چرا حضرت علی ـ علیه السلام ـ بعد از قتل عثمان، می فرماید: که اگر نبود مسئولیتی که خدا از علما و دانشمندان گرفته، شتر خلافت را رها می کردم. چرا نمی گوید: من خلیفه خدا هستم، امام هستم، نماینده غدیر هستم. می گوید: عالم و دانشمند هستم!

چرا حضرت علی ـ علیه السلام ـ بعد از قتل عثمان، می فرماید: که اگر نبود مسئولیتی که خدا از علما و دانشمندان گرفته، شتر خلافت را رها می کردم. چرا نمی گوید: من خلیفه خدا هستم، امام هستم، نماینده غدیر هستم. می گوید: عالم و دانشمند هستم!

اولا: باید ببینیم کسانی که با امام بیعت کردند، چه کسانی بودند و بر اساس چه بینش و شناختی با امام بیعت کردند؟ آنها کسانی بودند که خلافت سه خلیفه قبل از علی «علیه السلام» را آزموده بودند و همچنین رفتار و سلوک دیگر اصحاب رسول الله را هم در طول بیست و پنج سال تجربه نمودند، آنها متوجه شدند عالم ترین و فاضل ترین صحابه رسول خدا که هم قرآن را خوب می شناسد و هم سنت نبوی را علی «علیه السلام» است.
خود حضرت نیز در طول دوران 25 ساله سکوت خود بارها به اعلم و افضل بودن خود اشاره نموده بود. لذا آنها علی «علیه السلام» را دانشمندترین و فاضل ترین یار پیامبر می دانستند. اگر آنها با علی بیعت کردند تنها به این دلیل بود، آنها (اکثریت) بدلیل خلافت انتصابی از طرف خدا به عنوان امام و جریان غدیر به سوی امام نیامدند بلکه می گفتند: پیامبر به صورت کلی نسبت به علی «علیه السلام» سفارش نموده است.
بنابراین باید ببینیم مخاطبین امام «علیه السلام» چه کسانی بودند بدون تردید اگر امام در مجمع شیعیان خود صحبت می فرمود: می گفت: من خلیفه خدا هستم، امام شما هستم و نماینده غدیر اما امام در جمعی صحبت نموده که اعتقادی به «وصایت» او نداشتند. تنها به این دلیل به امام روی آورده بودند که ظلم و فساد و تباهی دستگاه خلافت عثمان را دیده بودند و اگر به فرض «عثمان» همچون «ابابکر» و «عمر» عمل می کرد معلوم نبود که امام علی «علیه السلام» به خلافت برسد. لذا امام که خود خطیب توانائی بود، مقتضای حال را رعایت نموده و به قول معروف: «هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد» عمل نموده است.
ثانیاً: سخنان امام منافاتی با مقام «امامت» و «خلیفه خدا» و «نماینده غدیر» بودن ایشان ندارد. زیرا علت انتخاب علی «علیه السلام» از طرف خدا به مقام امامت، به جهت شایستگی هایی از جمله مقام علمی ایشان بوده است که آن را هم خدا به ایشان اعطا نموده بود و در مکتب پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» تعلیم یافته بود که رسول اکرم فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها» مگر نه آن است که انتخاب آدم «علیه السلام» و برتری او بر «فرشتگان» به جهت مقام علمی آدم بود، که خداوند او را مزین به «تعلیم اسماء» یعنی: تعلیم حقایق کلی جهان نموده بود و برای همین مقام علمی آدم بود که ملائکه خضوع کردند و به فرمان حق بر آدم خاکی سجده نمودند؟ در اینجا نیز حضرت وصی امام الموحدین می فرماید: من عالم امت محمد «صلی الله علیه و آله» هستم و خداوند از عالمان هر امتی عهد و پیمان گرفته است که در برابر «سیری ظالم» و «گرسنگی مظلوم» سکوت نکنند و من نیز چون عالم امت هستم سکوت بر من جایز نیست. زیرا که امروز با من عهد و پیمان بسته اند و با من بیعت کرده اند. (لولا حضور الحاضر و…) پس هیچ عذر و بهانه ای امروز برای من قابل قبول نیست. و اگر دیروز (در مدت 25 سال) سکوت کردم، عذر شرعی و حجت عقلی داشتم، چون مردم مرا نخواسته بودند و با من بیعت نکرده بودند.
نکته دیگر در تأیید سخن فوق آن است که امام «علیه السلام» از «راسخان» در علم است که قرآن کریم فرموده: «وما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم[1] یعنی: حقایق قرآن و عالم هستی را جز خدا و راسخان در علم، کسی دیگر نمی داند».
بنابراین امام با سخنان خود می خواست جامعه گرفتار جهل و تعصب را متوجه مقام علمی الهی خود نماید. ایشان بارها فرمودند: «سلونی قبل ان تفقدونی یعنی: پیش از آنکه من (علی) را از دست دهید، مجهولات خود را بپرسید، که من به راههای آسمانی (معارف الهی) داناترم نسبت به راههای زمینی» و در گفتگو با کمیل بن زیاد نخعی فرموده است:
«ها ان ههنا لعلما جمّاً (و اشار بیده إلی صدره) لو اصبت له حَمله[2] یعنی: آگاه باش اینجا علم و دانش فراوانی هست (وقتی حضرت این جمله را فرمود، به سینه خود اشاره نمود) اگر برای آن یاد گیرنده ای می یافتم».

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ سیری در نهج البلاغه، استاد مطهری، بخش امامت در نهج البلاغه.
3ـ امامت و ولایت، هادی نجفی، بخش ادله امامت.

پی نوشت ها:
[1]. آل عمران/3.
[2]. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1156.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید