چرا انسان قدرت درک جهان آخرت را ندارد؟ آیا توصیف بهشت واقعاً همین است که در احادیث آمده است یا دلیل اینگونه توصیف بعلت چیزهایی است که انسان آنها را مطلوب می پندارد؟

چرا انسان قدرت درک جهان آخرت را ندارد؟ آیا توصیف بهشت واقعاً همین است که در احادیث آمده است یا دلیل اینگونه توصیف بعلت چیزهایی است که انسان آنها را مطلوب می پندارد؟

سؤال حاوی دو مطلب است: 1ـ چرا انسان قادر بر درک و شناخت عالم قیامت نیست و از درک و فهم آن عاجز است؟ در پاسخ این سؤال ابتدا لازم است مقدمه ای تقدیم گردد:
جهان آخرت هم از نظر وسعت و هم از لحاظ ادامه و نهایت قابل مقایسه با دنیای حاضر نیست.
الف): از نظر وسعت: قرآن کریم در یک اشاره کوتاه و عمیق می فرماید: «وَ سارِعوا الی مغفره من ربّکم و جنّه عرضُها السمواتُ و الارضُ…»[1] یعنی بشتابید بسوی آمرزش پروردگارتان و به سوی بهشتی که وسعتش، به پهنای همه آسمانها و زمین است.
مرحوم علامه طباطبائی (ره) می گوید:
«منظور از (عرض بهشت) چیزی در مقابل طول آن نیست بلکه منظور وسعت آن است و این خود استعمالی است شایع. که همانا تعبیر به عرض، کنایه از وسعت آن به نهایت درجه است و یا به قدری است که وهم و خیال بشری نمی تواند آن را بسنجد و برایش حدّی تصور کند.»[2] حالا با توجه به مطالب فوق، بشر چگونه می تواند چنین عالمی را با این گستردگی تصور و تعقل کند؟ و درباره آن اظهار نظر کند؟ لذا بشر جز از راه اخبار وحی از درک و شناخت اوضاع عظیم جهان پس از مرگ بی بهره و عاجز است.
ب): اما از حیث ادامه و نهایت: عالم کنونی محدود و پایان پذیر است و بالاخره در زمانی به انتهاء می رسد ولی جهان آخرت نامحدود و بی انتها است و پایانی ندارد.[3] قرآن کریم در سوره شریفه عنکبوت می فرماید: «و اِنَّ الدارَ الآخرهَ لَهی الحَیَوانُ…»[4] یعنی همانا زندگی واقعی سرای آخرت است.
طبق بیان قرآن کریم، زندگی دنیا یک نوع سرگرمی و بازی است و روزی به انتها می رسد، امّا حیات حقیقی که هیچ گونه فنایی در او نیست تنها حیات آخرت است.[5] بنابراین، از این جهت که قیامت جهانی وسیع و بی پایان و نقطه آغاز آینده است، لذا انسان از درک و شناخت آن عاجز است چون حروف و الفبای آن جهان بی کران و بی پایان برای او ناشناخته است و بهره ای از الفبای آن ندارد. در نتیجه از فهم آن محروم است. و روشن است اولین گام معرفت و شناخت هر چیز، از آشنایی و معرفت به الفبای آن آغاز می شود، که این گام نخست آشنا بودن به الفبا، برای مردم دنیا نسبت به جهان آخرت حاصل نیست.
و باید دانست که حیات دنیوی انسان نسبت به آخرت بمنزله حیات جنین در رحم مادر است که در آنجا قوا و اعضایی به او داده می شود و جنین هر چند دارای عقل و شعور باشد ادراک کاربرد و نتیجه وجود آن اعضاء برای او میسّر نیست و هرگز نمی تواند بفهمد که حکمت تشکیلات اسرارآمیز مغز چیست؟ یا دستگاه بینایی و شنوایی و جهاز تنفس برای او به چه کار می آید؟ و وقتی به دنیا قدم گذاشت حکمت آنها ظاهر می شود.[6] کوتاه سخن اینکه: جهان آخرت با آن همه عظمت و وسعت و نامحدود بودنش که در آیات قرآن و روایات بیان شده است، در زمان آینده پدیدار می شود، از آنجا که انسان مقهور زمان و مکان است ذات او در حیطه زمان و مکان قرار گرفته، لذا بطور عادی تا چیزی را قبلا خود تجربه نکند یا از تجربه دیگران استفاده نکند، لاجرم راههای درک و شناخت آن چیز برای او مشکل می شود و در نتیجه از معرفت آن عاجز می ماند.
مگر اینکه از ناحیه انبیاء و اولیاء ـ علیهم السلام ـ که محیط بر هر سه زمان گذشته و حال و آینده هستند و احاطه به غیب دارند اخباری از اوضاع آینده بشنود و بفهمد و بدون آنها و اخذ روایات راهی برای شناخت آینده ندارد. لذا جهان آخرت با تمام وسعت و جزئیاتش برای انسان قابل درک نیست.
2ـ آیا بهشت واقعاً همین است که در روایات آمده است یا دلیل اینگونه توصیف بعلت چیزهایی است که انسان آنها را مطلوب می پندارد؟
پاسخ: اوصاف بهشت و جهنم همان است که قرآن و احادیث بیان می کند. زیرا بیان قرآن کریم و روایات معصومین از روی حدس و گمان و تقریب به ذهن و به جهت اینکه مطلوب نفس بشر است گفته نشده است بلکه عین واقعیت است و اوصاف حقیقی بهشت و جهنم را بازگو می نماید.
نکته آخر اینکه: «آخرت با آن همه نعمتها و عذابهایش هر چند شباهتی با دنیا و لذائذ و آلامش دارد و همچنین انسانی که در آخرت وارد می شود همان انسانی است که بعینه در دنیا بوده ـ همچنان که مقتضای ظواهر کتاب و سنت همین است ـ و امّا نظامی که حاکم بر آخرت است غیر از نظامی است که در دنیا حاکم است چون آخرت، دار ابدیت و بقاء است و دنیا دار زوال و فناء است و به همین جهت انسان در بهشت می خورد و می نوشد، ازدواج می کند و لذت شهوانی می برد ولی در آنجا دچار عوارض دنیایی نمی گردد.
و همچنین انسان دوزخی در آخرت بین آتش می سوزد و سوزش آتش را می چشد و از خوردنیها و نوشیدنیها و مسکن و همنشین دوزخیش شکنجه می بیند ولی آثار سوختن دنیائی را ندارد (نه ذغال می شود و نه خاکستر و نه می میرد) و همچنین در آخرت عمری ابدی و بی پایان دارد ولی آثار طول عمر دنیائی از قبیل کهولت و پیری و سال خوردگی را ندارد و همچنین سایر شؤون حیات دنیائی را دارد ولی آثار دنیائی آن را ندارد و این نیست مگر بخاطر اینکه عوارض و لوازم نامبرده از لوازم نظام دنیوی است نه از لوازم مطلق نظام (چه دنیائی و چه آخرتی) پس دنیا دار تزاحم و مانع است ولی آخرت چنین نیست.[7]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عدل الهی، استاد مطهری.
2. ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص27 ـ 32.
3. منشور جاوید، ج 9، استاد سبحانی.

پی نوشت ها:
[1] . آل عمران/ 133.
[2] . طباطبائی، ترجمه المیزان، ناشر انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ج 4، ص 27.
[3] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، تفاسیر قرآن، ص 228.
[4] . عنکبوت/ 64.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 هـ . ش، ج16، ص339.
[6]. خراسانی، وحید، مقدمه توضیح المسائل ایشان، چاپ اول، ناشر مدرسه الامام الباقر ـ علیه السلام ـ ، ص 170.
[7] . طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان، ناشر انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ج 4، ص 32.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید