زندگی نامه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)(3)

زندگی نامه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)(3)

نویسنده: فرزین نجفی پور

معرفى فاطمه (سلام الله علیها)

سخن از فاطمه (سلام الله علیها)است و معرفى او، و البته در محدوده حسب و نسب، ولادت و نامگذارى او بگونه‏اى اجمالى تا شناختى سطحى از ریشه و تبار او حاصل آید. اما در همین تلاش مقدماتى نیز ما با دشوارى‏هائى بشرح ذیل مواجهیم:
1- دشوارى در محدودیت ثبت تاریخى که بسیارى از اطلاعات لازم از وقایع و جریانات بصورتى مدون وجود ندارند.
2- اختلاف در رأى و نظر مورخان که برخى از آنها استناد تاریخى را ملاک بحث خود قرار داده‏اند گروهى اسنتاد عقلى را. آشفتگى و درهمى اسناد در این زمینه فوق‏العاده است .
3- آمیخته بودن شگفتى‏هاى واقعیت زندگى او، با پاره‏اى از استبعادهاى فکرى و عقلى که موجب شد مورخى آن را بکلى نادیده انگارد و اصولاً وارد آن بحثها نگردد.
4- دور ماندن ما از اصل جریان‏هاى تاریخى بعلت فاصله زمانى بسیار و نفوذ دست تحریف در اسناد و احیاناً اعمال غرض برخى از مورخان و برخورد خطى و مسلکى با وقایع.
5- آمیختن بسیارى از مسائل و حوادث با تعصب‏هاى، اغراق گوئى‏ها، و در مواردى هم تخفیف‏ها و کاستن‏ها از شأن و رتبت و موقعیت او، واقعى جلوه دادن امرى را که شاید هرگز واقع نشده بود و یا اصل مسأله به گونه‏اى دیگر بوده و مورخ آن را با رنگ مذاق خویش وفق داده است .
در همه حال این مائیم و آن هم تاریخ. اسنادى در دستند که تکیه‏گاه ما جز بدانها نمى‏تواند باشد. گو اینکه در مواردى با استحسان عقلى مى‏توانیم بحقایقى دست یابیم ولى بعلت شگفتى‏هاى عظیم خلقى و خلقى در فاطمه (سلام الله علیها) و استثنائى بودن شرایط او، همه گاه به آن هم نمى‏توان تکیه کرد. و ما در عین چنان دشوارى‏هاو محدودیت‏ها خواستیم به ترسیم چهره‏هاى واقعى از شخصیت فاطمه (سلام الله علیها) بپردازیم و طبیعى است که توفیق ما در این راه اندک باشد.
پدرش
پدرش محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم انبیاء و آخرین تن از سفراى الهى، عقل کل و هادى سبل است. رمز خلقت است و سمبل آفرینش به برکت او خلقت افلاک است و انجم، و در سایه بعثت او نظام حیات اسلامى و رشد و سعادت بشر. اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه انسانى بود و در گرو خدمتش چه رشدها و پیشرفتهائى براى بشریت پدید آمدند خود بحثى پر دامنه است که عرضه آن دفترى جداگانه را مى‏طلبد و به بحمدالله آثار مکتوب در این زمینه اندک نیستند. بدین خاطر ما وارد آن بحث نمى‏شویم و تنها به این مطلب بسنده مى‏کنیم که: فاطمه (سلام الله علیها) ثمره وجودى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تربیت شده و در دامان او، آن هم در دوران بعثت است. بدین سان هرگونه بحث و سخنى که در اسلام راجع به تربیت و سازندگى است توسط پیامبر درباره او پیاده شده و حق است که فاطمه (سلام الله علیها) را تربیت یافته‏اى مدل و اسوه براى دنیاى اسلام بشناسیم و اگر از ما بپرسند که اسلام در تربیت دختران به کجا مى‏خواهد برسد پاسخ صریح آن این است که مى‏خواهد چون فاطمه (سلام الله علیها) بپروراند.
مادرش
مادرش خدیجه است، زن سرشناس عرب و از متشخص‏ترین آنها، از خاندانى که اغلب اعضایش متفکر بودند و صاحب مقامات علمى. پدرش مدافع کعبه و مقاومى سرسخت که نگذاشت حجر الاسود توسط پادشاه یمن از خانه کعبه کنده و ربوده شود، جدش جزء گروه حلف الفضول و مدافع مستضعفان، پسر عمویش ورقه بن نوفل فردى که در جلسه سرى سران جاهلیت بت پرستى را کار لغو و بیهوده کرده بود و با شنیدن جریان وحى و نبوت سر پیامبر را بوسید و مراتب را به او تبریک گفت و به او عده یارى داد و… [1]اما خدیجه خود زنى است که از قریش، صاحب مال و ثروت بسیار، در عین جمال معنوى متعدد. شافعى در کتاب خود مى‏نویسد کانت خدیجه اوسط نساء قریش نسباً و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالا و کانت تدعى فى الجاهلیه، طاهره. [2]او از لحاظ نسب در جامعه قریش زنى متوسط و از نظر شرافت بزرگترین آنها و از نطر مال و ثروت در سطح نسبتاً بالائى بود و او را در جاهلیت طاهره مى‏خواندند.زنى بود، باصفات عالى و پاکیزه که زکیه‏اش نیز مى‏نامیدند. پناه زنان و دختران بى‏پناه بود و ام الایتامش مى‏خواندند.زنى بود با گذشت و ایثارگر، ملکه‏اى بود جلیله و على الاطلاق در مکه، که در سایه علاقه به معنویت، تلاش و کوشش بسیارى در خدمت به مردم داشت و در مسیر تجارت و کار، درآمدى بدست آورده و بخشى از آن را در خدمت به محرومان صرف مى‏کرد.
ازدواج باپیامبر :
پس از مرگ همسر اول (و شاید همسر دوم) بعلت ثروت و شهرت، و هم بعلت پاکدامنى و طهارت خواستگارانى بسیار براى او مى‏آمدند. ولى او به همه آنها پاسخ منفى مى‏داد. اما او محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را که بعدها به پیامبرى رسید امین و راستگو یافته و آثار عظیمى از نجابت و عزت در او سراغ داشت. خود به وسیله پیام رسانى به او پیشنهاد ازدواج داد و تقاضاى همسرى با او را کرد.و عرضت نفسها على النبى و قالت یابن عم انى رغبت فیک لقرابتک منى، و شرفک من قومک و امانتک عندهم و حسن خلقک و صدق حدیثک [3] خود را بر پیامبر عرضه کرد و گفت اى پسر عم، بخاطر خویشاوندى و نزدیکى تو با خود به تو رغبت دارم، و هم بمناسبت برترى شرافت تو و امانت تو در نزد آنان و اخلاق خوش تو و صدق سخن تو خواستار ازدواج تو شده‏ام.و این یک درس است براى همه آنان که در پى ازدواج و اختیار همسرند. زنان با کمال و فهمیده در ازدواج به دنبال ملاک و معیارى مى‏روند که زندگى ساز و سعادت آفرین باشد. تنها در پى قد و قامت رشید، چهره زیبا، و مال و ثروت نیستند که آن جنبه‏ها در عین اینکه بد نیستند اصالت ندارند. زندگى سعادتمندانه زوجین در سایه شرافت و ایمان است، امانتدارى و پاکى است، حسن خلق و صدق حدیث است و دیگر امور باید تحت‏الشعاع آن قرار گیرند.
برگزارى ازدواج
ازدواج صورت گرفت، با شکوه و عزتى در خور آنان و این درست به هنگامى است که پیامبر جوانى مجرد است و 25 سال از عمرش مى‏گذرد و خدیجه به روایت ابن عباس 28 سال [4]او و به روایت مشهور 40 سال دارد و زنى بیوه است و البته در آنجا که مسأله کفویت اعتقادى مطرح باشد مسأله تفاوت سن و بیوگى تحت‏الشعاع قرار خواهد گرفت.ازدواج شان ازدواجى موفق بود وا ین دو از وصل هم راضى و دلشاد بودند و تاریخ همانند چنان وصلتى را که خاطره آفرین باشد سراغ ندارد. خدیجه از مال خود، به احترام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هزینه بسیارى را تدارک دید و جمع عظیمى بر سر خوان او حاضر شدند و از آن جشن و اطعام بهره بردند و آوازه آن وصلت در شهر پیچید.این نکته نیز قابل ذکر است که بسیارى از زنان همشأن خدیجه او را بخاطر این ازدواج سرزنش کرده وحتى از او دورى گزیدند. بر او وارد نمى‏شدند و بر او سلام نمى‏کردند و این امر بدان حد بود که میرفت خدیجه را نگران کند زیرا در جاهلیت فرد یتیم را بچشم فردى بیچاره نگاه مى‏کردند و ازدواج و همسرى با او را نامیمون مى‏شمردند و وحشت از آن بود که بدبختى یتیم دامنگیر آنها هم بشود. ادامه این دورى و قهر چندان ادامه یافت که حتى در دوران نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خدیجه را نگران جان پیامبر مى‏کرد. او پس از ازدواج صندوقى را که در آن پول و ثروت و اسناد او بود درمقابل پیامبر نهاد که این دارائى من است و در اختیار توست و من در برابر تو کنیزى هستم. [5] ایمان خدیجه
فاطمه (سلام الله علیها) این مزیت را بر دیگران زنان جامعه خود دارد که مادرش «اوّلُ مَنْ آمَن» است. و پس از قبول اسلام و دعوت پیامبر همه توان و عاطفه و احساس و هستیش را در راه دین او مایه گذارد و همه صدق و وفایش را در راه گسترش آئین او صرف کرد. و درآمد و ثروتش را که اندک نبودند براى پیشبرد اهداف الهى و انسانى بکار انداخت .
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از وفات او، در برابر فردى که از محبت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او انتقاد کرده بود فرمود: و این مثل خدیجه، صدقتنى حین کذبنى الناس [6] چه کسى مى‏تواند چون خدیجه باشد؟ به هنگامى که همه افراد به تکذیبم پرداخته بودند او مرا تصدیق کرد و…زهرى در تاریخ خود مى‏نویسد خدیجه در راه ترویج اسلام و کمک به مسلمانان چهل میلیون سکه طلا و نقره خرج کرد و همه هستیش را در راه خدا داد و بگفته بزرگى دیگر [7] با آن همه ثروتى‏که داشت دستش از مال دنیا چنان خالى بود که حتى کفنى براى خود باقى نگذارد و در حین مرگ توسط دخترش فاطمه (سلام الله علیها) به پیامبر پیغام فرستاد عبائى را که در حین نزول وحى بر سر مى‏انداخت کفن او کند و پیامبر هم چنین کرد .در آن هنگام که راه حق شناخته شود و جاى شک و شبهه‏اى باقى نماند، دیگر جاى حفظ و نگهدارى کفن هم نخواهد بود مى‏توان از پول کفن خود هم بنفع هدف صرفنظر کرد. آرى، از نظر ما هم بى کفن بودن ضایعه‏اى است، ولى ضایعه بزرگتر و بهتر بگوئیم فاجعه گرانبارتر در این است که ستر آئین و مذهب براى آدمى نباشد. خدیجه بى‏کفنى خود را مى‏پذیرد تا جامعه انسانى را جامه‏اى و نانى باشد، از جهاز دفن خود مى‏گذرد تا آئینداران راستین بى‏ساز و برگ نباشند.
احترام خدیجه نزد پیامبر:
خدیجه را نزد پیامبر احترامى فوق‏العاده بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به خاطر پاکى اخلاق و صدق گفتار و خلوص عمل او، و هم بخاطر اندیشه بلند و تفکر والاى خدیجه او را محترم مى‏داشت. محبت او را نوعى عنایت الهى تلقى مى‏کرد و مى‏فرمود رزقت حبها (دوستى او روزى من شد) و این خود سند افتخارى براى خدیجه بحساب مى‏آید. و در جنبه صحت رأى و نظر او نیز آورده‏اند که در مواردى بسیار پیامبر با او مشورت مى‏فرمود. [8] و این خود افتخارى دیگر براى اوست و مى‏خواهیم بگوئیم اگر همسر آدمى خردمند و اهل اندیشه باشد هم در خور محبت است و هم در خور مشورت و معاونت در حیات فردى و اجتماعى .او بیست و پنج سال با پیامبر زندگى کرد و در حالى از دنیا رفت که رسول خدا هم چنان به زندگى با او رغبت داشت و تا خدیجه زنده بود او همسر دیگرى اختیار نکرد [9] و نیز هیچگاه از زندگى با او احساس خستگى و ملالت نفرمود. پس از مرگ خدیجه روزى پیامبر صداى هاله، خواهر او، را شنید و بیاد خدیجه گریه کرد. عایشه گوید از این واقعه رشکم آمد و گفتم خداى عوض آن پیرزن، زنى جوانى و زیبا به تو داد (یعنى خودش) و پیامبر بر آشفت که عایشه ترا به خدا سوگند دیگر از این سخنان مگوى، خداوند هرگز بهتر از او را نصیبم نفرمود او وقتى مرا تصدیق کرد که همه کفر مى‏ورزیدند و…[10]خدیجه به هنگام مرگ بعنوان حلالیت‏طلبى ازپیامبر پرسید که آیا از او رضایت دارد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود آرى، از تو خرسندم، و امیدوارم خداى از تو راضى باشد… و چه سعادتى از این بالاتر که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او ابراز رضایت کند و این درسى است براى ما انسانها که مردان و زنان براى یکدیگر امانتدار باشند و دلدار، وغفلت‏ها و مسامحه‏ها در زندگى خود را بر یکدیگر بخشند و بر هم مصالحه کنند و رفتارشان بگونه‏اى باشد که موجبات رضاى شان را از یکدیگر فراهم آورد. غرض آنکه فاطمه (سلام الله علیها) دختر چنین مادرى است و خدیجه امضاى پیامبر را بر صحت فعل و قولش در دفتر اعمال خود دارد پیامبر او را سیده زنان عالم معرفى کرده و هم او محبوب خداى تعالى است مقام خدیجه در نزد خداتا بدان حد است که در روایات آمد، هرگاه جبرئیل بر پیامبر وارد مى‏شد مى‏گفت سلام خداوند را به خدیجه اعلام نماید. [11] تکون جنین فاطمه (سلام الله علیها)
روایات در این زمینه گوناگون و پر دامنه‏اند ضمن اینکه همه آنها محتواى کلى یک سخن را عرضه مى‏دارند. از جمله این روایت است که پیامبر فرمود: «لما عرج بى الى السماء اخذ بیدى جبرئیل و ادخلنى الجنه» به هنگامى که مرا به معراج بردند جبرئیل دستم را گرفت و وارد بهشتم کرد. «فناولى من رطبها فاکلته» ،از خرماى بهشت برایم آورد و من آن را خوردم.«فتحول ذلک نطفه فى صلبى» و مایه آن غذا در صلب من بصورت نطفه‏اى در آمد. «فلما هبطت الى الارض واقعت خدیجه» به هنگامى که به زمین فرود آمدم با خدیجه همبستر شدم «فحملت بفاطمه» او به وجود فاطمه (سلام الله علیها) حامله شد. [12] در سخنى دیگر آمده است که:جبرئیل فرود آمد که چهل روز از خدیجه دورى گزین در این مدت شبها به عبادت و روزها در روزه باشد. در شب چهلم با خرما و انگور، به نقلى با سیب بهشتى افطار کرد و بنزد خدیجه رفت و نور فاطمه (سلام الله علیها) به رحم خدیجه منتقل شد [13]، دستور وصلت از جانب خدا بود که مى‏خواست از نسل او ذریه طیبه‏اى باشد. [14]در این سخن درس جدیدى براى مردان و زنان است که در انعقاد نطفه و ایجاد نسل زمینه سازى و طراحى قبلى باید باشد، روابط در چار چوب اندیشه الهى باید صورت گیرد و با غذاى پاک و طیب نطفه‏اى و به دنبالش وصلتى باشد. این حاملگى را اگر در سال پنجم بعثت در نظر گیریم، خدیجه باید در سنین 60باشد (اگر ازدواج او در 40 سالگى بوده) و اگر در 28 سالگى او ازدواج صورت گرفته باشد [15]، در حاملگى 48 سال داشته است.در دوران حاملگى او از وقایع و حوادث کمتر خبر داریم، زیرا تاریخ حمل خدیجه را برخى در سنین قبل از بعثت بعضى آغاز بعثت و جمعى پنجم بعثت نقل کرده‏اند و هر کدام را که اختیار کنیم بحث جدیدى در آن رابطه خواهیم داشت. اما آنچه که در دوران حمل او اتفاق افتاد سخن گفتن فاطمه (سلام الله علیها) در شکم مادر است که سخنان و روایات متعددى در این زمینه از منابع گوناگون نقل شده‏اند. [16] از جمله این روایت است :
– فلما حملت (خدیجه) بفاطمه سلام الله علیها – به هنگامى که خدیجه بوجود فاطمه (سلام الله علیها) که درود خدا بر او باد حامله شد.
– کانت فاطمه علیها السلام تحدثها من بطنها و تصبرها فاطمه (سلام الله علیها) از شکم مادر با او حرف مى‏زد و درس تحملش مى‏داد .
– و کانت تکتم ذلک من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خدیجه آن را مکتوم داشته و از آن به پیامبر سخنى نگفته بود.
– فدخل رسول الله یوما فسمع ذلک روزى پیامبر وارد شد و این گفتگو را شنید.
– فقال یا خدیجه لمن تحدثین؟ فرمود خدیجه با چه کسى سخن مى‏گوئى؟
– قالت الجنین اللذى فى بطنى تحدثنى و تونسنى خدیجه عرض کرد جنینى که در شکم من است با من سخن مى‏گوید و با من مأنوس است. [17] – در روایات دیگر آمده است که پیامبر فرمود خدیجه، این جبرئیل است که به من مژده داد فرزندى که در شکم تست دختر است و او نسلى پاک و میمون و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى نسل مرا از او قرار داده و از ذریه او ائمه راستین و خلفائى را در زمین مقرر فرموده تا از انقضاى وحى تا روز قیامت هم چنان جانشین خداوند در زمین باشند.بدین سان از همان دوران جنینى معلوم است که او چگونه ثمره‏اى است و از ذریه او چگونه افرادى پدید مى‏آیند، از غذاى پاک و بهشتى، نسلى پاک، مدافع سنن الهى و سازنده و هدایت کننده پدید مى‏آیند و از نطفه ناپاک ذریه‏اى که هر کدام نیزه‏اى بر پیکر اسلامند.
ولادت فاطمه
زمان حمل فرا رسید، خدیجه اززنان قریش در امر وضع حمل کمک خواست بخاطر سابقه نارضائى از این وصلت و شاید هم نارضائى از تغییرعقیده و مذهب او کمک به او را نپذیرفتند. حزن و اندوه خدیجه فزونى یافت و بنا بر آنچه که نوشته‏اند ناگهان در باز شد و جمعى از زنان بر او وارد شدند.
– فقالت احدیهن لا تحزنى یا خدیجه – از بین آنان زنى رو به او کرد و گفت اى خدیجه محزون مباش.
– فارسلنا ربک الیک و نحن اخواتک – خداى تو ما را به سوى تو فرستاد و ما خواهران و یاران توایم.
– انا ساره – من ساره‏ام (همسر ابراهیم (علیه السلام)).
– و هذه آسیه بنت مزاحم وهى رفیقتک فى الجنه .و این آسیه (همسر فرعون) و همدم تو در بهشت است .
– و هذه مریم بنت عمران و این مریم بنت عمران (مادر عیسى است).
– و هذه کلثم اخت موسى بن عمران و ابن کلثم خواهر موسى بن عمران است .
– بعثنا الله الیک لِنُلّى عنک ما بلى النساء من النساء خداوند ما را به سوى تو گسیل داشت تا در امورى که براى زنان پدید مى‏آید ترا یاور و کمک کار باشیم. [18] در حین ولادت
فاطمه (سلام الله علیها) آن معجزه آفرینش و آن سیده زنان به دنیا آمد و بنا به سرورده مرحوم حجه الاسلام خراسانى در حریم مکه خورشیدى درخشید که مروه و صفا از نور او روشنائى یافتند: اشرقت فى حریم مکه شمس‏ فاستنارت بمروها و صفاها..بدنیا آمد در حالیکه بنا به نوشته محدث قمى ره ذکر شهادت بر لب داشت. [19] بدینگونه: – اشهد ان لا اله الا الله گواهى مى‏دهم که خدائى جز الله نیست .
– و ان ابى رسول الله سید الانبیاء و گواهى مى‏دهم که پدرم رسول خدا و سید پیامبر است .
– و ان بعلى سید الاوصیاء و همسرم على سید اوصیاءاست
– و ولدى ساده الاسباط
و فرزندانم سید اسباط پیامبرند
شاید بروز چنین واقعه‏اى براى اذهان کمتر قابل قبول باشد ولى در بینش دینى وقوع چنین امرى غیر قابل امکان نیست. این قرآن کتاب خداوند است که در دست ماست و در حقانیت آن شک و ریبى نیست در قرآن سخن از مریم است که بدون واسطه و اسباب عادى زاد و ولد، از او فرزندى چون عیسى پدید آمد. عیسائى که در گهواره سخن گفت و یا آدم ابوالبشر را از خاک پدید آورد و از روح منسوب به خود در او دمید و حیاتش بخشید. از چنان خدائى بعید نیست که بخواهد دخترى از صلب پیامبر بدین حال و هوا و خصایص پدید آورد. داستان چنین کارهاى شگفت‏انگیز در همه کتب مقدس فراوان مشاهده مى‏شود و طبیعى است که این امر از آیات خداوند باشد .
در تاریخ ولادتش
اینکه فاطمه (سلام الله علیها) کى و در چه تاریخى بدنیا آمد در بین مورخان وحدت نظر نیست و این خود یک بحث تاریخى است و حق این است که در این باب اطلاع درستى نداریم و آنچه که درباره آن داورى مى‏شود باتکاى نوعى استحسان عقلى است. ما در اینجا نظراتى را که دیگران در کتب خود نوشته و جمع‏آورى کرده‏اند ذکر مى‏کنیم و نخست در مورد سال ولادتش بحث کنیم .
1- ابوالفرج اصفهانى در کتاب مقاتل الطالبین سال ولادتش را پنج سال قبل از بعثت، مقارن سال نوسازى خانه کعبه ذکر کرده است. صاحب کشف الغمه هم این رأى و نظر را پسندیده و از امام باقر (علیه السلام) روایتى را در این باره ذکر کرده است. ابن اثیر هم همین رأى را برگزیده است. [20] 2- صاحب الاستیعاب (ابن عبدالبر) ولادت او را در سال دوم بعثت ذکر کرده، رأیى که مورد تأیید در کتاب الاصابه هم هست [21]، شیخ طوسى، کفعمى، و مجلسى هم این رأى را برگزیده‏اند[22] به همین گونه است طرز فکر حاکم در مستدرک، شیخ مفید در ارشاد و ابن شهر آشوب در مناقب.
3- گروهى از علماى امامیه ولادت او را در سال پنجم بعثت نوشته‏اند، یعنى در 45 سالگى پیامبر مثل مرحوم طبرسى، مرحوم کلینى [23] و در این اندیشه مورخان اهل سنت تاییدى نکرده‏اند. البته گروه اندکى هم هستند که ولادت او را در سال اول بعثت نوشته‏اند ولى در کل به نظر مى‏رسد رأى سالهاى پنجم قبل از بعثت و یا دوم آن به صواب نزدیکتر باشد.
اما درباره روز ولادت او.
– عده‏اى آن را روز جمعه دهم جمادى الاخر نوشته‏اند.
– برخى هم آن روز جمعه بیستم جمادى الاخر.
و البته به تناسب روز و تاریخ ولادت فاطمه (سلام الله علیها) که مورد بحث و اختلاف است در مورد سن و سال ازدواج و وفات او هم اختلاف رأى خواهد بود و اینکه او در چه سنى ازدواج کرده و در چه سنى وفات یافته جاى سخن بسیار است .
نامگذارى او
اسم به معنى نشانه و اسم گذارى نوعى نشانه‏گذارى است. از نظر علمى نوع اسم در شخصیت حال و آینده فرد بسیار مؤثر است و از نظر روان موجب نوع احساس نیک یا بد، حرکت یا رکود، رشد یا انحطاط است و به همین خاطر در اسلام راجع به آن توصیه‏هاى بسیارى شده است .مثلاً اسلام خواسته است براى فرزندان نامى را برگزینند که سازنده و رشد دهنده باشد، وابستگى او را به مکتبى و اندیشه‏اى نشان دهد، موجب احساس غرور و سرافرازى او در حال و آینده باشد، او را به موضعگیرى ویژه و مثبتى وا دارد، حتى در مواردى خط فکرى و سیاسى آدمى را در حفاظت و احیاى یک اندیشه نشان دهد.رسول خدا به تناسب ابعاد متعدد شخصیتى فاطمه (سلام الله علیها) او را به اسامى و القاب متعددى مى‏نامید که همه آنها زیبایند و غرور آفرین، رنگ مکتب و اندیشه اسلامى دارند و هر کدام به مناسبتى و در جائى به کار مى‏رفته‏اند و یا نوعى از حالات و صفات فاطمه (سلام الله علیها) را نشان مى‏دادند.
نوع اسامى
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ان لفاطمه تسعه اسماء عند الله عزو جل. براى فاطمه (سلام الله علیها) در نزد خدا نه اسم است: فاطمه، والصدیقه، و المبارکه، و الزکیه، و الراضیه، والمرضیه، و المحدثه، و الزهراء و الطاهره. [24]در شرح و توضیح این اسماء گفته‏اند او
– فاطمه است زیرا که از شر و از دوزخ بریده است .
– طاهره است یعنى پاک و پاکیزه از نقایص و صفات ناپسند.
– زکیه است یعنى رشد یافته و رشد یابنده در جنبه کمالات و خیرات.
– مبارکه است یعنى صاحب خیر و برکت در علم و فضل و کمالات و نسل .
– صدیقه است یعنى بسیار راستگو و درست.
– راضیه است یعنى خشنود به رضاى حق و تسلیم در راه او.
– مرضیه است یعنى مورد پسند خدا و اولیاى او.
– محدثه است یعنى زنى که فرشته الهى با او سخن مى‏گوید.
– مطهره است یعنى از هر آلودگى و پلیدى دور است .
– نامهاى دیگرى هم براساس روایات، براى او ذکر کرده‏اند که اهم آنها عبارتنداز:
– زهراء یعنى کسى که از او نور و درخشندگى متجلى مى‏شود، فروغ تابان معرفت، نمونه روشن خداپرستى است و نُوُرها اشتقّ مِن نور عظمه اله.
– معصومه یعنى محصوره از گناه.
– بتول یعنى کسى که حیض نشود. التى لم ترحمره قط [25].
– ابن اثیر در النهایه گوید بدان علت بتولش خواندند که از زنان عصر خود بحسب فضیلت و تقوا و نسب منقطع و ممتاز بود و هم به دلیل انقطاعتش از دنیا و اتصالش بمنبع سرمدى.
– منصورهیعنى کسى که یارى مى‏شود (به قصاص قاتل فرزندش).
– حصان یعنى کسى که عفیف است و پاکدامن.
– حره یعنى کسى که آزاد از وابستگى به خاک و رمل و شوائب آن است .
– عذرایعنى بکر و باکره.
– هانیه یعنى مهربان در حق شوهر.
– شفیعه یعنى دارنده مقام شفاعت.
و اینها خود درس آموزند و جهت دهنده و مى‏ارزد که در خانواده‏هاى شیعى براى فرزندان از اینگونه نامها برگزیده شود. ما را در اسامى دیگرى که براى فرزندان بر مى‏گزینیم اگر اعتراضى نباشد انتقادى وارد است .
درباره نام فاطمه (سلام الله علیها)
در میان اسامى متعددى که براى اوست نام فاطمه (سلام الله علیها) از همه معروفتر و به گوش‏ها آشناتر و در کتب اسلامى ذکر این نام بیشترین است. در مورد معنى و وجه تسمیه‏اش گفته‏اند: او فاطمه (سلام الله علیها) است: [26] – لا نها فطمت عن الطمت، بدان خاطر که از آزار حیض بازداشته شده.
– لا نها فطمت عن الشر زیرا که او از شر بریده و جداست.
– لانها فطمت عن الخلق‏زیرا که او از مردم بریده شده.
– لا نها فطمت محبیها عن النار زیرا که دوستدارانش از آتش دوزخ دور و برکنارند.
– لانها فطمت و شیعتها عن النار زیرا که او و شیعیانش از آتش دور و برکنارند.
– لان الخلق فطموا عن کنه معرفتها زیرا که مردم از کنه معرفتش بازداشته شده‏اند.
– لانها فطمت عن ماسوى اله‏زیرا که او از غیر خدا بریده است.
– و امام صادق (علیه السلام): لقد فطمها بالعلم و عن الطمث فى المیثاق – فسماها فاطمه – ثم قال انى فطمتک بالعلم و فطمتک بالطمث [27] خداوند اورا با علم و دانش درآمیخت و از شکول در پیمان بازداشت او را فاطمه (سلام الله علیها) نامید و فرمود تو را از کسب دانش اکتسابى بازداشتم و از پلیدى‏ها دور نمودم.
کنیه‏ها و تعابیر
براى فاطمه (سلام الله علیها) کنیه‏هائى است و کنیه‏ها در دنیاى گذشته تقریباً نقش نام خانوادگى امروز را براى افراد ایفا مى‏کرده‏اند این کنیه‏ها متعددند و هر کدام به مناسبتى و در بیان شأنى از فاطمه (سلام الله علیها) بکار مى‏رفته‏اند.
– برخى از آنها در رابطه با انتساب او به فرزندان اوست مثل ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه، ام السبطین، ام الازهار.
– برخى دیگر داراى رنگ جامعه و اجتماعند مثل ام المومنین، ام الایتام، ام النساء، ام الامه.
– بعضى در رابطه بافضائل اوست مثل ام العلوم، ام الخیره، ام الفضائل.
– و بعضى هم در انتساب او به پدرش مثل ام ابیها (مادر پدرش) [28].
تعابیرى هم که از او در دست است همگى زیبا و در خور شأن اوست از جمله:
– فاطمه (سلام الله علیها) لطیفه‏اى از عالم لاهوت است، فاطمه (سلام الله علیها) مظهر زنى کامل و نمونه انسانیت و فضیلت است، فاطمه (سلام الله علیها) واجد بوى بهشت است .
– فاطمه (سلام الله علیها) ریحانه یا گلى خوشبوست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏فرمود من از فاطمه (سلام الله علیها) بوى بهشت را مى‏شنوم.
تربیت او
او در خانه وحى بدنیا آمد و در مهبط فرشتگان رشد یافت. در محلى نشو و نما کرد که آیه‏هاى قرآن در آن جا نازل شده‏اند. خانه او از خشت و گلى بیش نبود ولى خانه زبده‏ترین انسانهاى جهان بود، پدرش خاتم انبیاء و مادرش سیده النساء او را چون دو بال ملکوتى در میان گرفتند و به رشد و پرورش او همت گماشتند.او از دیدى نخستین ثمره وحى و نبوت است و طبعاً سرمایه‏گذارى درباره او بسیار. و این درس مهمى براى مسلمانان است که براى داشتن نسلى ارزنده و پر ثمر حضور والدین عامل و متعهد ضرورى است. پدر و مادر چون دو بالند که باید فرزند را هم چون جوجه‏اى زیر پر گیرنده و از حرارت بدن وگرمى عاطفه، در آنان حرارت ایمان و علاقه به مذهب را در او پدید آورند و کودکى که از این حرارت دور باشد بزرگ نخواهد شد.فاطمه (سلام الله علیها) در شرایطى بود که تنها کودک خانواده بحساب مى‏آید، آنهم خانواده‏اى که پسر نداشت. دو خواهر بزرگش پیش از او ازدواج کرد و ترک خانواده خود کرده بودند. همبازى او بدین سان تنها پدر و مادر اویند و همراز او مادرش.بسته به اینکه سال ولادت او را در چه تاریخى حساب کنیم مى‏توانیم حدس بزنیم که ایام شیر خوارگى را در شعب گذرانده یا نه، محتمل است او در همانجا به راه افتاده و یا به زبان آمده باشد و در آن دوران خردسالى و پرستارى جز محیط شعب را ندیده باشد. ولى در تمام دوران خردسالى او پدرش که مصداق وانک لعلى خلق عظیم است [29] توجه عمیقش را به او مبذول مى‏داشت و مهر و محبتش را درباره او اعمال کرده و براى آینده‏اى دشوار او را نیکو به بار مى‏آورد. آرى همت پدر و مادرش او را ام الائمه ساخت، و فاطمه (سلام الله علیها) پروراند که میراث قرآن و عترت ازطریق او سرایت یابند. در همرازى به مادر به درجه‏اى رسید که توانست وارث اسرار مادر و متحمل آن باشد. و در همراهى با پدر به درجه‏اى رسید که لقب ام ابیها گرفت و در همه این مورد عنایت خدا با او قرین بود.
مرگ مادر
براساس پاره‏اى از روایات او هنوز کودک و خردسال بود و نیاز به مادر را با تمام وجود احساس مى‏کرد که دست اجل آغوش مادر را از او گرفت و در کودکى به دنبال جنازه مادر روانش ساخت. او حامل اسرار مادر و در دم مرگ حامل پیام مادر به پدر و در لحظات جان سپردن خدیجه، مایه آرامش و تسلى او بود . خدیجه در هنگام مرگ به فکر تجهیز و کفن خویش افتاد و دید که فاقد کفن است. زنى که روزى شوکت عظیم و ملوکانه‏اى داشت و عمرى را پیش از ازدواج با پیامبر غرق در نعمت گذارنده بود، با بذل و بخشش مختارانه دستش از مال دنیا چنان خالى شده بود که حتى کفنى براى خود ذخیره نکرده بود. از طریق فاطمه (سلام الله علیها) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست عباى خود را کفنش کند.خدیجه در دم مرگ دلواپس بود، دلواپس دخترى که باید درگرداب بلا غوطه بخورد، خس و خاشاک از سرو روى پدر پاک کند و براى او ام ابیها باشد. دخترى که باید قربان و صدقه اسلام شود، در فقرى سخت بسوزد و باجهل‏ها و نادانى‏ها بسازد، و حتى ضربه‏هاى خصم را بر بازو و لطمه در را بر پهلو تحمل کند.خدیجه در حین مرگ به رسول خدا سفارش کرد فاطمه (سلام الله علیها) را به خدا و به دست تو مى‏سپارم، مراقب دختر کوچکم باش… فاطمه (سلام الله علیها) کوچک کنار بستر مرگ مادر مى‏نشیند و جان دادن او را تماشا مى‏کند، به مادر دلدارى و تسلیت مى‏دهد تا آرام جان بسپرد به او قول و اطمینان مى‏دهد که به وصایایش عمل خواهد کرد . او شاهد آخرین دم مادر است که به همراه آن این کلمات را از او مى‏شنود: ان الله هو السلام، و منه السلام، و الله یعود السلام. خدیجه از دنیا مى‏رود در حالیکه عمر فاطمه (سلام الله علیها) را قویاً بین 5 تا 10 سال و محتملاً تا 15 سال مى‏توان ذکر کرد.
همگامى با پدر
فاطمه (سلام الله علیها) از همان دوران کودکى که در کشمکش‏هاى پدر با مشرکان با او همراه همگام بود .
– او در جریان نقشه ترور پیامبر قرار گرفته و پدر را مضطربانه از این واقعه هشدار داد.
– دشمن شکمبه شتر یا گوسفند بر سر پدر مى‏ریزد و او با دستهاى کوچک خود آنها را از سر و روى پدر پاک مى‏کند.
– پدرش را کتک مى‏زنند و او از شدت تاثر مى‏گرید و پدر را نوازش مى‏کند.
– بر بدن پدرش جراحات وارد مى‏کنند او هم چون پرستارى مهربان بر آن جراحات مرهم مى‏گذارد.
– والحق که این دختر را چه تحملى در رنجها و نامردى‏ها بود و چه آثارى از خدمات ارزنده.
– السلام على البتول الطاهره ؛ الصدیقه المعصومه، المغصوبه حقها و الممنوعه ارثها.
– السلام على بضعه لحمه و صمیم قلبه و رحمه اله و برکاته.
مقام و رتبت فاطمه
سخن از فاطمه (سلام الله علیها) است، شخصیتى که جلالت و بزرگى او در قالب مفاهیم و الفاظ نمى‏گنجد. و افراد عادى بشر را توان آن نیست که در شأن و عظمت او سخن گویند. درجه رشد او، و شأن کمالات او را خدا مى‏شناسد، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسر گرامیش امیر مؤمنان (علیه السلام) و بس، دیگران را نرسد از کنه معرفتش سردر آورند.در این صورت ما را چه توان و امکانى است که در شأن او سخن گوئیم؟ آنچه را که ما مى‏گوئیم و دیگران پیش از ما درباره او گفته‏اند در حد عرض ارادتى است نه تعریف واقعى، و تازه به همانگونه که مى‏بینم و با تعریف ناقصى که از او در دست است فاطمه (سلام الله علیها) را بتى ساخته‏اند که بشریت باید در برابرش زانو زند. او را فرشته‏اى تصویر کرده‏اند که دیگران باید به تقدیس او بپردازند. بیان ما از شأن و جلال فاطمه (سلام الله علیها) و عظمت و فضائل او در حد فهم و ادراک محدود ماست و آن هم بدان امید است که باشداز آسمان ولایت او روزنه‏اى در اندیشه و روان پدید آید، دل مان به نور وجودش روشن گردد و درس آموزى از او ما را در برابر حوادث روزگار مقاوم سازد. و گرنه بگفته فاضلى شاعر به این نکته واقفیم که:
اتریدان تحصى فضائل فاطمه (سلام الله علیها)
نفد الحساب و فضلها لم ینفد [30] آیا تو مى‏خواهى فضائل فاطمه را بشماره در آورى‏ شمارش و حساب بپایان مى‏رسدولى فضل او پایان نمى‏یابد.
مظهرى از انسان کامل
اگر بخواهیم فاطمه (سلام الله علیها) را در عبارتى کوتاه معرفى کنیم، خواهیم گفت او همان انسان کاملى است که قرآن و روایات چهره آن را تصویر کرده‏اند. زنى است که مى‏توان گفت مثَل اعلاى نفْس بشرى است و مظهر صفات و اسماى الهى. از معدود زنانى است که توانسته است به مرحله کمال انسانى دست یابد. قاضى بیضاوى در تفسیر خود مى‏نویسد: – عن النبى علیه الصلوه و السلام: کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع: آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه (سلام الله علیها) بنت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) [31] رسول خدا که درود و رحمت خدا بر او باد فرمود در مراحل رشد و تکامل انسانى مردان بسیارى به مرحله کمال مقدر خود رسیده‏اند ولى از زنان جز چهار تن به آن مقام دست نیافته‏اند و آن چهار آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه (سلام الله علیها).او برترین بانوى اسلام و سیده زنان عالم است. گوهرى تابناک در منظومه و رشته نسل پیامبر است و فرشه‏اى است از ملکوت اعلى. او همسر شهید است و امام شهیدان، تربیت کننده نسل شهید است و خود زن شهیده، واجد کمالات انسانى است و نمونه تربیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).او تنها زنى است که از همان آغاز حیات و تشکّل، براساس اصول متعالى اسلام و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش یافته و به درجه‏اى رسیده است که او را در عالم زنان همتائى و در عالم مردان کفى جز على (علیه السلام) نبوده است. سرمایه‏گذارى‏هاى تربیتى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او ثمر داد و کوشش‏هاى خود او نیز عاملى مهم در رشد او بحساب مى‏آمده است .
در وصف او
فاطمه (سلام الله علیها) را به اوصاف و القابى ستوده‏اند که ما بخشى از آن را در بحث پیشین ذکر کرده‏ایم و البته در قالب القاب و اسماء و تعابیر، ولى مى‏توانیم مراتبى را بشرح زیر بر آن بیفزائیم و متذکر شویم که او: ولىّ خداست، محل اسرار ربٌ العالمین است، دختر ولىّ خدا پیامبر است و همسر ولىّ دیگر خدا امیرمؤمنان (علیه السلام) و مادر اولیاى خدا از حضرات ائمه و معصومان است .او ذخیره بزرگ الهى و ذخیره‏دار حجت خداوند است. نور چشم رسول است، دُردانه خدیجه کبرى است، معجزه تربیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است و پرورنده امامان و حجت‏هاى الهى، مهدى (علیه السلام) ذخیره امت و بقیه الله فى الارض از فاطمه (علیه السلام) پدید، فاطمه (سلام الله علیها) مظهر است، مظهر عفت، مظهر طهارت نفس، مظهر تقوا، مظهر حلم و متانت، مظهر ادب، مظهر خدمت، مظهر شجاعت، مظهر عصمت، مظهر مظلومیت، مظهر حق‏طلبى، مظهر مبارزه و سیاست، مظهر عبادت، مظهر عشق به خدا، مظهر رحمت و مظهر اشک و آه و ناله، مظهر عصیان علیه ظلم و تجاوز و مظهر قهر علیه دشمنان خدا.
برترى او از فرشتگان و انبیاء گذشته
فاطمه (سلام الله علیها) انسان است ولى تعبیرات دیگران، از جمله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او تعبیر فرشته‏اى است در صورت انسان. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه خلقت حوریه فى صوره انسیه[32] و براساس پاره‏اى از دیگر روایات او فوق فرشته است و حتى فرشتگان در خدمت او بودند، و از انفاس قدسیه‏اش بهره مى‏گرفتند.کدام فرشته است که خداى را چون فاطمه (سلام الله علیها) با تمام وجود پرستیده باشد؟ و با آن همه علم و ایمان و اخلاص در پیشگاه او به خضوع و خشوع بایستد؟ و کدام فرشته است که پیک الهى در ورود به آستانش از او اجازه بطلبد؟ روایات و اسناد ما نشان مى‏دهند که از حتى از فرشتگان مقرّب خداى هم برتر است و حتى فرشته مرگ در زمان رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باید از او اجازه ورود بطلبد. به نص بسیارى از احادیث و روایات فاطمه (سلام الله علیها) از بسیارى از انبیاى گذشته افضل بود، و حتى روایات ما در این زمینه استثنائى قائل نشده‏اند. پاره‏اى از روایات گویند که پیامبران حتى همشأن و همتاى فاطمه (سلام الله علیها) در ازدواج نبودند و اگر على نبود براى فاطمه (سلام الله علیها) کفوى نبود.کوشش و تلاش انسان‏ها زمینه‏ساز او جهاست و انسان در سایه آن تلاش‏ها مى‏تواند قدرت توان گیرد. به پرواز در آید در آدمى قدرت سیرى است از منهاى بینهایت تا باضافه بینهایت. آنجا که جاى رشد است اگر آدمى در آن گام نهد تا اعلى علیین به پیش مى‏رود، و به جائى مى‏رسد که فرشته وحى گوید لودنوت انمله لا حترقت اگر به میزان گام مورچه‏اى قدم فراتر گذارم خواهم سوخت (به جایگاه بلند ثمّ دنى فتدلى فکان قاب قوسین اوادنى [33] برسد).و آنجا که جاى سقوط است اگر در آن افتند تا اسفل سافلین سقوط خواهند کرد (ثم رددناه اسفل سافلین) و در گزینش دو مسیر حق انتخاب با خود انسان است. فاطمه (سلام الله علیها) راه اول را برگزید و همسر نوح طریق دوم را و دیگر انسانها هم در بین دو مسیرند یا به این نزدیکترند و یا به آن .
در حسب و نسب
فاطمه (سلام الله علیها) از تبار پاکان و نیکان است، از اصلاب شامخه و مطهره‏اى پدید آمده که هرگز آلودگى‏هاى جاهلیت آن را نیالوده است، از نطفه‏اى پدید آمد که مایه اولیه آن را غذاى بهشتى تشکیل مى‏داد و در رحمى پرورش یافت که هرگز وسوسه غذاى شبه ناک در جریان خون او وارد نشد.
– من مثل فاطمه الزهراء فى نسب‏
و فى فخار و فى فضل و فى حسب‏
– والله فضلها حق و شرفها
اذ کانت ابنه خیر العجم و العرب‏
در جنبه حسب و نسل و فضل و افتخار چه کسى مى‏تواند چون فاطمه (سلام الله علیها) باشد. او دختر بهترین افراد عرب و عجم است و خداوند است که او را اشرف و افضل قرار داده است و او را حقاً چنین برترى و شرافتى بر دیگران است و دختر بهترین افراد عجم و عرب است .او وارث انبیاء، از سلاله ابراهیم، آن پیامبر بت شکن و از نسل اسمعیل ذبیح آن قربانى راه صفا و اخلاص و از نسل خاتم انبیاء سید رسولان و هم انس و همسر سید اوصیاست، پدر سر سلسله انبیاى الهى و مصداق و شأن لولاک لما خلقت الافلاک است و وضع مادر را هم دیده‏ایم که سیده نساء العالمین بود. و خود هم اولین بانوى اسلام است .در شأن خاندانش پیامبر فرمود:
– یا فاطمه منا خیر الانبیاء و هو ابوک اى فاطمه (سلام الله علیها) بهترین پیامبران از ماست و آن پدر تست .
– و منا خیر الاوصیاء و هو بعلک بهترین اوصیاء از ماست و آن شوهر تست .
– و منا خیر الشهداء و هو حمزه عم ابیک بهترین شهیدان از ماست که آن حمزه سیدالشهداء عموى پدر تست .
– و منها من له جناحان یطیر بهما فى الجنه حیث شاء و هو جعفر ابن عم ابیک. و از ما شهیدى است که او را در بهشت دو بال است که به وسیله آن در بهشت بهر کجاى که بخواهد پرواز مى‏کند و آن جعفر پسر عموى پیامبر تست.
و منا سبطا هذه الامه و سید شباب اهل الجنه الحسن و الحسین و هما ابناک از ما دو سبط پیامبر این امتند که سید جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسین دو پسر تواند.
و اللذى نفسى بیده منا مهدى هذه الامه و هو من ولدک و قسم به آنکس که جانم در دست اوست مهدى این امت از ماست و او از فرزند تست. [34] جایگاهش نزد پیامبر:
فاطمه (سلام الله علیها) را نزد پیامبر احترامى عظیم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و این بگونه‏اى بود که حیرت دیگران را بر مى‏انگیخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مى‏بوسید و به گفته عایشه هرگاه که فاطمه (سلام الله علیها) بر پیامبر وارد مى‏شد رسول خدا به احترامش از جاى بر مى‏خاست و پیشانى او را مى‏بوسید. [35] و یا در حین ورود از او جداً استقبال مى‏کرد و یا در حین خروج از محضرش مشایعتش مى‏فرمود.در شأن وصف فاطمه (سلام الله علیها) و در انتساب او بخودش پیامبر کلمات والا و عجیب بکار مى‏برد. گاهى مى‏فرمود فاطمه (سلام الله علیها) یک شاخه گل است (ریحانه)؛ زمانى مى‏فرمود فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است (بضعه مِنّى)، و گاهى مى‏فرمود فاطمه (سلام الله علیها) عزیزترین مردم به نزد من است. [36]یا مى‏فرمود هر که فاطمه (سلام الله علیها) راشادان کند مرا شادان کرده است، و هر که فاطمه (سلام الله علیها) را بیازارد مرا آزرده است، با این اضافه که شادى و غضب من، یا محبت و آزارم ،همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه (سلام الله علیها) و على از پیامبر که کدام محبوبتر و عزیزترند فرمود فاطمه احبُّ الىَّ منک و انت یا علىُّ اعزّ علىّ منها [37] فاطمه (سلام الله علیها) از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه (سلام الله علیها) نزد من عزیزترى .و این گونه سخنان از یک سو شأن فاطمه (سلام الله علیها) را نشان مى‏دهد و از سوئى دیگر درس تربیتى است براى پدران و مادران در رابطه با دخترشان که او را بحساب آورند و وزن و قدر او را کمتر از پسر ندانند، تعصبهاى ناروا را درباره دختران نادیده گیرند و… ضمن اینکه این سخن انسان مى‏تواند نوعى پیشگیرى از جرأت خصم بر فاطمه (سلام الله علیها) باشد تا به او جسارتى نکنند و یا شأن او را نزد همسر بالا برند و…
فاطمه (سلام الله علیها) مصداق آیات
براساس اسنادى که در دست و مورد قبول و اتفاق فریقین است فاطمه (سلام الله علیها) مصداق آیات متعدد قرآن است که ما را توان آن نیست همه آنها را احصاء کرده و به شرحش بپردازیم. ذیلاً به چند مورد آن اشاره مى‏کنیم و این جمله را هم مى‏افزائیم که نکته‏اى ظریف است. فاطمه (سلام الله علیها) مصداق آیات قرآن است و نسل و ذریه‏اش مصداق تفسیرى آن‏ها و این پیوندى ملکوتى بین قرآن و فاطمه (سلام الله علیها) و ذریه اوست. اما آن آیات .

1- مصداق آیه قدر:

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر و معنى آیه انا انزلنا فى لیله القدر، [38] فاطمه (سلام الله علیها) را معنى آن دانسته و مصداق کسى مى‏داند که در شب قدر نازل شده .

2- مصداق خیر کثیر:

خداى در قرآن او را کوثر یا خیر کثیر نامیدو اساس نزول آن کوتاه کردن شر سخن مشرکان از سر پیامبر بود. او مصداق آیه انا اعطیناک الکوثر [39] است و شماتت کنندگان پیامبر مصداق ابترند، فاطمه خیر کثیر است و مجسمه خیر، استوانه برکت است و اسطوره بالندگى .

3- مصداق آیه نسائنا:

در داستان مباهله که بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسیحیان نجران پدید آمد، سرانجام قرار شد طرفین ادعا، خود با زنان و فرزندان خویش براى نفرین متقابل حاضر گردند تا ناحق در معرض خشم و لعن خدا قرار گیرد. در آن روزگار زنان گرانقدرى در دنیاى اسلام حضور داشتند مثل صفیه عمه پیامبر، اسماء همسر ابوبکر، ام هانى و دیگران، ولى هیچکدام مصداق نسائنا قرار نگرفتند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را بعنوان الگوى زن و مصداق و نماینده کلى زنان اسلام و بر این اساس نام او را در قرآن در قالب نسائنا [40] ثبت داد. و هم بر این بنیان جایگاه قربى براى زن معین کرد که بر خلاف طرز فکر معهود بود .

4- مصداق آیه تطهیر:

او مصداق آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً [41] در قرآن است. در کتاب صواعق المحرقه، تفسیر طبرى، و کتب دیگر از رسول خدا نقل شد که این آیه درباره من و على (علیه السلام) و حسن و حسین و فاطمه [42] (سلام الله علیها) نازل شده است [43] و طبرى در تفسیر خود 15 روایت به سندهاى مختلف در این باره ذکر مى‏کند.

5- مصداق اهلبیت:

او مصداق کامل اهل‏بیت رسول خداست. [44] که در دامان وحى پرورش یافته و اهل عصمت و تقوا مصون از لغزش، و کاملترین افراد اهلبیت و عزیزترین آنها در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است .

6- مصداق آیه ایثار و اطعام:

او مصداق آیه شریفه قرآن است که: و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه [45] و مصداق آیه و یطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً [46]. اوست که به همراه على و فرزندان خود و فضه افطارى خود را در راه خدا داد و با آب روزه را افطار کرد و این عمل تا سه روز پى در پى ادامه یافت .

7- مصداق نگهدارى خود از آتش:

فاطمه (سلام الله علیها) براساس نامش و طبق سنى که ذکر شد از آتش دوزخ دور و بر کنار معرفى شد: (فصلمت عن النار.) اما آیه قرآن در این مورد صریح‏تر است زیرا به اتفاق فریقین او مصداق آیه فوقیهم الله شر ذلک الیوم [47] است. و این نشان مى‏دهد که دورى از عذاب خدا لیاقت، انسانیت و عبادت مى‏خواهد و ربطى به زن یا مرد بودن ندارد. و این برخلاف اندیشه رایج بود که زن همکار شیطان است و اهل دوزخ است .

8- مصداق ذى القربى:

او از نظر خویشاوندى دختر پیامبر و نزدیکترین خویشاوند اوست. پس مصداق همان ذى القربائى است که در قرآن مودت او درخواست شده قل لا اسالکم علیه اجراً الا الموده فى القربى [48] جز فاطمه (سلام الله علیها) چه کسى است که خون پیامبر را در رگهاى خود داشته باشد و بضعه رسول و پاره تن او باشد؟ از او خویشاوندتر کیست؟

9- آیات دیگر او هم چنان براساس روایات متعدد دیگر مصداق آیات زیر است:

– آیه شریفه والقمر اذا تلیها [49] آیه و جمع الشمس و القمر در امر ازدواجش [50]آیه ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً [51] مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان [52] و…

نظرى به روایات

روایات ما که در شأن و مقام فاطمه (سلام الله علیها) آمده و از نظر کثرت به حد تواتر رسیده‏اند چنان بسیارند که احصاء آنها خود مجلداتى را مى‏طلبد و این روایات تنها از یک منبع و راوى ذکر نشده و یا تنها از سوى شیعیان نیستند که اهل سنت نیز در این زمینه داد سخن داده‏اند و کتب آنها پر است از اینگونه روایات . اگر بناى اظهار و بررسى باشد مى‏توان آنها را بدسته‏هائى تقسیم کرد از آن جمله روایاتى که از سوى پیامبر در شأن فاطمه (سلام الله علیها) ذکر شده‏اند در یک گروه، و روایاتى که از سوى على (علیه السلام) یا دیگر امامان ذکر شده‏اند هر کدام در یک گروه، و روایاتى که از سوى صحابه و موافق و مخالف ذکر شده‏اند هر یک در دسته‏اى و گروهى دیگر. و در این بحث ما را توان ذکر آنها نیست .رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود فاطمه (سلام الله علیها) بهترین زنان اهل بهشت است. [53] و هم به او فرمود: یا فاطمه، ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساء العالمین [54] اى فاطمه (سلام الله علیها) خداى ترا برگزید و مطهرت گردانید و ترا بر زنان جهان برترى داده و گزینش و انتخاب کرده است.و هم فرمود: دخترم فاطمه (سلام الله علیها)، سیده زنان ازگذشتگان و آیندگان است. فأمّا انبنتى فاطمه فانها سیده نساء العالمین من الاولین و الاخرین .و یا در سخن دیگرى فرمود او از همه زنان جهان برتر است. [55] و یا فرمود که او سیده نساء اهل الجنه است و این تعریف‏ها نوعى درس آموزى هستند به مردم که دیگران دریابند به چه کسانى متوسل شوند و از چه کسانى براى زندگى الگو گیرند.
سخن دیگران درباره فاطمه (سلام الله علیها)
ما از زبان حضرات معصومان علیهم السلام درباره فاطمه (سلام الله علیها) بحث نکنیم که آنها جاى خود دارند از دیگران بگوئیم و از جمله از عایشه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که مى‏گفت کسى را ندیدم از فاطمه (سلام الله علیها) راستگوتر باشد جز پدرش. [56] ابن ملقن گوید عایشه سر فاطمه (سلام الله علیها) را بوسید و گفت اى کاش من موئى بر سر تو بودم. [57]ابوبکر پس از وفات پیامبر در برابر سخنان و احقاق حق فاطمه (سلام الله علیها) از او، در مقام پاسخ گفت: انت معدن الحکمه و موطن الهدى و الرحمه، و رکن الدین و عین الحجه [58] تو معدن حکمتى، مرکز هدایت و رحمتى، رکن و اساس دین و عین محبت خدائى…(البته ما فعلاً وارد این بحث نمى‏شویم که اگر فاطمه (سلام الله علیها) براستى چنین بود پس چرا در رابطه با سخنان در خواستهاى او موضع خلاف در پیش گرفتند؟ چرا کتک زدن او را دستور داده و یا لااقل در برابر صدمه و آزارش سکوت کردند و دم بر نیاوردند آرى آنجا که پاى مطامع و منافع در میان باشد، درخت شرف را مى‏سوزانند و حتى تنها یادگار رسول خاتم سیلى مى‏خورد و دیگران خاموش مى‏مانند…)

تعبیرها از فاطمه (سلام الله علیها)

تعبیراتى که از فاطمه (سلام الله علیها) در دست است بگونه‏اى است که حکایت از مقام و عظمت والاى او دارند.براساس روایات متعدد عبارات و کلماتى در شأن او بسیار و از آن جمله است: او فاضله است، علیمه است، محدثه است (یعنى فرشته سخن مى‏گوید) معصومه است و محصوره از گناه، رشیده است، شهیده است بمعناى خاص و عامش، کنیز خداست ،واجد بوى بهشت است، مدافع حق است و حق طلب، مادر امامان است،ادامه شجره نبوت است تقیه و نقیه است، پاره تن پیامبر، یا بضعه رسول است، سیده زنان است، و…فاطمه (سلام الله علیها) رابرتر از مریم دانسته‏اند زیرا که مریم مادر یک عیسى است و فاطمه (سلام الله علیها) مادر 11 امام معصوم، که عیسى فرزند مریم در عین نبوت باید در پشت سر مهدى او نماز بگذارد. امام صادق (علیه السلام) فرمود خداوند فرمود از نور فاطمه (سلام الله علیها) امامانى پدید آوردم که به امر من قیام کنند و افراد را بحقم هدایت نمایند. [59] و از اینگونه تعبیرات درباره او بسیارند، که برخى از آنها صفات موهبتى هستند و برخى دیگر صفات مکتب و زنان ما با بهره‏گیرى از جنبه الگوئى او مى‏توانند بسیارى از صفات مورد انتساب فاطمه (سلام الله علیها) را بدست آورند و یا لااقل قدم در جاى قدم او بگذارند. او طاهره است و از هر آلودگى و ناپاکى به دور است. و زن مى‏تواند طاهره باشد بشرطى که راه فاطمه (سلام الله علیها) را طى کند، در برابر وقایع و جریانات و در مشى‏ها و حرکت‏ها و در برخورد با نامحرم چون فاطمه (سلام الله علیها) موضع گیرد.

شرف و افتخار فاطمه (سلام الله علیها) :

شرف و افتخار فاطمه (سلام الله علیها) در این است که از همه گسسته و به خدا پیوسته است، بنده حق است و تسلیم او، عابده‏اى است بى مانند که با تمام وجود به پرستش خداى پرداخته است. در پیشگاه حکم و فرمان الهى کالمیت بین یدى الغسال است تنها و تنها در پى آن است دریابد که خداوند از چه چیز خرسند است، چه امرى به نظر او مبغوض است، رضایتش در چیست؟ سخطش در کدام عمل و رفتار؟ و او همان را مورد عنایت قرار دهد.فاطمه (سلام الله علیها) در سایه بندگى خدا خیر نساء اهل الجنه [60] شد، و به همین خاطر افضل نساء اهل الارض بحساب [61] و در سایه چنین امرى است که نور او از نور عظمت خدا مشتق مى‏شود. [62]و رهیابى‏ها در سایه ادامه راه اوست و افضلیت در سایه بهره‏مندى از هدایت او، و بهترین زن بودن در سایه پذیرش جنبه الگوئى او.فاطمه (سلام الله علیها) در سایه بندگى خدا به درجه‏اى رسیده که مى‏تواند عزیز خدا باشد و میوه دل پیامبر به حساب آید، همتا و همراز على باشد و همپرواز با سید اوصیا و سرانجام، میزان و معیار سنجش حق و باطل، و کفر و ایمان براى دیگران گردد. فاطمه (سلام الله علیها) یک محک انسانیت و فضیلت است و زنان ملاک اعتلاء و انحطاط خود را براساس او باید در نظر گیرند. رمز عظمت را در او باید بجویند و سعادتمندى را در گروه ادامه راهش بدانند.فاطمه (سلام الله علیها) آبرومند درگاه خداوند است، و این آبرو را در سایه اطاعت و تسلیم خود به خدا پدید آورده و دانسته است که عزت از آن خداست. ان العزه لله جمیعا [63]و هم اوست که بشرط زمینه سازى ما، عزت را براى ما مقدر مى‏سازد تعز من تشاء [64] و فاطمه (سلام الله علیها) کوشید خود را در مسیر عزت خدائى قرار دهد و عزیز گردد.او دریافته است که حکومت بر دلها در سایه سازش با خدا و پیوند با او حاصل مى‏شود، نه در سایه خود آرائى و نه در سایه فریب و نیرنگ. دلها را خداى مى‏گرداند نه مردم، صفاى باطن و رشد در سایه بندگى خدا بدست مى‏آید نه در سایه دلقکى و موى افشانى و رنگ کارى و این دریافت درسى مهم براى همه زنان در طول تاریخ است. و اگر زنى چون فاطمه (سلام الله علیها) با خدا بسازد و در نزدش آبرویى پیدا کند، چنان خواهد شد که پیامبر بجاى او بنشیند و گندم او را آسیاب کند. و از او بوى بهشت استشمام کند.
مقام عصمت او
فاطمه (سلام الله علیها) داراى مقام عصمت است [65] بدین معنى که معصومه است، یعنى محصوره از گناه، یعنى ممنوع و محفوظ از لغزش و انحراف و از این دید مى‏تواند الگو باشد. عصمت یک سبب شعورى است که به هیچ وجه مغلوب نمى‏شود و از انواع شعور و ادراکى نیست که ما با آن آشنائیم و از سنخ علوم و ادراکات متعارضى نیست که قابل اکتساب و تعلم باشد. [66]پس در راه و روش فاطمه (سلام الله علیها) اشتباه و لغزشى نیست. آیه تطهیر هم او را از رجس و خطا دور معرفى مى‏کند و حدیث معروف ان الله اصطفاک و طهرک…نیز آن را تأیید مى‏نماید. البته مقام بصیرتش و ادراکش از جهان و ماسواى آن خود عامل دیگرى براى دورى او از لغزش است .عصمت موجد صورت علمى ریشه‏دارى است که پدید آورند. آثارى از اخلاق چون شجاعت، عفت و سخاوت است و مانع پدید آمدن جبن، خمود و شره، بخل، تبذیر، تدبر و براین اساس فاطمه (سلام الله علیها) داراى فضایل اخلاقى است به صورت کامل و مطلق و به دور از رذایل اخلاقى است آن هم در صورت کلى آن، او نه تنها تن به گناه نمى‏دهد، بلکه حتى ترک اولائى از او سر نمى‏زند. هرگز قول و فعلى را مرتکب نمى‏شود که در آن شائبه ترک اولى و یا گناه باشد. بدین سان او در خورتر از هر کس در داشتن جنبه الگوئى است .
مقام علم او
فاطمه (سلام الله علیها)زنى عالمه است، عالمه‏اى که بلا معلمه است [67]، معلم او خداست و علم موهبتى به او عنایت کرده در عین اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسؤولیت پدرى بالاى سر او بوده و راه رشد و آگاهى را براى او هموار کرده است. چه بسیارند سؤالات و پرسش‏هائى که فاطمه (سلام الله علیها) در طول مدت حیاتش از پدر پرسیده و براى آنها پاسخ مناسب و عملى یافته است .مقام علمى فاطمه (سلام الله علیها) را در نحوه برخورد او نسبت به خود و دیگران، و نسبت به خداى جهان و پدیده‏هاى آفرینش مى‏توان یافت، هم چنین در عرصه الهیات و در عرصه ادب و سخن تنها خطبه او در مسجد، آن هم در چنان حال و هوائى، کافى است که او را فردى نمونه و زبده قلمداد کند و برترى و علو فکرى او را نسبت به دیگران نشان دهد .
– او در مقام دانش بجائى رسید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‏اش فرمود فطمها اله تبارک و تعالى بالعلم و او در این مقام همانند مقام عصمتش از انبیاى پیشین پیش‏تر رفته است. چنین امرى نباید استبعادى را پدید آورد زیرا آدمى در سایه بندگى خدا مى‏تواند به جائى رسد که واجد سمع و بصر الهى گردد. کنت سمعه اللذى یسمع به و بصره اللذى یبصربه و براى انسانى واجد چشم و گوش خدائى سر در آوردن از حقایق و اسرار امرى عادى و طبیعى است .
مقام تقواى فاطمه (سلام الله علیها)
فاطمه (سلام الله علیها) داراى ملکه تقواست و بدین خاطر همه گاه هشیار است که معصیتى پدید نیاید و جز در مسیر فضایل حرکت نکند. هواى حق را بر هواى دل ترجیح مى‏دهد و در این راه به جائى مى‏رسد که براى افراد عادى جامعه قابل تعلیل نیست. هم چون فردى عادى از پدر تقاضاى خدمتکارى مى‏کند، و بر خلاف آن درخواست پیامبر خدا به او تسبیح ویژه‏اى براى تکبیر و ستایش خدا مى‏آموزد، و فاطمه (سلام الله علیها) خدا را بر این عطاى پیامبر سپاس مى‏گذارد. عمل و رفتار فاطمه (سلام الله علیها) بر خلاف مقتضاى تقوا نیست و بدین خاطر هرگز مرتکب امرى خلاف تقوى نیست، و هرگز اسیر حرص و طمع نیست، از شأن و موقعیت خود، پدر، و همسر سوء استفاده نمى‏کند. در مسیر خود دچار گمراهى و سردرگمى نمى‏شود.
– او راه تقوا را در پیش مى‏گیرد و در خور شأنى مى‏گردد که خداى براى او راه در رُو و نجات از مشکل را که در قرآن وعده داده است فراهم مى‏سازد و من یتق الله یجعل له مخرجا [68] شما در عالم انسانى کدام زن را سراغ دارید که در تقوا بتواند همدوش و همگام فاطمه (سلام الله علیها) باشد؟ پس وعده الهى درباره او محقق مى‏گردد.
– او سعى به هدایت‏طلبى و رهیابى مى‏کند و مى‏کوشد اهل هدایت و در معرض راهنمائى خدا واقع گردد. در نتیجه خداوند عوامل زیان و ضرر بخشى گمراهان را از ساحت او دور مى‏دارد. علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذ اهتدیتم. [69]و این هم وعده دیگر خداوند است که فاطمه (سلام الله علیها) خود را در معرض آن قرار مى‏دهد.
– و بالاخره او خود را با سر منشأ عزت و سرافرازى همگام مى‏کند و در نتیجه پیوند عزت براى او پدید آمده و مصداق این آیه قرآن مى‏شود ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین در جنبه ایمان و باور داشت چه کسى در عالم زنان چون فاطمه (سلام الله علیها) است؟ پس حق است که عزت و آبرومندى از آن او باشد. بخاطر عصمتش و مقام علمیش همه حرکات و مواضعش براساس حکمت بالغه الهى و خود در این جنبه نیز الگویى تام و تمام است. دیگران هم وظیفه تبعیت از راه و رسم او را دارند و هم خود موظفند در مسیرى قرار گیرند که حاصل آن رشد و کمال و دستیابى به بصیرتى براى یافتن راه خود باشد.
آبرویش نزد خدا
فاطمه (صلی الله علیه و آله و سلم) آن بنده‏اى است که در نزد خدا آبروئى عظیم و پردامنه پیدا مى‏کند. تا حدى که خداى به رضاى فاطمه (سلام الله علیها) خرسند و به غضب فاطمه (سلام الله علیها) غضبناک مى‏شود، ان الله یرضى لرضاء فاطمه و یغضب لغضبها [70] و نمونه همین سخن در آثار دیگر روایات از اهل شیعه و سنت زیاد بچشم مى‏خورد. [71] به امام صادق (علیه السلام) گفتند که برخى این حدیث را باور ندارند – آیا قابل قبول است که خداى از خشم فاطمه (سلام الله علیها) بخشم آید؟ امام فرمود چرا باور نمى‏دارید؟ آیا شما باور ندارید که خداى از خشم بنده مؤمن بخشم مى‏آید؟ فاطمه (سلام الله علیها) نیز زنى با ایمان است و طبیعى است خداى از خشمش بخشم مى‏آید.[72]فاطمه (سلام الله علیها) در پیشگاه خدا و در سایه عبادت قرب و آبرو پیدا کرده و در مثال آبرومندیش این بس که براى او مائده‏اى آسمانى نازل مى‏شد آن هم، نه یکبار و دوبار، بلکه بصورتى مکرر. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بهمراه على مرتضى بر او وارد شدند در حالیکه هر دو بمانند فاطمه (سلام الله علیها) گرسنه بودند. ظرف غذائى گوارا در کنار او یافتند. پرسیدند أنّى لکِ هذا؟ این غذا از کجا پدید آمد؟ پاسخ داد من عندالله – از جانب خدا. [73]هم چنین این سخن از سلمان است که گفت به هنگامى که فاطمه (سلام الله علیها) در مسجد قصد نفرین کردن کرد و غضبناک شد. دیدم دیوارهاى مسجد مى‏لرزد. و امام باقر (علیه السلام) فرمود به خدا سوگند اگر فاطمه (سلام الله علیها) گیسو مى‏گشود و لب به نفرین باز مى‏کرد زمین اهل خود را فرو مى‏برد و یا عذاب بر مردم نازل مى‏شد و این حقیقتى است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: یا فاطمه ان اله عزوجل یغضب لغضبک و یرضى لرضاک [74].
مقام شفاعت
بخاظر آبرومندیش در پیشگاه خداوند فاطمه (سلام الله علیها) داراى مقام شفاعت است، و این سخنى است که پیامبر درباره‏اش فرموده بود: جعل الله مهر فاطمه الزهراء شفاعه المذنبین من ام ابیها [75]خداوند مهر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را شفاعت گنهکاران امت پدرش قرار داد. (البته بدان شرط که لایق و در خور شفاعت گردند).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: در قیامت کنار آتش دوزخ، براى مادر ما فاطمه (علیه السلام) جایگاهى بلند است که به منظور شفاعت و نجات دوستان مى‏ایستد و گنهکاران به دختر پیامبر پناه مى‏برند – و امام صادق (علیه السلام) هم در تأیید این سخن فرمود معنى خیر کثیر همین است و او نفع بسیارى را بخاطر آبرومندیش در پیشگاه خدا متوجه امت مى‏سازد.در این ادعا جاى تعجب و استبعادى نیست. خداوند این چنین مى‏کند که به بنده‏اى مقام عزت و شفاعت مى‏بخشد، بدون اینکه بنده‏اى را در آن امر مستقل و یا خود را در این جنبه خلع ید کند. بر خلاف تصور گروهى که آن را محال مى‏دانند این دعوى مبناى قرآنى دارد بدینگونه که: جانها بدست خداست (الله یتوفى الانفس حین موتها) [76] ولى آن را در اختیار فرشته مرگ قرار مى‏دهد بدون اینکه آن حق را از خود سلب کند (قل یتوفیکم ملک الموت اللذى و کل بکم [77] – در امر شفاعت (قل لله الشفاعه جمیعا) [78].در عین حال به این آیات توجه کنید: من ذاللذى یشفع عنده الا باذنه [79] – ولا یشفعون الا لمن ارتضى. [80] دیگر مقامات
ما را توان آن نیست که همه کمالات او را در این محدوه فکر کنیم. اوج رتبت و مقام او بحدى است که هیچ پرنده تیزبالى به درک مقامش دست نمى‏یابد و چند بعدى بودن حیاتش سبب مى‏شود که اگر یک جنبه آن را مورد عنایت قرار دهیم از دیگر جنبه‏ها باز مى‏مانیم. ناگزیر به صورت اشاره‏اى به مواردى از آنها را به صورت گذرا متذکر مى‏شویم: – او از نور عظمت خدا خلق شده لا ن الله تعالى خلقها من نور عظمته، [81] حوارء انسیه است و نطفه او از میوه بهشتى است. و پیامبر بوى بهشت را از فاطمه (سلام الله علیها) مى‏شنید [82] شب قدر هزار ماه و فاطمه (سلام الله علیها) تأویل شب قدر است [83]، و محور اهلبیت است [84] و از زنان برگزیده جهان است (سیده نساء اهل الارض)[85].زهرا از صابرین است [86] و بهشت براى فاطمه (سلام الله علیها) خلق شده. [87] و داراى مقام شفاعت است [88]، با جبرئیل مراوده داشت، و براى او مائده نازل مى‏شد، خدا پیش از خلقت دنیویش امتحانش کرد و موفقش یافت، آبرومند نزد خداست، امانتدار خلفاى الهى است، مادر مهدى است و…همانگونه که ذکر شد ریشه و منشأ کمالات او عبادت، اطاعت و تسلیم است. زهد و تقوا و امانت دارى تکلیف و رعایت آن است. متعهد و مسؤول است، داراى وقار و استقامت است. غضب دارد و بى باک نیست، زبان دارد و اهل همز و لمز نیست او زنى است که موقعیت خود را در عرصه تکلیف یافته و آگاهانه و فضیلت مندانه در راه وصول به آن به پیش مى‏رود و هدفى جز جلب رضاى الهى ندارد .
درود بر فاطمه (سلام الله علیها)
شأن و مقام او را از سخنانى که دیگر این درباره او گفته‏اند، مخصوصاً حضرات معصومان (علیه السلام) مى‏توان دریافت مثل درودهائى که مرحوم مجلسى از زبان معصوم (علیه السلام) درباره او گفته است [89] السلام على نفس الله القائمه بالسنن السلام على نفس الله العلیا، و شجره طوبى، و سدره المنتهى و المثل الاعلى و…اما در این قسمت مى‏خواهیم از زبان فردى غیر معصوم درود را درباره فاطمه نقل کنیم. محیى الدین عربى در کتاب مناقب براى هر یک از چهارده معصوم (علیه السلام) خطبه‏اى دارد که در آن شؤونى را از آن معصومان نقل مى‏کند. درباره فاطمه سلام الله علیها چنین مى‏سراید: و صلّ على الجوهره القدسیه فى تعیّن الانسیّهِ – صوره النفس الکلیه – جواد العالم العقلیه – بضعه الحقیقه النبویه مطلع الانوار العلویه – عین عیون الاسرار الفاطمیه – الناجیه المنجیه لمحبیها عن النار، ثمره شجره الیقین، سیده نساء العالمین، المعروفه بالقدر، المجهوله بالقبر، قره عین الرسول، الزهراء البتول، علیها الصلوات و السلام .
محوریت فاطمه (سلام الله علیها)
در شأن و مقام فاطمه (سلام الله علیها) هر چه بگویند کم گفته‏اند و رتبت و عظمت او بسى بیشتر از وصف توصیف کنندگان است او دخت پیامبر است و همسر امیر مؤمنان، مادر سبطین است و خود معصومه‏اى شهیده، نمونه تربیت پدرى است که داراى مقام نبوت است و مادرى که سیده زنان عالم است .او داراى ملکه تقوا، عفت و عدالت است و داراى مقام عبد است و در این راه واجد صفاتى که افراد عادى بشر را توان اکتساب آن در چنان حد نیست. حق این است که گفته‏اند براى او رازى الهى و لطیفه لاهوت مطرح است. ان لفاطمه سلام الله علیها سرّاً الهیاً و معنى لاهوتیا…[90] محور بودن فاطمه (سلام الله علیها)
فاطمه (سلام الله علیها) در جهان آفرینش و در دنیاى اسلام مى‏تواند محورى به حساب آید که گردش بسیارى از پدیده‏ها و چرخش آنها بدور او باشد. روایات بسیارى بنقل از مورخان شیعه و اهل سنت در دست است که او را مورد عنایت خداوند در امر آفرینش خوانده‏اند و حتى متذکر شده‏اند که اگر فاطمه (سلام الله علیها) نبود آفرینش جهان نبود.در دنیاى اسلام او محور اسلام است، محور رسالت است، محور امامت و خلافت منصوص است.وعده الطاف حق در حفظ و تداوم آئین محمدى (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیله او محقق شده و اسلام و قرآن به برکت حضور ذریه طیبه او از مهجوریت بدر آمده است .او محور اهلبیت است و محور اصحاب کسا، تداوم بخش نسل پیامبر است و محور سادات. در جریان مباهله او مصداق نساء ناست و الگوى همه نیک زنانى که تا قیام قیامت بر تارک تاریخ بشریت مى‏درخشند واسلام بوسیله آنان مى‏تواند امروز هم مباهله کند و حقانیت این آئین را به اثبات برساند.مهدى امت که چشم جهانى منتظر اوست از نسل فاطمه (سلام الله علیها) است و فرزند اوست و جهان آشفته را فرزندش تحت سلطه اسلام در مى‏آورد و پرچم توحید را او بر جهان مى‏افرازد. پس فاطمه (سلام الله علیها) مادر اسلام است و مادر قرآن، ام ابیها بوده و ام الاسلام هم مى‏تواند به حساب آید.
مصداق‏هاى دیگر
گفتیم که فاطمه (سلام الله علیها) مصداق آیات مختلف قرآن و تجلى بخش جنبه‏هاى مختلفى از ابعاد حیات اسلامى است بگونه‏اى که هر کدام از آنها نوعى محوریت او را نشان مى‏دهند.
– او مصداق اهل بیت پیامبر و واجد شأن آیه تطهیر است .
– مصداق عترت و یکى از دو ثقلى است که رسول خدا آن را به مردم سفارش کرده است. [91] – مصداق ذوى القرباى قرآن است که مودت آنها مورد توصیه است. [92] – مصداق نفس پیامبر در آیه مباهله است .
– مصداق ام الائمه و ام المومنین است که پیامبر درباره او سفارش داشته است .
– مصداق کوثر به معنى خیر کثیر که شعاع برکتش سراسر عالم و جود را پر کرده و از وجود او و از رحمش شخصیت‏هائى پدید آمده‏اند که هر کدام مایه افتخار اسلامند. این همه فیوضات و درخشندگى از ستاره‏هاى تابان اسلام، این همه هادیان و راهنمایان که هم چون اخترهائى فروزان بر تارک آسمان اسلامند همه از فاطمه‏اند. و این همه شاهدان ایثارگر تاریخ اسلام از عاشورا تا غیبت همه از زایندگى فاطمه‏اند .آرى، در جهان اسلام هر جا سخن از صفاى خانوادگى و وفاست فاطمه (سلام الله علیها) در رأس آن است و هر جا که از همسرى نمونه بحش شود فاطمه (سلام الله علیها) سر آمد آنهاست و هر جا که از زنى حق طلب ومبارز سخن رود نام فاطمه (سلام الله علیها) در آن محفل یاد مى‏شود و هر جا از خانه شهید و مادر شهیدان یاد است فاطمه (سلام الله علیها) از زبدگان آنهاست. و محور همه این بحثها و عناوین فاطمه (سلام الله علیها) خواهد بود. و شگفت از یک زن، رشد یافته درخانه‏اى محقر و این همه عظمت و آن همه محوریت .
فاطمه (سلام الله علیها) محور خلقت
اگر به حدیث لولاک لما خلقت الا فلاک که در شأن پیامبر اسلام است اتکا شود، باید فاطمه را محور آفرینش دانست از آن بابت که بدون وجود او نسل پیامبر منقطع بود وتداوم بخشى اسلام تا قیام قیامت که توسط نسل فاطمه (سلام الله علیها) است على الظاهر بى‏اثر مى‏ماند.در قوس صعودى و نزولى، در سیرکمالى وجود فاطمه (سلام الله علیها) منشأ فیض و منبع آثار انوار عالیه بحساب مى‏آید و اگر رسول خدا را اصل اصیل آفرینش بحساب آوریم و اگر او را علت غائى خلقت بدانیم طبیعى است که محور همه این سیرها و رشد فاطمه (سلام الله علیها) خواهد بود .فاطمه (سلام الله علیها) واسطه نبوت و امامت است و تکامل خلقت در سایه تبیین رسالت است و ائمه مبین قرآن و رسالت و همه از نسل فاطمه (سلام الله علیها). پس فاطمه (سلام الله علیها) مصدر ائمه است و تداوم بخش دعوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا جز این است که 11 ذریه پاک بعنوان خلیفه راستین پیامبر از نسل فاطمه‏اند؟
حلقه تکامل انبیاء
بگفته استاد فاضل حسینى دانشمند مصرى، فاطمه (سلام الله علیها) مانند موجى بود که باید نور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در طول رشته‏هاى ممتد اعصار و قرون عبور دهد و بشریت را از آن نور فیاض روشن و نورانى کند [93]او حلقه تکامل انبیاء الهى و بقیه النبوه به تعبیر على است [94] زندگى او امتداد حیات پیامبران است .همه آنچه را که پیامبران در طول تاریخ گفته و سروده بودند، از طریق فاطمه (سلام الله علیها) به امامان برحق، و از امامان به خلق خداى رسیده است. او از طریق پدر وارث و نیز سرایت ده همه مفاخر انبیاى گذشته است و بدین سان همه ارزش‏هاى نیاکان خویش از انبیاء و رسل را در خود داراست و آنها را از طریق ازدواج با على در نسل خود سارى و جارى ساخته است .پس فاطمه (سلام الله علیها) از این دید ادامه دهنده رسالت‏ها و از دیدى امید رسالت‏هاست، ثمره باغ وجودى انبیاء است و مهدى موعود را او به جامعه اسلامى تحویل داده است و از این دید فاطمه (سلام الله علیها) رسالت‏هاى گذشته را با خاتمیت و امامت پیوند بخشیده است .
تداوم بخش نسل پیامبر
فاطمه (سلام الله علیها) زنى است که سلاله پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوسیله او تداوم یافته است. یازده خلیفه راستین پیامبر و ولى خدا از رحم او پدید آمده‏اند و وارث فضائلى شده‏اند که فاطمه (سلام الله علیها) از طریق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بدان صفات متصف بود.رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوسیله فاطمه (سلام الله علیها) نشان داد که بر خلاف رسم معهود دختران هم مى‏توانند نسل پدر را تداوم بخشند آن هم پدرى که خاتم انبیاست. و نیز از طریق دختر مکتب، تربیت، شهادت مى‏تواند به نسل بعد سرایت کرده و استمرار یابد، و این مزیت مخصوص مردان نیست .رحم فاطمه (سلام الله علیها) همانند منبع فیضى بود که از آن معادن نور و حکمت پدید آمدند و خلفاء خدا در زمین از آن رحم پاک بروز و ظهور کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر خدیجه وارد شد و دید با جنین خود سخن مى‏گوید، پس از سؤال و جوابى به او گفت:
\’ هذا جبرئیل، فیبشرنى انهاانثى. این جبرئیل است که به من مژده مى‏دهد طفلى که در رحم دارى دختر است .
– و انهاالنسله الطاهره المیمونه و او نسل پاک و میمون و مبارکى است .
– و ان اله تبارک و تعالى سیجعل نسلى منها و مژده‏ام داد که خداى تبارک و تعالى تداوم نسل مرا از او معین کرده است .
– و سیجعل نسلها ائمه. و بزودى نسل او را پیشوایان زمین قرار دهد.
– و یجعلهم خلفا فى ارضه بعد انقضاء و حیه‏[95] و پس از انقضاى وحى آنها را خلیفه خود در زمین قرار دهد.
محور رسالت
فاطمه (سلام الله علیها) محور رسالت است. پیامبر او را جدّاً گرامى مى‏داشت و محبت او به دخترش بیش از حد محبت عادى پدرى به دخترش بود. شرایطى در فاطمه (سلام الله علیها) بود که براساس آن او رکن مهم پیشرفت اسلام بحساب مى‏آمد. هم در دوران حیات پیامبر، هم در عصر پس از وفاتش نقش‏هاى مهم و اساسى را در زندگى ایفا کرد.او پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، رسالت را زنده نگه داشت. همتاى على در مبارزه حق طلبانه بنفع اسلام بود. و هم او زمینه ساز شرایطى شد که مقدمتاً به صلح حسن و نهایتاً به شهادت حسین منجر گردید بار رسالت کربلا در واقع به دوش فاطمه بود و حاملان پیام شهادت دختران فاطمه‏اند.پیامبر در شب عروسى فاطمه (سلام الله علیها) فرموده بود: پروردگارا این دو محبوبترین آفریدگان تو نزد منند. پس دوست بدار آنها را، و نسل شان را مبارک گردان و در تداوم بدار نسل و تبارشان را و از جانب خود آنها را نگهدارى بنما… بدین سان فاطمه (سلام الله علیها) وزنه‏اى گرانقدر براى اسلام و محور استمرار هدف عالیه اسلام است .
محور عصمت
فاطمه (سلام الله علیها) محور عصمت است. معصومان اسلام در عصر او پیامبر است که پدر اوست، على است که همسر اوست حسن و حسین‏اند که دو فرزند او هستند و او هم چون قطبى است که عصمت‏ها به دور او مى‏گردند و از طریق او به نسل بعد سرایت مى‏کنند.بدین سان فاطمه (سلام الله علیها) محور تداوم عصمت است. گردش چرخ امامت و ولایت به نیرو بخشى فاطمه(سلام الله علیها) وصل است و تربیت معصومان و شهادت آموزى و زندگى سازى، و هدایت آموزى‏هاى بعدى هم در محور او دور مى‏زنند. ابواب علیم الهى از دریچه فاطمه (سلام الله علیها) گشوده مى‏شود واقتداى مردم به راه خداوند از برکت اوست. جابر عبدالله انصارى از قول پیامبر چنین نقل مى‏کند: – ان اله جعل علیا زوجته و ابناءه حجج الله على خلقه خداوند على و همسر او و فرزندان او را حجت‏هاى خدا بر خلقش قرار داد.
– و هم ابواب العلم فى امتى – آنان دروازه‏هاى علم در امت منند.
– من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقیم آن کس که بوسیله آنها ره یابد به صراط مستقیم هدایت گردد.[96] محور اهلبیت
فاطمه (سلام الله علیها) محور اهل بیت و نزدیکترین فرد به بیت رسول اله است. ام سلمه گوید روزى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در منزل من بود على و فاطمه (سلام الله علیها) هم دم در خانه بودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود اهلبیت مرا صدا بزن. و من على و فاطمه (سلام الله علیها) را صدا کردم، وارد شدند وپیامبر آنها را در کنار گرفت. [97] و این خود حکایت از معرفى مصداق اهلبیت دارد .فاطمه (سلام الله علیها) وزنه سنگین اهل بیت است و محور علاقه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هر وقت سخن ازمورد محبت بودن کسى در نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود فاطمه (سلام الله علیها) بر همه آنها مقدم بود. از کسانى که در زیر عبائى گرد آمده ومورد ادعاى پیامبر قرار گرفته‏اند فاطمه (سلام الله علیها) از اعضاى مهم آن است پیامبر درباره آنها چنین فرمود اللهم هولاء اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً. خداوندا اینان اهلبیت من‏اند، پلیدى را از آنان دور دار و آنان را کاملاً پاک و پاکیزه بدار.
محور اهل کسا
داستان کسا بدینگونه است که روزى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) على، فاطمه، حسنین (علیه السلام) را در زیر عبائى که خود هم در آن بود گرد آورد. و آیه تطهیر را در شأن آنان خواند که انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً و دعا کرد وفرمود خداوندا اینان اهلبیت و آل محمدند درود و برکات خود را بر اینان قرار داده که تو ستوده و الا مقامى. این حدیث که شأن خاندان پیامبر، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، على و حسنین را نشان مى‏دهد از طرق مختلفى از شیعه و اهل سنت نقل شده است بنابر آنچه صاحب کتاب فاطمه الزهرا ء ذکر کرده‏است [98] نویسندگان حدیث کسا بخط خود عبارتند از شیخ عبداله بحرانى در کتاب العوالم العلوم، که در آن خط بیش از 20 تن از علماى بزرگ مثل شهید ثانى، علامه حلى، فخر المحققین، ابن شهر آشوب و دیگر افراد مورد وثوق گردآورى شده است .این حدیث با 29 سلسله سند به جابربن عبداله انصار مى‏رسد و افرادى چون علامه حلى، طبرسى، شیخ طوسى، شیخ مفید و امثالهم بر آن صحه گذارده‏اند که صدق و اتقان سخن شان جاى بحث و وسوسه‏اى نیست و جز اعتماد بر آن گزیرى نتواند بود .
– طبرى در تفسیر الجامع البیان از 25 طریق، سیوطى در تفسیر درالمنثور از 20 طریق درباره این حدیث بحث کرده‏اند.
– و بنابر آنچه علامه سید شهاب الدین تبریزى تحقیق کرده حدیث کسا داراى سندى است که او آنرا بدست آورده و در رساله‏اى کوچک به زبان فارسى آن را نگاشته است. [99] اهمیت حدیث و محوریت فاطمه (سلام الله علیها)
خداوند خواست حقیقت نورانى و ملکوتى اهلبیت را در حدیث آشکار سازد و آنان را اشرف مخلوقات معرفى کند، و افضل موجودات، اینان اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفى شدند و جان او، در زیر آن عباى کوچک و محدود جهانى گرد آمده بودند (لیس على اللّه بمستنکر – ان یجمع العالم فى واحد) و و رسول خدا در محوریت و ارزش آنان از سوگندهاى غلیظ استفاده کرده بود .در کسا فاطمه (سلام الله علیها) محور و اول و آخر آنها بود – معرفى جبرئیل از اهل کسا هم همین نکته را نشان مى‏دهد جبرئیل در معرفى آنها به اهل آسمان و فرشتگان عبارتى بدین شرح داشت: هم فاطمه و ابوها، و بعلها و بنوها.در این معرفى چنان است که گوئى خداى هم دوست داشت نام فاطمه (سلام الله علیها) مکرراً ذکر شود و ترجمه عبارت فوق چنین است:
– فاطمه (سلام الله علیها) است و پدر فاطمه (سلام الله علیها).
– فاطمه (سلام الله علیها) است و شوهر فاطمه (سلام الله علیها).
– فاطمه (سلام الله علیها) است و فرزندان فاطمه (سلام الله علیها). و محوریت تعریف روى او دور مى‏زند – نام پیامبر و على و فرزندان یکبار مورد اشاره قرار گرفته و نام فاطمه (سلام الله علیها) چند بار.
محور مباهله
مسیحیان نجران درباره حقانیت اسلام با پیامبر به بحث و جدال پرداختند و نتوانستند حقانیت اسلام را بپذیرند و یاخود را قانع کنند بر این مقرر شد که خاندان و عزیزان خود را در مجلسى گرد آورند و به نفرین گروهى که ناحق است بپردازند. دعوت پیامبر چنین بود: و قل تعالوا، ندع ابنائنا و ابنائکم – و نسائنا و نسائکم – و انفسنا و انفسکم ثم نبهتل فنجعل لعنه الله على الکاذبین [100] پیامبر براى حضور در آن مجلس على و فاطمهو حسنین (علیه السلام) را بهمراه خود برگزید و در این آیه فاطمه (سلام الله علیها):
– از جهتى مصداق فرزند پیامبر است ابنائنا.
– از دیدى مصداق نسائنا است و تنها زنى است که در جریان مباهله حاضر شده.
– و از دید سوم مصداق انفسنا و نفس و جان پیامبر است .
– در مورد گزینش پیامبر این عده را حدیثى بدینگونه داریم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
– لو علم الله تعالى ان فى الارض عباداً اکرم من على و فاطمه و الحسن و الحسین لامرنى ان اباهل بهم ولکن امرنى بالمباهله على هؤلاء و هم افضل الخلق [101]اگر خداى تبارک و تعالى در روى زمین بندگانى گرامیتر از على و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) سراغ مى‏داشت به من دستور مى‏داد که با آنها به مباهله بپردازم ولى او مرا به مباهله فرمان داد بهمراهى این گروه و اینان برترین آفریدگان خدایند.
محور امامت
فاطمه (سلام الله علیها) محور امامت است. خداوند به او مژده داد که از نسلش 11 ذریه پاک و امام پدید آید که همه هدایتگر دوران خود مى‏باشند. [102] ام الائمه است و ام الازهار (مادر شکوفه‏هاى و گلهاى اسلام) و هم ام انوار الائمه نام دارد زیرا که نور امامان از او مشتق است .او حامل سرّ مستودع خدا، ولى امر و بقیه الله است. در دعاى حاجتى که به اسم اوست چنین مى‏خوانیم: اللهم انى اسالک بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها، و السّر المستود ع فیها – ان تصلى على محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ان تفعل بى ما انت اهله – و ان تقضى حوائجى [103] خداوندا از تو مسألت دارم که بحق فاطمه (سلام الله علیها) و پدرش، و شوهر و فرزندانش، و سرّ ودیعه نهاده در او، که بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آلش درود فرستى، و آنچه خود اهل و سزاوار آنى برایم انجام دهى و حوائجم را برآورده سازى.فاطمه (سلام الله علیها) آن زنى است که نور امامان از او پدید آمده و تداوم یافت. در زیارتش مى‏خوانیم: – حلیفه الورع و الزهد – و نفاحه الفردوس – والخلد اللتى شرف مولدها بنساء الجنه – و سللت منها انوار الائمه و ازجت دونها حجاب النبوه و…[104] و بدین سان او امامت اسلام را به تاریخ بشریت و به انبیاى گذشته الهى پیوند مى‏دهد. روایات در این زمینه بسیارند و مورد دیگرى را به این شرح ذکر مى‏کنیم: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه بهجه قلبى و ابناها ثمره فوادى و بعلها نور بصرى – و الائمه من ولدها امناء ربى و حبله الممدود بینه و بین خلقه…[105] پیامبر فرمود فاطمه (سلام الله علیها) مایه روشنائى دل من است و فرزندانش میوه دل من هستند و شوهر او نور چشم من است و امامان ازفرزندان او امناى پروردگار من‏اند، و رشته ممدود خدا بین او و خلق خدایند…
محور سادات
فاطمه (سلام الله علیها) محور سادات است. ملیونها نفر در جهان بشریت زندگى مى‏کنند که شجره حسب و نسب شان به فاطمه (سلام الله علیها) پیوند مى‏خورند. با آن همه دشوارى و مشکلتراشى خصم در سر راه رشد خاندان پیامبر و با آن همه محدودیت‏ها که در ارتباط با آنان پدید آوردند باز هم نسل او بمیزان و حدودى است که یک فامیل چند ملیون نفرى را تشکیل‏داده و همه آنها از دامان فاطمه (سلام الله علیها) بوجود آمدند. و چه بسیار از آنان که ستارگان درخشان این امت در علم و تقوا بوده‏اند.نوع سادات جهان امروز را در نظر آوریم از سادات علوى، فاطمى، حسنى، حسینى، زینبى، زیدى، جعفرى، رضوى، اسمعیلى، موسوى، همه و همه از نسل فاطمه‏اند. پس او چشمه جوشان و فیض الهى است و به تعبیر عالمى در تفسیر سوه کوثر [106] معنى خیر کثیر وجود صدها هزار خانواده سیادت است که هر کدام وارث صفاتى از فاطمه‏اند. و چه بسیار از آنها که براى حمایت از دین برخاسته و تا پاى جان به پیش رفته‏اند. پس دامن زهرا (سلام الله علیها) دامن فضیلت و خیر و برکت است .
محور هدایت و پیشوائى
فاطمه (سلام الله علیها) محور هدایت است و در جنبه پیشوائى امت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیشرفت آئین خود و اهداف و مقاصد خویش الگوى مردانه بسیار داشت اما در جنبه الگوئى زن عده او بسیار اندک بودند و در آن جمع اندک فاطمه (سلام الله علیها) در رأس بود. تشبیهات درباره فاطمه (سلام الله علیها) تشبیه زهره‏اى است که در بین کواکب آسمانى درخشان است و جلب نظر کننده. به این حدیث توجه شود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اهتدوا بالشمس، فاذا غاب الشمس فاهتدوا بالقمر، فاذا غاب القمر فاهتدوا بالزهره فاذا غابت الزهره فاهتدوا بالفرقدین…بوسیله خورشید و ماه و زهره و فرقدان، هدایت یابید در صورت غیبت یکى به دیگرى تمسک جوئید. از او درباره این لغات و اصطلاحات توضیح خواستند. فرمود خورشید منم، و على (علیه السلام) چون قمر است، و فاطمه (سلام الله علیها) چون زهره، و فرقدان حسن و حسین (علیه السلام)…[107] و دیدیم که محور این پنج تن فاطمه (سلام الله علیها) بود .- در تفسیر آیه ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماماً [108] رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مقام پیشوائى را درباره خانواده خود پرسید همانگونه که درباره کلمات ازواج و ذریه و قره اعین پرسش کرد. جبرئیل، خدیجه را مصداق ازواج، فاطمه (سلام الله علیها) را مصداق ذریه، حسن و حسین (علیه السلام) را مصداق قره اعین و على را مصداق امام ذکر کرد. [109] و مى‏دانیم که از ذریه او چه نسل پاک و پاکیزه‏اى پدید آمد. در سخنى دیگر رسول خدا خود را به یک درخت، و فاطمه (سلام الله علیها) را حامل آن، و على (علیه السلام) را عامل لقاح و حسن و حسین (علیه السلام) را میوه آن معرفى کرد: انا شجره، فاطمه حملها، و على لقاحها، و الحسن و الحسین ثمارها [110].
محور دیانت
فاطمه (سلام الله علیها) محور دیانت دیروز و امروز بشر است. ببرکت او چراغ اسلام روشن است و در سایه تربیتش فروغ شیعه پر تو افکن – این همه آثار تربیت از وعظها و سخنرانى‏ها، و این همه آموزش‏هاى دینى از تعلیمات و تبلیغات همه از فاطمه (سلام الله علیها) است و خیراتش هم به فاطمه (سلام الله علیها) بر مى‏گردد.فاطمه (سلام الله علیها) زنى است که تحولات جهان تشیع در طول تاریخ، و حتى تحولات جهان اسلام در جنبه حرکت آفرینى و رشد از او منشاء مى‏گیرند. چه بسیارند آثار خدماتى و انسانى که در سایه حیات فاطمه (سلام الله علیها) پدید آمده‏اند. این همه آثار دیانت از مساجد و بارگاه‏ها، از حسینیه‏ها و مراکز تبلیغى، این همه مدارس علمى و دینى همه از آثار فاطمه (سلام الله علیها) است .او محور عالم عصمت است، محور فضیلت است، محور عفت و تقواست، محور تبلیغ است، محور تلاش پدران درباره دختران است، محور گسترش دین و مذهب است. و او حتى محور و میزان عمل محبان و مبغضان است، یوزن فیها اعمال المحبین لنا و المبغضین لنا [111].هم چنین فاطمه (سلام الله علیها) محور نجات گنهکاران از دوزخ است، او را فاطمه (سلام الله علیها) نامیده‏اند بدان خاطر که خدا او و ذریه‏اش را از آتش دوزخ دور داشته است، البته بدان شرط که خداى را در سایه اعتقاد به توحید و به آنچه من پیامبر آورده‏ام ملاقات کند. (سمیت فاطمه – لان الله فطمها و ذریتها من النار – من لقى الله بالتوحید و الایمان بما جئت به [112]).
محوریت امروز او
فاطمه (سلام الله علیها) نه تنها در گذشته بلکه در امروز هم محور است، محور شناخت مخالفان و طرفداران است. اگر او نبود از کجا در مى‏یافتیم که موافق کیست و منافق کیست؟ ممکن چیست غیر ممکن کدام است؟ از کجا مى‏فهمیدیم چه کسى سخن پیامبر را در ولایت رها مى‏کند؟ حق را نادیده مى‏گیرد؟ خداى را به غضب مى‏آورد؟ و…
– امروز هم اگر بخواهیم از دخترى محبوب پدر نام ببریم نام‏فاطمه (سلام الله علیها) بر زبان خواهد آمد.
– اگر بخواهیم از زنى موید در زندگى یاد کنیم باید فاطمه (سلام الله علیها) را معرفى کنیم .
– اگر بخواهیم از همسرى دلدار سخن بگوئیم چه کسى اصلاح از فاطمه (سلام الله علیها)؟
– اگر بخواهیم از زنى مبارز و سیاستمدار در نظام دین یاد کنیم چه کسى برتر از فاطمه (سلام الله علیها)؟
– و اگر بخواهیم از مادرى موفق یاد کنیم زبده‏ترین از فاطمه (سلام الله علیها) چه کسى تواند بود؟
او محور نگرش‏ها براى کسب تکلیف و وظیفه آموزى براى همه دختران، همسران، مادران و مدیران کانون خانوادگى و همه زنان صالحه و قانته است. با اعتماد و یقین مى‏توان از او درس وظیفه آموخت.

پی نوشت ها :

1- ج 1 سیره ابن هشام .
2- سیره حلبیه ج 1، ص 132.
3- ص 131 معالم العتره النبویه.
4- ص 139 کشف الغمه ج 2.
5- ص 279 سفینه ج 1.
6- همان مدرک.
7- ص 55 الزهراء.
8- ص 10بحار ج 16.
9- ص 302 تذکرهالخواص.
10- مسند احمد ص 117.
11- ص 302 تذکره الخواص.
12- عوالم العلوم و المعارف ج 6 ص 10.
13- ص 17 انوار البهیه.
14- ص 129 منتهى الامال.
15- کشف الغمه ج 2 ص 139.
16- احقاق الحق ج 10 ص 12 و منابع دیگر .
17- امالى صدوق ره.
18- زندگانى حضرت زهراء (سلام الله علیها)
19- ص 31 منتهى الامال.
20- کامل التواریخ ج 2، ص 341.
21- ص 101 – الزهراء
22- بحارالانوار ج 43 ص 809.
23- ص 143 روضه الواعظین ج 1
24- ص 414 خصال صدوق، ج 2.
25- ص 15 بحارالانوار ج 23.
26- بحارالانوار ج 43 ص 10.
27- ص 191 الزهراء.
28- ج 3 مناقب ابن شهرآشوب ص 357 و ص 86 نخبه البیان فى تفصیل سیده النسوان.
29- آیه 4 – سوره قلم.
30- عبدالعظیم ربیعى.
31- انوارالتنزیل – آیات آخر سوره تحریم.
32- بحار ج 43 ص 91.
33- آیه 8 سوره نجم.
34- ص 436 ینابیع الموده .
35- ص 41 ذخائر العقبى.
36- ص 132 منتهى الامال.
37- ص 522 اسد الغابه ج 5.
38- آیه 1 سوره قدر.
39- آیه 1 سوره کوثر.
40- آیه 54 سوره آل عمران.
41- آیه 33 – تطهیر.
42- شرف المؤید ص 7.
43- ص 198 در المنثور ج 5 – ص 124 ینابیع الموده.
44- همان آیه تطهیر.
45- آیه 9 حشر.
46- سوره دهر آیه 8.
47- آیه 11 سوره انسان .
48- آیه 23 سوره شورا.
49- آیه 2 سوره شمس.
50- آیه 9 قیامت.
51- آیه 5 انسان.
52- آیه 19 سوره رحمان.
53- ص 76 کشف الغمه ج 2.
54- بحار ج 43 ص 24.
55- ص 219 کنزالعمال ج 6.
56- ج 1 مناقب ص 462.
57- ص 229 خصایص.
58- بحار ج 8 کمپانى ص‏111.
59- ص 92 الزهراء.
60- ص 135 کشف الغمه.
61- ص 137 کشف الغمه.
62- ص 133 المختصر.
63- آیه 139 سوره نساء.
64- آیه 26 سوره آل عمران.
65- ص 16 بحار ج 25.
66- ص 126 ج 9 – المیزان.
67- ص 13 بحار ج 43.
68- آیه 2 سوره طلاق.
69- آیه 105 سوره مائده.
70- مناقب خوارزمى ج 1 ص 52.
71- مستدرک حاکم ج 3 ص 153 و ص 113 الزهراء.
72- ص 22 بحار ج 43.
73- ص 22 بحار ج 43.
74- اسدالغابه ج 5 ص 522.
75- زندگانى حضرت زهراء.
76- آیه 42 سوره زمر.
77- آیه 11 سوره سجده .
78- آیه 44 سوره زمر.
79- آیه‏255 سوره بقره.
80- آیه 28 سوره انبیاء.
81- ص 92 الزهراء.
82- ص 20 ریاحین الشریعه ج 1.
83- ص 97 بحار ج 25.
84- با توجه به حدیث کسا .
85- بحار 43 ص 36.
86- ص 65 ریاحین الشریعه ج 1
87- ص 213 بحار ج 36.
88- ص 203 ریاحین ج 1.
89- تحفه الزائر.
90- زندگانى حضرت زهرا (سلام الله علیها).
91- انى تارک فیکم الثّقلین…
92- قل لما اسئلکم علیه اجرا…
93- فاطمه الزهراء ترجمه صادقى ص 61.
94- سخنان على در مسجد به هنگام خطبه فاطمه (سلام الله علیها).
95-ص 143 ج 1 – روضه الواعظین.
96- ص 58 ج 1 شواهدالتنزیل – حافظ حسکانى.
97- مسند احمد بن حنبل ص 323.
98- ص 292 – الرحمانى.
99- الذریعه ج 6 ص 378.
100- آیه 61 سوره آل عمران .
101- ص 131 ینابیع الموده.
102- دلایل الامامه ابن جریر ص 18.
103- ص 134 منتهى الامال ج 1.
104- تحفه الزائر – مجلسى.
105- ص 66 فرائد السمطین ج 2 به نقل از امام حسین (علیه السلام).
106- فخر رازى .
107- ص 59 شواهد التنزیل – از جابر.
108- آیه 74 سوره فرقان.
109- شواهد التنزیل ج 1ص 416.
110- احقاق الحق ج 9 ص 157.
111- ص 107 مقتل الحسین – خوارزمى .
112- ص 18 بحار ج 43.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید