حدیث (انا مدینه العلم و علی بابها) را اهل سنت تضعیف کرده اند، نظر علمای شیعه در این مورد چیست؟

حدیث (انا مدینه العلم و علی بابها) را اهل سنت تضعیف کرده اند، نظر علمای شیعه در این مورد چیست؟

گرچند برخی از اهل سنت در سند این حدیث اشکال کرده اند، اما بطور کلی احادیث پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه و آله- در شأن و منزلت علی-علیه السلام- از آن جمله درباره علم آن حضرت آنقدر زیاد است که تضعیف و تشکیک در برخی از آنها توسط افرادی ناآگاه به متون روایی اسلام هیچ گونه شبهه ای در صدور قطعی آنها ایجاد نمی کند با این وصف، به بررسی اجمالی این حدیث  اینگونه پرداخته می‌شود.
احادیث مربوط به علم حضرت علی-علیه السلام- بسیار متعدد و متنوع است که وجود آنها در متون معتبر روایی شاهدی بر وجود و صحت روایت یاد شده است. از آن نمونه عبارتند از: 1- (انا دارالحکمه و علی بابها)[1] 2- (انا دارالعلم و علی بابها)[2] 3- (انا میزان العلم و علی کفّتاه)[3] 4- (انا میزان الحکمه و علی لسانه)[4] 5- (أنا المدینه و أنت الباب، و لا یؤتی المدینه الاّ من بابها)[5] 6- (فهو باب مدینه علمی)[6] 7- (علی اخی و منّی و أنا من علی فهو باب علمی و وصیّی)[7] 8- (علی باب علمی و مبیّن لامّتی ما اُرسلت به من بعدی)[8] 9- (انت باب علمی)[9] 10-(یا ام سلمه اشهری و اسمعی هذا علی امیرالمؤمنین و سیدالمسلمین و عیبه علمی – و عاد علمی- و بابی الذی أوتی منه)[10] 11- (أنا مدینه الفقه و علی بابها).[11] و اما حدیث مورد سؤال نیز به چند صورت روایت شده که این خود نشان دهنده تعدد راویان حدیث است، مثلا در نقل حذیفه چنین آمده است: (أنا مدینه العلم و علی بابها، و لا تؤتی البیوت الاّ من ابوابها) و در نقلی از علی-علیه السلام-: (أنا مدینه العلم و انت بابها، کذب من زعم أنّه یصل الی المدینه الا من قِبل الباب) و در نقل دیگری از ایشان: (انا مدینه العلم و انت بابها، کذب من زعم أنه یدخل المدینه بغیر الباب، قال الله عزّوجلّ: و أتوا البیوت من ابوابها) و در نقل ابن عباس: (أنا مدینه العلم و علی بابها، فمن أراد العلم فلیأت بابه) و در نقل سعید بن جبیر از ابن عباس: (یا علی أنا مدینه العلم و انت بابها، و لن تؤتی المدینه الاّ من قِبل الباب) و در نقل جابر بن عبدالله انصاری: (أنا مدینه العلم و علی بابها، فمن اراد البیت – العلم – فلیأت الباب).[12] بنابراین، احادیث مشابه و هم مضمون و تعدد راویان و نقل حدیث مذکور، شواهدی قطعی بر صحت حدیث می باشند. علاوه بر این، بیش از 150 نفر از علمای سرشناس اهل سنت این روایت را در کتاب های خود نقل کرده و آن را از جمله روایات صحیح و غیرقابل انکار دانسته اند.
اینک به برخی از این افراد اشاره می شود:
1- ابوبکر عبدالرزاق بن همام صنعانی (ت: 211 هـ ).[13] 2- یحیی بن معین ابوزکریا بغدادی (ت: 233 هـ ).[14] 3- ابوعبدالله محمد بن جعفر فیدی (ت: 236 هـ ).[15] 4- ابومحمد سوید بن سعید هروی (ت: 240 هـ )[16] از اساتید مسلم و ابن ماجه
5- امام حنابله احمد بن حنبل (ت: 241 هـ ).[17] 6- عبّاد بن یعقوب رواجنی اسدی (از اساتید بخاری و ترمذی و ابن ماجه).[18] 7- ابوعیسی محمد ترمذی (ت: 279 هـ ).[19] 8- ابوعلی حسین بن محمد بن مفهم بغدادی (ت: 289 هـ ).[20] 9- ابوبکر احمد بن عمر بصری بزّاز (ت: 292 هـ ).[21] 10- ابوجعفر محمد بن جریر طبری (ت: 310 هـ ).[22] ابوعبدالله محمد بن یوسف کنجی شافعی (ت: 658 هـ ) پس از نقل حدیث می گوید: همه اهل بیت و صحابه و تابعین (از جمله ابوبکر و عمر و عثمان) در احکام الهی با علی-علیه السلام- مشورت کرده و به فضیلت و علم و حکمت او اعتراف کرده اند. و این حدیث در مورد مقام عظمت و فضیلت علی -علیه السلام-چیز زیادی نیست، زیرا مقام ایشان نزد خدا و رسول اکرم و مؤمنان بیش از این است.[23] ابوسعید خلیل علائی شافعی (ت: 761 هـ ) می گوید: چه دلیلی بر نفی این حدیث وجود دارد؟! برخی که این حدیث را تضعیف کرده اند، هیچ دلیلی در برابر سندهای صحیح و شواهد قطعی آن ارائه نکرده اند.[24] ابن حجر عسقلانی (تک 852 هـ ) می گوید: این حدیث سندهای متعددی دارد و سزاوار نیست آن را تضعیف کنیم.[25] در کتاب های اهل سنت تعبیرهای مختلفی دال بر صحت این حدیث وجود دارد، مانند: حدیث مشهور، حدیث متواتر، حدیث صحیح و حسن، حدیث مسلّم، حدیث اجماعی و مورد اتفاق و…
افراد معدودی وجود دارند که برخی از سندهای این حدیث را مورد اشکال قرار داده اند، اما با وجود سندهای متعدد و شواهد مسلّم نتوانسته اند اصل حدیث و مضمون آن را انکار کنند.
به آن چه اشاره شد، روشن می گردد که هیچ یک از عالمان مشهور اهل سنت این حدیث را تضعیف نکرده، بلکه آن را تأیید و تصریح به صحت آن کرده اند.
و اما عالمان شیعه نیز مانند اهل سنت این حدیث را از جمله احادیث مسلّم و آشکار دانسته و آن را اندکی از فضایل بی شمار امیرالمؤمنین علی-علیه السلام- می دانند.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ آفتاب ولایت، علی اکبر بابازاده، نشر دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.

پی نوشت ها:
[1] . ترمذی، صحیح، ج 2، ص 214 (ج 5، ج 596، ح 3723) حلیه الاوصیاء ج 1، ص 64; مصابیح السنه، بغوی، ج 4، ص 174، ح 4772; و دیگران
[2]. ذخائر العقبی، ص 77; و دیگران.
[3] . دیلمی، فرودس الاخبار، ج 1، ص 44، ح 107; و دیگران.
[4] . شرح الدیوان المنسوب الی امیرالمؤمنین، ص 3 به نقل از غزالی در «رساله العقلیه».
[5] . زین الفتی فی شرح سوره هل أتی، العاصمی; و دیگران.
[6] . خوارزمی، المناقب، ص 129، ح 143; و دیگران.
[7] . امینی، الغدیر، ج 6، ص 115; و دیگران.
[8] . کنزالعمال، ج 6، ص 156 (ج 11، ص 614، ح 32981); و دیگران.
[9] . امینی، الغدیر، ج 6، ص 115، به نقل از مصادر اهل سنت.
[10] . همان; المناقب، خوارزمی، ص 142، ح 163; و دیگران.
[11] . تنزیه الشریعه، ابن عراقی، ج 1، ص 377، ح 103; و دیگران.
[12] . امینی، الغدیر، ج 6، ص 114-113، به نقل از مصادر معتبر.
[13] . ن.ک: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 127، ح 4639.
[14] . همان، ص 127، ح 4637 و 4638; خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 11، ص 49، رقم 5728.
[15] . المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 127.
[16] . البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 7، ص 395 (حوادث سال 40 هـ ).
[17] . احمد بن حنبل، فضائل علی، ص 138، ح 203.
[18] . کنجی، کفایه الطالب، ص 220، باب 58.
[19] . ترمذی، سنن، ج 5، ص 596، ح 3723.
[20] . المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 127، ح 4638.
[21] . ن.ک: الغدیر، ج 6، ص 88.
[22] . طبری، تهذیب الآثار، ص 105، رقم 173.
[23] . کفایه الطالب، ص 220 و 222 و 223، باب 58.
[24] . ن.ک: اللآلی المصنوعه، 1، ص 155، ص 333.
[25] . لسان المیزان، ج 2، ص 155، رقم 2034.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید