نویسنده:مهدی پورحسین
درک پیام عاشورا و الگوگیری از آن در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتی است که ممکن است در این حادثه رخ دهد .
در طول تاریخ، عالمان روشنضمیر شیعه، پیوسته نگهبانی از این سنگر بزرگ را به عهده داشتهاند و استاد شهید آیهالله مرتضی مطهری یکی از این عالمان دردآشنایی است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است . بررسی کامل دیدگاههای ایشان در باره حرکتسیدالشهدا (ع) و پیامها و پیامدهای آن و آفاتی که متوجه تحلیلها و تفسیرهای این نهضتشده است و کاستیهایی که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد و مسؤولیتی که بر عهده محافل علمی و حوزوی و عالمان اسلامی میباشد، نیازمند چند مقاله مستقل و گستره است که اینک از محدوده و حوصله این ویژهنامه بیرون است . اما خالی گذاشتن این مجموعه از یک مقاله محدود و انعکاس اجمالی دیدگاههای ایشان را نیز نپسندیدیم . آنچه پیش روی دارید به تناسب دفتر سوم ویژهنامه و به عنوان بازخوانی و مروری کوتاه بر بخش عمدهای از نظرات آن شهید عزیز به تناسب محور اصلی موضوعات این شماره، نگاشته شده است .
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکتسیدالشهدا (ع) برای همه آزادیخواهان و غیرتمندان عالم، ابتدا به تبیین درسهای عاشورا همچون: شخصیتیافتن جامعه اسلامی، و احیای امر به معروف و نهی از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عوامل آن را مورد بررسی قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریف اشاره کرده است .
مقاله در بخش پایانی، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامی را یادآور شده و آورده استبا توجه به حضور علما در مسؤولیتهای حکومت، برای مقابله با بدعتها وظیفه مضاعفی بر دوش آنان است چرا که بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهای اسلام ناب محمدی (ص) پاسداری کنند .
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلی در قیام امامحسین (ع) نشان میدهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصی اتفاق افتاده و محدود به زمان معینی بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیری در ذات آن نهفته است . واقعه کربلا الگویی برای رهبری انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشی در اصلاح جوامع انسانی، راست کردن کجیها، زدودن فسادها و انحرافها به شمار میرود .
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوی کامل برای شکلگیری تحولات سیاسی در قلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقای اسلام راستین به شمار میآید . پر واضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیری از آن برای ایجاد تحول عمیق و سازنده در جامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتی است که خواسته و ناخواسته به دست تحریفگران، در تحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مینماید .
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشنضمیر شیعه نیز پیوسته نگهبانی از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبی پاسداری کردهاند . از جمله عالمان دردآشنایی که در دهههای اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و در زدودن بر چسبهای ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن مجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری است .
درس آموزی از عاشورا از یک سو و پاسداری آن از خطر تحریف از جمله محورهای مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است .
الف . آموزههای قیام حسینی
استعداد شبیهسازی در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهری «کسانی که به خاطر یک سلسله اصول و مبادی قیام میکنند و نهضت مینمایند در حقیقتبه همه جهانیان بعد از خودشان پیامی دارند و به اصطلاح معروف وصیتی دارند . آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و ندای آنها را بشناسند» . (1)
قیام امامحسین (ع) نیز از آن دست قیامهایی است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوی و علوی سامان یافته و دارای پیام و وصیتشفاف برای آیندگان است . اگر چه این نهضت صرفا برای شبیهسازی و کپیگیری معماری نشده است اما به گونهای طراحی شده است که استعداد شبیهسازی در آن وجود دارد . شهید مطهری معتقد است:
«انسان وقتی تاریخ حادثه عاشورا را میخواند، استعدادی برای شبیهسازی در آن میبیند . همان طور که قرآن برای آهنگپذیری ساخته نشده ولی این طور هست و حادثه کربلا هم برای شبیهسازی ساخته نشده ولی این طور هست . من نمیدانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است … متن تاریخ این حادثه، گویی اساسا برای یک نمایشنامه نوشته شده است . شبیهپذیر است، گویی دستور دادهاند که آن را برای صحنه بودن بسازند .» (2)
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفا یک نمایش توخالی و صورتسازی عاری از حقیقتباشد بلکه به خاطر رازی است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبهها; یعنی راز اینکه این حادثه نمایشپذیر و شبیهپذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامی است; همه اصول و جنبههای اسلامی عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است; اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق .» (3)
«وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهی هم به نهضتحسینی بکنیم . میبینیم امامحسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بیروح . انسان وقتی در حادثه کربلا تامل میکند، اموری را میبیند که دچار حیرت میشود و میگوید اینها نمیتواند تصادفی باشد . و سر اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشتهاند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است .» (4)
بدین ترتیب ائمه اطهار خواستهاند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند .
تفسیر الگوساز
گام نخست در الگوپذیری قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیری صحیح از این حادثه ارائه گردد . در صورتی این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتی الگوساز از آن صورت گیرد . بیتردید پیشوایان دینی از زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طهار (ع) دستور اکید و بلیغ دادهاند که باید نام حسین بن علی (ع) زنده بماند و باید سوگواری آن حضرت هر سال تجدید بشود . سؤال اساسی این است که چرا چنین دستوری دادهاند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشتهاند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امامحسین (ع) تعیین کننده است . از نگاه شهید مطهری حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد; یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی . در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بنمعاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است . وقتی این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زاری و مرثیه را نمیطلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانی حسین است و اهل بیت و اصحاب او . این صفحه دیگر جنایت و تراژدی نیستبلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت، انسانیت و حق پرستی است . البته هر دو صفحه این واقعه یا بینظیر استیا کمنظیر و باید به هر دوی آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرتآموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد» (5);
«اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم آن وقت از جنبه رثائیاش میتوانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است» (6);
«پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید و گرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بیدست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتی برای او معنی ندارد . در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهای نسبتبه حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید . شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیتیعنی چه، کرامتیعنی چه؟» (7)
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این میشود که ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایی عزای حسینی «برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد .» در این صورت «خیال میکنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا – العیاذ بالله – حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلی خاطر پیدا کند!» (8) این نگاه نه تنها حیاتبخش، پویا و حرکتزا نیستبلکه به تعبیر شهید مطهری مسخره و نتیجهای جز خرابی دین و رکود در جامعه ندارد .
اما در تفسیر دیگر، حرکتسیدالشهدا (ع) اسوه است و برای همه آزادیخواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است . در این تفسیر «حسین بن علی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد . اینها برای ملت درسهای بسیار بزرگی بود . پس اینکه میگویند حسین بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن علی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمی که تا آن مقدار میترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند .» (9)
از این منظر امامحسین (ع) پیامآور اسلام است، عاشورا نمایشگاهی میشود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهای دیگر از آن الگو برداری کنند و در هر جامعهای که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینی به راه افتد . با این تفسیر امامحسین (ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، برای همیشه تاریخ است و چون روحی در کالبد اجتماع حضور دارد . برای همین درسهای بزرگ است که استاد مطهری اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسی آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ برای مسلمانان تبدیل گردد:
«اینکه من تاکید میکنم که حماسه حسینی و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهای بزرگی است که این قیام میتواند به ما بیاموزد . من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولی میگویم این رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که در عین حال آن حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا کند . حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است . حسین بن علی در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسی که میخواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین» (10) بود . امروز هم حسین بن علی یک سوژه بزرگ است، سوژهای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام، برای اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامی در وجود ما احیا بشود .» (11)
درسهای آموزنده
نگرش الهی، حماسی به نهضت عاشورا دستاوردهای مهمی به همراه دارد که یکی از آنها تسهیل پیامگیری از این نمایش بیهمتای اسلامی است . شهید مطهری با این نگاه پیامهایی را از این نهضتبرداشت کردهاند که در اینجا به اهم آنها اشاره میشود:
1 . شخصیتیافتن جامعه اسلامی
پدیدههای اجتماعی از جهت تاثیری که در خود اجتماع باقی میگذارند مختلف و گاهی متضادند . از این حیثبعضی از پدیدههای اجتماعی، روح اجتماع را تاریک و کدر میکند، ترس و رعب به وجود میآورد، و به اجتماع حالتبردگی و اسارت میدهد، ولی یک سلسله پدیدههای اجتماعی است که به اجتماع صفا و نورانیت میدهد، ترس اجتماع میریزد، احساس بردگی و اسارت را از او میگیرد، به جایش جرات، جسارات و شهامتبه او میدهد . نوع دوم از پدیدههای اجتماعی نعمتی است که نصیب هر ملتی به سادگی نمیشود . به تعبیر شهید مطهری سرمایهای است که بالاتر از آن وجود ندارد:
«مساله احساس شخصیت، مساله بسیار مهمی است . از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت و منش کند، برای خودش ایده آل داشته باشد و نسبتبه اجتماعهای دیگر حس استغنا و بینیازی داشته باشد، یک اجتماع این طور فکر کند که خودش و برای خودش فلسفه مستقلی در زندگی دارد و به آن فلسفه مستقل زندگی خودش افتخار و مباهات کند و اساسا حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین که اجتماع از خودش فلسفهای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد .» (12)
نگاه حماسی به نهضت عاشورا است که این حماسه را در ملت اسلام ایجاد میکند، جامعه حسینی را عزتمند و همراه با غرور میسازد و این هنر در قیام اباعبدالله (ع) وجود دارد و در جامعه آن عصر هم چنین اثر را به جای گذاشت:
«بعد از شهادت امامحسین (ع) یک چنین حالتی به وجود آمد، یک رونقی در اسلام پیدا شد . این اثر در اجتماع از آن جهتبود که امامحسین (ع) با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساسات بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامی حکمفرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی شخصیت داد . او بر روی نقطهای در اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد . » (13)
و این مهترین درسی است که تا قیام قیامت میتواند الهامبخش ملتهای آزاده باشد به شرطی که یاد حسین (ع) و مجالس حسینی از حد احساس فراتر رفته بر عقلانیت و تدبر در این قیام افزوده شود . ملتی که شخصیت دارد همه چیز دارد اما ملتی که همه چیز دارد ولی شخصیت و هویت ندارد هیچ چیز ندارد; هویتی حسینی که امروزه بیش از هر زمان دیگر برای ملل اسلامی مورد نیاز است .
در زمانی که امویها سرمست از بازیافتن سلطنت و پادشاهی، بر همه چیز دست انداخته شخصیت اسلامی را در میان مسلمین میراندند، شخصیت کوفیان را آنچنان لگدمال کردند که پس از دعوت از فرزند پیامبر و حرکت او به سوی شهری که روزی مرکز خلافت اسلامی بود و افتخار شیعه علی ابن ابیطالب بودن را با خود داشتبا شنیدن اسم ابن زیاد عقب نشسته و حسین (ع) را تنها گذاشتند; در این حال قیام امامحسین (ع) آنچنان جوششی در آنان ایجاد کرد، آنچنان هویتی برای کوفیان به ارمغان آورد که: «همین کوفه بعداز مدت سه سال انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد و سر قبر حسین بنعلی رفتند و در آنجا عزاداری کردند، گریه کردند و به درگاه الهی از تقصیری که کرده بودند توبه کردند و گفتند ما تا انتقام خون حسین بن علی را نگیریم از پای نمینشینیم .» (14)
امروز نیز که نظام قلدر پرور موجود در جهان به بهانهای خودساخته بر همه چیز چنگ انداخته و در صدد به انفعال کشاندن مسلمانان و هویتزدایی از کشورهای اسلامی است، مسلمانان باید غیرت و حمیتحسینی را سر مشق قرار داده، قهرمانانه در مقابل آنان ایستادگی کنند و بدانند که ملت ایران با الهام از عاشورا و با بانک ابر مردی از تبار حسین در وحشت و ظلمت، نور هدایت را یافته و مقاومت و مبارزه را از حسین بن علی (ع) آموخته است و به خواستخدا در مقابل تمامی دنیای آنانی که در مقابل دینشان ایستادهاند خواهد ایستاد چرا که به قول حضرت امام خمینی «انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است .» (15)
2 . احیای امر به معروف و نهی از منکر
اگر از صفحه تاریک و ظلمانی حادثه عاشورا فراتر رفته و به جنبه نورانی آن نظر کنیم میبینیم اگر چه قیام کربلا چند وجهی و چند ماهیتی است اما یکی از عمدهترین عوامل آن مسؤولیت امر به معروف و نهی از منکر است که در این تلقی نمود بیشتری پیدا میکند . در نگاه مثبت و حماسی به عاشورا یادآوری مکرر حضرت از این عامل و اصرار بر برجسته کردن آن جایگاه خود را پیدا میکند . اساسا از نگاه شهید مطهری این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از عوامل دیگر به نهضتحسینی داده و موجب ماندگاری این قیام شده است:
«به موجب همین عامل است که این نهضتشایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل آموزنده هستند ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد، زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت ; یعنی اگر دعوتی از امام نمیشد، حسین بن علی (ع) به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت میکرد . اگر هم تقاضای بیعت از او نمیکردند، باز ساکت نمینشست، موضوع خیلی فرق میکند و تفاوت پیدا میشود .» (16)
در نگاه حماسی و سازنده به این قیام است که «حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردی است انقلابی و قیام کننده، یک مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگری لازم نیست . همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است، بیتالمال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف میشود، پیغمبر اکرم فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالی را ببیند «فلم یغیر علیه بفعل و لا قول» و در صدد دگرگونی آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید «کان حقا علی الله ان یدخله مدخله» (17) شایسته است (ثابت است در قانون الهی) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا میروند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد .» (18)
از اینجا است که معلوم میشود وظیفه امر به معروف و نهی از منکر مختص به امامحسین (ع) نبوده هر کسی که در چنین شرایطی قرار گیرد باید به آن قیام نماید و نباید این وظیفه را به عهده دیگری بداند و الا باید منتظر عذاب الهی بماند چنان که امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند:
«اذا تواکلت الناس الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیاذنوا بوقاع من الله; (19) «هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را به عهده همدیگر بگذارند پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند» .
اهمیت تاسی به حرکت امامحسین (ع) در این زمینه از آنجا بیشتر میشود که ببینیم با همه عنایتی که اسلام به امر به معروف و نهی از منکر داشته و آیات متعددی از قرآن در اهمیت آن وارد شده است و ملت اسلام را به خاطر آن بهترین امت نامیده و حسین (ع) هم برای احیای آن جان خود را فدا کرده است اما این امر هر روز در جامعه اسلامی کم رنگتر شده و از اهمیت آن کاسته میشود:
«از همین جا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما امت اسلام و بهترین امتها برای بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهی از منکر نیستیم . در نتیجه نمیتوانیم ادعای شرف و بزرگی کنیم، نمیتوانیم افتخاری داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعی نیست .» (20)
3 . شعارهای حیات بخش
در عاشورا دو نوع شعار دیده میشود یک نوع شعارهایی است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگری نیست . ولی شعارهای دیگری است که علاوه بر معرفی شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است . با یک تلقی درست از عاشورا میتوان این شعارها را دائمی کرد و در همه اعصار از آن استفاده کرد و از طریق آن روح در جامعه دمید اما متاسفانه بهای لازم به شعارها داده نمیشد و اینک نیز نیازمند اهتمام است . شهید مطهری معتقدند:
«اباعبدالله (ع) در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضتخودش را مشخص کرده که من برای چه میجنگم، چرا تسلیم نمیشوم، چرا آمدهام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری به جای آنها گذاشتهایم که این شعارها نمیتواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند .» (21)
شعارهای عاشورا آن چنان متنوع و همهجانبه است که میتواند یک ملت را کاملا غنی و سعادتمند کند . مهمترین شعارهای عاشورا را با الهام از شهید مطهری میتوان به این دستهها تقسیم کرد:
1 . حقگرایی
«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا; (22) آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل روی گردان نیست; در چنین شرایطی مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد .»
2 . آزادی و شرافت
«الموت اولی من رکوب العار; (23) نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر است .» «لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما; (24) مرگ را جز خوشبختی نمیبینم و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی .»
3 . دوری از ذلت
«هیهات منا الذله; (25) ذلت و خواری از ساحت ما به دور است .»
4 . اصلاحات اجتماعی
«انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطب الاصلاح فی امه جدی; (26) بی گمان قیام من برای خوشگذرانی و مفسدهجویی و ستمگری نمیباشد، بلکه قیام من فقط برای ایجاد اصلاح امور در امت جدم است .»
5 . انزجار از دنیازدگی و تظاهر دینی
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم; (27) مردم برده دنیا و دین لقلقه زبانشان میباشد .»
ب . خطر تحریف
به همان مقدار که تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعی میتواند مخرب و مخدر باشد و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امامحسین (ع) دچار رکود و رخوت نماید .
شهید مطهری به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافهزدایی از نهضت پاک حسینی حساسیت فوقالعاده نشان داده است . ایشان معتقد است در پاسداشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امامحسین (ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «کلید شخصیتحسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حقپرستی است .» (28)
و هر امری که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند انحراف و گمراهی است که یکی از نشانههای عقب ماندگی و عدم رشد اجتماع است . ایشان با نگاه به روزگاری که در آن به سر میبرد چنین آفتی را در تفسیر و رویکرد به قیام امامحسین (ع) مشاهده میکرد و روشن است این خطری نیست که اینک از آن، کاملا در امان باشیم:
«واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جای آنها زبونی و ضعف و جهالت و نادانی آمده است . این نشانه عدم رشد این ملت استبرای حفظ و نگهداری تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش .» (29)
تحریف و عوامل آن
تحریف یعنی «متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته استیا باید داشته باشد .» تحریف یا لفظی استیا معنوی . تحریف لفظی آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوی یعنی «منحرف کردن روح و معنی یک جمله یا یک حادثه» . پس تحریف یک حادثه یعنی علل و انگیزهها و همچنین هدف و منظورهای آن حادثه چیزی غیر از آنچه هست معرفی شود . عامل تحریف به طور کلی سه قسم است:
1 . عامل عداوت وغرض که از سوی دشمنان صورت میگیرد;
2 . عامل اسطورهسازی که یک حس اصیل در بشر است; 3 . عامل دوستی و تمایل که از سوی نزدیکان و دوستان صورت میپذیرد .
ریشه تحریف از روی دوستی در نهضت عاشورا این است که عدهای خیال کردهاند چون هدف گریه کردن برای امامحسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم میتوان استفاده کرد:
«عدهای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهای برای این کار میشود استفاده کرد … دستگاه امامحسین (ع) از دستگاه دیگران جداست . اگر اینجا دروغ گفتی بخشیده است، جعل کردی، بخشیده است، تحریف کردی بخشیده است … در نتیجه یک افرادی در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدهاند که انسان تعجب میکند .» (30)
از دیدگاه شهید مطهری در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظی رخ داده است و هم تحریف معنوی . طبعا برخی یا بسیاری از مواردی که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمردهاند، در نگاه برخی دیگر، چنین نیست و آن را نمیپذیرند و اساسا از منظری دیگر به اینگونه قضایا مینگرند ولی نگاه پر دقت و اصولی این عالم وارسته و جامعنگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریفهای لفظی از قبیل: داستان لیلی و علی اکبر، داستان عروسی قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابیالفضل در کودکی برای امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعی، روز عاشورا 72 ساعتبود، امام حسین با زی شاهان از مکه خارج شد، بیخبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب برای اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق .» (31)
تحریف معنوی
چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظی شده است و هم تحریف معنوی اما از آنجایی که تحریف معنوی محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلی واژگون میکند خطرناک است و خطرناکتر اینکه تحریف در اهداف امامحسین (ع) صورت گیرد . ایشان معتقدند دو تحریف معنوی بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضتحسینی ایجاد شده است:
1 . یکی از تحریفاتی که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهری تهمتبه اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن علی قیام کرد که کشته بشود برای اینکه کفاره گناهان امتباشد، کشته شد برای اینکه گناهان ما آمرزیده شود . حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ میگوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد برای اینکه گناهان ما بخشیده شود . نمیدانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفتهایم . ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیتبر ضد اسلام گرفت; یکی همین است .» (32)
این انحراف و تحریف میتواند هر گناهی را توجیه کند . یعنی شما برای امام حسین گریه کن هر کسی میخواهی باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2 . «تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند میدانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده . معلوم است، اگر یک چیزی دستور خصوصی باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمیکند، یعنی قابل پیروی نیست . اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن میگوید حسین از یک دستور خصوصی پیروی کرد، به ما مربوط نیست . به دستورات اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصی مخصوص خودش بود .» (33)
این در حالی است که امامحسین (ع) یک مکتب عملی برای کسانی که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد . این کلام امام (ع) است که فریاد میزند «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید» . (34) یعنی کسی که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسی که مثل یزید حاکم اسلامی شود اسلام را محو خواهد کرد . یا آنجایی که میفرماید «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا» . وقتی حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست، در این شرایط هر مؤمنی، نه فقط امامحسین (ع) بلکه هر مؤمنی باید مرگ را بر زندگی ترجیح دهد .
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولا نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن را به یک امر خصوصی که به دستور خصوصی بوده است تبدیل کرد . ثانیا به جای آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهی از منکر، گناه زدایی کند آن را زمینهای برای گنهکار سازی در آورده که هر گناهی را توجیه میکند .
در نگاه شهید مطهری این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعا به فلسفه عزاداری سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است . عزاداری و نوحه سرایی که سفارش شد تا هر زمینی را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزاداری است . در اینجا گاهی گفتیم برای تسلی خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بیتابی میکنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریههای ما ایشان آرامش پیدا میکنند! پس آن را یک خدمتخصوصی به حضرت زهرا تلقی کردیم . دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بیتقصیر به دستیک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسی که نفله نشده و برای هر قطره خون خود ارزش بینهایت قرار داد او بود . کسی که موجی ایجاد کرد که قرنها کاخهای ستمگران را لرزاند و میلرزاند و نامش با آزادی و برابری و عدالت و توحید و خداپرستی و ترک خودپرستی یکی شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفتهایم که عمری را جز در پستی و نکبت زندگی نکرده و نمیکنیم .» (35)
ج . رسالت علما مسئولیت مردم
در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزههای آن و چه در بخش دستاوردها و حتی عزاداریها، تحریفاتی رخ داده است . طبعا باید با این تحریفها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم;
1 . مسئولیت مردم
از دید شهید مطهری همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند برای اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد … منطق و فلسفه نمیخواهد، فطرت سلیم میخواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک میکند .» (36)
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتی ندارند، همه مسئولند برای اینکه اولا «چیزی که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانی به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبتحرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن میفرماید: واجتنبوا قول الزور (37)… به طور کلی عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان میدانند کالای تقلبی است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمیکند . عیب قضیه این است که عامه حتی مشوق هم هستند . (38) »
از این رو این تحریفات منکراتی است که در بازگویی قیام امامحسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهی از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند .
وظیفه دیگری که به عهده مردم است اینکه در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند;
«دیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود . روضهخوان بیچاره میبیند که اگر بنا بشود هر چه میگوید از آن راستها باشد مجلسش نمیگیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمیکنند، ناچار یک چیزی هم اضافه میکند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند .» (39)
2 . رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهری در مجالس عزاداری دو نقطه ضعف وجود دارد; یکی اینکه مردم میخواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضی نیستند; دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود . در این موقعیت علما بر سر دو راهی قرار میگیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهری با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینی میگوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ … بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنه الله» . (40) آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر میشود، آنجا که چیزهایی ظاهر میشود که در دین نیست، مسائلی پیدا میشود که من نگفتهام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمیآید . آن کسی که کتمان میکند، لعنتخدا بر او باد … وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است .» (41)
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینی دارای مراتب مختلف است . اولین مرتبه آن تعلق احساسی و عاطفی است که برای عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحی این مرحله در پاسداشت نهضتحسینی بسیار ماهرانه و از روی حکمتبوده است اما قطعا زمانی این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقی برای دستیابی به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الا اگر در همین سطح باقی بماند مخرب خواهد بود . بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالی مبارزه کنند . عالمان برجستهای نیز بودهاند که حقا در تحریفزدایی از ساحت عاشورا تلاش کردهاند . در دهههای اخیر مبارزه و مجاهده عملی حضرت امامخمینی مثال زدنی است . ایشان با تاسی از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که میتوان در تمامی گستره تاریخ ندای «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد . شهید بزرگوار مطهری نیز در مواجهه فکری با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است . حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعتها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردی دارند که در این زمینه نهی از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامی به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهای اسلام ناب محمدی، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغی نظام اسلامی در این زمینه گسترده است، رسانههای نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفی دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند . با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامی در بدعتزدایی از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا بهکار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود .
و این مسؤولیتی نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت .
پی نوشت ها:
1) شهید مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص668 .
2) همان، ص368 .
3) همان، ص379 .
4) همان، ص382 .
5) همان، ص31 .
6) همان، ص33 .
7) همان، ص32 .
8) همان، ص33 .
9) همان، ص59 .
10) مسند الامام الرضا، ج1، ص148 .
11) حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص59 .
12) همان، ص53 .
13) همان، ص52 .
14) همان، ص57 .
15) صحیفه نور، ج18، ص12 .
16) مجموعه آثار، همان، ص214 .
17) تاریخ طبری، ج4، ص304 .
18) مجموعه آثار، همان، ص215 .
19) فروع کافی، ج5، ص59 .
20) مجموعه آثار، همان، ص219 .
21) همان، ص184 .
22) بحارالانوار، ج44، ص381 .
23) مقتل الحسین مقرم، ص345 .
24) بحار، همان .
25) اللهوف، ص41 .
26) مقتل الحسین، ص156 .
27) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص425 .
28) مجموعه آثار، همان، ص45 .
29) همان، ص616 .
30) همان، ص90 .
31) همان، 606 .
32) همان، ص108 .
33) همان، ص109 .
34) مقتل مقرم، ص146 .
35) مجموعه آثار، همان، ص608 .
36) همان، ص121 .
37) سوره حج، آیه 30 .
38) مجموعه آثار، همان، ص614 .
39) همان، ص72 .
40) اصول کافی، ج1، ص54 .
41) مجموعه آثار، همان، ص131 .
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی