اخلاق اسلامی در سخن شنیدن

اخلاق اسلامی در سخن شنیدن

نویسنده : علامه مصباح یزدی

تا این جا درباره مسائل اخلاقی بر محور سخن گفتن بحث کردیم. لازمه سخن گفتن این است که کسی هم آن را بشنود. به همین مناسبت، اکنون باید درباره مسائل اخلاقی بر محور سخن شنیدن، مطالبی بیان کنیم.

انواع سخن شنیدن
گوش دادن به سخن دیگران، چند گونه است.

شنیدن سخن حق
بهترین سخن حق که شنیدنش در هر حال مفید خواهد بود، سخن خداست در قرآن کریم و سپس سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) است که در روایات آمده است. در مرحله سوم، نصایح و مواعظ عالمان و حکیمان و مردان خداست که برای زنده نگه داشتن مفاهیم ذهنی، اعتقادی و اخلاقی بسیار مهم اند و در رفتار ما تأثیر بسیاری می گذارند. از این رو در اسلام به شنیدن چنین سخنانی فراوان تأکید شده است. خداوند در قرآن مجید می فرماید:
وَ إِذَا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (1) و چون قرآن خوانده شود، همگی بِدان گوش فرا دهید و سکوت کنید، باشد که مورد لطف و رحمت [خدا] قرار گیرید.

شنیدن سخن باطل
در صورتی که شنونده می داند گوینده می خواهد مطلب باطلی بیان کند، طبیعی است که شنیدن آن، درست نیست و کمترین زیان گوش دادن به چنین سخنی، اتلاف وقت است؛ ولی افزون بر آن، آثار سوء دیگری نیز بر شنیدن سخن باطل، مترتب خواهد شد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
نخست آنکه گوش دادن به این گونه سخنان واهی سبب بازارگرمی اهل باطل می شود؛ یعنی هر گوینده ای اگر شنونده نداشته باشد، طبعاً انگیزه ای برای سخن گفتن ندارد. پس شنونده در واقع کمک می کند تا گوینده دروغ و سخنان باطل بگوید. بنابراین، شنیدن سخن باطل، خود نوعی یاری بر گناه خواهد بود که خداوند در قرآن با جمله: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ (2) در راه گناه و تعدی همکاری نکنید.» ما را از این عمل باز داشته است.
دوم آنکه شنیدن سخنان باطل و واهی ممکن است شنونده را به بی راهه بکشاند و از حق و حقیقت منحرف سازد؛ زیرا هرچند که شنونده بداند که آن، سخن باطلی است، ولی ممکن است که گوینده، آن چنان سخن باطل خود را بپروراند و زیبا بیان کند که وی را تحت تأثیر قرار دهد و منحرف سازد. یک مطلبِ هرچند باطل و نادرست را وقتی با رنگ و لعاب و جمله های زیبا بیان کنند یا مکرر بگویند و ما هم بشنویم، کاملاً بی اثر نیست.
از اینجاست که قرآن کریم ما را از شنیدن سخنان بیهوده و باطل منع می فرماید:
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللهِ یُکَفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأ بِهَا فَلَا تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذَاً مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً؛ (3) و البته [خدا این آیه را ] در کتاب بر شما نازل کرد که هرگاه [در جایی یا مجلسی] شنیدید که آیات خداوند مورد انکار یا استهزا و تمسخر قرار می گیرد، با آن ها ننشینید تا [از آن دست بردارند و] به گفت و شنود و سخن دیگری پردازند [که اگر با آن ها بنشینید] در این صورت، شما هم همانند آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کفار را همگی در جهنم گرد خواهد آورد.
این آیه کسانی را که به سخنان باطل گوش فرا می دهند، به شدت هشدار می دهد که کارشان به نفاق کشیده می شود، دلشان با شنیدن این سخنان در برابر کفار نرم می شود، به آن ها گرایش می یابند و تحت تأثیر این سخنان، ایمانشان ضعیف می شود و کم کم زوال می یابد. براساس خداوند مؤمنان را از گفت و شنود چنین سخنان باطلی باز می دارد تا کافران نیز از چنین سخنانی منصرف شوند.

شنیدن برای پیروی احسن
گاه سخن را می شنویم تا درباره درستی یا نادرستی آن بیندیشیم و اگر آن را درست تشخیص دادیم، بپذیریم. خداوند در این باره می فرماید:
وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أن یَعْبُدُوهَا وَأنَابُوا إِلَی اللهِ لَهُمُ الْبَشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللهُ وَأوْلَئِکَ هُمْ أوْلُوا الألْبَابِ؛ (4) و بر آنان که از [پرستش] طاغوت اجتناب کرده و به [درگاه] خدا بازگشته اند مژده باد. پس بشارت بده بندگانم را که به سخن گوش فرا می دهند، سپس بهترین آن را پیروی می کنند. اینان همان هایی هستند که خدا هدایتشان کرده و اینان صاحبان خردند.
به نظر می رسد منظور از «القول» در این آیه، قرآن است و یکی از نام هایی که در قرآن اطلاق شده، القول است و بر فرض که منظور ازالقول اعم باشد و شامل هر کلامی بشود، معنای آیه این خواهد بود که «مژده بده به آنان که هر کلامی را بشنوند و بهترین آن ها را به کار بندند».
بنابراین، یکی از پیش شرط ها یا پیش فرض ها در فرد مورد نظر آیه شریفه، داشتن قدرت تشخیص است تا بتواند از میان سخنانی که می شنود، بهترین آن ها را شناسایی و سپس پیروی کند. پس این آیه کسی را که توان تشخیص حق و باطل را نداشته باشد، در بر نمی گیرد و وی را به شنیدن همه گفته ها تشویق نمی کند. به ویژه با توجه به آیات دیگری که سفارش می کنند به گوش ندادن به سخنان باطل و هشدار می دهند که اگر به سخنان باطل گوش دهید، سر از نفاق درمی آورید و در جهنم هم نشین کفار می شوید. با این وصف، چگونه می توان از آیه پیشین استفاده کرد که هر کس باید هر سخنی را بشنود؟!
قطعاً قرآن کریم نمی خواهد بگوید به سخن هر گوینده ای گوش دهید، بلکه گوینده باید مورد اعتماد و شایسته باشد؛ اگر در موارد و جریان عادی زندگی است، باید گوینده موثق و راست گو باشد و اگر مربوط به امور فنی و نیازمند اجتهاد است، باید آن شخص در آن فن، اجتهاد و تخصص داشته باشد.

اعتماد به اکثریت
برخی کسان به اکثریت اعتماد می کنند و کمیت را ملاک تشخیص حق و باطل قرار می دهند؛ یعنی وقتی بیشتر مردم یا همه آنان چیزی گفتند، به آن اعتماد می کنند.
اگر اعتماد به مردم یا اکثریت، در مسائل عادی زندگی باشد و در سعادت و سرنوشت انسان نقشی نداشته باشد، چندان مهم نیست؛ ولی در مسائل سرنوشت ساز که با نیک بختی یا بدبختی جاودانه انسان ارتباط دارند، هیچ گاه نمی توان به سخن مردم اعتماد کرد، به ویژه اگر راهی برای تحقیق وجود داشته باشد و ادلّه و نشانه ها ما را برخلاف گفتار اکثریت رهنمونی کنند.
اکثریت لزوماً نمی تواند مفید و کارساز باشد. بسیاری از آیات قرآنی کسانی را که به جای اعتماد به عقل و درک و اندیشه خویش از اکثریت پیروی می کنند، نکوهش کرده اند؛ مانند:
وَإِن تُطِعْ أکْثَرَ مَن فِی الأرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ؛ (5) و اگر اکثریت مردم روی زمین را پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند. آنان جز از گمان [خود] پیروی نمی کنند و جز به حدس و تخمین نمی پردازند [فکر درست و دقت و تحقیقی ندارند].
بنابراین اگر امکان تحقیق عقلی وجود داشته باشد، اعتماد کردن به دیگران حتی به اکثریت و حتی به همه مردم، درست نیست حق یا باطل بودن چیزی را باید به مدد برهان های عقلی تشخیص داد. البته مسائل خاص و تفاصیل احکام را که راهی در آن ها برای برهان عقلی نیست، باید از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام (علیه السلام) دریافت کرد. پس تقلید از دیگران در صورتی درست است که اولاً مسائل اساسی و اصولی نباشد؛ ثانیاً صلاحیت آنان را برای تقلید احراز کنیم و حجت شرعی یا حجت عقلی داشته باشیم بر این که آنان قابل اعتماد و سخنانشان پذیرفتنی است. در غیر این صورت، تقلید موجه نیست و اگر انسان بی دلیل دیگران پیروی کند و گمراه شود، جز خود هیچ کس دیگری را نباید سرزنش کند.
ضمناً روشن شد که چرا در فروع دین باید از مجتهد تقلید کنیم؛ چون اگر نمی توانیم همه مسائل مورد نیازمان را خود با تحقیق فرا بگیریم، ناگزیر باید یک سلسله از مسائل را از دیگران فرا بگیریم و به آن ها اعتماد کنیم و این، روشی عقلایی است؛ یعنی همه عقلا در مواردی که اطلاع کافی ندارند، به خبرگان و متخصصان مراجعه می کنند.
از سوی دیگر، روشن شد که تنها در مسائل فرعی می توانیم به دیگران اعتماد کنیم؛ ولی مسائل اصلی دین که سرنوشت انسان را تعیین می کنند، حتماً باید با عقل و اندیشه خود یا از راهی که به دلیل و برهان عقلی می انجامد، مثل آیات قرآن که حجیّت آن ها از راه عقل ثابت شده است، اثبات شوند.

گوش دادن به لهو و لغو
گوش دادن به سخنان بیهوده که هیچ تأثیری در زندگی ما ندارند، و فقط نوعی سرگرمی به حساب می آیند، ناپسند است و آیه شریفه: «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ (6) و آنان که از [سخنان] لغو بیهوده روی گردان اند». که در مقام ستایش مؤمنان و رستگاران است، بر آن دلالت می کند. این آیه در لفظ و منطوق، ستایش مؤمن است در برابر نشنیدن لغو و سخن بیهوده، ولی طبعاً بر نکوهش از شنیدن لغو دلالت دارد.
در آیه دیگری آمده است که اهل جهنم در پاسخ به «اصحاب یمین» – که در بهشت آرمیده اند و از اهل جهنم می پرسند که چه چیزی شما را به دوزخ درافکند؟ – چنین می گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم، به اطعام مسکین و سیر کردن شکم فقیر همت نکردیم و همراه و همدل با اهل باطل، در گفت و شنود سخنان بیهوده غرق می شدیم».
شنیدن سخن لغو با آنکه نکوهیده است (اتلاف وقت است و توجه انسان را به چیزهایی جلب می کند که برای دنیا و آخرت او مفید نیست)، ولی سبب کفر و شرک و نفاق انسان نمی شود؛ البته شنیدن سخن باطل و انحرافی، تهدیدها و خطرهای بالاتر و بزرگ تری برای انسان دارد.

پی نوشت ها :

1.اعراف (7)، 204.
2.مائده (5)، 2.
3.نساء (14)، 140.
4.زمر (39)، 17 و 18. ر. ک: ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 493.
5.انعام (6)، 116. ر. ک: ابوجعفر محمد الطوسی، التبیان، ج 4، ص 248؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 349.
6.مؤمنون (23)، 3.
منبع : کتاب انسان ساز? در قرآن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید