم السلام _ واگذار شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. خاتمیت، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2. امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
3. راه و راهنما شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378 ش.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، انتشارات مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1412 هـ .ق، ج 4، ص 16، و ر.ک: جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنما شناسی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1384 ش، ص 191 و 192.
[2] . احزاب/ 40.
[3] . پیامبران به دو گروه عمده تقسیم می شوند: 1. پیامبران تشریعی که از جانب خداوند شریعت خاصی را به بشر عرضه داشتند. 2. پیامبران تبلیغی که وظیفه تبلیغ و ترویج همان شریعتی را که از سوی پیامبر تشریعی آورده شده است به عهده داشتند.
[4] . ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 3، ص 485.
[5] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنما شناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1367، ص 367.
[6] . نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 235.
[7] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنماشناسی، همان، ص 378 و 379.
[8] . ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، چاپ اول، 1381، ج 2، ص 138؛ و ر.ک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی االهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ص 524 و 526.
[9] . مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 28 تا ص 35.
[10] . نهج البلاغه، خطبه 40.
[11] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 23، ص 29.
[12] . ر.ک: جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنما شناسی، ص 198.