عصر غیبت (25) نصب وکلا در غیبت صغری

عصر غیبت (25) نصب وکلا در غیبت صغری

نویسندگان : پور سید آقایی ، جباری ، عاشوری ، حکیم

7 – نصب وکلا براى نواحى شیعه نشین در عصر غیبت صغرى
در عصر ((غیبت صغرى )) ، علاوه بر سفرا و ((نواب اربعه )) ، که به عنوان وکلاى خاص حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مطرح مى باشند، وکلاى متعددى در نقاط مختلف شیعه نشین عالم اسلامى پراکنده بودند. کسانى که مأمور بودند وظیفه وکالت را همانند وکلاى پیشین ائمه علیهم السلام انجام دهند و نهایتا براى کسب تکلیف به نزد وکلاى خاص یا ((نواب اربعه ))مراجعه نمایند. همان گونه که ذکر شد این وکلا در نقاط مختلف عالم اسلامى ، و حتى طبق بعضى قرائن ، در ((بغداد)) ؛ یعنى محل اقامت ((نواب اربعه )) ، مشغول فعالیت بودند. طبیعى است که در عصر ((غیبت صغرى ))با توجه به غیبت امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و از سویى بیشتر شدن تعداد شیعیان و مناطق شیعه نشین ، لازم بود وکلا و نمایندگان ((سازمان وکالت ))به عنوان دستیاران نواب خاص ‍ حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) وظیفه ارتباط شیعیان با ((بغداد)) را به عهده گیرند. قرائن موجود دال بر کثرت این وکلا است . با این که قطعا تعداد این وکلا در مناطق شیعه نشین زیاد بوده ، ولى متأسفانه اسامى آنان به طور کامل در منابع رجالى و روایى و تاریخى ما ضبط نشده است . ((شیخ طوسى )) در کتاب ((الغیبه )) درباره وکلاى عام عصر ((غیبت صغرى ))چنین تعبیر فرموده است :
و قد کان فى زمان السفراء المحمودین أقوام ثقات ترد علیهم التوقیعات من قبل المنصوبین للسفاره من الاصل .(749) سپس به ذکر نام تنها چند تن از آنان اکتفا نموده ، با این که در عبارت فوق تعبیر أقوام به کار برده است که نشانه فراوانى این وکلا است .
به هر حال ، با توجه به این که وجود این وکلا در این عصر نیز، همچون اعصار پیشین ، براى پیشبرد اهداف ((سازمان وکالت ))ضرورى بوده ، امام عصر (عج الله تعالى فرجه الشریف ) اقدام به تعیین و نصب آنان مى نموده است . قرائن موجود حاکى از آن است که خود امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) رأسا اقدام به این کار مى کرده است ؛ شاهد بر این سخن ، نصب ((محمد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازى ))توسط حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشریف ) به عنوان وکالت در ناحیه ((اهواز))به جاى پدرش است . در این انتصاب ، حضرت طى پیامى به او فرمود: قد أقمناک مقام أبیک ؛ (750) یعنى تو را به عنوان وکالت به جاى پدرت نصب نمودیم .
همان گونه که گذشت ، اسامى این وکلا به طور کامل در منابع ما وجود ندارد، ولى با جستجویى که در منابع رجالى صورت گرفت نام تعدادى از آنان به دست آمد که همراه با شرح اجمالى از شخصیت آنان در پى مى آید:

ابوالحسین ، محمد بن جعفر الاسدى الکوفى الرازى
((شیخ طوسى ))در رجالش ، از او به عنوان ((أحدالابواب ))یاد کرده است . (751) و در کتاب ((الغیبه ))وى را جزء سفراى پسندیده عصر غیبت شمرده که از ناحیه سفراى خاص براى آنان توقیعاتى وارد شده است . سپس به بیان روایاتى که دلالت بر جلالت قدر وى نزد ((ناحیه مقدسه )) دارد، پرداخته است . و آنچه از بعضى از این روایات قابل استفاده است این است که ، او به عنوان وکیل ارشد در ناحیه ((رى ))و کسى که محل رجوع سایر وکلا بوده ، مطرح بوده است . از جمله این روایات ، روایت ((صالح بن ابى صالح ))است که مى گوید:
((در سال (290 ه -) برخى مردم از من طلب کردند که وجوه مالى آنان را بگیرم . من در این باره از ((ناحیه مقدسه ))کسب تکلیف کردم ، پاسخ رسید که ، ((محمد بن جعفر))عربى در ((رى ))و از افراد مورد وثوق ما است وجوهات به او تحویل داده شود.))
این روایت دلالت بر آن دارد که ((ابوالحسن اسدى ))در دوران نیابت سفیر دوم ؛ یعنى ((محمد بن عثمان عمرى ))به وکالت مشغول بوده است ، و نیز دلالت بر وکیل ارشد بودن او دارد. این دو نکته از بیان سال (290 ه -) و از احاله ((صالح بن ابى صالح ))به ((أسدى ))توسط ((ناحیه مقدسه ))قابل استفاده است .
مطابق برخى دیگر از شواهد، وى کار نظارت بر عملکرد وکلاى نواحى شرقى ((ایران ))را نیز بر عهده داشته است . (752)

ابوعبدالله بن هارون بن عمران الهمدانى
او طبق آنچه ((شیخ طوسى ))در ((تهذیب ))آورده است ، از نخبگان و بزرگان شیعه بوده است .(753) بنا به تصریح ((نجاشى )) ، وى و پسرش در ناحیه ((همدان ))سروکیل و محل مراجعه وکلاى آن ناحیه بوده اند. تعبیر ((نجاشى ))چنین است :
((در زمان ((قاسم بن محمد))در همدان ، به همراه وى ((ابوعلى ، بسطام بن على ))و ((العزیز بن زهیر))که یکى از ((بنى کشمرد)) بود، هرسه در یک موضع در همدان به وکالت مشغول بودند و در این باره به ((ابومحمد، حسن بن هارون بن عمران همدانى ))مراجعه و کسب تکلیف مى کردند. قبل از وى نیز به نزد پدرش ((ابوعبدالله بن هارون )) مراجعه ، و فرمان مى گرفتند. و ((ابوعبدالله ))و پسرش ((ابومحمد)) ، هر دو وکیل بودند.)) (754)

محمد بن صالح بن محمد الهمدانى
((شیخ طوسى ))در کتاب ((رجال )) ، او را جزء اصحاب امام عسکرى علیه السلام برشمرده است .(755) ((شیخ صدوق ))وى را از جمله وکلاى ((قائم ))(756) دانسته است که موفق به دیدن آن حضرت شده و بر معجزات آن حضرت آگاهى یافته اند.
وى ضمن نامه اى به محضر حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشریف ) درباره حدیث خدامنا و قوامنا شرار خلق الله از آن حضرت سوال مى کند، و آن جناب نیز طى توقیعى مى فرمایند: پاسخ آن ، در ((کمال الدین ))اثر ((شیخ صدوق ))آمده است . (757)

ابواسحاق ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار الاهوازى
او نیز جزء وکلا و ابواب معروف ((ناحیه مقدسه ))معرفى شده است ، و ((شیخ صدوق ))نیز وى را از وکلاى مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و از کسانى که موفق به دیدن آن حضرت و مشاهده معجزاتش ‍ شده اند برشمرده است . او پس از وفات پدرش ، که از وکلاى ناحیه ((اهواز))بوده ، اموال مربوط به ((ناحیه مقدسه ))را به سمت ((بغداد))حمل و به باب امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) تحویل مى دهد و نهایتا توقیع از ((ناحیه مقدسه ))به دست او مى رسد که در آن ، وى به جاى پدر نصب شده بود. از این جریان ، وکالت پدرش براى امام عسکرى علیه السلام و نیز، براى ((ناحیه مقدسه ))قابل استنباط است ، افزون بر آن رجال شناسان تصریح به وکالت پدرش براى امام هادى علیه السلام نیز کرده اند. (758)

قاسم بن العلاء
او اهل ((آذربایجان ))و از وکلاى ((ناحیه مقدسه ))در این منطقه بوده است . ((شیخ صدوق ))وى را از جمله وکلائى برشمرده است که موفق به دیدن حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و وقوف بر معجزاتش ‍ شده اند. ((شیخ طوسى ))در کتاب ((الغیبه )) ، جریان مفصلى را پیرامون کیفیت وفات وى نقل کرده که مشتمل بر عنایت حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) نسبت به او است و از وفاتش ، 40 روز پس ‍ از دریافت نامه خبر مى دهد، که نشانه جایگاه والاى او نزد آن حضرت مى باشد.(759)

حسن بن محمد بن قطاه صیدلانى
((حسن بن محمد))در عصر ((غیبت صغرى )) ، وکیل وقف در ((واسط))بوده است . آن گونه که ((جعفر بن محمد بن متیل ))نقل نموده است ((ابو جعفر عمرى )) ، او را با مقدارى لباس و درهم به ((واسط))فرستاد، وقتى در آنجا با ((حسن بن محمد))ملاقات مى کند متوجه مى شود که ((محمد بن عبدالله )) ، یکى از شیعیان (و احتمالا از وکلاى ) ((واسط)) ، از دنیا رفته و این لباس و درهم براى تجهیز و دفن او فرستاده شده اند. این جریان دلالت بر آن دارد که وى در دوره نایب دوم به وکالت مشغول بوده است .(760)

محمد بن شاذان بن نعیم الشاذانى النیشابورى
او را نیز از وکلاى ((ناحیه مقدسه ))دانسته اند. مؤ ید وکالتش جریانى است که خودش نقل کرده ، مى گوید: ((480 درهم نزد من جمع شد، 20 درهم نیز از نزد خود بر آن افزودم و به سوى ((أبوالحسن اسدى ))(در رى ) فرستادم و در مورد افزون 20 درهم چیزى ننوشتم . جواب رسید که 500 درهمى که 20 درهم آن از مال تو بود، دریافت شد.))
این جریان نشانگر وکالت او است ، چرا که به گفته او، 480 درهم نزد او جمع شده بود و 20 درهم از خود افزوده بود، پس غیر از آن 20 درهم ، اموال امام بوده که مردم به او داده بودند. ((شیخ صدوق ))نیز نقل کرده که وى از جمله وکلاى صاحب الامر (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و اهل ((نیشابور))است که او را دیده و بر معجزات او واقف شده است .
و از این جمله و جریان فوق ، مى توان این استنباط را نمود که وى در ((نیشابور))به وکالت مشغول بوده و معاصر ((ابوالحسین اسدى ))و همچنین نایب دوم ، ((محمد بن عثمان )) ، بوده است . (761)

عزیز بن زهیر
همان گونه که ((نجاشى ))در ترجمه ((محمد بن على بن ابراهیم همدانى ))تصریح کرده است . ((عزیز بن زهیر))از وکلاى ((ناحیه مقدسه ))در ((همدان ))بود که در امر وکالت موظف به مراجعه نزد ((ابومحمد، حسن بن هارون ))بوده است .(762)

قاسم بن محمد بن على بن ابراهیم همدانى
((نجاشى ))در مورد او، پدر و جدش تصریح کرده که آنان وکلاى ((ناحیه مقدسه ))در ((همدان ))بوده اند و وى در امر وکالت به ((حسن بن هارون ))مراجعه مى کرده است . ((علامه ))نیز تصریح به وکالت او از جانب ((ناحیه مقدسه ))نموده است .(763)

ابوعلى بسطام بن على
او نیز همان گونه که از تصریح ((نجاشى ))و ((علامه ))استنباط مى شود، وکیل ((ناحیه مقدسه ))در ((همدان ))بوده و در امور وکالت از ((حسن بن هارون ))فرمان مى گرفته است .(764)

على بن الحسین بن على الطبرى
((على بن الحسین ))طبق تصریح ((شیخ ))در کتاب ((رجال )) ، از اهل ((سمرقند))و وکیل بوده است . گرچه تنها تعبیر ((وکیل ))صریح در وکالت براى ائمه علیهم السلام نیست ، ولى از آنجا که اطلاق وکیل در کتاب هاى رجالى ، ظهور در وکالت براى ائمه علیهم السلام دارد، وکالت او براى ائمه علیهم السلام استنباط مى شود. همین طور از گفته ((شیخ طوسى )) ، که او از ((جعفر بن محمد بن مادلى ))و ((أبوالحسین أسدى ))نقل روایت مى کرده است . روشن مى شود که وى معاصر او و نیز معاصر نایب دوم بوده است .(765) این احتمال نیز وجود دارد که وى در ((سمرقند))به وکالت مشغول بوده است .

ابوهاشم ، داود بن القاسم الجعفرى
((طبرسى ))در ((اعلام الورى ))او را نیز جزء سفرا و ابواب معروف عصر غیبت دانسته است . وى از عصر امام رضا علیه السلام تا عصر غیبت ، همه امامان را درک کرده است . و احادیث متعددى در مورد فضائل او نقل شده و خود نیز احادیث متعددى در بیان معجزات ائمه علیهم السلام دارد. وکالت او براى دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام نیز محرز است .(766)

حسن بن النضر القمى
از خبر صحیحى در ((الکافى ))چنین بر مى آید که او از وکلاى ((ناحیه مقدسه ))بوده ؛ چرا که در این خبر، اشاره به جمع اموال توسط وکلا در خانه ((حسن بن نضر))شده است تا باب حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشریف ) بر آنان معلوم شود. او از جمله کسانى است که موفق به دیدن حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) شده است .(767)

حاجز بن یزید الوشّاء
او از جمله دستیاران سفیر اول و دوم در ((بغداد))بوده است . سفیر اول به کمک وى ، ((احمد بن اسحاق ))و ((محمد بن احمد بن جعفر القمى القطّان ))امور دفتر ((سازمان وکالت ))در ((بغداد))را اداره مى کرده است . او در توقیعى ، از جانب حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مورد توثیق واقع شد.(768)
اینان تعدادى از وکلاى برجسته عصر ((غیبت صغرى )) بودند که در نواحى مختلف اشتغال به وکالت داشته اند، و همان گونه که گذشت تعداد وکلاى نواحى در این عصر زیاد بوده که ذکر تمامى آنان در گنجایش این مقال نیست .
… ادامه دارد.

پی نوشت :

749- الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 257.
750- تنقیح المقال ، ج ، ش 218.
751- رجال ، شیخ طوسى ، ص 496.
752- ر. ک : تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 174.
753- الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 257.
754- ر. ک : تنقیح المقال ، ج 3، ش 12757.
755- ر. ک : تنقیح المقال ، ج 1، ش 2752.
756- رجال ، شیخ طوسى ، ص 436.
757- کمال الدین و تمام النعمه ، ص 483.
758- ر. ک : تنقیح المقال ، ج 2، ش 10222.
759- تفصیل نقل شیخ را در تنقیح المقال ، ش 9588 مطالعه نمائید.
760- ر. ک : کمال الدین ، ص 504؛ بحارالانوار، ج 51، ص 336.
761- ر. ک : تنقیح المقال ، ج 3، ش 10843.
762- همان ، ج 2، ش 7902.
763- همان ، ج 2، ش 9607.
764- همان ، ج 1، ش 1286.
765- همان ، ج 2، ش 8239.
766- همان ، ج 1، ش 2860.
767- رجال کشى ، ص 534، ح 1019؛ تنقیح المقال ، ج 2، ش 10615.
768- ر. ک : تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 149 – 150 و 170 – 171.
منبع: کتاب تاریخ عصر غیبت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید