از آن جا که شیعه واقعی (اثنا عشری) تجلّی اسلام ناب محمدی بوده و در رهبری رهبران معصوم آن که در رأس آنان امام به حق امیر المؤمنین علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ قرار دارد بروز و ظهور یافته است و در حقیقت تداوم بخش راهی است که پیامبر اکرم برای سعادت بشر و رسیدن او به سر منزل مقصود و رهایی از جهل و گمراهی، آغاز نمود، و در طول تاریخ توسط امامان معصوم یکی پس از دیگری ادامه یافته است و همان گونه که پیامبر اکرم و وجود مقدس آن بزرگوار چنان چه قرآن فرموده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ»[1] رحمت عام الهی برای مردم است. ائمه اطهار و مکتب رهایی بخش تشیّع نیز مظهر رحمت و رأفت عام نبوی بوده و هدف و انگیزه اصلی آن هدایت و راهنمائی آحاد جامعه انسانی می باشد بدون هیچ گونه تفاوتی بین افراد جامعه بشری و اسلامی. بنابر این مکتب تشیع به پیشوائی ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ هیچ گونه ضدیت و دشمنی با هیچ کس و هیچ شخصی و گروهی ندارد بلکه نسبت به همه انسان ها و افراد جامعه با شفقت و رأفت و مدارا و عنایت و کرامت انسانی و اسلامی مواجهه و برخورد دارد.
در خصوص برخورد شیعیان و امامان معصوم ما با خلفا و عملکرد آنان در دوران خلافت آنان و پس از آن نیز برخورد امامان معصوم ما و به ویژه امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ با خلفا برخورد کریمانه و مشفقانه و به دور از هر گونه ضدیت شخصی بوده است با این که بر اساس ادله و شواهد قطعی تاریخی آنان خلافت را غصب نمودند و برخلاف دستورات قرآنی و سفارشات نبوی به ناحق بر عریکه قدرت و خلافت نشستند، اما به اعتراف شیعه و سنی کار اصلی امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در دوران خلفای ثلاثه، نظارت، هدایت و همکاری برای رفع انحرافات بیشتر آنان بود و بر اساس شواهد قطعی تاریخی خلیفه دوم (عمر) مکرر در امور زیادی با امام علی ـ علیه السلام ـ مشورت می کرد و از امام ـ علیه السلام ـ کمک می خواست و امام ـ علیه السلام ـ بر اساس رسالت والای الهی و مصالح کلی نهال نو پای اسلام و مردم مسلمان، با نادیده گرفتن عملکرد خلفا، از هیچ گونه راهنمائی و ارشادی دریغ و مضایقه نمی فرمودند. به عنوان نمونه در مسأله «تاریخ گذاری هجری و زمین های عراق با امام ـ علیه السلام ـ مشورت کرد و رأی امام ـ علیه السلام ـ درباره تعیین تاریخ هجرت رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ را به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی پذیرفت و هم چنین درباره زمین های عراق»[2] و در خصوص شرکت خود (خلیفه دوم) در جنگ با روم، از حضرت علی ـ علیه السلام ـ مشورت خواست. امام ـ علیه السلام ـ فرمود:« خداوند متعال برای اهل اسلام حفظ حدود و نواحی و نگهداری آبروی آن ها را ضمانت کرده است. ولی اگر تو خود به سوی دشمن اسلام حرکت کنی و در برخورد با آن ها مغلوب شدی، برای مسلمانان دوردست و مرز نشینان پناهی نمی ماند، و در صورت کشته شدن تو، تا هنگام بیعت مسلمانان با فرد دیگر کسی نیست که به وی مراجعه کنند، پس مصلحت اسلام و مسلمانان اقتضا می کند که تو به جای خود، مرد جنگ آزموده را به سوی ایشان روانه کنی و با او مردان صاحب تجربه، پر طاقت و خیر خواه را همراه سازی، اگر خداوند مسلمین را غالب کرد، که آرزوی همه ما است، ولی اگر مسلمانان شکست خوردند، تو پناه و یاور مسلمانان خواهی بود»[3]آیا این ضدیت است یا رحمت و رأفت محض در حق خلیفه؟!
و درباره شرکت عمر در جنگ با سپاه ایران فرمود: «منزلت زمامدار و حاکم مانند رشته مهره و تسبیح است که همه دانه ها را گرد آورده و به هم پیوند می دهد. اگر رشته قطع شود همه مهره ها از هم جدا و پراکنده می گردند. گر چه امروز عرب از نظر تعداد اندک است ولی با پیوستگی به اسلام بسیار است و با اجتماع و اتّحاد، غلبه دارد. پس تو محور میانه اسیا باش و آسیای جنگ را به وسیله عرب بگردان، آنان را به جبهه جنگ و کار زار اعزام نما ولی خودت با آنان مرو. اگر سپاه شاهنشاهی ایران تو را ببینند می گویند: این پیشوای عرب است اگر او را از بین ببرید راحت و آسوده خواهید شد. و این اندیشه، انگیزه آن ها را در جنگ شدید تر می کند و طمع و حرص آن ها را بیشتر می نماید»[4] آیا ممکن است انسان کسی را که با او دشمنی و ضدیت دارد، این گونه دلسوزانه و حکیمانه راهنمائی و ارشاد نماید؟! پس شیعه و رهبران معصوم و علماء جلیل القدر آن هرگز با کسی خصومت و دشمنی و ضدیت ندارند نه با عمر و نه با هیچ کس دیگر، بلکه آگاهانه و از سر دلسوزی و رأفت انسانی اسلامی می خواهند همه به سعادت و کمال نهایی رسیده و از شقاوت و گمراهی نجات یابند. و اگر تضاد و خصومتی هم درکار باشد از ناحیه عملکرد ناصواب و ناحق خلفا و سایر مخالفان شیعه در طول تاریخ بوده است زیرا شب پره خود از آفتاب گریزان است و الا افتاب را به او کاری نیست بلکه روشنی بخش شب های دیجور زندگی او می باشد.
و افسوس که ما نمی دانیم که امامان ما و علمای بزرگ و جلیل القدر ما چه شب هایی را با گریه سحر نکردند و بر بدبختی و گمراهی امت اشک نریختند و صلاح و هدایت مردم حتی گمراهان و مخالفان را از خدا نخواستند.
ای کاش مردم و خصوصاً آنان که در حق اهل بیت پیامبر ستم کردند، می دانستند که اهل بیت و مکتب رهایی بخش تشیع، چه قدر علاقه داشتند و دارند که آنان هدایت شده و به سعادت می رسیدند، و چه قدر از بدبختی آنان در رنج و اضطراب اند! در پایان توجه به این نکته نیز لازم است این که مشاهده می کنیم در سیره ائمه اطهار و کتب شیعی عملکرد خلفا مورد نقد و تحلیل و ردّ قرار گرفته است، تردیدی نیست و حق و واقعیت هم همین است و باید بدانیم که این کار به خاطر ضدیت با عمر و یا اشخاصی دیگر نیست بلکه برای تبیین حقایق و روشن کردن حقیقت و راهنمائی امت اسلامی بوده و هدایت و ارشاد امت مسلمان در قالب بازگو نمودن واقعیت های اسلامی و تاریخی از قبیل حادثه بزرگ غدیرخم و امثال آن وظیفه هر مسلمانی آگاه و مخلص می باشد و این کاری است که نه تنها شیعه بلکه عده زیادی از علما اهل سنت نیز به آن پرداخته اند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ شرح نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، خطبه های: 134 ـ 146.
2ـ الامامه و السیاسه، ج 1، ابن قتبه دینوری.
3ـ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج 1، ابن ابی الحدید، مهدوی دامغانی.
پی نوشت ها:
[1] . انبیاء / 107.
[2] . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 151 ـ 152.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 134.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 146.