پدرم مبتلا به اختلال روانی اسکیزوفرنی است و این مساله اثر منفی بر من گذاشته است و مرا از زندگی طبیعی باز داشته است. خودم نیز مبتلا به افسردگی و احتمالاً وسواس شده ام و دارو مصرف می کنم. مساله تحصیل من به شدت بغرنج شده است، چطور می توانم به ثبات روحی دست یابم. در ضمن در مورد مسایل دینی احساس می کنم که خدا را فراموش کرده ام و چون مرجع تقلیدی ندارم در اعمال گذشته ام شک دارم، همچنین در مورد ارتباطات سالم با نامحرمان نیز مبتلا به شک هستم.
نامه شما به دستمان رسید و خدا را شاکریم که توفیق خدمت را نصیبمان ساخت و در نظر بندگان الهی مورد وثوق و اعتماد قرار گرفته ایم، این همه را مدیون این نهاد پژوهشی حوزوی هستیم و امید است که این بار نیز کلاممان بر حق بوده و گره ای از مشکلات مؤمنینی که مورد عنایت حق تعالی هستند، گشوده شود. نامه شما را چندین مرتبه با دقت و با تمرکز بر حسی که در پشت کلماتش نهفته بود خواندیم و هر چند نه کاملاً اما سعی داشیم تا مشکلاتتان را دریافت نماییم. البته می دانیم با توجه به سطح تجربیات خود در حد یک دانشجو بخوبی به این امر واقف هستید که در زندگی هر یک از ما مسایلی متعدد و گاه پیچیده وجود دارد و این مساله ناشی از محدودیت های زندگی فیزیکی است، بله! محدودیت هایی که ناشی از تزاحم علل و اسباب مادی است و از همین روست که دنیا محل موقت و گذرگاه آزمون های الهی بوده و شایسته انسان نیست.
دنیا محل آسایش نیست: برای هیچ کس:
اشتباه برخی از ما در گذشتن از این نکته است که خود را فردی درمانده می یابیم و با گلچین کردن لحظات خوش و شادی دیگران , به «خود تخریبی» پرداخته و به درماندگی خود معتقد هستیم، درماندگی زمانی اتفاق می افتد که افراد تسلیم شده و اجازه دهند شرایط بیرونی زندگی آنان را تحت کنترل قرار دهد.[1] «چرا دیگران خوش هستند و من تا این اندازه باید زجر بکشم»، «خدایا چرا من داخل این خانواده به دنیا آمدم؟» و همه و همه مسایلی غیر واقعی را دامن می زنند. ما به عنوان افرادی که بنابر اقتضای وظایف خود با مردم در ارتباط هستیم، مسایل و مشکلاتی بسیار تلخ تر و خارج از تصورات شما را شاهد هستیم که به نظر می رسد در طول زندگی خود هرگز با آن روبرو نبوده اید البته هیچ یک از مسایل مطرح شده به معنی آن نخواهد بود که مشکل خود را رها سازیم و یا آنها را مشکل تلقی ننماییم، بلکه تنها این مطلب را می رساند که اولاً مسایلی چون «فقر»، «مریض شدن»، «مرگ»، «شکست»، «تنهایی» و مسایلی از این قبیل لازمه زندگی مادی بوده، همچنانکه «شادی»، «»به دنیا آمدن»، «موفقیت» و لذت بردن هم در کار هست. دوم آنکه: نباید خود را یگانه موجودی تصور کنیم که گویی به تنهایی همه بدبختی ها و فلاکتهای دنیا را به دوش می کشیم و دست آخر آنکه «هر که در این بزم مقرب تر است – جام بلا بیشترش می دهند»؛ در سراسر تاریخ انبیاء و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نیز این ناگواری ها و سختی ها به چشم می خورد، گو اینکه اشرف و برترین بندگان خدا هم بوده اند.
شما حق دارید به فکر زندگی شخصی خودتان هم باشید:
هر چند از وضعیت خانوادگی ات مطلع نیستیم، اما براستی چرا باید شما به تنهایی بار غم های خانواده خود را به دوش بکشید و با آن چه مسائلی را حل خواهید کرد، دقت کنید، اینکه هر یک از ما باید میزانی از اضطراب و استرس را داشته باشد کاملاً طبیعی و ضروری است، این همان دغدغه است و عامل پیشرفت و درجا نزدن خواهد بود، یعنی خود گاهی در جهت حل مسایل و کسب موفقیت است، اگر این استرس , مفید نباشد شاید هرگز به سراغ کتابهایتان نروید. اما در خصوص مساله پدرتان و خانواده محترمتان به نظر می رسد از اندازه گذرانده اید. با این کار توازن خود را از دست داده و بهداشت روانی خود را در معرض خطر قرار داده اید، در چنین حالتی کارآیی شما از بین خواهد رفت و آسیب پذیری در مقابل سایر استرس ها نظیر، درس خواندن، ازدواج و به طور کلی آنچه مربوط به زندگی شخصی خودتان هست نیز افزایش می یابد و اختلال های جسمی پدید آمده و تحلیل قوا هرگونه تلاش شخصی را غیر ممکن می سازد.[2] پس همانگونه که مشاهده می نمایید هم در معرض خطر جسمانی و هم روانشناختی قرار خواهید گرفت، به یاد داشته باشید اگر چه احسان به پدر و مادر واجب است اما شما نیز ملزم به رعایت حقوق خود هستید و زندگی شخصی خودتان را نبایست در معرض نابودی قرار دهید، شما فردا باید به عنوان همسر و مادر در یک خانواده جدید نقش موثر را ایفا کنید و با این روند خانواده بعدی خود را نیز دچار معضلات خواهید کرد، پس به فکر خود هم باشید، در ادامه به این مساله خواهیم پرداخت و راه حل های آن را بررسی خواهیم نمود. این امر به شما کمک می کند تا با انرژی و سلامت بیشتری به آنها کمک کنید وفقط غرق در مسأله نشوید.
مراجعه به متخصص و پیگیری گریز ناپذیر است:
در مورد «مساله وسواس فکری در خودتان» ابتدا لازم است با یک «متخصص بالینی یا روانپزشک» مساله را بررسی نمایید و تشخیص آنها را جویا شوید، اما چنانچه مبتلا بودید جای هیچگونه نگرانی ندارد چون امروزه با پیشرفت روش های درمانی دارویی و روان درمانی قابل برطرف شدن است. البته! فکرهایی که از آن نام برده اید، بی جهت نیست و شما با یک مساله واقعی و نه خیالی طرف هستید و هر کس دیگر هم جای شما بود، تا اندازه ای بر آن متمرکز می شد، فکر کردن به پدر و خانواده عزیزتان طبیعی است، اما آنچه غیر طبیعی است نتایج و بازخوردهایی است که از افکارتان به نحوی غیر منطقی استخراج می کنید «خب، دیگر به بن بست رسیدیم»، «هیچ کس نمی تواند کمکم کند.»، «چرا من باید تا این اندازه بدبخت باشم.» و دهها جمله غیر بهداشتی روانشناختی دیگر، بله اینها می تواند به وسواس یا اختلال دیگری منجر گردد ولی معلوم نیست در مورد شما تا این حد پیشرفته باشند، بنابراین مراجعه به متخصص متبحر ضروری است، چه از راه دور و مختصر اطلاعاتی که بیشتر جنبه عمومی دارد، امکان پذیر نیست، چون گستره آن از کم تا زیاد در افراد مشاهده می گردد و هر یک از ما نسبت به مساله ای حساس است، منتهی در یک ناحیه که منجر به اذیت خود فرد یا دیگران می گردد برچسب مرضی و نابهنجاری دریافت می کند.
قطع دارو درمان را با اشکال مواجه می کند.
بحث درمان را جدی تلقی کنید و ادامه دهید، قطع دارو باعث برگشت عوارض سابق خواهد شد، بنابراین چنانچه متخصص روانپزشک دارویی را برای شما تجویز می نماید، باید از آن به طور مرتب استفاده کنید، ذکر این نکته نیز ضروری است که از آنجا که اثرات برخی از داروها منجر به تغییر وضعیت و تبدیل آنها به وضعیت جدیدتری می گردند، پس از مدتی استفاده مراجعه دوباره نیز ضرورت می یابد، بر این اساس روانپزشک شما قادر می گردد وضعیت جدید را ارزیابی نموده و بر اساس آن داروی متناسب را تجویز نماید. این مساله در هر دو مورد یاد شده «آنچه بنابرگفته خودتان افسردگی» و «وسواس احتمالی» صادق است.
برای تعادل روحی هم درمان دارویی و هم معنویت لازم است:
برای رسیدن ثبات روحی خودتان کمک خواسته بودید که پایه اول آن مراجعه به متخصص روانپزشکی و سپس روان شناس بالینی است، بنابراین در مورد داروهایتان ضروری است که چنانچه مدتی است از تجویز آنها گذشته است به متخصص مراجعه نمایید و از درستی مصرف آنها مطلع گردید، از طرف دیگر اعمال عبادی و مراسم مذهبی را مورد توجه قرار دهید و شرکت در مراسم دسته جمعی را در کانون همت خود قرار دهید و از خلوت کردن و تنها ماندن پرهیز کنید، حضور در جمع و گفتگوهای نشاط آور و سالم کمک موثری به شما می کند. نشستن در کنار افرادی که دائماً در حال ناله و زاری هستند مناسب حال شما نیست، بنابراین، با یک عذر خواهی آنها را متوجه خود سازید.
خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است با خود مهربان باشید.
در مورد جمله «خدا را فراموش کرده ام» با شما موافق نیستیم. چطور ممکن است کسی تا این اندازه به فکر مسایل انسانی و اعتقادی خود باشد و خدا را فراموش کرده باشد، نهایت چیزی که ممکن است بگوییم چنین است: مشکلات و مسایل شخصی خود و خانواده تان ذهنتان را مشغول ساخته است، اما این مساله بمعنی عدم حضور یاد خدا در شما نیست، اما چنانچه نگران این مساله هستید می توانید با خود قراری بگذارید و با خواندن آیات قرآن و تمرکز بر معانی آرامش بخش و هدایتگر آن نور آن را بر وجود و نهاد خود بنشانید، در این صورت احساس بهتری در ارتباط برقرار ساختن با خدای خود خواهید داشت، توجه داشته باشید اعمال عبادی و دعاها را در حد مناسب حال خود بجا آورید، (همانا با یاد خدا دل ها آرام می گردد.)[3]
مراقب حدود الهی باشید. ارتباط با جامعه مشکلی نیست.
در مورد ارتباط با رعایت حدود شرعی و رفت و آمد در جامعه فرقی بین نامحرمهای فامیل و غریبه وجود ندارد و بر زنان مؤمن واجب است که عفت ورزند و نفس خود را چراگاه شیطان قرار ندهند، چشم چرانی به قصد لذت یا ریبه دار، خلوت کردن با نامحرم، آرایش و بوی خوش برای نامحرمان و شوخی با نامحرم و امثال این مسایل بایستی توسط زنان مومنه رعایت گردد، همچنین از هر کار سبک و نامناسبی که موجب جلب توجه نامحرمان شود پرهیز می کنند و در برابر نامحرم جدی و قاطع هستند. مثلا راه رفتن و لباس پوشیدن و رفتارشان به گونه ای نیست که نامحرمان را به سوی خود جلب کند[4] و دلهای مریض را به دنبال خود براه اندازد، بنابراین چنانچه رعایت حدود الهی را می نمایید نباید نگران باشید، اما اگر نگرانی شما به عنوان جزیی از همان چیزی است که «وسواس» می نامید، راه حل درمانی خود را می طلبد که با خواست خداوند و پیگیری شما رفع خواهد شد، و مطمئن هستیم با اراده خود به زودی به روال طبیعی زندگی خود باز خواهید گشت. «ان شاء الله»
مرجع خود را انتخاب کنید:
در خصوص اظهارتان مبنی بر «عدم انتخاب مرجع تقلید» هیچ دیر نیست، همین حالا اقدام نمایید و از مراجع مسلم اعلم «دامت برکاتهم» با پیگیری از روحانی محل یک مرجع را برگزینید. در مورد ادامه ارتباطتان با این مرکز در هر زمینه ای که از سوی مرکز اعلام شده است وظیفه خود می دانیم به یاری برادران و خواهران دینی خود بشتابیم و تا هر زمانی که صلاح بدانید و احساس نیاز کنید این واحد در خدمت شماست.
پدر نیاز به درمان جدی دارد نه ناله و فغان:
اما در خصوص مشکل پدر گرامی تان وظیفه شما فعلاً در همین حد است که با کمک و مشارکت جدی تر سایر اعضای خانواده برای درمان وی اقدام نمایید و با بستری کردن در یکی از مراکز ترک اعتیاد به او یاری دهید، در خصوص مساله بیماری وی یعنی «اسکیزو فرنی» ـ اگر این اصطلاح و تشخیص درست باشد ـ لازم است تحت نظر روان پزشک و متخصص روانشناسی بالینی و نه مشاوره! اقدام شود و به صورت مستمر از داروها استفاده نماید. البته او احتمالاً نمی تواند مراقب اوضاع خود باشد و سایرین بایستی مراقب رساندن به موقع داروها به او باشند، و این دیگران لزوماً شما نیستید و بقیه افراد هم باید در این مساله مشارکت نمایند، به ویژه کسانی که در منزل هستند، این مساله باید تفهیم شود که شما در این حد وظیفه دارید و نمی توانید زندگی خود را رها سازید.آنگونه که نوشته اید مشاوره حضوری احساسی خوشایند برایتان همراه ندارد، امیدواریم در دسترس بودن، این برداشت نادرست را در شما به وجود نیاورده باشد که بخواهید و ما جای یک مشاوره حضوری را بگیریم، به عنوان یک حمایتگر همواره در خدمت شما خواهیم بود و حتی مسائل درمان خود را می توانید با ما در میان بگذارید تا شما را راهنمایی کنیم ولی فراموش نکنید که یک مراجعه حضوری برای متخصص بالینی و روانپزشک با آنهمه دقت و ظرافت اجتناب ناپذیر است، چون لازم است مراجع مورد سنجش قرار گرفته و رفتار، افکار و احساسات او در موقعیت های مختلف ثبت و بررسی شود و در برخی شرایط لازم است یک معاینه تشخیصی عصب شناختی صورت گیرد، همچنین سایر مسایل مالی و… بررسی گردد[5] و به طور خلاصه برداشت جامعی از مشکلات مراجع پیدا شود که در نامه نگاری امکان پذیر نیستند.
صبر یعنی به زانو در نیامدن در برابر امتحانات الهی:
اصولاً ایمان به اینکه دنیا جای موقت است و مرگ قانون حتمی است، خود انگیزه عمیق و عظیمی است برای مؤمن که وجود مشکلات و سختی های دنیا را تحمل نماید و خود را نبازد و دین و ایمان خود را از دست ندهد، خداوند در قرآن کریم می فرماید: کسانی که در برابر مشقت ها و سختی ها پایداری کنند و «ایمان خود را نگاه دارند» پاداش بی حساب «و» تمام به ایشان عطا خواهد شد. «سوره زمر، آیه 10»
بر خلاف برخی دیگر که در پیش خود یا دیگران زبان به اعتراض بر حضرت باری تعالی گشوده و اگر درون دلشان را بشکافی بغض خداوند را در دل جای داده اند، در حالیکه شکرگزاران آن را نشانه لطف حضرت حق دانسته و می دانند بر درجات آنها افزوده می گردد آنگاه به دنبال راه حل گشته و به تکامل معنوی و تزکیه نفس خود می پردازند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. روش های کاهش فشار روانی، ویرا پایفر، مترجم سیاوش جمال فر، نشر ارسباران، 1382.
2. درمان طبیعی افسردگی، سید بائومل، فاطمه شاداب، تهران، انتشارات ققنوس، 1380.
3. غلبه بر وسواس، دکتر لی بائر، ترجمه مسعود محمدی، انتشارات رشد، 1382.
4. استقامت، آیت الله سید رضا صدر، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377.
پی نوشت ها:
[1] . کریس ال، کلینک، رویارویی با چالش ها زندگی و فن آوری، علی محمد گودرزی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ص419.
[2] . آقایی، اصغر و همکار، استرس و بهداشت روانی، تهران، نشر پردژ، 1380، ص25.
[3] . قرآن کریم، الا بذکر الله تطمئن القلوب.
[4] . اکبری. محمود، مروارید عفاف، قم، انتشارات ظفر، 1381، ص31.
[5] . ای. جری فیرس. روانشناسی بالینی، مهرداد فیروز بخت، تهران، انتشارات رشد، 1382. ص436، (اقتباس).