زن و بلوغ قدرت سیاسی

زن و بلوغ قدرت سیاسی

نویسنده: سیمیندخت بهزادپور

چکیده
امروزه با پیشرفت فکری بشر ، نوع جدیدی از رقابت و ستیز در جهان رخ نموده ، و جوامع را از صورت مقابله ی مستقیم به سوی مقابله های غیر مستقیم ( فرهنگی ) کشانده است . در این مقابله ، ترسیم نظام دفاع فکری یا توان مقابله ی فرهنگی با دشمن مهم است . متفکران اجتماعی زنان را جزو کارآمدترین اقشار در تشخیص توان دفاعی هر ملت می دانند. به همین دلیل ، استکبار جهانی در طراحی سیاست های استعماری خود ، از مسائل زنان برای همراه نمودن مردم جهان با مقاصد خود کمک گرفته است .
اما زنان در کشورهای اسلامی ، دارای دو قدرت مدیریت پنهان ( در خانواده ) و تربیت نیروی انسانی ( در اجتماع ) می باشند. موید این رسالت ، لباس الهی آنان ( حجاب اسلامی ) است. این لباس نه تنها آزادگی زنان مسلمان را اثبات می کند ، بلکه قدرت بالقوه ی آنان را در اقتدار فرهنگی و رشد اجتماعی نشان می دهد. مهم ، رساندن این قدرت به بلوغ واقعی خود است ؛ زیرا جهان مستعد است تا با درک صحیحی از این لباس ، آن را قدرتی تلقی نماید که تحت لوایش ، اقتدار ، استقلال فکری و سامان دهی عقلانی فعالیت های انسانی صورت می گیرند.

مقدمه
برای بررسی « قدرت » در جهان و رابطه ی زنان با « قدرت سیاسی » ،(1) باید دانست که افراد انسانی در محیط اجتماعی ، با یکدیگر دو نوع رابطه برقرار می کنند :
یک نوع ارتباط در جهت ایجاد پیوستگی و وفاق است که همه را به سوی همانند ی و همراهی می کشاند و از جمله ی این امور ، تعاون و همکاری است .
نوع دیگر ارتباط متقابل افراد به صورت گسسته و مقابله ای است که این امر از میل به رقابت سرچشمه می گیرد و به صورت ستیز ، جنگ ، نهضت و انقلاب خود را نشان می دهد.
نوع اول تقابل ، جوامع و جهان را به سوی صلح ، آرامش و سکون دعوت می کند و نوع دوم ، جهان را به سوی بحران ، تشنج ، کشمکش و مقابله می کشاند . ستیز انسانی در مراحل ابتدایی – در ارتباط گسسته – به ستیز حیوانات نزدیک تر است و با استفاده از قوای بدنی انجام می پذیرد . اما امروزه با پیشرفت فکری بشر ، نوع جدیدی از رقابت و ستیز در جهان به صورت مقابله های غیر مستقیم رخ نموده و جوامع را از صورت مقابله ی مستقیم ، به سوی افزایش قدرت در جهت رشد توان فرهنگی ، نظامی و اقتصادی کشانده است .
اگر قدرت را به مفهوم « قابلیت نفوذ در دیگران » بدانیم ، به نحوی که بتواند همه را موافق مقاصد خود نماید ، قدرت ملل را می توان مولود عوامل گوناگونی همچون موقعیت جغرافیایی ، جمعیت ، منابع طبیعی ، پیشرفت اقتصادی ، غنای فرهنگی و ایدئولوژیکی دانست ، یا آن ها را به عوامل داخلی همچون علم ، ثروت، مذهب و اخلاق نسبت داد.
توجه به تشدید عوامل قدرت ، لزوم برنامه ریزی را در جهت تقویت نیروی دفاعی جمعیت ، در بعد فکری و علمی مطرح می سازد . در جهان ، عموم مردم مفهوم « قدرت » را با قوه ی قهریه یکی می دانند ، در حالی که این گونه نیست . در هر حال ، دو نوع نگاه کاملا منفی و کاملا مثبت به سیاست و قدرت با انتقادات جدی روبه رو می باشند. اسلام تصویر کلی و مطلق « سیاست » و « قدرت » را از هر دو بعد مثبت و منفی مورد توجه و بررسی قرار می دهد . در این تلقی ، قدرت سیاسی نمی تواند – به خودی خود- جایگاه ارزشی یا ضد ارزشی دارا باشد ، بلکه این « هدف » است که خصلت واقعی آن را بازگو می کند. به همین روی ، رابطه ی زنان با قدرت سیاسی نیز از ابعاد گوناگون قابل بررسی است .

ابزار نامحسوس قدرت سیاسی زنان
ابزار نامحسوس قدرت سیاسی زنان کلیه ی توان های تبلیغی ، آرمانی ، برنامه ریزی فرهنگی اقتصادی ، دفاعی و مانند آن را شامل می شود و امروزه در جهان سیاست ، این گونه ابزارها اهمیت بیشتری نسبت به ابزار محسوس یافته اند. در یک طرف این ابزارهای نامحسوس ، عقلانیت اندیشه و رفتار مبتنی بر مصلحت وجود دارد و در طرف دیگر آن ، قدرت طلبی ، حسادت و فزون خواهی .
در جهان معاصر ، کشورها به لحاظ تکامل فکری ، به این نتیجه رسیده اند که تا وقتی نیاز واقعی احساس نشود ، نباید از ابزار محسوس قدرت استفاده نمود ؛ زیرا ابزار نامحسوس قدرت دارای برد و نتایج سودمندتری است و هزینه کمتری به خود اختصاص می دهد. از این رو ، می توان سیاست های جدید جهانی در جهت افزایش نامحسوس قدرت و نقش جنسیت در افزایش آن را در مورد تأمل بیشتر قرار داد . تاریخ جوامع شاهد صدقی بر این مدعاست که همیشه در ظاهر ، مهره های اصلی سیاست و حکومت مردان بوده اند ، ولی با گذشت روزگار ، نقش زنان در تعیین خط مشی ، دیپلماسی ، اخلاق ، رفتار ، فرهنگ و تبلیغ سیاسی پر رنگ تر شده است.

جنسیت و توهم قدرت
در صحنه ی سیاست ، مسئله ی « روحیه » ، که مبتنی بر توهم قدرت خصم و یا اعتماد به دارایی قدرت است ، از مهم ترین ابزارهای نامحسوس فزونی قدرت به حساب می آید . امام علی علیه السلام در این باره می فرماید :
هرگاه از امری ترسیدی در آن واقع شو ؛ زیرا ترس فرار ، بزرگ تر از امری است که از آن می ترسی.(2)
آنچه افراد از ویژگی های قدرت نظامی در ذهن دارند ، ناشی از توهم قدرتی است که از عظمت ابزارهای نامحسوس ملل یا افراد در ذهن می پرورانند . قدرتمندان جهان عموما از ارتش خود به عنوان یک تاکتیک روانی ( ابزار نامحسوس) استفاده می کنند و رزمایش های نظامی را یک منبع مهم روانی قدرت برای خود می دانند ، تا جهان با نظاره ی رزمایش ها ، از قدرت آن ها بهراسد و ابزار محسوس آنان را بسیار برتر از آنچه هست ، تصور نماید . در این میان ، روان زنان چه بسا آسیب پذیرتر باشد و این گزاره ، اگر در جهت عکس معنا شود ؛ یعنی اگر روان جامعه ی نسوان قدرت خصم را قدرتی پوشالی ببیند ، آن جامعه توانسته است به آخرین حد بلوغ قدرت سیاسی در ناحیه ی شکستن توهم قدرت خصم نایل آید .
خدای متعال در کوبیدن بت قدرت کاذب کافران ، می فرماید:
( لا یغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد متاع قلیل ثم مأواهم جهنم و بئس المهاد )
( آل عمران : 196-197 ) ؛ رفت و آمد کافران در شهرها ( رزمایش ها ، همایش ها ، گردهمایی ها و …. ) تو را نفریبد . آن ها توان کمی دارند . جایگاهشان جهنم است که بد جایگاهی است . آیه ی مزبور می رساند که کافران از درون تهی هستند ، شعارهایشان برای ایجاد ترس در مومنان است و نظریه ی برتری نظامی آنان افسانه ای بیش نیست ، در حالی که مسلمانان باید در استفاده از این زمینه های توهمی ، دقیق تر باشند.
در بررسی شیوه ی دفاع لشکریان اسلام ، موارد بسیاری در استفاده از ابزارهای نامحسوس برای ایجاد توهم قدرت برتری مسلمانان از سوی رسول گرامی صلی الله علیه و آله به چشم می خورند؛ همچون دستور آتش افروختن در مناطق بخش های گوناگون لشکرگاه برای ایجاد توهم کثرت سپاه اسلام ، یا خضاب کردن سربازان ارتش اسلام برای ایجاد تصور جوانی و قدرتمندی لشکر . امروزه یکی از شاخصه های قدرت و توان دفاعی ملل ، نمایش میزان پای بندی نیروهای انسانی به ایدئولوژی نظام و قدرت هماوردی نیروی انسانی آماده برای مقابله های فکری – نظامی است .
یکی از شاخصه های مهم در ترسیم توان نظام دفاعی ( فکری – عملی ) هر نظام بررسی وضعیت زنان از لحاظ دفاعی می باشد .
زنان ، که در ادوار گذشته با عناوین ضعیفه و ناتوان از آن ها یاد می شد ، امروزه جزو کارآمدترین اقشار در تشخیص توان دفاعی ( بخصوص دفاع فرهنگی ) تلقی می گردند. و در پاسخ سوال هایی همچون سوالات ذیل ، همه ی نگاه ها به سوی زنان به عنوان نیروهای پنهان، اما کارآمد در عرصه ی دفاع ملی بر می گردند ؛ زیرا زنان نه تنها خود نیروهایی فعال هستند ، بلکه تأثیر افکار آنان بر خانواده و اجتماع بسیار محسوس است :
1. چگونه افراد یا گروه ها یا کشورهایی بناگاه به پا می خیزند و قدرت می یابند؟
2. آیا زمینه ی قدرت در تمامی این سطوح ، موجود بوده است؟
3. در این صورت ، شرایط بروزش چیست ؟
4. آیا قدرت در همه ی اقشار به صورت بالقوه وجود دارد و حکومت ها تنها زمینه های بالفعل نمودن آن را فراهم می کنند؟
5. آیا به دست آوردن قدرت ، مجاری خاصی دارد ؟
6. چگونه توهم قدرت افزایش می یابد؟
بنابراین ، اولا برای ایجاد آمادگی دفاعی در تمامی افراد ، باید فرهنگ آمادگی دفاع را از طریق زن وارد فرهنگ عمومی نمود . ثانیا ، امام راحل رحمه الله زن را به عنوان یک فرد نمی نگریست ، بلکه به عنوان کل خانواده به حساب می آورد. مقام معظم رهبری نیز فرمودند: « زمانی که زنان به امری معتقد و پایبند شوند، تمامی خانواده را به صحنه می کشانند.» (3)
از این رو ، می توان گفت : زن تنها یک فرد نیست ، بلکه کل خانواده است و اعتقاد زنان به عنوان باور همه ی ملت تلقی می گردد. بدین روی ، برنامه ریزی برای افزایش قابلیت و قدرت امت باید به صورتی جامع ، هر دو جنس ( زن و مرد ) را با تأکید بر زنان ( به سبب نقش های متعدد خانوادگی ، اجتماعی و فردی آنان ) مد نظر قرار دهد.
بنابراین ، از جمله ی مهم ترین آسیب های مهم در تزلزل قدرت سیاسی ، می توان موارد ذیل را برشمرد:
1. مخاطره ی اتکا بر قدرت های دنیوی : ( کالذین من قبلکم کانوا أشد منکم قوه و أکثر أموالا و أولادا فاستمتعوا بخلاقهم فاستمتعتم بخلاقکم.) ( توبه: 69 )؛
2. توهم قدرت پوشالی قدرت خصم در هر دو محور مزبور : در صورتی که زنان یک جامعه بتوانند خود را از این توهمات و مخاطرات برهانند ، قدرت سیاسی آن جامعه به صورت تصاعدی فزونی خواهد یافت.

جنسیت تقوا، برد قدرت
با یک نگاه دو سویه به برد قدرت تقوا و جهان بینی قرآنی ، می توان مسئله ی جنسیت را در رابطه با این دو مفهوم بازبینی نمود. خداوند می فرماید :
( انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عندالله أتقاکم ) (حجرات : 13)؛ ای مردم ! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و دسته دسته و قبیله قبیله گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید . همانا گرامی ترین شما نزد پروردگار ، پرهیزگارترین شمایند.
در این آیه ، استعدادها ، یعنی زمینه های قدرت انسان ها ، اعم از زن و مرد مطرح شده اند . بر اساس تفسیر آیه ی مزبور ، ظاهرا می توان استعدادها را به دو دسته ی فکری و اکتسابی ( اختیاری – غیر اختیاری ) تقسیم نمود. در هر حال ، تمامی این امور زمینه هایی برای ایجاد تفاوت های فردی و اجتماعی انسان هایند و با اتخاذ شیوه های مناسب و تلاش های آگاهانه افزایش می یابند. اما خدای سبحان تأکیدی را در انتهای آیه مطرح می فرماید که در ارزیابی قدرت ، اهمیت بسیاری دارد . خداوند می فرماید : قدرت حقیقی و قرب الهی از آن کسی است که تقوای بیشتری در به کارگیری قدرت دارد.
پس قابلیت های قدرتی در زن و مرد ، زمانی صورت حقیقی خود را می یابند که در جهت الهی و با هدف الهی استفاده گردند و صرف دارا بودن قدرت های طبیعی یا اکتسابی ، ارزشی برای افراد یا ملل به ارمغان نخواهند آورد. تقوا و ایمان هستند که به اثربخشی زمینه ی طبیعی و اکتسابی منجر می گردند . در این میان ، جنسیت نیز نمی تواند نقشی حقیقی در افزایش قدرت داشته باشد . به تعبیر دیگر ، اگر ملاک برد قدرت معنوی و در نتیجه قدرت دنیوی ، تقوا باشد ، جامعه ی نسوان در صورت تقوا مداری ، قدرتمندتر از جامعه ی رجال خواهد بود و جنسیت صرف ، نقش اصیل ، حقیقی و تعیین کننده در قدرت ایفا نمی کند.

جنسیت و توجیه قدرت
یکی از عوامل موثر در رشد قدرت مدیریت در سطوح گوناگون ، توجیه مردم در جهت پذیرش عملکرد عدالت گونه ی قدرت مدیریتی است . استفاده ی صرف از قدرت ( در اعما ل خشونت بیجا ) سیمای قدرتمندان را تا حد یک حیوان قوی تنزل داده و مردم را به مقابله و شورش وا می دارد و افرادی را که به قدرت دست یافته اند به عنوان افرادی فاقد تعادل را به عنوان یک خطر جدی برای صلح جهانی معرفی می نماید . از این رو ، کفر جهانی تلاش می کند دو اصل را در اذهان بر جای نهد:
1. توجیه عملکرد قدرت خود به عنوان نیروی خواهان صلح و حقوق بشر ؛
2. ارائه ی تصویر اسلام به عنوان دینی خشن با به کارگیری زور ، به دور از منطق و انسانیت!
از سوی دیگر ، شبکه ی ارتباطی اقتدار جهانی می کوشد گام های موثری در توجیه قدرت به کار بندد. شبکه ی ارتباطی اقتدار، نوعی اطاعت ایجاد می کند که از فرمان های رهبر چنان پی روی شود که گویی خواست های خود آن هاست. برای آنکه این رابطه عملی گردد، با دو شرط خاص « توجیه درونی » و « ابزار بیرونی » به آن می پردازند. (4) این سیاست تبلیغی مخصوص مستکبران جهان معاصر نیست ، بلکه کافران و معاندان صدر اسلام نیز از این گونه فعالیت ها داشتند و مدیریت های علمی و عملی پیچیده ای را طراحی می کردند تا خود را موجه جلوه دهند. از این رو ، صلح « حدیبیه » همچون صلح جنگ تحمیلی علیه ایران ، گر چه برای مسلمانان گران آمد ، اما سیاستی الهی بود که در شکستن این حربه ی تبلیغی علیه اسلام ، بسیار موثر واقع شد .
اصولا تبلیغات جهانی غرب چند اصل را در سیاست های خود دنبال می کنند:
1. ساختن قدرتی موهوم به خاطر افزایش ترس مردم جهان سوم ، تا قدرت مقابله از آن ها گرفته شود.
2. استفاده از نقاب صلح جویانه و بشر دوستانه تا قدرت در سیمایی لطیف ارائه شود با توجیه جهانیان ، موضع گیری های سیاسی مطلوب جلوه کنند.
امروزه داشتن چهره ی خشن ، محبوب قلوب نیست . به همین دلیل ، غرب می کوشد با این ترفند ، خود را به عنوان منجی بشریت در کنترل خشونت های جهان ارائه دهد، در حالی که مخفیانه برای ایجاد اغتشاش می کوشد . در هر حال ، دولت مانند نهادهای سیاسی ، که به لحاظ تاریخی بر آن مقدم بودند ، عبارت است از : رابطه ی انسان هایی که بر انسان ها سلطه دارند ؛ رابطه ای که به وسیله ی خشونت مشروع ( یعنی خشونتی که مشروع تلقی می شود ) حمایت می گردد. اگر دولت می خواهد وجود داشته باشد ، افراد تحت سلطه باید از اقتدار مورد ادعای قدرت های موجود پی روی کنند. (5)
با توجه به حقیقت ، روشن است که جریان های مقتدر جهانی در جهت جهانی شدن منفی و سلطه جویی ، نخست درصدد توجیه قدرت سیاسی خود می باشند .
جان فوستردالاس ، وزیر خارجه ی متوفای آمریکا و مدافع مکتب امپریالیسم ، در فصل بیست و یکم کتاب جنگ و صلح خود می نویسد :
در میان جامعه ی ما ، یک چیز به نحو نادرست جریان دارد ، وگرنه به تنگنای چنین حالت روحی نمی افتادیم : نباید خود را باخته ، یا حالت دفاعی بگیریم . آنچه برایمان پیش آمده ، در تاریخ ملت ما تازگی داشته و بی سابقه است . مسئله ، مربوط به امور مادی نیست ؛ چون از لحاظ مادی ، بزرگ ترین تولید کننده ی جهانیم . چیزی که نقص داریم و فقداتنش ما را به این روز کشانده ، ایمانی نیرومند به آیینی راستین است ! عاملی که بدون آن ، تمام چیزهایی که داریم ،کم و کاست خواهد بود. این نقص ( کمبود ایمان ) را نه سیاست مداران زبردست و توانا ، نه دیپلمات های زیرک و نه دانشمندان مخترع بمب ها با قدرتشان قادرند جبران کنند ، هنگامی که مردمی فکر کنند باید همیشه به اشیای مادی متکی باشند ، حتما گرفتار عواقب سوئی خواهند گشت . ما فاقد دو چیز هستیم : نظام اجتماعی ما اخلاص و فداکاری لازم را برای دفاع از رژیممان ندارد … و تا وقتی چیزی نداریم که از آنچه تا امروز گفته اند ، گیراتر و دلپذیرتر باشد ، تأسیس بنگاه های جدیدی همچون « صدای آمریکا » ، حتی با صدایی رساتر و قوی تر ، بی فایده خواهد بود. (6)
امروزه جهان استکبار برای کوبیدن قدرت اسلام و دوری افکار عمومی از گرایش به انقلاب ایران ، از مسائل زنان و تبلیغ بر اساس ظلم مضاعف به آنان در کشورهای اسلامی کمک می گیرد و سعی دارد با خشن جلوه دادن چهره ی اسلام در مقابله با حقوق بر حق و رشد اجتماعی زنان ، صورت نامطلوبی از شکل انقلاب عرضه بدارد. همچنین با تبلیغات خود مبنی بر اتصال گروه های تروریستی بین المللی به جمهوری اسلامی ایران و ارائه ی چهره مسلمانان انقلابی با حرکت های بی منطق تروریستی ، صورت خشنی ، به ویژه از زن محجبه ی چادری ایران به عنوان « مبلغ انقلاب اسلامی » ، عرضه کند. بنابراین ، شاید حوزه ی مسائل زنان حساس ترین حوزه ای باشد که مورد هجمه ی شبکه های اقتدار سیاسی قرار می گیرد تا با توسل به آن ، دوگام بردارند : اولا ، خود را عدالت خواه و موجه و دارای اقتدار سیاسی عادلانه ای در پشتیبانی از حقوق سیاسی زنان قلمداد کنند. ثانیا ، خصم را به لحاظ پایمال کردن حقوق سیاسی زنان، منکوب و غیر موجه نشان دهند.

سیاست های انفعالی ، استکبار جهانی ، حوزه ی مسائل زنان
با وجود آنکه شعار اصلی غرب ایجاد تز « جهان شمولی » می باشد ، اما سیاست های تبلیغی آمریکا بر اساس دو قطبی بودن جهان شکل گرفته اند تا کشورها میان خوب و خوب تر ، یا بد و خوب ، یکی را انتخاب کنند ! تمرکز قدرت آمریکا بر اساس تز « کوبیدن قدرت مخالف خود» شکل گرفته است . شعار ضد کمونیستی آمریکا ، به کمونیست ها چنان قدرتی داد که همه ی مردم جهان آن را دشمنی قوی در مقابل آمریکا ، اما با قدرتی ضعیف تر فرض نمودند ، در حالی که وجود و بقای شوروی می توانست نتایج ذیل را تقویت نماید :
1. افراد یا ملل آگاهی را که از قدرت شیطانی آمریکا فرار می کردند ، به دام شیطان همرزمش ، شوروی ( سابق ) ، بیندازد که با نقاب بشر دوستانه و دفاع از مستضعفان کار می کرد ، در حالی که هر دو قدرتی استعمارگر بودند.
2. کلیه ی سیاست ها و اعمال قدرت های خود را با شعار « جلوگیری از نفوذ کمونیسم » موجه جلوه دهد و تمامی نقاط ضعف خود را به گردن آنها بیندازد.
امروزه با اضمحلال کمونیسم و از میان رفتن یار وفادار امپریالیسم ، آمریکا با معضلی عجیب رو به رو گشته است ؛ زیرا سیاست دفاعی اش بر اساس دو قطبی بودن جهان شکل گرفته بود ، رقابت ظاهری دو قطب جهان رقابتی ظاهرا نظام مند ، پیش بینی شده و بر اساس اصول قابل قبولی دو طرف مبتنی بود ، اما اوضاع جدید جهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به همراه نابودی شوروی ( سابق ) ، امور دفاعی آمریکا را به عدم تعادل کشانده اند . امروزه استکبار جهانی با تز جدیدی به نام « جهان شمولی اسلام و بیداری مسلمانان » رو به روست . کشاکش شدید جهان اسلام با امپریالیزم جهانی برنامه هایش را چنان به هم ریخته که آن ها را به صورت سیاست های آنی و زودگذر و گاه تشنج آفرین درآورده است . نقاب بشر دوستانه ی غرب شکسته و افسانه ی برتری او خرد شده است ، گویی یک تنه وارد مبارزه با اسلام گردیده ، در حالی که در گذشته، رقابت با شوروی بر اساس موازنه ی منافع اقتصادی – سیاسی دو طرف شکل گرفته بود. اکنون حتی شکل مبارزه نیز تغییر کرده و از حالت نظامی صرف به سوی دفاع ایدئولوژیک به پیش می رود. بدین روی ، آمریکا با گیج شدن در نظام سیاسی جدید ، هنوز راه مبارزه را نیافته است و با شگردهای قدیمی ، به امور فرهنگی می پردازد.
در جهان معاصر ، ایران پرچمدار قدرت اسلام گشته است و آمریکا بر اساس سیاست های دفاعی خود ، به صورت مبالغه آمیزی قدرت ایران را در اذهان افزایش داده و ایران را تهدیدی برای صلح جهانی قلمداد می نماید ، اما با کوبیدن اصول گرایی اسلامی ، افکار جهانیان را ندانسته متوجه ایران ساخته است .
نسبت دادن به تمام گروه های تروریستی به ایران ، ارتباط دادن تمامی آشوب های استعماری به ایران، شایعه ی ساخت سلاح های اتمی در ایران، و وسیع جلوه دادن قدرت دفاعی زنان چادری و مانند آن ، گر چه ممکن است در ابتدا بدبینی در افکار نسبت به ایران ایجاد نمایند ، اما از سوی دیگر ، ایران اسلامی را به عنوان قدرتی پویا در جهان مطرح می سازند .
از سوی دیگر ، در جهان از طرح شعارها و القائات ذهنی ، گاه فرصت هایی به دست می آیند که می توان آن ها را به عنوان زمان تطبیق قدرت های ذهنی با قدرت های واقعی دانست. این دوره را می توان دوره ی « آزمایش قدرت » نامید .
( ولیجدوا فیکم غلظه ) ( توبه: 123 ) ؛ کفار باید به موقع خشونت و قدرت شما را ببینند.
اسلام زمینه ی تثبیت دوره ی « آزمایش قدرت » را با ایجاد ایام الله ( مناسبت های مذهبی – سیاسی ) همانند کنگره ی حج و دیگر ایام مهم ملی – مذهبی قرار داده است تا موضع گیری صریح اسلام علیه کفر ، در جهان اعلان گشته ، کفار قدرت حقیقی اسلام را ببینند. این موضع گیری ها عموما به وسیله ی رهبر امت انعکاس می یابند ؛ زیرا رهبر اسلامی نمود واقعی قدرت امت است . از این رو ، شیوه ی برخورد رهبر با وقایع روز ، قدرت دفاعی سیاسی اسلام و امت را نشان خواهد داد ، و تا زمانی که رهبر موضع گیری صریح ضد استکباری داشته باشد ، خشم امت به سوی کفار جهت می یابد و غیظ قلوب مومنان با جملات و رهنمودهای رهبر ، کاهش می یابد و شفای دل مظلومان تمامی جهان خواهد بود.
به عبارت دیگر ، می توان رهبر را به مثابه ی نوک تیز پیکان اسلام به سوی کفر دانست. آیات الهی شیوه ی برخورد رهبر الهی را در دوره های « آزمایش» تشریح می نمایند تا اگر کافران ، مومنان را در مقام اتهام و ترس قرار دهند ، رهبر با موضعی قوی تر و بالاتر با آنان برخورد کند و موجبات ترس و اضمحلال آنان را فراهم آورد :
( قالوا یا هود ما جئتنا ببینه و ما نحن بتارکی آلهتنا عن قولک و ما نحن لک بمومنین ان نقول الا اعتراک بعض آلهتنا بسوء قال انی اشهد الله واشهدوا أنی بری مما تشرکون من دونه فکیدونی جمیعا ثم لا تنظرون انی توکلت علی الله ربی و ربکم ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم ) ( هود: 53-56 ) ؛ گفتند: ای هود! برای ما دلیلی نیاوردی و با گفته های تو ، خدایان خود را رها نمی کنیم و به تو ایمان نمی آوریم ؛ جز این نمی گوییم که خدایان ما به تو آسیب رسانده اند . گفت : خدا را گواه می گیرم و شما نیز گواه باشید که من از آنچه شریک خدا می پندارید ، بیزارم . بنابراین ، در کار من نیرنگ کنید و مهلتم ندهید ! من به خدای یگانه ، پروردگار خودم و پروردگار شما ، توکل می کنم. هیچ جانداری نیست ، مگر آنکه خدا بر او فرمانرواست . به درستی که پروردگار من بر طریقه ی حق است .
این موضع گیری ، هم توهم قدرت مستکبران را می کوبد و هم دوره ی « آزمایش قدرت » را به نفع مومنان به پایان می رساند.
نمود خارجی قدرت « موضع گیری ها » در نتیجه ی عملکرد داخلی و درونی هر نظامی هستند و همچنان که مدیریت های خرد با در دست داشتن عوامل قدرت داخلی می توانند قدرت خود را تثبیت کنند ، قدرت های جهانی سعی دارند با برنامه ریزی فرهنگی ، عوامل داخلی قدرت کشورها را با مناسبات جهانی وسیاست های خود هماهنگ سازند تا از تمامی تنش ها و مقابله های احتمالی آنان با استکبار بکاهند و زمینه ی تفوق خود را بر افکار جهانی تسهیل نمایند.
اسلام برای مقابله با قدرت های استکباری ، دو کار اساسی انجام می دهد:
1. مخالفت با باطل را در تمامی سطوح ، منتشر می سازد و به عنوان امری هماهنگ و خود جوش وارد فرهنگ عمومی می سازد و برای این کار، از شیوه های تربیتی خانواده کمک می گیرد و رسالت مادران جامعه را به عنوان نقش سازنده و فعال تربیتی معرفی می نماید .
2. روحیه ی اعتراض به باطل را از طریق ارزش ها توسعه می دهد و مسئله را از صورت زیبا و نازیبای مباحث اجتماعی ، به حیطه ی ارزشی حق و باطل کشانده و بدین وسیله ، نیروی سیاسی وسیعی از مردم را فراهم آورده است تا در صورت بروز زمینه ی مناسب ، این خشم را جهت دهد.
قدرت آمریکا بر اساس جهت گیری ارتباط متقابل گسسته ی ملل بنا نهاده شده است تا همه ی قدرت های ملل از جمله قدرت های اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و دفاعی در جهت منافع جامعه ی نظامی آمریکا سامان گیرند.
امروزه سیاست های انفعالی غرب به صورت جدیدی رشد کرده اند و غرب برای همراهی مردم جهان سوم در جهت توجیه سیاست های خود ، از مسائل زنان کمک گرفته است ؛ مبارزه علیه تبعیض و ظلم بر زنان را تحت شعارهای بین المللی « برابری » ، « صلح » و « توسعه » ، علم نموده است ! تا با ایجاد و گسترش حس انتقام زنان هر کشور نسبت به مردان ، تنها ملجأ و پناه زنان را گرایش به نهضت های زنانه ی غربی تحت رهبری استکبار آمریکا نشان دهد و ضمن پوشاندن سیاست های انفعالی خود در جهان حاضر ، به چند نتیجه دست یابد :
1. از زنان به عنوان نیروهای رایگان مبارز علیه کشور خودشان استفاده کند تا به نیات استکباری خود دست یابد .
2. نیروهای داخلی هر کشور را به نهضت های فمینیستی معطوف کند و بخشی از توان سیاسی آن ها را به هدر دهد و آن ها را مشغول مسائل داخلی خود سازد تا از مبارزه علیه ظلم های جهانی منصرف گردند.
3. میان گروه های اجتماعی بخصوصی از زنان و مردان تفرقه و جدایی ایجاد می نماید تا از طریق تفرقه و عدم اتحاد ملل ، به منافع استکباری خود دست یابد.
4. زنان را از شعار نجات بخش « معنویت و دین » – که پس از انقلاب اسلامی مطرح شده است – دور ساخته تا تز راتش به غرب تنها راه نجات زنان جلوه نماید.
5. بخشی از حالت های انفعالی غرب با علم نمودن مسائل زنان و جنجال تبلیغاتی برای توسعه ی آن ، پوشانده شده است تا افکار عمومی متوجه سیاست های انفعالی غرب نگردند.
6. با گرایش زنان به افکار فمینیستی ، وظایف آنان در خانواده تحت الشعاق قرار گیرند و فرهنگ دفاعی خانواده به شدت ضربه خورده ، آسیب پذیر گردد.
اما عجیب است که مجامع و مراکز صلح جهانی (!) با پنهان نمودن عامل اصلی ظلم و تبعیض علیه انسان و انسانیت ( به ویژه زنانی که در بوسنی ، ویتنام ، افغانستان ، عراق و مانند آن شاهد فاجعه بوده اند ) ، با رزمایش های بین المللی ، به بسیج نیروهای زنان علیه ظلم و تبعیض داخل کشورهایشان می پردازند تا حرکتی جهانی در جهت بت ساختن غرب و پنهان نمودن عوامل تخریبی آن ایجاد نمایند! عجیب تر آنکه کشورهای جهان سوم و حتی کشورهای اسلامی ، فریب این سیاست های استعماری را می خورند !

زنان و قدرت دفاعی – فرهنگی
قدرت می تواند در زمینه های متفاوتی رشد یابد؛ همچون قدرت سیاسی ، هنری ، اقتصادی ، اجتماعی ، مذهبی و فرهنگی . شاید قدرت فرهنگی در این میان ، در رأس قدرت های دیگر زمینه ساز اقتدار سیاسی قرار گیرد . « فرهنگ در نگاهی درونی به مضمون نهایی آن ، آمیزه ای از ساخت سیاسی و اجتماعی و فکری و اخلاقی جامعه و حاصل تأثیر آن ها بر یکدیگر است .» (7)
هر قدر عوامل قدرت جذابیت بیشتری برای امت داشته باشند و بیشتر پاسخگوی سوال ها و نیازهای درونی افراد باشند ، انسان ها بیشتر جذب آن می شوند . اصولا آدمی مفتون قدرت است و از راه « تقلید » ، به قدرتی بالاتر از خود گرایش پیدا می کند ، تا اعمال خود را با آن هماهنگ سازد.
این امر در کودکان ، که با اولین قدرت بیرون از خود ( پدر و مادر ) مواجه می گردند و خود را از راه تقلید و تلقین ، با آنان همانند می سازند و مفهوم کاربرد قدرت را از آنان می آموزند ، مشخص تر است ؛ زیرا در صورت استفاده ی صحیح پدر و مادر از قدرت ، در آینده ، فرزندان به قدرت خدای متعال روی خواهند آورد و در بزرگ سالی در مواجهه با قدرت های اجتماعی – سیاسی ، در صورت موجه بودن آن قدرت ها ، میل به همراهی در آنان افزایش می یابد . پس رشد قدرت متناسب با میزان همخوانی عوامل آن در پاسخ گویی به نیازهای درونی است .
به دلیل آنکه زنان به لحاظ کمیت ، بیش از نیمی از جامعه ی انسانی و به لحاظ آنکه مربی مردانند ، تمام هویت جوامع محسوب می شوند ، نقش تربیتی شان در افزایش قدرت سیاسی از طریق مدیریت و مربیگری فرهنگی قابل ستایش است . وچون نمود اصلی قدرت ها در قدرت اقتصادی و سیاسی نشان داده شده است ؛ بیشتر گروه ها درصددند تا قدرت سیاسی و اقتصادی صرف بیابند ، در حالی که بیشتر قدرت های موجود ، اعم از هنری ، اجتماعی و فرهنگی و به ویژه قدرت مذهبی ، عموما به قدرت سیاسی و دفاعی منجر می گردند و عموم مردم به سبب آنکه قدرت را تنها در قدرت سیاسی می دانند ، مهارت های خود را ، که می توانند به قدرت سیاسی منجر گردند ، رها می کنند و به کارهای صرف سیاسی می پردازند تا از طریق مستقیم به این قدرت دست یابند ، و این امر اشتباهی فاحش است ؛ زیرا چه بسا شم سیاسی برای کار مستقیم سیاسی در آنان موجود نباشد و ضربه ای بر شخصیت آنان وارد کند . حضرت علی علیه السلام می فرماید :
« قیمه کل امری ما یحسنه» ؛ (8) ارزش و قدر هر کس در چیزی است که آن را نیکو می داند و انجامش می دهد.
به هر حال ، فرهنگ سیاسی جوامع تأثیر شگفتی در اقتدار سیاسی آن ها دارد . « فرهنگ سیاسی » اصطلاحی است که به دنبال روشن تر شدن و نظام یافته تر ساختن بخش زیادی از دانسته ها در باب مفاهیم جا افتاده ای همچون ایدئولوژی سیاسی ، روح و خلق و خوی های روان شناسی سیاسی ملت ها و ارزش های بنیادین ملت ها مورد استفاده قرار می گیرد و محصول تاریخ جمعی یک نظام سیاسی محسوب می شود. (9)
بررسی زمینه های استعداد درونی و مهارت های اجتماعی ، که می توانند تسهیل کننده ی رشد قدرت اجتماعی گردند ، از اهمیت بسزایی برخوردار است . چه بسا با قدرت های پنهانی در افراد و فرهنگ ها موجود باشند که هر کشور در طول حیات اجتماعی خود ، از آن ها استفاده نماید، اما برای سازمان دهی آن ها ، برنامه ریزی اصولی را ترسیم نکرده باشد و با خود گم کردگی ، به دنبال پی روی از القائات روز دایر بر ایجاد عوامل قدرت ثانوی باشد که زمینه اش در مردم موجود نیست و همچون کلاغی به دنبال تقلید از راه رفتن کبکی باشد .
برای مثال ، زنان دارای قدرت مدیریت پنهانی در درون خانواده و تربیت نیروی انسانی در اجتماع می باشند. وجود « حجاب اسلامی » یکی از نمودهای قدرت فرهنگی اجتماعی زن مسلمان است که استقلال و آزادگی آنان را به اثبات می رساند و قدرت بالقوه ی زنان را در ایجاد رشد اجتماعی نشان می دهد ، در حالی که کمتر به این قدرت اجتماعی توجه می شود . البته این قدرت و اقتدار در جامعه ی زنان مسلمان ، از جمله موارد تفکر شیعی و اندیشه ی اسلامی ایشان است.
برخی از نویسندگان در گذشته و در حال حاضر ، در مقام تبیین فرهنگ سیاسی و رفتارهای سیاسی مردم ایران ، آموزه ها و باورها و نمادهای مذهبی تشیع را عامل و محرک فرهنگ سیاسی اقتدارگر و تبعی می دانند. (10)
اصولا تلاش ادیان الهی بر این امر متکی بوده است که توان های بالقوه ی انسانی در زن و مرد به آنان نشان داده شود و راه صحیح ، منطقی و مطلوب رشد را به آنان بنمایانند.
در امت اسلامی ف زنان دارای قدرت فرهنگی عمیقی هستند که رسالت دفاع از شعار و ارزش اسلامی را با ملبس شدن به حجاب اسلامی مستقیما بر دوش دارند . از این رو ، امت اسلامی در جهت تعمیق قوای فکری زنان و برای اشاعه ی فرهنگ اصیل اسلامی ، باید برنامه ریزی دقیقی انجام دهد و رشد دفاع فکری ، زنان را به عنوان یکی از عوامل استقلال و خودکفایی فرهنگی سیاسی کشور به حساب آورد .

زن و بلوغ قدرت سیاسی
آنچه در مباحث « قدرت » دارای اهمیت اساسی است، رساندن قدرت به بلوغ آن است . تا زمانی که قدرت به بلوغ خود دست نیابد ، تحت تحمیلات جانبی افراد و گروه ها قرار گرفته ، نمی تواند به استقلال واقعی خود نایل گردد. در هر حال ، سهم عوامل گوناگونی باید در زمینه های اقتدار مورد ملاحظه قرار گیرد . « تأثیر عوامل مختلف بر حسب موقعیت ها و وضعیت های مختلف ، متغیر است و به یکباره نمی توان یک الگوی واحد یا یک سلسله مراتب واحد را به تمام موقعیت ها تعمیم داد.» (11) در اسلام ، شرط رسیدن قدرت به بلوغ و عواملی که در این مطلب تأثیر گذارند ، مورد بررسی قرار گرفته است که در ذیل ، به بعضی از این شروط و عوامل اشاره می شود :
1. قدرت حقیقی و اصلی به دست خداست و قدرت های بشری اعتباری بوده و از جانب اویند :
( أن القوه لله جمیعا ) ( بقره: 165 ) ؛ همانا تمامی قدرت ها برای خدایند.
2. در صورتی که تمامی کوشش ها و نیروها در این جهت برنامه ریزی گردند ، می توان با اتکا به خدا ، سرمایه های اولیه را افزایش داد و آن ها به رشد و بلوغ خود رساند:
( و لکل وجهه هو مولیها فاستبقوا الخیرات ) ( بقره : 148 ) ؛ هر گروهی را هدف و جهتی است که رو به سوی آن می کند. پس به سوی نیکی ها بشتابید.
3. قدرت های دیگر گر چه بزرگ جلوه می کنند ، اما از درون تهی بوده و ضعیف هستند و نباید از ظاهر آراسته ی قدرتمندان هراسید؛ زیرا قدرت تدبیر شیطان ضعیف است :
( ان کید الشیطان کان ضعیفا ) ( نساء: 76 ) ؛ همانا قدرت مکر شیطان ضعیف است.
قدرت های انسان در سطوح گوناگون خانواده و اجتماع ، همه بر اساس سه عامل ریشه ای قدرت ، یعنی سرمایه های طبیعی و بدنی ( تعقل ، احساس و عاطفه ) شکل می گیرند که به کارگیری ای این استعدادها با صدارت « ایمان » ؛ قدرت را به بلوغ حقیقی خود می رساند . در غیر این صورت ، قدرت ها در جهت تخریب اهداف انسانی حرکت کرده ، خود دچار مشکلات درونی مضاعفی همچون امور ذیل می گردند :
1. قدرت های کفر چون به تحریکات شیطانی تن در می دهند ، به سرعت به سوی خرافه گرایش می یابند و از طریق حاکمیت خرافه ، به سرعت از قدرت مسلمانان به هراس می افتند.
2. بلوغ قدرت زمانی به دست می آید که هدایت اجتماعی در دست رهبری الهی انقلابی با تکیه گاه مردمی باشد :
( قال لو أن لی بکم قو أو آوی الی رکن شدید ) ( هود:80 ) لوط گفت : کاش در قبال شما کافران نیرویی داشتم، یا به تکیه گاه قوی پناه می بردم .
در این صورت ، خدای متعال با عوامل متعدد ، نیروهای کافران را در جهت قدرت یافتن و پیروزی مسلمانان قرار می دهد ، چنان که در جنگ پیامبر با یهودیان « بنی نضیر» فرمود:
( و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدی المومنین فاعتبروا یا اولی الابصار ) ( حشر : 2 ) ؛ و هراس به دل آنان انداخت که خود خانه هایشان را به دست خود و به دست مومنان خراب کنند . پس عبرت بگیرید ، ای صاحبان خرد!
اگر قدرت های ملل به خوبی شناسایی گردند و به دور از افراط ها و تفریط ها در جهت اهداف الهی رشد نمایند و در تمامی اقشار به بلوغ حقیقی خود نایل گردند، قدرت دفاع فکری امت به میزانی می گردد که می تواند پذیرای قدوم آخرین بازمانده ی ولایت و امامت گشته ، جلوه ی واحد حکومت جهانی را به دست پرتوان حجت حق ببیند و یاران ثابت قدمش – مرد و زن – بر شیعه بودن خود ببالند که رشد قدرت را در زیر لوای اسلام ، به رهبری امام راحل رحمه الله و مقام معظم رهبری ایجاد کرده اند .
3. قدرت زنان مسلمان در همین امور خلاصه نمی شود ، زنان دارای قدرت ویژه ی « حجاب اسلامی » می باشند که می توان این قدرت را « قدرت فرهنگی ، سیاسی و مذهبی » نامید ؛ زیرا :
1. حجاب اسلامی زنان یک قدرت است ؛ قدرت برای امتی که توان بسیج مهم ترین نیروهای دفاع معنوی را داشته و تحت پرچم « الله » آن را سازمان دهی کرده و آماده ی مقابله با رزم فکری و ایدئولوژی جهان نموده است.
2. حجاب اسلامی یک قدرت در بعد دفاع فرهنگی زنان است ؛ زیرا زن مسلمان را از نه سالگی رسما به عنوان فردی مبلغ معرفی نموده و حجاب زن مسلمان را پرچم اسلام به مفهوم نقطه ی اوج استقامت و مقاومت در کمک رسانی به سپاه اسلام معرفی می نماید ؛ زیرا تا پرچم برپاست ، سپاه پابرجا خواهد ماند. زن مسلمان دنیا را به یک مقابله ی فرهنگی فرا می خواند و شیوه ی دفاع را از نظامی ، به فکری – فرهنگی تبدیل می کند.اما ایا با اقامه ی پرچم داری به دست زنان ، باز هم دنیا می تواند کمی عقل را به زن نسبت دهد؟ آیا در دنیا پرچمدار را پراستقامت ترین ، مستدل ترین و با ایمان ترین فرد انتخاب نمی کنند تا در این رزم فرهنگی نلرزد؟ همه باید بدانند که خداوند زن را به عنوان پرچمدار دفاع فرهنگی اسلام انتخاب نموده است .
3. حجاب اسلامی اثباتگر قدرت برتر دفاع امت است . حفظ جامعه ی اسلامی در صورت اتصال همه ی اجزای آن به هم ، به وسیله ی « ولایت » صورت می گیرد . زن محجبه نشانگر امتی است که پیرو امام خود می باشد . او نشان دهنده ی پیوند محکم اجزا ( مسلمانان ) به کل ، یعنی « امام » است .
حجاب اسلامی نشانگر انتظار برای ظهور آخرین زاده ی ولایت است . زن محجبه ، که لباس اصلی این رزم فرهنگی را به تن دارد ، امتی را که آماده ی قیام امام عصر خود است ، نشان می دهد ؛ همچون مردی که لباس نظامی خود را در اعلان آمادگی برای دفاع بر تن می کند. بهترین شیوه ی نمایش فرهنگ انتظار ، تلاش یک زن محجبه است در لباس فرهنگ اسلامی که برای انتشار اعتقاد به ولایت و آماده سازی زمینه ی ظهور آخرین منجی می کوشد .

پی نوشت ها:

* کارشناس ارشد مدیریت .
1. قدرت موضوعی سیاسی تلقی می شود و – فی حد نفسه – فضلیت و خیر و عدالت و اخلاق و فرهنگ نیست . ( علی اکبر امینی ، « سیاست اخلاقی و اخلاقی شدن سیاست » ، اطلاعات سیاسی اقتصادی ، ش 11 و 12 « مرداد و شهریور 1382 » ، ص 141. )
2. نهج البلاغه ، حکمت ص 166.
3. زن ریحانه ی آفرینش ، دفتر نشر آثار مقام معظم رهبری ، ص 86.
4. M.Weber . from Max weber: Essaya in Sociology .Trans & an introduction by: H. Certhan C. Wright Mills. ( New York, Oxford University press), p. 78.
5. حمید باشی ، « اقتدار کاریزمایی حضرت محمد صلی الله علیه و آله »، ترجمه ی هدایت یوسفی ، فصلنامه ی علوم سیاسی ، ش 19، ( پاییز 1381 ) ص 51-71.
6. جلال الدین فارسی ، تکامل مبارزه ی ملی ، ص 225.
7. ر.ک. رحیم ابوالحسنی ، تحدید رفتار در فرهنگ سیاسی اسلام ، پایان نامه ی دکترای علوم سیاسی ، دانشگاه تربیت مدرس ، 1374، ص 243.
8. نهج البلاغه ، حکمت 78.
9. محمد رحیم عیوضی ، رشد مبانی فکری و تحول فرهنگ سیاسی در انقلاب اسلامی ، مرکز مطالعات فرهنگی بین المللی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، هدی ، 1378، ص 7 ، به نقل از :
Stephen Chiltan , Defining Political Culture western Political Quarerly, Vol 41, No 3.
10. ر.ک. حمید عنایت ، شش گفتار درباره ی دین و جامعه ، تهران ، کتاب موج ، 1352، ص 6-7.
11. ر.ک. گی روشه ، تغییرات اجتماعی ، ترجمه ی منصور وثوقی، تهران، نشرنی، 1372،ص 41.
منبع: فصلنامه تخصصی بانوان شیعه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید