مولا علی ـ علیه السلام ـ در خطبه هایی اشاره دارند به نقص عقل زن، و عدم مشورت با او. می خواستم بدانم با توجه به این که مولا ـ علیه السلام ـ هیچ گاه کلام شان خالی از حکمت نبوده حکمت این سخنان چیست؟

مولا علی ـ علیه السلام ـ در خطبه هایی اشاره دارند به نقص عقل زن، و عدم مشورت با او. می خواستم بدانم با توجه به این که مولا ـ علیه السلام ـ هیچ گاه کلام شان خالی از حکمت نبوده حکمت این سخنان چیست؟

مولا علی ـ علیه السلام ـ همسری دارند به وسعت زیبایی دنیا. اما در خطبه هایی اشاره دارند به نقص عقل زن، و عدم مشورت با او. می خواستم بدانم با توجه به این که مولا ـ علیه السلام ـ هیچ گاه کلام شان خالی از حکمت نبوده حکمت این سخنان چیست؟ خواهشمندم با دقت و تحقیق بسیار به من پاسخ گویید. یا آنچه که یکی از بستگان می گفت: در کتابی خواندم که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چون با زنان مشورت می کردند عکس آن عمل می کردند حکمت این چیست؟ البته پاسخ اجمالی در این باره خوانده ام و شنیده ام اما قانع نشده ام اینکه می گویند: نقص طور دیگری معنا می شود و یا یکی از اساتید دانشگاه این خطبه را از حضرت نمی داند، من را قانع کنید؟

برای رسیدن به یک پاسخ منطقی و قانع کننده لازم است ابتدا اصل خطبه امیر المومنین ـ علیه السلام ـ را که بعد از جنگ جمل ایراد شده است ترجمه نموده و سپس به تفصیل و تشریح آن بپردازیم:
بر اساس این خطبه علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «ای مردم، زنان از نظر ایمان و بهره اقتصادی و موهبت عقل کاستی هائی دارند، اما کاستی ایمان آن ها، به دلیل آن است که از نماز و روزه در ایّام عادت باز می مانند، و گواه کاستی عقول آنان این است که شهادت دو نفر از آنان هم چون شهادت یک مرد است، و اما کاستی بهره اقتصادی آن ها دلیلش این است که سهم ارث آنان، نصف سهم مردان است. حال که چنین است از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان آنان باشید…».[1] در تفسیر و شرح این خطبه، میان شارحان نهج البلاغه به ویژه شارحان معاصر گفتگو بسیار است. به همین دلیل لازم است مقدمه ای برای روشن شدن بحث های این خطبه ذکر کنیم.
در طول تاریخ در مورد شخصیت زن بسیار گفتگو شده و افراط و تفریط هایی در نحوه قضاوت پیرامون این قشر عظیم صورت گرفته، گاه او را از مقام انسان پایین کشیده و یا در شخصیت انسانی او تردید کردند و گاه او را به اوج برده و به عنوان جنس برتر معرفی نمودند و زن سالاری را در جامعه بشریت پیشنهاد کرده اند که می توان گفت این افراط و تفریط ها عکس العمل یکدیگر است.
در جوامع امروزی، به ویژه جوامع غربی یا آن ها که راه غرب را در دموکراسی می پیمایند نیز، سخن در این زمینه بسیار است، سیاست مداران خود را نیازمند آرای زنان می دانند، چرا که زن و مرد در انتخابات ـ یکسان عمل می کنند و سرمایه داران خود را نیازمند به کار زنان می بینند، به خصوص این که غالبا توقع آن ها از نظر دستمزد و امتیازات دیگر از مردان کمتر است. دستگاه های عظیم تبلیغاتی نیز که بخش مهمّی از سیاست های تبلیغاتی و اقتصادی را تشکیل می دهد، خود را به زنان نیازمند می بینند.
این جهات سبب شده که در سخن، دفاع زیادی از حقوق آن ها شود و شخصیت آن ها را تا آن جا که می توانند بالا ببرند، ولی در عمل خبری نیست و زنان امروز گرفتار انواع محرومیت ها هستند که در گذشته نیز با آن دست به گریبان بودند. همین امر در تفسیر متون مذهبی نیز موثر واقع شده است و گروهی که از حقوق زن به صورت شعار گونه و ریا کارانه دفاع می کنند، این متون را طوری تفسیر می کنند که باب میل اکثریت زنان باشد و تمایلات آن ها را، هر چند به صورت کاذب، اشباع کنند.
خطبه مورد نظر و جملات معدودی دیگر که در نهج البلاغه و یا موارد نادری از کلمات دیگر منسوب به رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شبیه آن است، از این گفتگوها و شرح و تفسیر های مختلف بر کنار نمانده است، گاه در سند آن تردید شده و گاه در تفسیر متن آن بحث کرده اند که مبادا کم ترین گرد و غبار نقص، بر دامان زنان بنشیند و بعضی نیز راه تفریط را پیموده و زنان را مجموعه ای از نقص و کاستی نشان داده اند.
ولی در این میان، دو چیز را نمی توان انکار کرد، نخست این که: این خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و می دانیم میدان دار اصلی آن جنگ، «عایشه» بود که به تحریک «طلحه» و «زبیر» به شکل بی سابقه در میدان جنگ وارد شد و خون های زیادی از بی گناهان و یا ناآگاهان به زمین ریخت که بعضی عدد کشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر می دانند.[2] درست است که بعد از شکست لشکریان «عایشه» و «طلحه» و «زبیر» آن زن اظهار ندامت کرد و امیرمومنان علی ـ علیه السلام ـ نیز به خاطر احترام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ او را به مدینه باز گرداند، ولی آثار نامطلوب این جنگ برای همیشه در تاریخ اسلام باقی ماند.
دیگر این که: ما در بسیاری از آیات قرآن حتی مذمتی از نوع بشر می بینیم: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ـ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ـ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»[3] به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده، هنگامی که بدی به او می رسد، بی تابی می کند، و هنگامی که خوبی به او رسد بخل می ورزد و مانع دیگران می شود. و در جای دیگر می خوانیم «إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا»[4] انسان به یقین بسیار ظالم و جاهل بود. و در جای دیگر از انسان به عنوان موجودی که هرگاه به نعمت می رسد طغیان می کند، یاد شده: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى ـ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»[5] و در جای دیگر او را «کفور مبین» کفران کننده آشکار، نامیده است: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَکفُورٌ مُّبِینٌ»[6] و مانند آن.
بی شک انسان در طبیعت اش نه «کفور مبین است نه «ظلوم و جهول» و نه طغیان گر، بلکه ظاهر این است که این بحث ها درباره انسان هایی است که تحت تربیت رهبران الهی قرار نگرفته اند و به صورت گیاهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمائی و نه بیدارگری دارند و در میان هوس ها غوطه ورند. به همین دلیل در قرآن از مقام انسان با تقوا و مطیع فرمان الهی، مدح و تمجید فراوان شده و اصولا بنی آدم به عنوان گل سر سبد جهان آفرینش معرّفی گردیده است: «وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً».[7] در مورد جنس زن نیز مطلب همین گونه است، در میان زنان افراد شایسته داریم که حتی در میان مردان مانند آن ها کم است و به عکس، زنان بسیار منحرفی داریم که سرچشمه بسیاری از نابسامانی های جامعه بشری هستند.
اینک با توجه به این مقدمه، به اختصار به شرح و تفسیر خطبه می پردازیم و در پایان به نکاتی نیز در همین ارتباط اشاره خواهیم کرد. همان گونه که اشاره شد امام ـ علیه السلام ـ این خطبه را در جنگ «جمل» به عنوان هشدار به همه مسلمانان بیان می کند تا در آینده گرفتار چنین حوادث دردناکی نشوند. نخست می فرماید: «ای مردم، زنان از نظر ایمان و بهره «اقتصادی» و موهبت عقل کاستی هایی دارند» سپس به ذکر دلیل برای این سه کاستی پرداخته، چنین ادامه می دهد: امّا کاستی ایمان آن ها به دلیل آن است که از نماز و روزه در ایّام عادت باز می ماند، و گواه کاستی عقول آن ها این است که شهادت دو نفر از آنان، هم چون شهادت یک مرد است، و اما کاستی بهره اقتصادی آن ها دلیلش این است که سهم ارث آن ها، نصف سهم مردان است.» شک نیست که این کاستی های سه گانه هر کدام دلیلی دارد همان گونه که در سئوال به حکیمانه بودن آن اشاره شده است، اگر خداوند متعال نماز و روزه را در ایّام عادت ماهانه از زنان برداشته به دلیل این است که اولاً زمان عادت، حالت بیمار گونه برای زنان پیدا می شود، که نیاز به استراحت بیشتر دارند. ثانیاً وضع آن ها متناسب عبادت و نیایش نیست. و اگر شهادت دو زن برابر یک مرد است به خاطر آن است که عواطف بر آنان غلبه دارد.
و ای بسا تحت تأثیر عواطف و احساسات واقع شوند و به نفع کسی و به زیان دیگری شهادت دهند، و اگر سهم ارث آن ها نیمی از سهم مردان است، اولا این تنها در مورد فرزندان و همسرها است، درحالی که در مورد پدر و مادر در بسیاری از موارد ارث آن ها یکی است. و ثانیا نفقات زندگی همه بر دوش مردان است و زن نه تنها نفقه فرزندان را نمی پردازد، بلکه شوهر باید نفقه او را بپردازد، هر چند از طریق ارث یا طرق دیگری، مال فراوانی به دست می آورد.[8] بنابراین تمام این تفاوت ها که در اسلام وارد شده حساب شده می باشد. اما یک نکته را نمی توان انکار کرد که به هر حال زن و مرد از تمام جهات یکسان نیستند و آن هایی که شعار مساوات یا احیانا شعار برتری زن را بر مرد سر می دهند، خودشان در عمل طور دیگر رفتار می کنند. و لذا همواره در میان دانشمندان بر سر این موضوع بحث و گفتگو وجود داشته که آیا زن و مرد واقعا از نظر آفرینش و جنبه های حقوقی یکسانند یا متفاوت اند و غالبا عقیده بر این بوده که از نظر ساختمان جسمانی و جنبه های عاطفی و عقلانی تفاوت هایی در میان آن ها وجود دارد. بی آن که این تفاوت ها از شخصیت زن بکاهد و یا بر شخصیت مرد بیفزاید، ولی بی شک این تفاوت می تواند سبب تفاوت مسئولیت های آن ها در اجتماع شود.[9] در پایان لازم است به چند نکته هم اشاره شود: آن چه از منابع اسلامی و منطق عقل، در این زمینه استفاده می شود این است که شخصیت انسان دارای سه بعد است که در ضمن سه نکته به آن می پردازیم:
الف) بعد انسانی و الهی که عمده ترین ارزش های انسانی در آن مطرح است، فرقی میان مرد و زن نیست، هر دو در پیشگاه خدا یکسانند و هر دو می توانند راه قرب الی الله را تا بی نهایت ادامه دهند، لذا خطابات قرآنی در این زمینه شامل هر دو به طور مساوی است: «هر کس کار شایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، او را به حیات پاک زنده می داریم و پاداش آن ها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.»[10] و آیات متعدد دیگر که دلالت صریح بر این مطلب دارند.
ب) بعد علمی فرهنگی، در این قسمت نیز، فرقی میان زن و مرد وجود ندارد، یعنی راه فراگیری علم و دانش به روی هر دو به طور یکسان باز است و حدیث معروف: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»[11]دلیل این ادعا است. حتی اگر کلمه «مسلمه» نیز جزء حدیث نباشد، زیرا مسلم در این جا به معنای نوع انسان است همان گونه که در بعضی روایات چنین است. بنابراین محدودیتی از نظر اسلامی، در فراگیری علوم برای زنان وجود ندارد.
ج) بعد اقتصادی، که از این نظر نیز فرقی میان زن و مرد نیست، یعنی آن ها می توانند نتیجه کار خود را مالک شوند همان گونه که مردان می توانند.
اما با وجود همه این ها باید تفاوت های طبیعی این دو جنس را پذیرفت و با شعارهای دروغین، خود را در بیراهه گرفتار نسازیم. و وجود پاره ای از تفاوت ها که به برخی از آن ها کلام حکیمانه امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ اشاره دارد هرگز نمی تواند اصول کلی برابری را در میان این دو جنس در بعد الهی و انسانی و در بعد علمی و فرهنگی و در بعد اقتصادی بر هم بزند.[12] سخن نهایی این که برتری میزان تعقّل و تدبّر در بین جنس مرد و افزایش عواطف و احساسات در غالب زنان جای تردید ندارد و این مربوط به جنس و اغلب افراد است نه این که عمومیت داشته باشد، و قطعاً زنانی مثل حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ از حیث عقلانیت و تدبیر و مدیریت و… وجود دارند که برتر از مردان هستند.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ پیام امام، شرح نهج البلاغه، ج3، آیت الله مکارم.

پی نوشت ها:
[1]. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 79.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، ج3، ص289.
[3]. معارج / 19 ـ21.
[4]. احزاب / 72.
[5]. علق / 6ـ 7.
[6]. زخرف / 15.
[7]. اسراء / 70.
[8]. پیام امام، همان، ج3، ص294ـ295.
[9]. همان.
[10]. نحل / 97.
[11]. پیام امام، همان، ج3، ص298.
[12]. همان.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید