چرا به حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ و ذریه او سید نمی‌گویند ولی به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ذریه او سید می‌گویند و حتی آتش جهنم بر آنها حرام می‌باشد، ‌این همه تفاوت به خاطر چیست؟

چرا به حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ و ذریه او سید نمی‌گویند ولی به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ذریه او سید می‌گویند و حتی آتش جهنم بر آنها حرام می‌باشد، ‌این همه تفاوت به خاطر چیست؟

در اسلام سید اختصاص داده شده به سیادت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، چنان چه در حدیث مشهور فرمود: «أنا سیّد ولد آدم»؛[1] من سید فرزندان آدم هستم.
ترمذی از ابو سعید خدری نیز روایت کرده است: «قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ: أنا سیّد ولد آدم یوم القیامه؛[2] رسول خدا فرمود: من روز قیامت سید فرزندان آدمم.
از این رو کسانی که از اولاد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند در نسل حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ منحصر شده است و از نسل او و علی بن ابیطالب، همه سید شناخته شدند. چنان که در روایات هم آمده است. فاطمه سیده نساء العالمین و علیّ ابن ابیطالب سید الاوصیاء[3] الاحسن و الحسین سیّد اشباب اهل الجنه».[4] در حقیقت ریشه سیادت همان عظمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و علی ـ علیه السّلام ـ در صفات، منش‌ها و اعمال ایشان است، آنها به خاطر شخصیت والایشان آقا، سید و بزرگ بودند و شعاع این شخصیت از نظر فقه اسلام تا جد اعلای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یعنی هاشم نیز گسترده می‌شود و فرزندان او نیز از این رهگذر کسب افتخار می‌کنند.[5] لذا به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ذریه او، سید می‌گویند و به حضرت آدم و ذریه‌اش سید نمی‌گویند.
بنابراین سیادت در مفهوم خاص اسلام به خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و اصحاب کساء اطلاق می‌شود نه بر کسی دیگر. که این نسبت از دیرزمانی یعنی آغاز قرن اوّل بر بنی‌هاشم به خصوص ذریه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به کار برده می‌شده است.
کثرت و بسیاری فرزندان فاطمه ـ سلام الله علیها ـ از مزایای اختصاصی اسلام است و در هیچ مکتب و مذهبی نمی‌توان خاندان چنین بزرگ که رشته نسب و حسب آنان به شخص پیغمبر برسد، مشاهده کرد. ولی در اسلام صدها هزار و بلکه میلیون‌ها نفر هستندکه پشت در پشت دارای شجره نامه هستند و طبق آمار تخمینی، یک دهم جمعیت مسلمانان را سادات تشکیل می‌دهند. که سه میلیون نفر از آنان سادات فاطمی هستند.
سادات علوی، فاطمی، حسنی، حسینی، عباسی، زیدی، ‌جعفری، اسماعیلی، موسوی، رضوی، نقوی و تقوی، شعب مختلف این خاندان بزرگ را تشکیل می‌دهند و به هر کجا رفته‌اند از خود آثار علمی، اجتماعی و تربیتی به جا گذاشته‌اند و در کنار مدفن آنان مساجد با شکوه و مدارس اسلامی برپا گشته است. نسب خانواده بزرگ سادات به حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ می‌رسد و جده ایشان دختر پیغمبر گرانقدر اسلام است که عمرش چون گل کوتاه بود و بیش از هیجده سال زندگی نکرد.
البته این نکته نیز قابل ذکر است که در اسلام ارزش برای تقوی و عمل صالح است. سید پرهیزکار و متقی بر اساس اعمال نیک وارد بهشت می‌شود نه بر اساس سادات بودن، قرآن می‌فرماید: «ان اکرمکم عندالله اتقکم»[6] گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است. اسماعیل از پدر بزرگوارش امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسید: که گناهکاران طایفه ما چه حال دارند؟ فرمود: «و لیس بأمانیکم و لا امانی اهل الکتاب»؛[7] یعنی نه اوضاع دلخواه شماهاست و نه آرزو‌های اهل کتاب، هر کس بدی می‌کند جزا داده می‌شود به آن، و نمی‌یابد برای خود غیر از خدا یاری و نه یاوری.[8] امام باقر ـ علیه السّلام ـ نیز فرمود: میانه خداوند و احدی قرابتی نیست، به درستی که محبوبترین خلق به سوی خدا و گرامی‌ترین ایشان بر خدا کسی است که متقی‌تر و عمل کننده‌تر بطاعت خدا بوده باشد، به خدا قسم هیچ بنده‌ای خویش را نزدیک به خدا نمی‌کند مگر به واسطه طاعت… هر که مطیع خدا است دوست ما است و هر که نافرمان خدا است دشمن ما است و دوستی ما به دست نمی‌اید مگر به ورع وعمل صالح…[9]. بنابراین، ملاک و معیار در اسلام طاعت و بندگی خداوند است.
نتیجه این که: سید اختصاص داده شده به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ذریه‌اش. اولاً به خاطر وجود روایات که بیان شد. ثانیاً به خاطر عظمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و علی ـ علیه السّلام ـ در صفات، منش‌ها و اعمال ایشان است. که از این رهگذر فرزندانش نیز کسب افتخار می‌کنند. لذا به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ذریه او، سید می‌گویند و به حضرت آدم و ذریه‌اش سید نمی‌گویند.
درست است که احترام ذریه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و علی ـ علیه السّلام ـ لازم است امّا ملاک و معیار ارزش نزد خداوند تقوی وعمل صالح است، سید و غیر سید فرق ندارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پاسخ به پرسشها از دیدگاه تشیع و تسنن، ‌مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، انتشارات دفتر نمایندگی رهبری در امور اهل سنّت بلوچستان، ص 193 تا 201.
2. صدوق، ترجمه اعتقادات صدوق، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 136 تا 141، باب 41.

پی نوشت ها:
[1] . هندی، متقی، کنز العمال، بیروت الرساله، 1408 هـ .ق ، ج 7، ص 26.
[2] . همان، ج 11، ص 756.
[3] . همان، ج 12، ص 96.
[4] . همان، ج 13، ص 640.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، سبحانی، جعفر، پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناشر مدرسه الامام علی بن ابی طالب، چ اوّل، 1377، ص 607.
[6] . حجرات/ 13.
[7] . نساء/ 122.
[8] . صدوق، اعتقادات شیخ صدوق، باب 41، اعتقاد درباره علویان.
[9] . همان.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید