ویژه بزرگداشت مقام زن و روز مادر

ویژه بزرگداشت مقام زن و روز مادر

مادر ای درخشنده ترین آفتاب هستی بخش! بتاب که خورشید و ماه منتظرند تا از انوار طلائی ات روشنایی گیرند و پیام هستی بخش تو را در گوش همه ذرات عالم زمزمه کنند: هان! مادر ریشه درخت حیات است زنهار که تیشه بر این ریشه روا دارید که این ضربه نه به شخص بلکه به اجتماع است. یعنی مادر اساس اجتماع است و بی او اجتماع جسمی بی روح است. حال که چنین است، پس ای آفتاب! بتاب که خلایق منتظرند تا با تو به خود آیند و خود را باز یابند و در این بازیافت، سر دلدادگی به تو فاش می شود.

مادر ای ستاره پرفروغ آسمان بی افق عشق! بتاب که بی تو قصه عشق ناتمام می ماند و عاشقان سرگردان. بتاب تا از تابش نورت، جاده های آسمانی عشق فتح گردد و خانه معشوق پیدا.

بتاب که بی تابشت، شب های شوم غربت و تنهایی، آدمیان را در هاله ای از تاریکی و ظلمات به اسارت می کشد.

مادر ای آرام بخش ترین نسیم پگاه زندگی! بسوز که ریحانه های سبز حیات لباس زرد مرگ می پوشند و طوفان های وحشتناک پاییزی بر گل ها حاکم می شوند. بوز که گل ها جز با شمیم نفس عطرآگین تو معطر نمی شوند. بوز که هیچ نسیمی نمی تواند لطیف تر از نسیم خوش بوی وجودت، برگ های ظریف گل ها را نوازشی دهد و تو گویی که گل ها نیز بی حضور نسیمت، جوانه نمی زنند و غنچه نمی شوند.

مادر ای موج خروشان دریای بی کران عاطفه! کدام ساحل است که بتواند بر عاطفه بی منتهای تو محیط شود؟ کدام دریاست که با خروش موج عاطفه ات، متلاطم نشود؟ مگر نه این است که دریا دریاست چون ماه رخسار تو بر آبهایش می خندد؟ مگر نه این است که دریا دیدنی است چون احساس پر صفای تو در فضایش می رقصد؟ براستی که دریایی که تسلیم جذر و مد ماه وجودت نشود، دریا نیست، شور آبی بی ارزش است که نه تنها تشنگان را یارای سیراب کردن ندارد بلکه سیران را نیز هر روز تشنه تر می کند و به هلاکت نزدیکتر.

مادر ای زیباترین تابلوی هستی! به راستی کدام نقاش توانسته است زیباتر از تابلوی تو را ترسیم کند؟ تابلویی که هم منشور عشق باشد و هم آیینه تمام نمای احساس و عاطفه. هم تصویری از خطرات باشد و هم تمثالی از محبت آه. مادر، چه آرام بخشی! قلبت مخزن رحمت است و نگاهت مخزن الفت. یادت تجدیدکننده خاطرات است و نامت زینت بخش کلام. به راستی که مادر. تو هدیه ای آسمانی هستی، که باید همه پاسدار تو باشند.

مادر! دوستت دارم و به تو عشق می ورزم آن گونه که به من عشق می ورزی. هم آنگاه که سرود لالائی ات خواب خوش و آرام را به من هدیه می کند و هم آنگاه که، قطرات اشکت همراه ترانه غم انگیز فراق بدرقه ام می کند. کیست که وقتی در آغوش گرم مادرش سرنهد، طمانینه بی وصف خویش را از درون دلش احساس نکند؟ کیست که از خوان محبت مادر سیر نخورده باشد؟ کیست که نام تو را در قاموس قلبش ننوشته باشد؟ کیست که یاد تو را از صفحه خاطراتش پاک کرده باشد؟

مادر تو همیشه در قلب هایی و قلب ها همیشه در تپشند. پس تو همیشه جاودانی. تو یک تاریخی که خود مورخ آنی. تو زنده ای چون تاریخ زنده است. تو یادگار حوا و مریم و زهرا و زینبی. پس تو جاویدی چون زهرا جاویدان تاریخ است. آری مادر! نام پرعطوفت تو هماره بر صدر اوراق تاریخ خواهد درخشید و یاد پر طراوتت همیشه در اذهان تداعی خواهد کرد.

مادر ای معلم ایثار و ای کوه صبور! می ستایم ایثار بی همتا و صبر کم نظیرت را. تصدیق می کنم مقام والای تو را. به حق که تو زیبنده وعده راستین «الجنه تحت اقدام الامهات » هستی. تو سزاوار اکرام و احسانی. تو شایسته تقدیر و تحسینی. و جلوه ای از احسن الخالقین. مادر! مهر و صفایت، ناز و قهرت، گریه و خنده ات،… همه چیزت را دوست دارم و می ستایم.

مادر ای غنچه ترین گل گلستان محبت! همیشه غنچه بادت. چرا که بی وجودت غنچه ها پرپر می شوند و گل ها بی بو. گلستان بی بهار می شود و باغبان تنها. بهار برای همیشه می رود و خزان می آید. خزانی که به جوانه های تازه سرزده و لاله تازه دمیده هیچ رحمی نمی کند. نه! مادر، تو برای همیشه می مانی و من لحظه ای بی تو را تصور نمی کنم.

«مادر! فرزندت، به فدایت »

ruz madar (2)دوباره به سمت تو تمام می شوم، مادر!

پیشانی ام، بوسه گاه مهربانی های توست و دست هایت، سایه بان دل خستگی هایم.

مادر! نمی دانی، گاهی از تمام دنیا دلم می گیرد، اما پیش تو رو نمی کنم تا زخمی بر زخم های دلت نیفزایم؛ ولی مادر! دل بی طاقتم، در وسعت بی ساحل نگاهت، تاب تنهایی را ندارد.

هنوز نتوانسته ام یک دل سیر تو را دوست بدارم. تقصیر دلم نیست؛ که طعم عشق تو را نمی شود با واژه های ناچیز «دوستت دارم» چشید.

مادر! هنوز آن قدرها بزرگ نشده ام که عصای پیری تو باشم؛ جوانه های ضعیف وجودم به استواری دست هایت محتاج است؛ من نیازمند توام، مادر!

هر وقت چهره ات خدا گونه می شود، می فهمم که وقت نماز است.

می فهمم که وقت خداست.

می فهمم که حالا دیگر نوبت درد دل کردن تو با خداست؛ در خلوتت پا نمی گذارم، اما با چشم هایی غرق التماس، نگاهت می کنم تا یادت نرود دعایم کنی.

وقتی می خندی، تمام خانه رنگ بهشت می گیرد و بوی بهشت می دهد.

وقتی دلت می گیرد، آسمان در بغض نگاهت جمع می شود، اما نمی بارد.

وقتی خانه از گرمای مهربانی ات خالی است، سرما از در و دیوار می بارد؛ انگار نبودنت همه جا را تاریک می کند و آسمان شب هایمان سوت و کور و بی ستاره می شود.

فرصت بوسیدن دست هایت را از من مگیر، هر چند که جبران ذره ای از ناسپاسی هایم را نیز نمی کند، اما دلم خوش است به این بوسیدن ها.

تمام گل های سپید باغستان ها را به پایت می ریزم تا بر چشم هایم قدم بگذاری.

هنوز جای زخم های دل، در عمق نگاهت پیداست و هر از گاهی، با زلال چشمانت، غبار کدورت های روزگار نامراد را از دل می شویی و جلا می دهی.

آسمان، به احترام حضور ملکوتی تو تعظیم می کند و فرشتگان، به حرمت مادری ات سوگند می خورند.

ای الهه صبر و امید! در امتداد نگاهت، مهربانی تفسیر می شود؛ تو از مهربانی خدایت رنگ و بو گرفته ای.

مادر! مخواه که در وسعت آسمانی تو، بی پر و بال بمانم که تنها امید پروازم تویی.

ruz madar (1)چشم وامی کنم؛ پنجره ای را گشوده می بینم که تصویر خورشید را در سینه خویش جای داده است و شعاع نرم پای نورش را بر فرشی از تبسم و ترانه می گستراند.

در امتداد بی دریغ نور، هرچه می بینم، روشن تر از تمام لبخندهای عالم است؛ لبریز مهربانی، لبالب از محبّتی که جز از عمق دست های مادر نمی تراود.

«مادر» کلام مقدس آفرینش!

زیباترین تعبیر عاشقانه ممزوج شده با مهری.

مادر؛ تلاقی آفتاب و دریا، بی کرانه و گرم، لبریز از حرارت همیشه متلاطم عشق، آبی تر از آسمانِ دریانشانِ محبّت.

دستان تو بر سرم، تاج عزتی ست که هیچ گاه با هیچ هجومی از کف نخواهد رفت.

دستان نوازشت روی سرم تعبیر جاودانی و رسایی از خوشبختی ست.

نگاه می کنم در چشمان روشنت تا تعریف کنم واژه ای را که هیچ کلمه ای، تاب خلاصه کردنش را ندارد.

تو ماورای تصوری؛ آن چنان که خورشید را هیچ چشمی نمی تواند به نظاره بنشیند.

تو نیز در چارچوب محدود و حقیر واژگان جای نمی گیری؛ آن چنان که خورشید را نمی توان در چارچوب مستأصل پنجره ای جای داد.

تو در زندگی جریان داری و مرگ را به سخره گرفتند دستان همیشه مهربانت.

تو نامیرایی.

تو تا همیشه زنده ای؛ چون «بودن»، سایه ای از پلک های بلند توست و زندگی همسایه دیوار به دیوار لبخندهای لبریز عطر یاست.

تو امتداد نام کسی هستی که در زمان جریان دارد ردّ معصوم نگاهش؛ کسی که طنین تُرد قدم هایش هنوز در گوش خاطرات دور و نزدیکِ مهربانی تکرار می شود.

تو امتداد فاطمه ای؛ فاطمه ای که مادرانه ترین واژه ها را جان داد تبسم های بی ریایش.

در دستان او به تلاطم در آمدند کلماتی که روح خدایشان به تکاپو وا داشته بودشان در عرصه عشق،

مادر! تو تصویری از مهربانی فاطمه ای که خود، مادر پدر خویش بود و مادر عزت و افتخار و عفت،

مادر! تو امتداد فاطمه ای…

ruz zan (1)جاودانه باد روزی به نام زن، به نام او که در حریم حیا، حصار بسته جهل را شکست.

به نام فاطمه علیهاالسلام ، بالانشینِ تاریخ عفاف؛ هم او که هجوم پیمان شکنان، اندامش را فرو ریخت؛ بی آنکه توانسته باشند پرده از بلندای قامت حجب او براندازند؛ مادرِ دست های تنها و شانه های خسته بابا.
«زهرا اگر نبود محمد یتیم بود     پربار نخل سبز ولایت عقیم بود»

به نام زینب علیهاالسلام ، بانوی اول کربلا که در مقام خواهری، ولایت مولایش را در سینه جای داد و جاده سفر، زیر اقتدار گام هایش هموار شد و استقامت نینوا را در خیمه صبوری های خویش معنا داد.

به نام خدیجه علیهاالسلام ، اولین بانوی اسلام، اولین ذهن و زبان و دلی که به اسلام زنده شد و شخصیت زنده به گور زنان را احیا کرد.

بانوی سخاوت که از دامنه ثروت خود، دامانی محض حیات بالنده اسلام پدید آورد.

به نام مریم، بانوی درک و معنویت که تقدس جانش، او را در نوع مادری یگانه ساخت و در توفانی از خاک و خاشاک تهمت ها، چشم شفاف نجابت را روشن کرد و خداوند، شایستگی جان او را عظمت داد تا مأمن نورانی پیغمبر دوستی و محبت شود.

به نام معصومه علیهاالسلام بانوی کرامت که در غریبانه ترین روزهای بارانی، غربت دل ها را در شبستان آشنایی پناه می دهد.

آفتاب بزرگواری اش، گرمای برکتی آسمانی را در دل ذرات خاک می کارد و روشنای حضور و ضریح و آستانش، عشق زائران را تا «اشفعی لنا فی الجنّه» پرواز می دهد.

… و به نام زن که نشانی «معراج» را باید از دامان پاکش سراغ گرفت.

جاودانه باد روزی به نام زن؛ به نام او که در حریم حیا، حصار بسته جهل را شکست.

مقالات مرتبط :

مقام پدر و مادر (۱)

حق مادر

آیا مادر نمونه‌ای‌ هستید؟!

هدیه ای برای مادر

باغبان هستی

قرآن و نقش مادر در تربیت جوانان

مادر نمونه

قداست مادر در فرهنگ اسلامى‏

نقش «مادر» در تثبیت جایگاه پدر در خانواده

آداب در محضر پدر و مادر

احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

نیکى به پدر و مادر

مقام والای مادر در قرآن کریم

 

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید